eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
40.6هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
276 ویدیو
26 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @angoshtar_herz با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
جمعه‌ها روز انس با مهدی‌ست بهترین ذکر جمعه یا مهدی‌ست حاجت از حجت خدا خواهید به خدا حجت خدا مهدی‌ست هر که را در جهان امامی هست اهل عالم! امام ما مهدی‌ست با دو بال غدیر و عاشورا اوج پرواز شیعه تا مهدی‌ست چارده وجه چارده معصوم ز ابتدا تا به انتها مهدی‌ست حجرالاسود و حطیم و مقام زمزم و مروه و صفا مهدی‌ست زخمی زخم سینه‌ی زهرا وارث خون کربلا مهدی‌ست ما دعا بر ظهور او کردیم روح آمین این دعا مهدی‌ست چشم دل باز کن ببین "میثم" شیعه هرجا که هست با مهدی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خوشا دردی که خاک کوی جانان‌ست درمانش خوشا هجری که دیدار رخ یار است پایـانش خوشا آن دل که آنی در به روی غیر نگْشاید خوشا جانی که جانِ خواجۀ ا‌سراست جانانش امیـرالمؤمنین، جـان رسـول‌الله، رکـن دیـن که "آدم" از ازل دسـت تـوسل زد بـه دامانش صــراط الله اعظـم، شهـریـار عالـم امکـان که باشد عالم امکان همـه در تحت فرمانش علی با حق و حق با اوست، بشنو این روایت را که حق را بـا امیرالمـؤمنین کردنـد میـزانش نشد یک وعده خود را سیر از نان جُوین سازد امامـی کز ازل می‌بـود جن و انس، مهمانش چگونه وصف او گویم؟ چگونه مدح او خوانم؟ که مـداحش خـدا و دفتر مدح است قرآنش لبش در روز! خندان و دلِ شب کس نمی‌دانست، که گِل می‌گشت از اشک سحر خاک بیابانش گَهی در رزم می‌لرزید کوه از برق شمشیرش گَـه از اشـک یتیمـی تـن بسانِ بید لرزانش ز قلـب شعله‌هـای نــار رویـد لالـۀ جـنت اگر افتد به دوزخ روز محشر چشم سلمانش چو با چشم خیالی روی او در خواب بیند کس توجه نیست دیگر بر بهشت و حور و غلمانش شگفتا! گشته‌ام در بین انسان و خـدا حیران که نه جرأت بُوَد خوانم خدایش یا که انسانش اگر خوانـم خداونـدش، همانـا گشتـه‌ام کافر وگر انسان بخوانم فوق انسان است عنوانش علی خود کل اسلام است از قـول رسول‌الله تمــام انبیــا بـودنــد از اول مسلمـــانش دل شب مخفی از مردم سخن با چاه می‌گوید امامی کـه بُـوَد ملک خدا میـدان جولانش چه باید گفت در شأن امامی کز جلال و قدر کند شخصیتی مانند زهرا، جـان به قربـانش به قاتل شیر و بر دشمن دهد شمشیر از رأفت زهی الله اکبـر از عطـا و لطف و احسـانش اگرچـه قافیـه تکـرار گـردد، خصم مولا را مسلمـان نیستم بالله اگـر خوانم مسلمانش اگر رضوان نشیند در کنار سفره‌اش یک شب نگیـرد مهـر و مـه را در بهای قرصۀ نانش به حقِ حق، خدا آن مؤمنی را دوست می‌دارد، که با مهـر علی در نامـه باشد مهر ایمانش محـب او عجـب نَبـْوَد کـه ماننـد خلیل‌الله تمـام نـار بـا یـک یاعلـی گردد گلستانش شـود پامال همچون مور زیـر سم اسب او هزاران عمرو و مرحب گو که بشتابد به میدانش سلام الله بـر عـزمش، تعالی الله بر رزمش که آمد "لافتـی الاّ علـی" از حـی سبحانش شود همبازی طفل یتیمـی بـا چنان رفعت بخندد تا کند در گریه و غم، شاد و خندانش ندارد شیعه بی‌روی علی یک لحظه آرامش هزاران سال گردانند اگـر در باغِ رضـوانش سلیمـان را سلیمانی نشایـد بـر همـه عالم مگـر مـولا امیرالمـؤمنین گـردد سلیمانش من از بعـد نبـی، مـولای خود دانم امامی را که جبریل‌ست طفل دانش‌آمـوز دبستانش خدا مدحش کند، لیک از کرامت می‌کند احسان که «میثم» با همه آلودگی گردد ثناخوانش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دست ببر بر آسمان، تا مگر از دعای تو یا نگرم به ماه رخ، یا شنوم صدای تو روی به هر طرف کنی، نور دو دیده‌ی منی پای به هر کجا نهی، قلب من است جای تو من که رُخَت ندیده‌ام، دل رَوَد از دو دیده‌ام وای بر آنکه بنگرد بر رخ دلربای تو یا به دو دیده‌ام بنه پای ز لطف و مرحمت یا بگذار لحظه‌ای دیده نَهَم به پای تو سلسه‌ی فراق را باز نمی‌کند کسی از دل زار من مگر دست گره‌گشای تو ناز غم تو می‌کشم، هر چه کنی بدان خوشم صاحب من توییّ و من خلق شدم برای تو اشک به دیده کو به کو، بلکه شوند روبرو گریه‌ی های‌های من، خنده‌ی بی‌ریای تو گردن من به بند تو، تا چه بُوَد پسند تو خرّمم از ولای تو، سرخوشم از بلای تو زخم بزن که مرحمت، کار مسیح می‌کند درد بده که گشته‌ام شیفته‌ی دوای تو أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيا؟! یوسف فاطمه بیا! تا ببرد دل از همه، روی خدانمای تو ای به وجود قائمه، چشم و چراغ فاطمه بیا که سایه افکند بر سر ما لوای تو «میثم» کوی تو منم که پیشتر ز بودنم تو بودی آشنای من، من شدم آشنای تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حضرت صادق مگر فرزند پیغمبر نبود؟ یا مگر ریحانه‌ی صدّیقه‌ی اطهر نبود؟ با چه تقصیر و گنه بر خانه‌اش آتش زدند؟ اجر نشر دانش او شعله‌ی آذر نبود اجر و پاداش رسول و عترت مظلوم او در دل شب حمله بر باب‌ُ اللَهِ اکبر نبود نیمه‌شب کز خانه می‌بردند صاحب خانه را بر روی دوشش عبا، عمامه‌اش بر سر نبود از برای بردن مولا، کس از ابن ربیع سنگدل‌تر، بی‌حیاتر، بلکه ظالم‌تر نبود او پیاده می‌دوید و این به اسب خود سوار گوئیا در سینه‌ی تنگش نفس دیگر نبود دیدن بابا در آن حالت پسر را می‌کُشد خوب شد همراه بابا، موسیِ جعفر نبود از شرارِ زهر مثل شمعِ سوزان آب شد غیر تصویری به جا زآن نازنین پیکر نبود پاره پاره قلبش از انگور زهر آلوده شد از بنی العبّاس جز این شیعه را باور نبود بعد عمری سوختن بر قلب او آتش زدن این ستم باللَه روا بر آل پیغمبر نبود «میثم» آن‌روزی که شد آن پیکر پاکیزه دفن محشر شهر مدینه کمتر از محشر نبود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای چشم علم خاک قدوم زُراره‌ات جان وجود در گرو یک اشاره‌ات سبّوحیان فریفتۀ ذکر دائمت قدّوسیان مدیحه‌سرای هماره‌ات هر کشف تازه جلوه‌ای از نور دانشت هر لحظه از گذشت زمان یک هزاره‌ات... شیخ الائِمّه صادق آل محمّدی قرآنی و بُوَد سُوَر بی‌شماره‌ات تو آن سپهر معرفتی، آن که تا ابد انوار علم می‌دمد از هر ستاره‌ات تنها نه در کهولت سن یا که در شباب نور کمال موج زد از گاهواره‌ات باب حوائج همه باب‌البقیع توست دل‌های عارفان همه دارالزیّاره‌ات منصور داد زهر، تو را ای امید دل رحمی نکرد بر جگر پاره‌پاره‌ات بودی تو چاره‌ساز همه عالم و نبود، جز صبر در برابر منصور چاره‌ات تنها نسوخت بیت تو، کافتاد بر جگر از شعله‌های خانه‌ی زهرا شراره‌ات جانت به لب رسید! چه می‌شد اگر عدو می‌بُرد ای سلاله‌ی زهرا سواره‌ات «میثم» اگر ز سوز تو افروخت، نی عجب ای سوخته ز سوز جگر سنگ خاره‌ات ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای خوشه‌ای ز خرمن فیضت تمام علم! با منطق تو اوج گرفته مقام علم با صد زبان به علم کلامت، سلام علم هر جا که علم بود، تو بودی امام علم تو وارث کمال و جلال محمّدی مصداقِ صدق و صادقِ آل محمّدی آیینۀ تمامِ کمالات، روی توست یادآور رسول خدا، خلق و خوی توست دارالشفای هر دل بیمار، کوی توست گلواژه‌های وحی، پر از رنگ و بوی توست بی‌منطق رسای تو قرآن زبان نداشت بی‌همت تو دین، شرف جاودان نداشت توحید معتبر شده از اعتبار تو گلخانۀ وسیعِ امامت، بهار تو «بحرالعلوم»، قطره‌ای از جویبار تو «شیخ مفید»، لاله‌ای از لاله‌زار تو «طوسی» و «مجلسی» و «صدوقت» سه آیت‌اند با نور دانش تو چراغ ولایت‌اند... با آنکه خاک پاکِ مدینه دیار توست ویرانۀ بقیعِ دلِ ما مزار توست تا روز حشر، سینۀ ما دغدار توست هر شیعۀ شکسته‌دلی اشکبار توست... ای آفتاب، زائر صحن و سرای تو! خاموش شد چگونه صدای دعای تو؟ شرح غم تو، خون به دل سنگ خاره کرد  منصور دون به تو ستم بی شماره کرد  مانند شمع، آب تنت را هماره کرد  قلب تو را ز زهر جفا پاره  پاره کرد  تنها نه در غم تو روان اشک "میثم" است  گریان به یاد غربت تو چشم عالم است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سیدی مدح تو گویم که تو ممدوح خــدایی ششمین حجت حق، نجل رسول دوسرایی صادق‌الوعدی و مصداق صداقت همه جایی مخزن علم خــدا مشعــل انــوار هـدایی گوهـر پنج یـم نور و یم شش دُرِ نابی همدم پنج رسـل، همسخن چارکتابی "علم" چون سایه به هرعصر به دنبال توآید "حلـم" پیش گـل لبخنـد تـو آغـوش گشاید روی نادیــده‌ات از چشـم همـه دل برباید که توانـد کـه تـو را غیر خـدا مـدح نماید؟! مگر از چشمۀ عرفان، دهن خویش بشویم تـا توانم سخـن از جابـــر حیّان تـو گویم دانش خلـق بُـوَد قطـره‌ای از بحر کمالت حُسن غیب ازلی جلوه‌گر از مهر جمالت عرشیان یکسره زانو زده در پیش جلالت ملک و جن و بشر را عطش جام وصالت همه گوشند که گیرند تجــلاّ ز کــلامت همه مشتاق سخن از لب جان‌بخش هشامت مؤمن طاق تو بر طاق سپهر است ستاره بوبصیــر تـو بصیـرت بـه بشـر داده هماره چشـم هــارون درت لالـه برآرَد ز شراره دو درخشان دُرِناب تو هشام است و زراره مکتب دهر دگر مثل تو استاد ندارد تـا که شاگرد همانند ابوحمزه بیارد تویی استــاد و اساتیـد جهـان آینـه‌دارت بوده شاگرد در ایراد سخـن چـار هـزارت تا لب خویش گشایی همه بی‌صبر و قرارت باغبـانی و نکویـان همه گل‌هـای بهـارت جلوه‌گر در فلک علم، سـه خورشیــد منیـرت «شیخ طوسیِ» تو و «مجلسی» و «خواجه نصیر»ت «شیخ انصاری» یک شاخه‌گل از باغ کمالت زهی از «شیخ مفید» تو و آن بحــر زلالت «کافیِ» «شیخ کلینی»ست فروغی ز جلالت «مرتضی» و «رضی» استاد اصولند و رجالت «ابن طاوس» تو در مکتب توحیـد درخشد تـا قیـامت بـه دل و دیـدۀ مــا نـور ببخشد نهضت کرب و بـلا داد بر از علم کلامت بلکه اعجـاز حسین‌بن‌علی کرد قیامت جوشش خون امام شهدا داشت پیامت تا صف حشر ز خون شهدا باد سلامت تا ابد مشعل توحید تو خاموش نگردد انقـلاب تـو و جـد تـو فرامــوش نگردد :: چه ستم‌ها که ز منصـور ستم‌کار کشیدی جگرت سوخت ازآن زخم‌زبان‌ها که شنیدی سوختی، دم نزدی، داغ بنی فاطمه دیدی دل شب، پــای پیــاده ز پـیِ‌ ‌خصم دویدی ریخت درخانه‌ی تو خصم ستمگر به چه جرمی؟ شعلـۀ آتش و بیـت‌ُاللَهِ اکبـر! به چه جرمی؟ گریه‌ها عقده شد ای یوسف زهرا به گلویت دشمنـان شــرم نکردنــد نکردنــد ز رویـت همــه دیدنـد غبــار غـم و انـدوه بـه مویت قاتلت تیــغ کشیــد از ره بیـداد بـه سویت عاقبت دست عدو‌ زهر جفا ریخت به کامت بضعـۀ پـاک نبــی! بـر جگـر پـاره سلامت دوست دارم که نهم چهره به خاک حرم تو سوزم و شمع‌صفت اشـک‌فشانم ز غم تو چه شـود ای بـه فدای تـو و لطف و کرم تو که دم مرگ بُوَد بـر سـر چشمم قدم تو چه شود ای به دل «میثم» دلسوخته داغت که بسوزم به سر تربت بی‌شمع و چراغت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای پیر خِرَد طفل دبستان کمالت ارباب بصیرت همه مبهوت جلالت دیدار الهی به تماشای جمالت خلق دو جهان تشنه‌ی دریای زلالت  وجه‌الَّهی و نیست نه پایان، نه زوالت وصف تو فزون است ز توصیف و ز گفتار   ای گشته صداقت همه جا دور سر تو روییده گل معرفت از خاک در تو شب منتظر زمزمه‌های سحر تو وحی است سراسر سخن چون گهر تو عالم چو کف دست به پیش نظر تو ای چشـم خـدای اَحَـدِ قــادر دادار   تو ماه و تلامیذ تو دور تو ستاره گفتار حکیمانه‌ات افزون ز شماره هر روز... نه! هر لحظه بُوَد بر تو هزاره علم تو روان‌بخش کمال است هماره دو مطلع الانوار تو حُمران و زُراره یک جابر حیّان تو و آن همه آثار در کوی تو بر جنت اعلا چه نیاز است؟ با نور تو بر مهر دل‌آرا چه نیاز است؟ با قطره‌ی جود تو به دریا چه نیاز است؟ با خاک تو بر وسعت دنیا چه نیاز است؟ با درس تو بر علم دو دنیا چه نیاز است؟ ای عبد تو بر لشکر دانش سر و سردار ای کرسی درس تو تجلای قیامت آویزه‌ی گوش همه تا حشر، کلامت نوشیده همه کوثر توحید ز جامت در ملک خدا وحی خداوند، پیامت بر قلب عدو تیر بلا نطق هشامت گویی سخن اوست همه تیغ شرربار جز راه شما راه دگر سوی خدا نیست در ملک خدا نور به جز نور شما نیست جز خط شما، مشی شما، مذهب ما نیست این است و جز این نیست، درست است و خطا نیست درس تو کم از نهضت شاه شهدا نیست آن نهضت پاینده از این درس دهد بار  :: تنها نه فقط زهر شرربار، تو را کشت هر لحظه غمی آمد و صدبار تو را کشت بیداد عدو نیمه‌شب تار، تو را کشت گه یاد فشار در و دیوار تو را کشت بیش از همه منصور ستمکار تو را کشت هر روز از او شد به تن و جان تو آزار گه بُرد سوی قتلگهت پای پیاده گه لب به جسارت به حضور تو گشاده گه کرد ز بیداد، به قتل تو اراده با هر سخنش بر جگرت زخم نهاده او بر روی تخت و تو سر پای ستاده حرمت نگرفت از تو و از احمد مختار ای ماه فلک شمع شب تار بقیعت صد قافله دل آمده زوّار بقیعت مرغ دل من گشته گرفتار بقیعت هرچند که ویران شده آثار بقیعت باشد که شبی در پی دیدار بقیعت «میثم» ز ره دور نهد چهره به دیوار  ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن طایر بهشتی، تنها در آشیانه چون شمع در دل شب، می‌سوخت عاشقانه سوزش شرار سینه، ذکرش ترانه‌ی دل آهش به اوج افلاک، اشکش به رُخ روانه او با کهولت سن، با قامت خمیده این با قساوت قلب، در دست تازیانه آن زادۀ پیمبر، ارثیّه‌اش ز حیدر این بود کز سرایش، آتش کشد زبانه هر چند خانه‌اش سوخت، از دود و شعله افروخت دیگر نخورد یارش، سیلی در آستانه هفتاد سال عمرش، هفتاد سال غم بود هر لحظه دید بیداد، از فتنۀ زمانه آن عزّت رفیعش، آن غربت بقیعش جز تلّ خاک نَبْوَد، از قبر او نشانه «میثم!» اگر چه در خاک، مدفون شد آن تن پاک تا روز حشر باشد، این نور جاودانه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ز هر طرف به کمان تیرِ غم زمانه گرفت دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت هنوز خانه‌ی زهرا نرفته بود زِ یاد که آتش از در و دیوار من زبانه گرفت سپاه کفر به کاشانه‌ام هجوم آورد مرا به زمزمه و ناله‌ی شبانه گرفت سر برهنه و پای پیاده بُرد مرا پی اذیت من بارها بهانه گرفت هنوز خستگی راه بود در بدنم که خصم، تیغ به قتلم در آن میانه گرفت هزار شکر که زهر جفا نجاتم داد مرا به موج غم از مردم زمانه گرفت چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول!! که گه به زهر جفا، گه به تازیانه گرفت :: گرفت تا سِمَت نوکری ز ما «میثم» مقام سروری و جاودانه گرفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عالم ز آه، تیره‌تر از صبح محشر است خونِ جگر به دیده‌ی آلِ پیمبر است شهر مدینه گشته عزاخانه‌ی وجود رخت سیاه بر تن زهرا و حیدر است   گفتم چه روی داده که از خاطرم گذشت امشب شب یتیمی موسی ابن جعفر است گِریَند بر امام ششم هفت آسمان در نُه فلک قیامتِ عظمای دیگر است خواهی اگر که بوسه زنی بر مزار او قبرش کنار تربت زهرای اطهر است آتش زدند خانه‌ی او را حرامیان این اجر خوبی پدر و ارث مادر است جز تل خاک نیست نشانی از آن مزار الحق که ننگ آل سعودِ ستمگر است قامت خمیده، تن شده مانند شمع آب این شاهد جنایت منصور کافر است :: با آنکه بسته است به رویش در بقیع "میثم" هماره چشم امیدش به این در است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e