eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.4هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
434 ویدیو
168 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارسال یادداشت‌ @rahil1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 سقلمه ✍️ محمد صدرا مازنی شب گذشته در مسیر پیاده‌روی فروشگاه شیک و امروزی که اقلامی چون بازی‌های فکری و البته کتاب دارد، توجهم را جلب کرد. قبلا هم یکی دوباری از این فروشگاه دیدن کرده بودم. فروشگاهی با نام «ذهن برتر». بازی‌های فکری‌اش بر کتاب‌هایی که به زیبایی چیده شده بود، غلبه داشت. جمعیت خوبی هم داخل فروشگاه بودند. اینکه چه میزان از این جمعیت بیننده‌اند یا خریدار، اطلاع ندارم. گاهی فروشگاه محلی برای سرگرمی و وقت‌گذرانی می‌شود‌! به سمت قفسه‌های کتاب رفتم. جنس کتاب‌‌ها اغلب خودیاری بود. عمده‌ی این کتاب‌ها را در همه کتاب‌فروشی‌ها می‌توان دید. از رمان‌های کلاسیکی چون برادران کارامازوف داستایوفسکی و آنا کارنینای تولستوی تا داستان‌های پست مدرنی نظیر جزء از کل استیو تولتز همه جا دیده می‌شوند. اینجا اما با یک نظم خاصی چیده شده بود. با چاپ نفیس‌اش شبیه یک دکوری زیبا بود، احتمالا به خانواده‌هایی که کتاب را برای کلاس و نمایش می‌خرند، گرا می‌داد: «من گزینه مورد نظر شما برای اتاق پذیرایی هستم!» چشمم به محموعه‌ای از کتاب‌ها افتاد که قطع و طرح جلدشان شبیه هم بودند. یکی را به دست گرفتم. «سقلمه»! کتابی که یکی دوسال قبل در کتاب‌فروشی دیده بودمش، اما امکان‌ خریدش فراهم نبود. بعد هم به‌کلی فراموش‌ش کردم. اما اینجا سقلمه خلاصه شده بود. باقی کتاب‌ها نیز تلخیص شده بودند. نشر مات که برای اولین بار دیدمش، ابتکار این «کار تمیز فرهنگی» را به‌نام خود ثبت کرده بود. عنوان مجموعه کتاب‌ها مینی‌بوک بود. به یاد سال‌های دور افتادم. یکی از ناشرین، کتب مشهور و با شمارگان بالا را در قطع پالتویی منتشر می‌کرد. بازار پخش‌ش هم خوب بود. علاوه بر کتاب‌فروشی، در سوپرمارکت و داروخانه و رستوران هم فروخته می‌شد. همه جا کتاب‌فروشی شده بود و می‌شد آن مجموعه از کتاب‌ها را تهیه کرد. چند کتاب مشهور را از این مجموعه تهیه کرده بودم. کتاب سقلمه که راهی برای بهبود تصمیمات درباره تندرستی، ثروت و خوشبختی است، توسط ریچارد تیلر و کاس آرسانستین نوشته‌ و معصومه عامری آن را ترجمه کرد. همچنین در ۷۰ صفحه تلخیص شد. ای کاش نام بزرگواری که تلخیص این کتاب بر عهده‌اش بود را هم ثبت می‌کردند. برای اینکه خلاصه‌نویسی هم یکی از مهارت‌های پژوهشی است که ارزش و اعتبار خودش را دارد. امروز، وقتی که برای شرکت در شورای علمی جشنواره علامه حلی کرج راهی آن شهر بودم، سقلمه را باخودم همراه کردم و در راه بازگشت از مأموریت به‌مطالعه‌اش مشغول شدم. در این کتاب نحوه تصمیم‌گیری غیرمنطقی و انتخاب‌های غیرعقلانی مردم بررسی شده‌است. سقلمه را چندگونه معنی کرده‌اند که یکی از آنها به معنی ضربه‌ای است که با مشت بسته به پهلوی کسی بزنند، ضربه هشدارگونه برای توجه دادن به انجام یا ترک کاری! تیلر برنده جایزه نوبل اقتصاد در کتاب سقلمه، به همراه دیگر نویسنده کتاب با استفاده از علم روان‌شناسی و جامعه‌شناسی سعی کردند تا کارکردهای صحیح علم اقتصاد رفتاری را به مخاطبین خود آموزش دهند. کتاب حاضر پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز با بیش از یک و نیم میلیون نسخه فروش شد و عنوان بهترین کتاب سال را از سوی اکونومیست و فایننشال تایمز دریافت کرد نظیر این کتاب، آثار دیگری هم تولید شده بود که برخی از آنها را در فرصت‌های پیاده‌روی بعدی تهیه می‌کنم! @HOWZAVIAN
🔴 امیدواریم رد صلاحیت حسن روحانی آغاز رد صلاحیت‌ روحانی‌نماهای نفوذی در دین و فرهنگ هم باشد؛ بدون هیچ گونه سوگیری حزبی و ملاحظات سلیقه‌ای و خویشاوندی. 🔻 عدم رعایت شئون روحانیت و حوزوی از سوی حوزوی‌نمایان، جز بی اعتمادی و کاهش مشارکت مردم ثمری ندارد. پ.ن: حسن روحانی رئیس‌جمهور سابق که برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری کاندیدا شده بود، از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده است./برنا @HOWZAVIAN
دانشگاه ادیان را دوباره بشناسیم ✍ علی بهاری 🔸مانتوها چسبان است. روسری‌ها رنگارنگ. آرایش‌ها غلیظ نیست، غلظت است. هرکسی حداقل صد گرم کِرِم روی صورتش خالی کرده است. کفش‌های پاشنه‌بلند نارنجی و قرمز خودنمایی می‌کنند. از کلیپسی که به سر بسته‌اند می‌شود آویزان شد و بارفیکس رفت. فارسی، زبان دوم است و همه عراقی صحبت می‌کنند. اینجا دانشگاه ادیان و مذاهب است. 🔹پارسال مدتی کوتاه توفیق تحصیل در دانشگاه ادیان و مذاهب را داشتم. آنجا ویژگی‌هایی دارد که به گمانم اختصاصی و انحصاری است. بخوانید: ادامه متن👇
🔸آن قدر که در ادیان، عراقی می‌بینید در دانشگاه بغداد نمی‌بینید. مدام مردان عراقی سبزه با ابروهای بعضا تیغ‌زده و کت و شلوار و گاهی با کراوات رفت‌وآمد می‌کنند. بانوان را هم که در ابتدا توضیح دادم. دم در، همه تاکسی‌ها و سواری‌های شخصی به طرف چهارمردان می‌روند؛ جایی که مقصد اکثر دانشجویان عراقی ادیان است. چند هزار دانشجوی خارجی از صدها کیلومتر آن طرف‌تر کوبیده و آمده‌اند تا برای خود کسی شوند و مثل مسئولان کشور ما که بعد از گرفتن مدرک دکتری، مدیریت اجرایی‌شان صدپله بهبود پیدا کرد، به سلاح دکتری مجهز شوند و در کشورشان طرحی نو دراندازند و بنیادش براندازند. جالب است. وقتی در کافه‌ دور هم جمع می‌شوند و سیگار می‌کشند، حضور در دانشگاه را فراموش می‌کنید. حس می‌کنید در موکب بغدادی‌ها کنار عمودِ فلان هستید. فقط فلافل‌هایش بیست و پنج هزار تومان آب می‌خورد. به هوای برکات ابوعلی برندارید! 🔸ادیان، هم از آزمون سراسری دانشجو می‌گیرد و هم اختصاصی. در آزمون سراسری تقریبا هر رتبه‌ای بیاورید به مصاحبه دعوت می‌شوید. در مصاحبه هم تقریبا قبولی‌تان قطعی است مگر آن که به قدری پیاده باشید که پرداخت سروقت شهریه هم نتواند رتبه علمی‌تان را بهبود بخشد. در آزمون اختصاصی ماجرا متفاوت است. شاید تنها آزمون تستی خاورمیانه است که نمره منفی ندارد. یعنی با صلوات و بسم‌الله هم می‌توانید گزینه درست را تشخیص دهید و نمره‌اش را بگیرید. فقط توکل قوی می‌خواهد و سیم وصل و کمی شانس. ولی اگر مسئول پذیرش دانشگاه، می‌ایستاد دم در ادیان و مثلا فریاد می‌زد: «الاهیات مسیحی دو نفر، بدو بدو. الان شروع میشه» احتمالا شایستگان بیشتری جذب می‌شدند. 🔸تنوع پیشینه تحصیلی در میان دانشجویان دکتری ادیان، واقعا فوق‌العاده است. فرض کنید در مقطع دکترای رشته دین‌پژوهی سر کلاس نشسته‌اید. بغل‌دستی سمت چپ، خانمی است که از حوزه علمیه خواهران ساری، سطح سه زن و خانواده گرفته است. سمت راستی، شیخی است که به تازگی از پایان‌نامه‌ ارشدش در رشته علوم حدیث تطبیقی دفاع کرده است، نماینده کلاس، کارشناسی‌ارشد روان‌شناسی رشد دارد و شاگرد اول کلاس، فارغ‌التحصیل معماری از دانشگاه آزاد تهران‌شمال است. همه هم راضی‌ و مهم‌تر از همه مسئولان دانشگاه راضی‌اند. پیش‌نیاز هم که سوسول‌بازی است و بعد از چهار سال هم ان‌شاء‌الله آقا و خانم دکتر و آغاز نظریه‌پردازی. 🔸شوق مسئولان مالی دانشگاه ادیان به دانش‌گستری و عدم محرومیت تهی‌دستان از تحصیل به قدری است که شما به محض قبولی در دانشگاه، می‌توانید از ظرفیت وام استفاده کنید. با دو، سه صندوق صحبت شده است؛ هر کدام دنگی روی هم می‌گذارند و هزینه تحصیل‌تان را جور می‌کنند. جای هیچ نگرانی‌ای نیست. کم‌کم کار می‌کنید و قسط‌هایش را می‌دهید. خدا متعهد به جور کردن پول دو چیز است: عروسی و شهریه دکتری. اولی را شاید تورم نگذارد ولی خدا خیر به بانک‌ها بدهد که فعلا مچ دومی را خوابانده‌اند. 🔸علاوه بر پذیرش پولی، بورسیه هم دارند. در کارشناسی‌ارشد، طلبه‌ها می‌توانند بسیاری از رشته‌ها را رایگان بخوانند. مشروط بر این که بچه‌های خوبی باشند، خوب درس بخوانند و نمره خوب بیاورند. در دکتری تا چند سال پیش، همه پول می‌دادند اما به لطف حضور پربرکت دانشجویان عراقی و فاصله روزافزون ارزش دلار و ریال (بابت این یک فقره، ادیان باید تا کمر جلوی دولت خم شود)، دانشگاه چند سالی است در هر رشته دکتری، به یک نفر امکان تحصیل رایگان می‌دهد. شرطش هم دانستن زبان عربی یا انگلیسی است. اشتباه نشود! نیازی به تافل نیست. همین که در عربی فراتر از «لاخواهر، لامادر» و در انگلیسی بهتر از وزیر خارجه باشید از پرداخت شهریه معافید. البته علاوه بر زبان، باید مصاحبه عقیدتی و سیاسی را هم پشت سر بگذارید، تست عدم اعتیاد بدهید و گواهی عدم سوء سابقه ارائه کنید. این دو مورد اخیر واقعا لازم نیست؛ طرف با چند متر عمامه مشکی و عبا و نعلین، قاتل زنجیره‌ای فراری است که عدم سوء سابقه می‌خواهید؟ اصلا بر فرض این گونه است، چرا آمده دکترای وهابیت‌شناسی بگیرد؟ او نهایتا باید یک توک پا به صحنه جرم برگردد و بعدش هم الفرار. کمی فکر هم بد نیست! @HOWZAVIAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مدح مولا علی علیه السلام، بیانی زیباتر و شیرین‌تر از این ندیده‌ام👇 🔹خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران، که تو را آفرید! از تو در شگفت هم نمی توانم بود که دیدن بزرگی‌ات را، چشم کوچک من بسنده نیست؛ مور، چه می داند که بر دیواره‌ی اهرام می گذرد یا بر خشتی خام.... 🔹چگونه این چنین که بلند بر زَبَرِ ما سوا ایستاده ای؟ در کنار تنور پیرزنی جای می گیری، و زیر مهمیز کودکانه بچّگکان یتیم، و در بازارِ تنگِ کوفه...! پیش از تو، هیچ را نمی‌شناختم که عمود بر زمین بایستد... پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم که پای‌افزاری وصله‌دار به پا کند، و مَشکی کهنه بر دوش کشد و بردگان را برادر باشد! 🔹آه ای ... 🔹شگرفیِ تو، عقل را دیوانه می کند و منطق را به خودسوزی وا می دارد... برای تو با چشمِ همه‌ی محرومان می گریم با چشمانی ! ✅هنگامی که به همراه آفتاب به خانه ی یتیمکان بیوه زنی و را دستمایه ی کردی و بر آن شانه، که پیامبر پای ننهاد کودکان را نشاندی و از آن دهان که می‌خروشید تراوید، آیا تاریخ، به تحیّر، بر دَرِ سرای، خشک و لرزان نمانده بود؟⁉️ ✅کدام وامدار ترید؟ دین به تو، یا تو بدان؟ هیچ دینی نیست که نیست! ✅الله اکبر آیا خدا نیز در تو به شگفتی در نمی نگرد؟ فتبارک الله، تبارک الله، تبارک الله احسن الخالقین! خجسته باد نام خداوند، که نیکوترینِ آفریدگاران است؛ و نام تو که ! سید علی موسوی گرمارودی  @HOWZAVIAN
فرزند کعبه ✍️ علی خسروی علی یا آدم؟ گفت: «از خود ستایی بیزارم» و سکوت کرد.. سکوتی معطر! در چشمان پر مهرش شعله‌ای از شرم افروخته بود. همه منتظر بودند تا واژه‌ها مثل پرنده‌هایی رنگارنگ از آشیانه دهانش بیرون آیند و فضا را پر کنند و ترانه بخوانند. ادامه داد: اگر نبود که: «از نعمت‌های پروردگارتان سخن بگویید» خاموش می‌ماندم و سخنی نمی‌گفتم. باز هم سکوت کرد. شعله شرم در نگاهش می‌سوخت. گفت: «آدم در بهشت عدن متنعم بود. تنها خداوند از او خواست که به خوشه گندم نزدیک نشود. شد و از گندم خورد. از دستور خداوند سرپیچید. به من گفته نشده بود که نان گندم نخورم. اما گویی همان فرمان عتیق در گوشم زنگ می‌زد. گفتم من بار آن فرمان را در زندگی‌ام بر دوش می‌گیرم. من در تمام عمرم به اختیار نان گندم نخورده‌ام.» ابراهیم؟ ابراهیم در ملکوت آسمان‌ها سیر می‌کرد. اما جانش هنوز طمانینه ایمان را پیدا نکرده بود. مثل ریشه‌ای بر خاک در برابر توفان تردید می‌لرزید. از خداوند پرسید: چگونه مرده‌ها را زنده می‌کنی؟ خداوند در برابر پرسش او پرسش دیگری مطرح کرد. مگر ایمان نداری؟ گفت دارم؛ اما دیدن ایمانم آرزوست... من در تمام عمرم هیچگاه غبار تردید و تشویش بر خاطرم ننشست. اگر همه حجاب‌ها بر طرف شوند بر یقین و طمانینه جانم اندکی هم افزوده نمی‌شود. نوح؟ نوح در راه دعوت مردمش بسیار آزار دید. عمر دراز و پیکر رنجورش سرشار از آزار و زخم زبان بود. سرانجام دلش گرفت و بی‌تاب شد و مردم خود را نفرین مرگ کرد. من هم بسیار آزار دیدم. زخم‌هایی که روح را می‌سوزانید. در هر دم به من زرداب درد نوشانیدند. بی‌تاب نشدم و همیشه از خداوند خواستم آنان را کمک کند، آن‌ها نمی‌دانند چه می‌کنند؛ نمی‌دانند چه می‌گویند. موسی؟ هنگامی که خداوند به موسی گفت. به نزد فرعون برو و او را به راه خداوند دعوت کن. موسی در دلش هراسی پدیدار شد. به خداوند گفت: من یکی از آنان را کشته‌ام. اکنون ترس جانم را دارم؛ مبادا مرا بکشند. هنگامی که پیامبر به من گفت: به کعبه برو و بت‌ها را بشکن. به خاطرم نیامد که من بسیاری از سران قریش را کشته‌ام. ممکن است در اندیشه کشتنم برآیند؛ راحت و روان مثل ماهی در آب؛ رفتم و بت‌ها راشکستم. عیسی؟ عیسی برادرم! هنگامی که مریم پاک درد زایمان گرفت از حرم بیرون رفت تا در خارج بیت‌المقدس کودکش به دنیا بیاید. مادرم فاطمه به درون حرم رفت. من پسر کعبه‌ام... و.. محمد؟ لبخندی زد و شکفت: «من یکی از بندگان محمدم.» @HOWZAVIAN
🔴 اخراج قدرتمندانه ✍️ علی محمدی راد 🔺این دوکلمه عبارتی است که حضرت آقا در معنای کلمه حشر بیان میکنند. نام سوره‌ای که اشاره به یک واقعه سیاسی در صدر اسلام یعنی اخراج یهودیان از شهر مدینه دارد. آیه‌ اول و آخر آن تسبیح خداوند متعال است و صفات عزیز و حکیم را توجه میدهند. 🔺آنچیزی که در این اخراج قدرتمندانه مورد توجه است یک سنت الهی است. و آن اینکه کفار و منافقین در مقابل ایمان مومنان و مکر الهی تاب مقاومت ندارند و کاملا آسیب پذیرند. البته آسیب پذیر بودنشان نه به این معنا که آنها نیز تدبیر میکنند و تدبیرشان خطا میرود و مومنین تدبیر میکنند و آنها را از پای در می‌آورند. 🔺با نگاهی دقیقتر باید گفت تدبیر آنها در واقع تدبیر خداوند را تکمیل میکند. آنها خود بخشی از طرح حرکت مومنین هستند. مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین. یعنی هر دست و پایی که آنها میزنند در واقع در حال جلو بردن طرح جبهه حق و مومنین‌اند و این است معنای انتم الاعلون ان کنتم مومنین. این اخراج را در حالی قدرتمندانه وصف میکنند که اصلا جنگی بین مسلمانان و یهودیان شکل نگرفت. یعنی قدرتمندانه به این معنای سخت ظاهری محقق نشد. بلکه از اتفاق دیگری تعبیر به قدرت میکند و آن را آتاهم الله من حیث لم یحتسبوا میداند که همان قذف فی قلوبهم الرعب است. از جایی ضربه خوردید که گمان نمیکردید. 🔺این است معنا موضع برتر و دست بالا را داشتن. تا جایی که خود بیوتشان را تخریب کردند و فعلشان نقشه مومنین را تکمیل کرد. از جهت دیگری نیز این اخراج قدرتمندانه است. اخراج یهودیان تسبیح امت مسلمان بود. تسبیحی که بروز و ظهور میدهد صفت عزیز و حکیم را. نفی و تنزیهی که خود از بروزات صفت عزیز خداوند متعال است. 🔹مومن اگر به ایمانش تکیه کند و آن را بالا بگیرد احساس ضعف و انفعال نمیکند. هیچ گاه در فکرچاره جویی برای برون رفت از مشکلات نیست. بلکه همواره در موضع تهاجم است. در موضع حمله است. مومن از موضع اعلی به جبهه کفر ضربه میزند توجه به این سنت الهی به مومنین احساس قدرت میدهد. مومنین را امیدوار میکند. گره امید را همین احساس قدرت باز میکند. سوره حشر را این روزها بیشتر قرائت کنیم. غَلَیان @HOWZAVIAN
💠 حسنک وزیر ۳ ✍️ ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی ویرایش و پی‌نگاری:
سعید احمدی

چون حسنک را از بُست (از شهرهای به‌تاریخ‌پیوسته در افغانستان و پس‌ از غزنین دومین‌ شهر مهم‌ غزنویان‌)‌ به هرات آوردند، بوسهل زوزنی او را به علی رایض، چاکرِ خویش سپرد و رسید بدو از انواع استخفاف (خواری و تحقیر) آنچه رسید، که چون بازجُستی نبود کار و حال او را (هیچ وکیل و حمایت‌گری نداشت) انتقام‌ها و تشفی‌ها رفت (بلایی سرش آورد تا دل‌شان خنک شود). و بدان سبب مردمان زبان بر بوسهل دراز کردند (سرزنش کردند) که زده و افتاده را توان زد؟ مرد آن مرد است که گفته‌اند «العفو عند القدره» (بخشیدن هنگام قدرت‌داشتن بر تلافی‌جویی) به‌کار تواند آورد. قال الله، عز ذکره و قوله الحق: «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ». (آل‌عمران، 134) و چون امیر مسعود، رضی‌الله عنه از هرات قصد بلخ کرد، علی رایض، حسنک را به بند (به سوی هرات) می‌برد و استخفاف می‌کرد و (هرچه بر وزیر معزول غزنوی می‌رفت) تشفی و تعصب و انتقام می‌بود؛ هر چند (بعدها) می‌شنودم از علی، پوشیده‌وقتی (پنهانی و در خلوت) مرا (به من) گفت که: «هرچه بوسهل مثال (فرمان) داد از کردار زشت در باب این مرد، از ده، یکی کرده آمدی (از ده‌تا یکی را انجام می‌دادم) و بسیار محابا (ملاحظه) رفتی». و (بوسهل) به (در) بلخ در امیر می‌دمید (در گوش مسعود می‌خواند) که ناچار حسنک را بر دار باید کرد. و امیر، (از) بس حلیم و کریم بود، جواب نگفتی (اعتنا نمی‌کرد). و معتمدِ عبدوس (کسی که عبدوس به او اعتماد داشت) گفت: «روزی پس از مرگ حسنک از استادم (بونصر) شنودم که امیر (مسعود) بوسهل را گفت: حجتی و عذری باید کشتن این مرد را. بوسهل گفت: حجت بزرگ‌تر که مرد قرمطی (پیروان حمدان قرمط؛ جنبشی مذهبی و سیاسی علیه فرمانروایی عباسیان با زیرساخت باورهای اسماعیلیه) است و خلعت (هدیه) مصریان (امرای فاطمی مصر) استد (پذیرفت) تا امیرالمؤمنین القادر بالله (بیست‌وپنجمین خلیفه عباسی) بیازرد (آزرده‌خاطر شد) و نامه از امیر (سلطان) محمود (غزنوی) بازگرفت (ارتباطش را قطع کرد) و اکنون (خلیفه عباسی) پیوسته ازین (ماجرا) می‌گوید؟ و خداوند (سلطان مسعود) یاد (در خاطر) دارد که به نشابور (نیشابور) رسول (پیک و فرستاده) خلیفه آمد و لوا (پرچم) و خلعت (هدیه) آورد و منشور (دستور) و پیغام درین باب (درباره حسنک) بر چه جمله (چگونه) بود. فرمان خلیفه درین باب نگاه باید داشت». امیر گفت: «تا درین معنا بیندیشیم». @HOWZAVIAN
🔴 روان‌شناسي فرومايگان در کلام اميرمؤمنان علیه السلام ✍️ حسین انجدانی، عضو تحریریه‌ی مدادالفضلاء 🔹فرومايگي و پستي يکي از رذايل اخلاقي است که در برخي از انسان‌ها وجود دارد. اين رذيله ممکن است ريشه‌هاي تربيتي و ژنتيکي هم داشته باشد، اما بيشتر محصول رفتارهاي اختياري خود فرد است. 🔹اين صفت حتي ممکن است در ميان افرادي که به دليل ثروت، قدرت،‌ شهرت يا علم، از موقعيت‌هاي بالاي اجتماعي هم برخوردارند، نمود داشته باشد. 🔹جا دارد که اين صفت از ابعاد مختلف مورد تحليل روان‌شناسان و عالمان اخلاق قرار گيرد. 🔹در متون ديني ما، ده‌ها روايت دربارة شاخصه‌هاي فرومايگي و خصلت‌هاي فرومايگان وارد شده است. 🔹از مهم‌ترين شاخصه‌هاي فرومايگي و خصلت‌هاي فرومايگان مي‌توان به موارد زير، که همگي در سخنان اميرمؤمنان وارد شده است، اشاره کرد: ۱. فريب‌کاري و مکاري (در عالم سياست، اقتصاد، اجتماع يا روابط فردي)؛ (فَإِنَّهَا (=الْخَدِيعَةَ) مِنْ خُلُقِ اللَّئِيم)؛ ۲. توجه بيشتر مردم به او موجب قساوت بيشترش مي‌شود؛ (اللَّئِيمُ يَقْسُو إِذَا أُلْطِفَ) ۳. افتخار او به ملک و موقعيت‌هاي مادي‌اش است؛ (اللَّئِيمُ يَفْتَخِرُ بِمِلْكِهِ‏) ۴. اهل جوانمردي نيست؛ (اللَّئِيمُ لَا مُرُوَّةَ لَهُ) ۵. روحيه طلبکارانه از ديگران دارد؛ (اللَّئِيمُ يَرَى سَوَالِفَ إِحْسَانِهِ دَيْناً لَهُ يَقْتَضِيهِ) ۶. بر ديگران منت‌ مي‌گذارد (اللَّئِيمُ مَنْ كَثُرَ امْتِنَانُهُ) ۷. حيا و عفت ندارد؛ (اللَّئِيمُ‏ لَا يَسْتَحْيِي) ۸. بدزبان است و بي‌وفا (اللَّئِيمُ‏ إِذَا قَدَرَ أَفْحَشَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ) ۹. خدمت‌هاي ديگران به خود را انکار مي‌کند (اللَّئِيمُ‏ إِذَا أُعْطِيَ جَحَدَ) ۱۰. به جايگاه بالاتري که مي‌رسد، حالاتش دگرگون مي‌شود (اللَّئِيمُ‏ إِذَا بَلَغَ فَوْقَ مِقْدَارِهِ تَنَكَّرَتْ أَحْوَالُهُ) ۱۱. اميد خير از او نمي‌رود و از شرش درامان نيستند (اللَّئِيمُ‏ لَا يُرْجَى خَيْرُهُ وَ لَا يُسْلَمُ مِنْ شَرِّهِ) ۱۲. با آزادگان دشمني مي‌ورزد (اللَّئِيمُ‏ يُعَادِي الْأَحْرَارَ) ۱۳. آبروي خود را فداي موقعيت‌هاي مادي و دنيوي‌اش مي‌کند (اللَّئِيمُ‏ مَنْ صَانَ مَالَهُ بِعِرْضِهِ) ۱۴. قابل اعتماد نيست؛ (إِيَّاكَ أَنْ تَعْتَمِدَ عَلَى اللَّئِيمِ‏ فَإِنَّهُ يَخْذُلُ مَنِ اعْتَمَدَ عَلَيْهِ) ۱۵. به هنگام قدرت، معايب او نمايان مي‌شود (دَوْلَةُ اللَّئِيمِ‏ تُظْهِرُ مَعَايِبَهُ) ۱۶. به ميزاني که جايگاه او بالاتر مي‌رود، مردم را کوچک مي‌بيند (كُلَّمَا ارْتَفَعَتْ رُتْبَةُ اللَّئِيمِ‏ نَقَصَ النَّاسُ عِنْدَهُ)؛ ۱۷. وعده‌هاي او امروز و فردا کردن و بهانه‌جويي است (وَعْدُ اللَّئِيمِ‏ تَسْوِيفٌ وَ تَعْطِيلٌ)؛ ۱۸. بدرفتار، بداخلاق و بخيل است (يُسْتَدَلُّ عَلَى اللَّئِيمِ‏ بِسُوءِ الْفِعْلِ وَ قُبْحِ الْخُلُقِ وَ ذَمِيمِ الْبُخْلِ) ۱۹. پيروزي او، موجب سربزرگي و طغيان مي‌شود (ظَفَرُ اللِّئَامِ تَجَبُّرٌ وَ طُغْيَانٌ)؛ ۲۰. سنگدل و بي‌رحم است (مِنَ اللِّئَامِ تَكُونُ الْقَسْوَةُ) @HOWZAVIAN
🌹 یا امیرالمؤمنین یا ذا الکرم یا امام المتقین یا ذا النعم انّنا جئناک فی حاجاتنا لا تخیّبنا و قل فیها نعم محبت کسی را در دل داریم که فقط او مولود کعبه است. تنها کسی است که سزاوار لقب امیرالمؤمنین است؛ جان پیامبر اکرم، وصی بلافصل او، زوج بتول عذراء و مدار حق است. علی علیه‌السلام کسی است که اگر مردم بر محبت او اجماع داشتند، خداوند آتش را خلق نمی‌کرد. پس بر این محبت، باید بی‌نهایت شکرگزار خداوند منان باشیم. علیه السلام @HOWZAVIAN