«قلمهای بیدرد»
✍️زهرا سبحانی، عضو تحریریه مجتهده امین
گریه کردم. از دیروز بارها کلیپ را دیدم و اشک ریختم. گریه کردن چیز عجیب و غریبی نیست؛ آن هم برای دخترک بیپناهی که زیر مشت و لگد یک نانجیب، مظلومیتش را داد میزند؛ گرچه داغاش به وسعت هزار و چهارصد سال از ماجرای کوچه، هنوز برای دلهایمان تازگی دارد؛ با این حال، عجیبی به آن است که نمیدانیم این اتفاقات چه نسبتی با مملکت اسلامی ما و من مسلمان دارد؟ نمیدانم به کجا میرویم! اصلا قرار است به کجا برسیم! چرا هر بار از حجاب گفتیم، چیز دیگری شنیدیم؟ چرا هر بار از ولنگاریها شکایت کردیم، زیر سؤال رفتیم؟ چرا هر بار خواستیم موضعها شفاف شود، با هزار یک عنوان به اسم توجیه، به اسم حفظ نظام، به اسم وحدت و بصیرت، دهانمان را دوختند؟ و خدا نگذرد از آن عمامه به سری که تحریف کرد، از آن دست به قلمی که زیر سوال بُرد و از آن کانالداری که با التقاط خودش، وحدت کلمهی نشأت گرفته از توحید را به یغما بُرد. چون فقط ما ماندیم و عذر تراشیدن برای کتک خوردن مادران در مقابل چشم کودکانشان!
متن کامل یادداشت در صفحه افکار بانوان حوزوی
🔗لینک خبر بازداشت فرد هتاک
#نهضت_حسینی
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI