eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
339 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴گریزی به‌مناسبت تلاقی شب ‌شهادت با فرزند عزیزش دل تاریخ در این ماجرا سوخت بر این غربت، غریب و آشنا سوخت مدینه هیزم آوردند اما در آتش خیمه‌های کربلا سوخت@hosseinieh_net
جانی نمانده در تنت از بس گریستی هم بین بستری و هم انگار نیستی این بار چندم است به دیوار رو زدی تا حیدرت به در نرسیده بایستی این رَخت چیست رج به رجش آه می‌کشی؟! مادر به فکر روز مبادای کیستی؟! پیراهنت ز فرط تقلا به خون نشست تا نخ برای پیرهن کهنه ریستی زینب ببیند آتش اگر، گریه می‌کند مادر چرا تو آب که دیدی، گریستی؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است راه در دنیای او چندین برابر بسته است فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس در مقام قُرب او، جبریل هم پَربسته است عصمت‌الله است این بانو، که در عالم خدا راه کشف این معما را سراسر بسته است هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق روضه‌های او خصوصی شد، اگر در بسته است جز پریشانی ندارد حاصلی بی‌مادری چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت روضه‌های فاطمیه غالباً سربسته است... نیست بی‌علت اگر از او خجالت می‌کشید ذوالفقارش در غلاف و دست حیدر بسته است «یک‌نفر، یک‌روز می‌آید برای انتقام...» جان ما تنها به این مضمون آخر بسته است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا سمت گلستان، گذرِ راهزن افتاد با ضربه‌ی پا شاخه گلی بر چمن افتاد هر روز در این خانه غذا پخته شد اما هر روز در این خانه غذا از دهن افتاد سخت است تماشای زمین خوردن مادر ای وای که این قرعه به نام حسن افتاد این واژه‌ی «افتاد» پر از غصه و درد است حالا به دلم روضه‌ی یک بی کفن افتاد زهرا و حسن هردو مدینه‌اند ولیکن همواره حسین است که دور از وطن افتاد ای کاش نیاید، برود از لب گودال آن کس که نگاهش به عقیق یمن افتاد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شرح خیرالعمل ولایت توست زندگی وام‌دار خلقت توست ای معمای آفرینش که... قبل هر نور، نور رحمت توست ای قدیمی‌ترین بهار خدا هر چه دارد زمین به برکت توست بیشتر از هزار اقیانوس شرح یک قطره از سخاوت توست جمله‌ها کوچک‌اند وقتی که صحبت از عزت و کرامت توست به نمازت نماز زینت یافت بسکه محض خدا عبادت توست چه نیازی به سیم و زر داری عشق حیدر شکوه ثروت توست چه مقامی برای جبرائیل بهتر از اینکه پای صحبت توست از کمالت شرف کمال گرفت شرفی که غبار عفت توست گوشه چشمت چه می‌کند بی بی! فضه یک گوشه از صناعت توست تو مگر روز حشر دیده شوی چون قیامت فقط قیامت توست افتخار بزرگ اهل البیت به تو و آیه‌های عصمت توست ما به نامت همیشه حساسیم این هم از لطف بی‌نهایت توست :: بهترین احتجاج بر حق ما صحبت از نحوه‌ی شهادت توست قبر پنهانی تو چون خورشید سند محکم برائت توست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زهرا مگیر از حرمم آفتاب را بر چهره‌ات مبند عزیزم نقاب را شرمنده‌ام که پای غریبیِ مرتضی کردی تحمل این همه رنج و عذاب را در روزهای صبر علی، با خطابه‌ات دادی جواب دشمن حاضر جواب را دیدی فراریان اُحد با چه کینه‌ای بستند دور گردن و دستم طناب را لعنت بر آن که با لگدی فتح باب کرد با که بگویم آخرِ این فتح باب را در خانه‌ام زدند زنم را مقابلم زهرا حلال کن، منِ خانه خراب را سوزاند آن که غنچه‌ی نشکفته‌ی مرا خواهد چشید آتش یوم الحساب را زینب کنار بسترت از حال رفته است از بس که خوانده سوره‌ی اُم الکتاب را فهمیدم از نفس زدنت، درد پهلویت... از پلک تار و بی رمقت برده خواب را ریحانه‌ی مجلله و سرو قامتم! بیچاره کرده قد خمت، بوتراب را حالا دگر سفارش تابوت می‌دهی؟! بغضم شکسته، فاطمه! کم کن شتاب را هر شب حسین تشنه‌لب از خواب می‌پرد بگذار بازهم به برش ظرف آب را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیشب که چشم شهر مست خواب شیرین بود زینب کنار مادرش تا صبح غمگین بود دست دعا در ربنای خانه می‌لرزید انگار لکنت بر زبان سرخ آمین بود با جان پیغمبر چه می‌کردید ای مردم آیا مودت با ذوی القربای او این بود؟ با زخم بازو، زخم پهلو، زخم ابرویش من شک ندارم درد او تنهایی دین بود من شک ندارم درد او تنهایی حیدر در التهاب لحظه‌های سخت تدفین بود حیف دعا! حیف غم الجار ثم الدار! این شهر تنها مستحق چوب نفرین بود درد یتیمی درد سنگینی‌ست این یعنی مادر میان بستر خود نیز تسکین بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آشوب فتنه در مدینه قائله انداخت دیوار بیت وحی را از شاکله انداخت آتش زبانه می‌کشید از خانه‌ی مولا این شعله‌ها در آسمان‌ها ولوله انداخت دنیا به عاشق‌ها همیشه سخت می‌گیرد مابین زهرا و علی هم فاصله انداخت جای غلاف تیغ بر بازوی مادر ماند یک دست او را از قنوت نافله انداخت آن دست که با ریسمان دست علی را بست در کوفه دور دست زینب سلسله انداخت ثانی ملعون در مدینه ظلم کرد اما در کربلا تیر جفا را حرمله انداخت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فاطمه بعد از پیمبر دائماً سردرد داشت دستمالی بر سرش می‌بَست دیگر؛ درد داشت غُصه‌ی اسلام را می‌خورد جای نان شب انحرافِ دین برایش خیلی آخر درد داشت شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر را زدند؟ شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر درد داشت؟ خاک عالم بر دهانم! در به پهلویش گرفت خاک عالم بر دهانم! ضربه‌ی در درد داشت بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت صبح تا شب زخم برمی‌داشت، شب تا صبح درد آه، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت یک نفر از بچه‌ها هم سَمتِ آغوشش نرفت، بچه‌ها هر وقت می‌دیدند... مادر درد داشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به زیر بیرق دارالبکای مادرتان عزا گرفته‌ام آقا برای مادرتان نشسته‌ام که بریزم شبیه قطره‌ی اشک تمام هستی خود را به پای مادرتان نوشته‌اند برای همه دعا می‌کرد نیازمند دعایم، دعای مادرتان تمام عالم از این روضه رزق می‌گیرند شدند عالم امکان گدای مادرتان به زیر چادر زهراست آنچه که خیر است و روضه‌اش شده دارالشفای مادرتان به این امید که ام الحسن شفا گیرد قنوت بسته‌ام آقا برای مادرتان شنیده‌ام که نمازش شده است بی جوهر شنیده‌ام که گرفته صدای مادرتان نبوده اجر رسالت، حکایت کوچه نبوده صورت نیلی، سزای مادرتان دوباره شد خدا کند برسم به روضه‌خوانی کربُبلای مادرتان دوباره می‌رسد از مضجع شریف حسین صدای زمزمه‌ی وای وای مادرتان حسین در دل گودال؛ آمده زینب و بوسه زد به گلویش، به جای مادرتان ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمری‌ست دل به چشم تو بستم نگاه کن زهرای من! علی تو هستم نگاه کن ای دل بریده! تا نبریدم بلند شو ای پرشکسته! تا نشکستم نگاه کن زانوی بوتراب به خاک آشنا نبود بر خاک التماس نشستم نگاه کن یک دست من ز پیکر خیبر توان گرفت حالا به لرزه‌های دو دستم نگاه کن چون تار و پود چادرت از زخم کوچه‌ها از هم هزار بار گسستم نگاه کن اي يار! كلّميني... زهرا! أنا علی زهرای من! علیِ تو هستم نگاه كن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
لحظه‌لحظه زچه مادر نَفَسَت می‌گيرد؟! نَفَس من! زچه آخر نَفَسَت می‌گيرد؟! درد پهلو چه كند با تو كه شب تا به سحر از همين درد به بستر نفست می‌گيرد؟! از فشار در و ديوار چه ديدی كه هنوز دائم از ضربت آن در، نفست می‌گيرد؟! به همان ناله كه در پشت درِ خانه زدی از غم غنچه‌ی پرپر نفست می‌گيرد چه نفس‌گیر شود حال و هوای نفست وقتی از غُربت حيدر نفست می‌گيرد دست بر كار مزن! من كه نمُردم مادر باچنين حال، تو يكسر نفست می‌گيرد از غم اين كه نمانی، جگرم خون شده است از چه اين سان برِ دختر نفست می‌گيرد تا نفس هست «وفایی» تو بگو يازهرا نرسد سود چو ديگر نفست می‌گيرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e