بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد
غربت نا باور تو خواهرت را میکشد
آن سیاهی مقابل ازدحام دشمن است
خلوت دور و بر تو خواهرت را میکشد
@hosenih
هم جوان هم نوجوان هم کودک و هم پیرمرد
سن و سال لشکر توخواهرت را میکشد
من خودم غمگینم و لبریزم ازدلشوره ها
اضطراب دختر تو خواهرت را میکشد
بر تمام اسب هاشان آب دادی منتها
تشنگی اصغر تو خواهرت را میکشد
شد رکابم پای او هنگام پایین آمدن
غیرت آب آور تو خواهرت را میکشد
کرد اسفندی برایم دود و دستم راگرفت
عمه جان اکبر تو خواهرت را میکشد
باورش سخت است پایان قرار ما دوتاست
روزهای آخر تو خواهرت را میکشد
بیگمان این خاک تعبیرِهمان خواب من است
بر فراز نی سر تو خواهرت را میکشد
از دم شمشیرها سهمی به جسمت میرسد
پاره های پیکر تو خواهرت را میکشد
@hosenih
روزگاری بوسه اش می زد پیمبر آه آه
سرنوشت حنجر تو خواهرت را میکشد
واقعاًسخت است فکرش رانمیخواهم کنم
ناله های مادر تو خواهرت را میکشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#علی_اکبر_لطیفیان
▶️
با صد جلالت و شرف و عزت و وقار
آمد به دشت ماریه ناموس کردگار
فرش زمین به عرش مباهات میکند
گر روی خاک پای گذارد "ملک سوار"
@hosenih
چه ناقه ای چه ناقه نشینی چه محملی
مریم رکاب گیر و خدیجه است پرده دار
حتی حسین تکیه بر این شانه میزند
خلقت زنی ندیده بدین گونه استوار
بیش از همه خدای مباهات میکند
که شاهکار خلقت او کرد شاهکار
تا هست مستدام حسین است مستدام
تا هست پایدار حسین است پایدار
کوهی اگر مقابل او قد علم کند
مانند کاه میشود و میرود کنار
با خشم خویش میمنه را میزند زمین
با چشم خویش میسره را میکند شکار
آنگونه که علی به نجف اعتبار داد
زینب به دشت کرب و بلا داد اعتبار
پنجاه سال فاطمه ی اهل بیت بود
زینب که هست فاطمه هم هست ماندگار
تا اینکه فرش راه کند بال خویش را
جبریل پای ناقه نشسته به انتظار
حتی هزار بار بیایند کربلا
زینب پی حسین می آید هزار بار
@hosenih
کار تمام لشگریان زار میشود
زینب اگر قدم بگذارد به کارزار
روز دهم قرار خدا با حسین بود
اما حسین زودتر آمد سر قرار
محمل که ایستاد جوانان هاشمی
زانو زدند یک به یک آنهم به افتخار
افتاد سایه قد و بالاش روی خاک
رفتند از کنار همین سایه هم کنار
طفلان کاروان همه والشمس و والقمر
مردان کاروان همه واللیل و والنهار
عبدند ، عبد گوش به فرمان زینبند
از پیرمرد قافله تا طفل شیرخوار
رفتند زیر سایه عباس یک به یک
با آفتاب غنچه گل نیست سازگار
از این به بعد هیچ نمازی شکسته نیست
وقتی قدم گذاشته زینب به این دیار
از فرش تا به عرش چه خاکی به سر کنند
بر روی چادرش بنشیند اگر غبار
از خواهری چو زینب کبری بعید نیست
معجر به پای این تن عریان کند نثار
یک عده گوشواره ولی دختر علی
یک گوش پاره برد از اینجا به یادگار
@hosenih
خیلی زدند "تـا" شود اما تکان نخورد
سر خم نمیکند به کسی کوه اقتدار
او که فرار کرد عدو از جلالتش
فریاد میزند که علیکن بالفرار
ترسم که انبیاء بیفتند بر زمین
دستی اگر خدای نکرده به گوشوار ....
پرده نشین کوفه،بیابان نشین شده
با دختر بتول چه ها کرد روزگار !
" قومی که پاس محملشان جبرئیل داشت
گشتند بی عماری و محمل، شترسوار "
آن بانویی که سایه او هم حجاب داشت
با رفت و آمد سربازارها چه کار؟!!!!
چشم طنابهای اسارت به دست اوست
زینب به شام رفت ولیکن به اختیار
@hosenih
در یک محله زخم زبان خورد بی عدد
در یک محله سنگ گران خورد بیشمار
دردی به درد طعنه شنیدن نمیرسد
یا رب مکن عزیز کسی را بدان دچار
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#مرضیه_نعیم_امینی
▶️
این کاروان هفتاد و دو عشق آفرین دارد
از بهترین های دو عالم بهترین دارد
@hosenih
این شیرمردی که به گِرد شاه می گردد
با خود سفارش هایی از ام البنین دارد
زینب رسیده کربلا، دورش بنی هاشم
یعنی نگین اینجا رکابی از نگین دارد
نامحرمی هرگز ندیده سایه اش را هم
صدیقه ی صغری وقاری اینچنین دارد
حتی غبار راه روی چادرش ننشست
محمل حجابی از پر روح الامین دارد
این سو تمامی شان عزیز بن عزیز اما
آن سو سپاهی از لعین بن لعین دارد
تا می توانید اشک و آه و ناله بردارید
یک گوشه از صحرا کمان داری کمین دارد
@hosenih
غم نامه ی این قافله سربسته اش این است
خولی به همراه خودش یک خورجین دارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حسن_لطفی
▶️
چشمِ تو دنبالِ خود چشمانِ ما را می کِشد
منتِ این اشکها را لطفِ آقا می کِشد
در کجا می آیی و گیسو پریشان می کنی
می کُشد ما را غمت تا آه زهرا می کِشد
@hosenih
آخرِ این روضه گردی هایِ ما خیر است خیر
عاقبت دستِ تو دستی بر سرِ ما می کِشد
تا که مجنون می شود بیمار راحت می شود
آه مجنون دارد اما درد،لیلا می کِشد
نوکری کردیم اما کار دست دیگریست
بارِ ما را حضرت زهرا همین جا می کِشد
ما خرابش میکنیم و او درستش میکند
خوب معلوم است خانوم نازِ ما را می کِشد
ما گناه آلوده ایم اما عروجِ ماست اشک
گریه کن با گریه اِی دل کار بالا می کشد
@hosenih
گفت عقبای خودت را صرف دنیایت مکن
می روی دنبال آن،دنیا ولی پا می کِشد
خوب شد هستی وگرنه عمه ات غش می کند
روضه خوان تا ناله های وا حسینا می کشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#ورود_کاروان_به_کربلا
#محمدعلي_بياباني
▶️
چه مي شود كه سرانجام، آن زمان برسد
و قطره نيز به درياي بيكران برسد
محرم است بيا تا كه چشم مرده ما
براي گريه در اين روضه ها به جان برسد
@hosenih
چقدر نزد تو با آبروست دستي كه
براي خرجي اين ماه بر دهان برسد
شبيه فاطمه خوشحال مي شوي وقتي
براي مجلس جد تو ميهمان برسد
به كربلاي شب دومت ببر ما را
خبر رسيده قرار است كاروان برسد
@hosenih
به عرش مي رسد آقا صداي ناله ي تو
اگر به روضه ي گودال، روضه خوان برسد
حسين آمده و راس او قرار شده
به شمر و حرمله و خولي و سنان برسد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
السلام ای حقیقة الزینب
السلام ای حبیبة الزینب
ای حریم تو مهبط الانوار
وی وجود تو مخزن الاسرار
@hosenih
چقدر تو شبیه زهرایی
مثل عمه نظیر مولایی
تو سهساله ولی به سِیر دقیق
پیر راهی برای اهل طریق
ای معلم برای رهبرها
تو چه کم داری از پیمبرها
@hosenih
کوچک امّا بزرگ، سلطانی
اوجی از قلّههای قرآنی
آسمان مَفرشِ قدمهایت
عرش مهمان نیمهشبهایت
ای بنازم به نالهی شب تو
پای احیای عمّهزینب تو
@hosenih
ای نمازت به نیمهشب غوغا
وی نیاز تو حضرت بابا
تو که هستی که این چنین در شام
در شب اقدام میکنی به قیام
رأس بابا مقیم دامن توست
رحلِ قرآن حریم دامن توست
@hosenih
نزد موسی چنین نیامده نور
کوه سَینا چنین نشاید طور
صبح، نزد تو شام میآید
محضر تو امام میآید
خطبهی تو فغان و شیون و شین
طَیِبَ الله روضهخوانِ حسین
پیش بابا عزای خود نکنی
شِکوه از زخمِ پای خود نکنی
@hosenih
چه قنوتی تو تا سحر بُردی
دست در گیسوی پدر بُردی
در مناجاتِ قاضیُ الحاجات
اشک باریدی ای حمیدهصفات
با خراباتیان که گرییدی
زخم پیشانی پدر دیدی
جای چوبی که دشمنش زده بود
لب لعل تو مرهمی شده بود
@hosenih
چون لقاء خدا نصیبت شد
نفسِ آخَرَت مجیبت شد
***
گر سری در سرای ما بزنی
نفسی هم برای ما بزنی
راستی جملهای به ناز بگو
گوشهای از تمام راز بگو
چه شد از قافله عقب ماندی
طعمهی خصمِ بیادب ماندی
@hosenih
ایکه شاگرد چند اُستادی
چه شد از پشت ناقه افتادی؟
خم شدی زائرِ پدر بشوی
تو نگفتی که دربدر بشوی
این همه تازیانه میاَرزید
پس چرا دست و پات میلرزید؟
ترس را در وجود تو ره نیست
بیکبودیِ روی تو مَه نیست
ایکه شیرینزبانِ بابایی
وقتِ لُکنَتزبان چه غوغایی
@hosenih
آری ای طفلکِ زبانبسته
دشمن از نالهاَت شده خسته
نالهی تو شبیه طوفان شد
کاخِ ظلم یزید ویران شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
آتش کسی به بال کبوتر نمیزند
مردی تشر به کودک مضطر نمیزند
سیلی کسی به صورت دختر نمیزند
گمگشته را که خصم مکرر نمیزند
ترساندن یتیم دل شب عجیب نیست
گریاندن غریب مرتّب عجیب نیست
@hosenih
گیسو کشیده را که به گیسو نمیکشند
قد خمیده را که به هر سو نمیکشند
طفل یتیم را به سر مو نمی کشند
دخت سه ساله را که به زانو نمی کشند
حقّش نبود خنده به چشم تَرَش دهند
گریان به دست عاطفهی مادرش دهند
@hosenih
از پا فتاده را به تهاجم نمیزنند
لکنتگرفته به تبسّم نمیزنند
جا مانده را به جای ترحم نمیزنند
تنها به جرم یک دو تکلّم نمیزنند
با گریه گفت: شیخ! یتیمم مرا نزن
من خود میایم از پِیِ تو، بیهوا نزن
@hosenih
با گوشواره بچّه کشیدن شجاعت است؟
یا بر یتیم نعرهکشیدن شجاعت است؟
او را شبیه برده کشیدن شجاعت است؟
یا هر طرف به خنده کشیدن شجاعت است؟
شکر خدا که عمه به این درد سر نخورد
از قافله نماند و به رویش تشر نخورد
@hosenih
یک شب دوباره باز پریده ز خواب ناز
بابای خویش را طلبیده به رمز و راز
نقش پدر به دیده کشیده به صد نیاز
میخواند گه به قدّ خمیده کمی نماز
گفت ای پدر ببین به رخِ نیلیام زدند
گوشم نمیشنید ز بس سیلیام زدند
@hosenih
حیرتزده مقابل بابا نشست و دید
شد باز پلک زخمی بابا و بست و دید
تا دست زد بر آن لب و دندان شکست و دید
دستی به ابرویش زد و از هم گسست و دید
این سر دگر برای پدر سر نمیشود
رأس بریده مرهم دختر نمیشود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مهرداد_طوماری
▶️
پنهان به خاک كردم رازی به آب دیده
با كس نمیتوان گفت سرّ دل رمیده
وقت سحر دعایم شد عاقبت اجابت
بر شام تار ما هم سر زد شبی سپیده
@hosenih
پرواز بردم از یاد بالم چو شد شكسته
این است حال و روز مرغ به خونتپیده
شادابی گذشته از من مخواه دیگر
برگشتناپذیر است رنگ ز رخ پریده
قوت نداشت پایم تا پیش تو بیایم
از بس كه دختر تو در خارها دویده
شب بود و دشت وحشت پر شد وجودم از ترس
صحرا چه میشناسد طفل پدر ندیده
@hosenih
بسیار رنج بردم در راه عشقت اما
بار سفر كشیدم با قامتی خمیده
وضعیتیاست وضع راس تو و سر من
مجنون سرشكسته، لیلای سربریده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمد_کاظمی_نیا
▶️
شد قامت پیغمبر از این اجر خمیده
بر صورت معصوم تو زد "زجر" کشیده
@hosenih
بعد از تو به هر کس که ستم دید به ناحق
گفتیم خدا رحم کند، "زجر کشیده"
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_پرچمی
▶️
بابا بنگر رویِ بههمریختهام را
وا کن گرهِ موی بههمریختهام را
دیگر رَمَقی نیست به رویت بگُشایم
چشم تر کمسویِ بههمریختهام را
@hosenih
من فاطمهی شام شدم خُورده نگیرید
لرزیدنِ بازوی بههمریختهام را
آرام کن عمهّ تو پس از حرفِ کنیزی
این خواهرِ کمروی بههمریختهام را
هر تکهای از زیور من دستِ کسی رفت
پیدا کن النگوی بههمریختهام را
@hosenih
در شامِ غریبانِ من آرام بشویید
خونابهی پهلوی بههمریختهام را
زیبایی دختر یكیاش مویِ بلند است
صد حیف كه گیسویِ بههمریختهام را...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#سجاد_احمدلو
▶️
شعلههای خیمهها موی سرش را... بگذریم
رد این زنجیرها بال و پرش را... بگذریم
یک پدر با چشمهایی نیمهباز از روی نی
سیلی زجرآوری بر دخترش را... بگذریم
@hosenih
هر زمان چشمش به سرها میخورد در بین راه
شمر پیش چشمهایش خنجرش را... بگذریم
درد پایش هیچ؛ وقتی درد پهلو میگرفت
با لگد آرام شد تا مادرش را... بگذریم
در دلش گل کرد حس خواهرانه بین راه
خواند لالایی که قدری اصغرش را... بگذریم
@hosenih
با عمو عباس گفت آخر نمیبینی مگر
خواهرت نامحرمان دور و برش را... بگذریم
***
با وجود زخم تاول، زخم گوش و زخم دست
دلخوش است از اینکه بر سر معجرش را... بگذریم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
ویرانسرایم امشب شد میهمانسرایم
اینجا که خیزران نیست قرآن بخوان برایم
هر شب صدات کردم امشب دعات کردم
یا در برم بمانی یا همرهت بیایم
@hosenih
زهرا عذار نیلی نگشود بهر حیدر
من هم به محضر تو صورت نمیگشایم
گر افکنی جدایی در بین جسم و جانم
دیگر به جان زهرا از خود مکن جدایم
من دختر حسینم همسنگر حسینم
ماه صفر محرم، شام است کربلایم
خواهم در این خرابه دور سرت بگردم
دیوار گشته حائل، زانو شده عصایم
@hosenih
دیشب به شوق وصلت تا صبح گریه کردم
امشب بگو اسیران گریند در عزایم
کی گفته در خرابه شبها گرسنه خفتم؟
بعد از تو بوده هر شب خون جگر غذایم
دانی چرا عدویم تا حد مرگ میزد؟
فهمیده بود از اول من دخت مرتضایم
@hosenih
تا دور او بگردم تا دست او ببوسم
ای کاش همرهت بود عموی با وفایم
هر چند روسیاهم آلودهی گناهم
مولا بگیر دستم من "میثم" شمایم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
گفتم به دست خویش بغل میکنی مرا
دستِ نبودهات جگرم را کباب کرد
بود آرزوی من که ببوسم لب تو را
زخم لب تو آرزویم را خراب کرد
@hosenih
آن بوسهای که از روی نی دادهای به من
بابا تمام عمر مرا زیر دِین بَرد
میخواستم که قرض خودم را ادا کنم
زخم لب تو لذت آن را ز بین برد
@hosenih
جای لبت به حنجر تو بوسه میزنم
این راه را به دختر تو عمه یاد داد
میخواستم که سیر ببینم رخ تو را
این چشم تار آرزویم را به باد داد
@hosenih
گر صورت تو خوب ندیدم تمام آن
تقصیر ِ گردن من و این چشم تر نبود
بابا برای روشن و واضحندیدنت
خاکستر تنور تو هم بیاثر نبود
@hosenih
میخواستم گله کنم از دست شامیان
بیهوده نیست بغض گلویم اگر شکست
شرمندهات شدم به خدا دیدمت که تو
پیشانیات ز سینهی من بیشتر شکست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
امشب به دامن من خورشید آرمیده
یا ماه آسمانها در کلبهام دمیده
دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست
کس روی دست دختر رأس پدر ندیده
از دل، چراغ گیرم از اشک، گل فشانم
از زلف، مشک ریزم بابا ز ره رسیده
@hosenih
از بس که چون بزرگان بار فراق بردم
در سن خُردسالی سرو قدم خمیده
بابا چه شد که امشب با سر به ما زدی سر
جسمت کدام نقطه در خاک و خون طپیده؟
هم کتف من سیاه است، هم روی من کبود است
هم فرق من شکسته، هم گوش من دریده
داغم به دل نشسته آهم ز سر گذشته
چشمم به راه مانده اشکم به رخ چکیده
از بس پیاده رفتم پایم ز راه مانده
از بس گرسنه خفتم رنگم ز رخ پریده
تو رفع تشنگی کن از اشک دیدهی من
من بوسه میستانم از حنجر بریده
@hosenih
انگشتهای عمّه بگرفته نقش گُلزخم
از بس نشسته و خار، از پای من کشیده
جسمم رود شبانه در خاک مخفیانه
یاد آورد ز زهرا دفن من شهیده
خفتم خموش و دادم بر بیت بیت (میثم)
صد محنت نگفته صد راز ناشنیده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_سوم
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
زودتر آمده ام زودتر احسان بکنی
اول صبح نگاهی به گدایان بکنی
باز هم مثل همیشه شده ام مهمانت
رسم این است پذیرائی مهمان بکنی
@hosenih
روحِ من از بدنم، جانِ تو بیمارتر است
آمدم گریه کنم تا که تو درمان بکنی
بیتو در زندگی ما اثری از دین نیست
باید این بار مرا از نو مسلمان بکنی
آنقدر مردم این شهر به تو بد کردند
تا که مجبور شدی رو به بیابان بکنی
تا نمردم برس و داغ به قلبم نگذار
نکند نام مرا مردهی هجران بکنی
بارم افتاد زمین از تو خجالتزده ام
میشود لطف به این سر به گریبان بکنی؟
روضه ی عمه به پا شد نظری کن آقا
دیده را باید از این مرثیه گریان بکنی
@hosenih
دختری گمشده از گمشدنش میترسد
کمکی کاش به این طفل هراسان بکنی
گریه میکرد به چشمان ترش خندیدند
به کبودی روی بال و پرش خندیدند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_سوم
#حسن_لطفی
▶️
خشكی چشم پشیمان مرا دریابید
به غباری سر مژگان مرا دریابید
من اویسم ز قَرَن آمدم آقایم نیست
چشمهای تر ِ حیران مرا دریابید
@hosenih
كاش میدیدم و با گریهكنان میگفتم
حال آقای پریشانِ مرا دریابید
میزنم سینه به پایِ غمتان تا یك روز
سینهی خستهی سوزان مرا دریابید
كاش در روضه فقط جان بسپارم پیشت
كاش در كرب و بلا جان مرا دریابید
گریهی مادرِ تو میرسد از روضهی ما
دستها، چاك گریبان مرا دریابید
@hosenih
مادرت باز به سر میزند و میگوید
پسر تشنه و عریان مرا دریابید
عمّهی كوچک ِ تو داشت به زینب میگفت
زخمهای لب مهمان مرا دریابید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_سوم
#محمدجواد_شیرازی
▶️
از غم هجر کنم ترک جماعت گاهی
میزند بر دل من شور محبت گاهی
شب جمعه شد و یاد حرمت افتادم
میچشم از غم هجران تو تربت گاهی
@hosenih
سائلم... هر سحر از دور سلامت دادم
شهریارا نظری کن به گدایت گاهی
عبد دربار توام شکر، خدا را... اما
کربلایی بده از باب رفاقت گاهی
حاجتم چیز کمی نیست به من حق بده که
می کشانم سخنم را به شکایت گاهی
مرغ بی بال و پرم دانه نمی خواهم که
بده در کنج حرم اذن اقامت، گاهی
بدم اما تو کریمی و برای تو بد است
ندهی دست گدا برگ زیارت، گاهی
@hosenih
در حریم تو کریمان همه زانو زده اند
چه حریمی... چه بهشتی... چه زیارتگاهی
زاهدی گفت حرم جای کسی مثل تو نیست
جای سگ نیست مگر کهفِ عبادتگاهی؟
هدف عاشق بیچاره مقرب شدن است
گاه با روضه و با ذکر فضیلت گاهی
کوه کَن گشتنِ فرهاد به ما ثابت کرد
می رسد در ره معشوق مشقت گاهی
بعد از این جای ضریح تو که رؤیام شده
می زنم بوسه بر این پرچم هیئت گاهی
اثرش بیشتر است از همه ی نافله ها
با توسل به شما اشک مصیبت گاهی
هر دو سخت است دلم را زده آتش، گاهی...
...روضه ی تشنگی و روضه ی غارت گاهی
نیزه دار آمده پس لب نگشا بهر دعا
می گذارد اثرش را خود نیت گاهی
@hosenih
از تعجب همه گفتند: "رقیه... او بود؟!"
کودکِ پیر شود موجب حیرت گاهی
دق دهد دیدن نعش پدری دختر را
بدتر از درد یتیمی و اسارت گاهی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مهدی_علی_قاسمی
▶️
به آشنا نگه آشنا نمیافتد؟!
چرا به ما گذر هل اتی نمیافتد؟!
قسم به سورهی یس، به فجر و اعطینا
که لحظهای دلم از تو جدا نمیافتد
@hosenih
کسی برای یتیمت میان این مردم
در این خرابه به فکر غذا نمیافتد
سرت اگر چه شکسته اگر چه خونین است
برای دختر تو از بها نمیافتد
سر تو را که به نی بست با خودم گفتم
اگر تکان دهدش ناشیانه، میافتد
دوباره نام تو را بردهام به لب حتما
به صورتم اثر تازیانه میافتد
@hosenih
خودت بیا و ببین زجر لعتنی هر روز
به جان دختر تو وحشیانه میافتد
چنان مرا به ستم پشت قافله زده است
که خود به خود سر من روی شانه میافتد
از آن زمان که شدم من شبیه مادر تو
دهان دشمنت از ناسزا نمیافتد
ز صورتم کف دستش بزرگتر بوده
کبودی رخ من با دوا نمیافتد
به من بگو که اسیری به دست بستهی خود
اگر لگد بخورد بیهوا نمیافتد؟؟
@hosenih
اگر چه آبله در پای من فراوان است
ولی به عشق تو این تن ز پا نمیافتد
خدا به خیر کند حال و روز زینب را
که از سرش تو و طشت طلا نمیافتد
حجابِ نور بوَد دور ما خیالت تخت
که سمت ما نگه بیحیا نمیافت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مجتبی_روشن_روان
▶️
من از قبیله ی دُردی کشان پُر دَردم
که در هوای نگاه نگار می گردم
دوباره دست نیاز و دوباره چشم امید
به سوی خانه ی طفل سه ساله آوردم
به نام نامی خاتون عشق، ماه دمشق
دخیل یار شدم... تا رقیه ای گردم
نگاه مرحمتش گرمِ گرم چون خورشید
چه می شود که بیفتد به کلبه ی سردم؟
وجود او همه از نور ناب، نور لطیف
و من کنار مسیر نزول او گردم
در این زمانه که دوران سختِ وانفساست
به پای عشق رقیه فنا شدن زیباست
@hosenih
حیات می چکد از گوشه ی نگاه ترش
نجات، خانه نموده کنار بال و پرش
شکوفه نیست حریف لطیف دستانش
فرشته های الهی مقیم... پشت درش
سه ساله است و به قدر هزار سال رفیع
ببین چه ها که نکرده به عمر مختصرش؟
تمام شام ز اشک رقیه در هم ریخت
عجب ز قدرت فریادهای پر شررش!
نگاه بی رمقش در میان تاریکی
فتاد تا به جمال مقدّس پدرش
گرفت بوسه ز بابا، قرار از کف داد
کنار رأس بریده نفس برید... افتاد
@hosenih
شکستن از غم او را خطر نمی دانست!
به غیر عشق پدر بیشتر نمی دانست
طنین گریه ی او لحن مادری را داشت
که آه یکسره را بی اثر نمی دانست
اگر نبود رقیه دل شکسته ی ما
صفای نافله را در سحر... نمی دانست
اگر نبود رقیه شرار ناله نبود
غم فراق پدر را جگر نمی دانست
چنان به یاد عمو دل شکسته می نالید
که سیرِ قافله را در سفر نمی دانست
چنان ز شوق پدر آه و گریه سر می داد
که شور در همه ی کائنات می افتاد!
@hosenih
ستاره بود و به دیدار ماه عادت داشت
سه ساله بود و به آغوش شاه عادت داشت
ز صحن خشک لبش خنده رد نشد بی اشک
شکسته بود و همیشه به آه عادت داشت
ز بس که پای برهنه دوید در پی سر
به خارهای مغیلان راه عادت داشت
شبیه عمه ی مظلومه سخت می نالید
به روضه های غم قتلگاه عادت داشت
نه از عزا به در آمد، نه رخت خود را شست!
تنش به سرخی و رنگ سیاه عادت داشت
سه ساله بود ولیکن حریف عالم شد
لب از گلوی بریده گرفت و زمزم شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_سوم
#محمدجواد_شیرازی
▶️
بر درد تنهایی دچارم ای نگارم
پایان ندارد انتظارم ای نگارم
پاییزی ام، هجران امانم را بریده
برگرد ای باغ و بهارم ای نگارم
خواب مرا فکر وصال از من گرفته
هر شب به یادت بی قرارم ای نگارم
@hosenih
آواره ای بودم مرا نوکر نوشتی
نوکر شدن شد افتخارم ای نگارم
با تو که باشم قدر یک دنیا می ارزم
منهای تو، بی اعتبارم ای نگارم
این آبرو، این اشک ها، این مهر زهرا
من هر چه دارم از تو دارم ای نگارم
بخشید اگر ما را خدا لطف خودت بود
ای رحمت پروردگارم ای نگارم
می ترسم از جان کندنم، پیشم میآیی؟
در وقت سخت احتضارم ای نگارم
مثل همیشه آخر کارم، خودم را
دست رقیه می سپارم ای نگارم
کنج خرابه ناله زد فخر دو عالم
بابا بیا امشب کنارم ای نگارم
@hosenih
دیگر نمی بینم سرت را روی نیزه
کم سو شده چشمان تارم ای نگارم
بر ما اسیرانِ زمین خورده نظر کن
بالانشینِ نی سوارم، ای نگارم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_سوم
#مناجات_اول_مجلس
#محمدجواد_شیرازی
▶️
در سینه، نیتم همه اش نذر تو حسین
حالِ عبادتم همه اش نذر تو حسین
خرده فروش نیستم و عمده می دهم
یکجا محبتم همه اش نذر تو حسین
@hosenih
روزِ ازل خدا گل من را که می سرشت
بنوشته قسمتم همه اش نذر تو حسین
تا زنده ام برای شما سینه می زنم
نیرو و قوتم همه اش نذر تو حسین
از لطف مادرم همه عمرم فقط شده
این جمله عادتم: "همه اش نذر تو حسین"
مادر، پدر، برادر و خواهر، قبیله ام
این جان و ثروتم همه اش نذر تو حسین
فرموده است پیر جماران به عالمی:
ارکان نهضتم همه اش نذر تو حسین
@hosenih
در اوج روضه، گاه فقط آه می کشم
این آه حسرتم همه اش نذر تو حسین
***
کنج خرابه بغض گلویش گرفت و گفت:
این اوج غربتم همه اش نذر تو حسین
مویم به یاد زلف تو بابا سپید شد
غرق شباهتم... همه اش نذر تو حسین
هر ضلع و هر وجب ز تنم درد می کند
دردِ مساحتم همه اش نذر تو حسین
@hosenih
لکنت زبان گرفته ام از بعدِ... بگذریم
اصلا فصاحتم همه اش نذر تو حسین
گفتم گله کنم ز تو اشکم امان نداد
خوردم شکایتم... همه اش نذر تو حسین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
اول تو را سرود لبم انتها لبم
از شوقِ پر کشیدن سویت لبالبم
در سینه ام محبت و بر لب ثنای تو
صد آفرین به سینه و صد مرحبا لبم
@hosenih
امشب فقط تو را سر سجاده خوانده ام
این بار پا نداد به ذکر و دعا لبم
من پا به پای عمه ی خود جنگ کرده ام
نشنید دشمنت به خدا هیچ جا لبم...
...بگشایم و شکایتی از دردها کنم
راضی است دست و پهلو و حتی رضا لبم
خیلی دلم برای تو تنگ است، حق بده
بوسید اگر که باز لبت بی هوا لبم
@hosenih
چشم و مشام پر شده از بوی آب و نان
اما نخورده است به آب و غذا لبم
"صد بار لب گشودم و بیرون نریختم
خون ها که موج میزند از سینه تا لبم"
با من نگو که از چه لبت این چنین شده؟!
دارد هزار قصه و صد ماجرا لبم
خونی و خشک و پر ترک و حاصلش شده
چیزی شبیه نقشه ى جغرافیا لبم
@hosenih
دستش بزرگ بود، نگینش بزرگ بود
بیهوده نیست این که شده جا به جا لبم
بابا ببخش این لب و دندان خونی ام
می خواست تا کند به لبت اقتدا لبم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
رسیده موج موهایت به دست خسته ی ساحل
به دنبال تو می گشتم تمام این چهل منزل
به تو حق می دهم با سر به سوی دخترت آیی
که یک عاشق شبیه تو ندیدم شاه دریادل
@hosenih
به اشکِ چشم و مژگانم زنم من آب و جارویت
کمی خاک است و خاکستر میان ما شده حائل
فقط قاری من باش و دگر قرآن نخوان جایی
اگر هم آیه ای بر تو به روی نیزه شد نازل
ز چشمت خواندم انگاری که پرسیدی ز احوالم
خبر داری که با صورت، زمین خوردم من از محمل؟
پدر بعد از عمو جانم، رسیده بر گلو جانم
زمین خوردم مرا از مو کشید آن رومی جاهل
عدو دنبالم افتاد و ز ترسش زیر لب گفتم:
أغثنی یا اباالقربة، أغثنی یا ابافاضل
@hosenih
لگد زد سمت پهلویم، ولی من در تکاپویم
چرا بوی تو را دارد شیار چکمه ی قاتل؟
پدر شیرین زبان بودم ولی دستان سنگینش
گرفت از من توان گفتن یک جمله ی کامل
شبیه مادرت دستم مرا از پا در آورده
نمازم دردسر دارد، قنوت من شده مشکل
ز دلسوزی زنی آمد به دستش نان و خرمایی
به من رو کرد و تعارف زد: "بگیر این لقمه را سائل"
@hosenih
اگر عمه نبود اصلا نمی دانم چه می کردم
جسارت کرد آن شامی در آن بزم و در آن محفل
شدم خسته دگر بابا، مرا باخود ببر بابا
هزاران حرف ناگفته، شود کتمان میان دل
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_سوم
#مناجات_اول_مجلس
#محمد_جواد_شیرازی
▶️
اول شعر که یارب بشود خوب تر است
عشق بازی به دل شب بشود خوب تر است
هر کسی در پی وصل است بگویید به او:
با توسل که مقرّب بشود خوب تر است
@hosenih
سجده بر تربت ارباب سراسر نور است
سجده با اشک، مرکّب بشود خوب تر است
ذکر خوب است... بگویید... ولی معتقدم
نام ارباب که بر لب بشود خوب تر است
پیر ما گفت: اگر قامت رعنای شما
در حسینیه مورّب بشود خوب تر است
سینه و صورت ما پر شده از مشق حسین
آسمان غرق ز کوکب بشود خوب تر است
@hosenih
اربعین گر که بنا نیست بخوانند مرا
اشک و تب روزی هر شب بشود خوب تر است
باده ی ناب حسین است و بدانید اگر
ساغر از باده لبالب بشود خوب تر است
سائل روضه شریف است ولی سائل اگر
سائل حضرت زینب بشود خوب تر است
@hosenih
گر بنا هست کسی خادم این خانه شود
عبد زینب که ملقّب بشود خوب تر است
****
عمه گیسوی مرا شانه بزن، موی سرم
قبل دیدار مرتّب بشود خوب تر است
دستم آرام بگیر و به روی سینه گذار
دست بر سینه مودّب بشود خوب تر است...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
مبتدای زندگی من خبر از پیری است
حال موهایم پدر آشفته از درگیری است
فعل إضرب را مؤکد من چشیدم در مسیر
یک تمیزش در دهان، دندان لق شیری است
@hosenih
صورت نیلی و پهلویم عذابم می دهند
درد پهلو بیشتر، هرچند این تقدیری است
تا که می خوردم زمین گیسوی من را می کشید
واقعا این زجر یک دیوانه ی زنجیری است
خواب بودم بین صحرا بر سرم فریاد زد
حربه ی این نانجیب از پشت غافل گیری است
گوشوارم را شکست آن مرد وقت غارتم
گوشوار دخترش دیدی پدر؟! تعمیری است
@hosenih
عمه گوشم را گرفت اما شنیدم جمله ای
جمله ای که درخور یک دشمن تکفیری است
خوابِ وصل تو پریشان کرده من را نیمه شب
"سر رسیدی"... خواب من را هم عجب تعبیری است
دردهایم گفته ام حالا بگو بابا چرا
چشم هایت جای نیزه... گونه ات شمشیری است؟!
@hosenih
بعد تو نه عمه میخواهد بماند نه که من
مرگ من باسرعت اما مرگ او تاخیری است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih