فرق مهسا و آرمیتا در ۳ کلمه است:
داشتن روایت اول!
روایت اول مهسا را دشمن نقل کرد
و روایت اول آرمیتا را رسانههای داخلی...
این است جنگ روایتها
#آرمیتا
#روایت
#ویراستی_ها
☑️@VIRASTYHA
🔘 سقلمه
✍️ محمد صدرا مازنی
شب گذشته در مسیر پیادهروی فروشگاه شیک و امروزی که اقلامی چون بازیهای فکری و البته کتاب دارد، توجهم را جلب کرد. قبلا هم یکی دوباری از این فروشگاه دیدن کرده بودم. فروشگاهی با نام «ذهن برتر». بازیهای فکریاش بر کتابهایی که به زیبایی چیده شده بود، غلبه داشت. جمعیت خوبی هم داخل فروشگاه بودند. اینکه چه میزان از این جمعیت بینندهاند یا خریدار، اطلاع ندارم. گاهی فروشگاه محلی برای سرگرمی و وقتگذرانی میشود! به سمت قفسههای کتاب رفتم. جنس کتابها اغلب خودیاری بود. عمدهی این کتابها را در همه کتابفروشیها میتوان دید. از رمانهای کلاسیکی چون برادران کارامازوف داستایوفسکی و آنا کارنینای تولستوی تا داستانهای پست مدرنی نظیر جزء از کل استیو تولتز همه جا دیده میشوند. اینجا اما با یک نظم خاصی چیده شده بود. با چاپ نفیساش شبیه یک دکوری زیبا بود، احتمالا به خانوادههایی که کتاب را برای کلاس و نمایش میخرند، گرا میداد: «من گزینه مورد نظر شما برای اتاق پذیرایی هستم!»
چشمم به محموعهای از کتابها افتاد که قطع و طرح جلدشان شبیه هم بودند. یکی را به دست گرفتم. «سقلمه»! کتابی که یکی دوسال قبل در کتابفروشی دیده بودمش، اما امکان خریدش فراهم نبود. بعد هم بهکلی فراموشش کردم. اما اینجا سقلمه خلاصه شده بود. باقی کتابها نیز تلخیص شده بودند. نشر مات که برای اولین بار دیدمش، ابتکار این «کار تمیز فرهنگی» را بهنام خود ثبت کرده بود. عنوان مجموعه کتابها مینیبوک بود. به یاد سالهای دور افتادم. یکی از ناشرین، کتب مشهور و با شمارگان بالا را در قطع پالتویی منتشر میکرد. بازار پخشش هم خوب بود. علاوه بر کتابفروشی، در سوپرمارکت و داروخانه و رستوران هم فروخته میشد. همه جا کتابفروشی شده بود و میشد آن مجموعه از کتابها را تهیه کرد.
چند کتاب مشهور را از این مجموعه تهیه کرده بودم.
کتاب سقلمه که راهی برای بهبود تصمیمات درباره تندرستی، ثروت و خوشبختی است، توسط ریچارد تیلر و کاس آرسانستین نوشته و معصومه عامری آن را ترجمه کرد. همچنین در ۷۰ صفحه تلخیص شد. ای کاش نام بزرگواری که تلخیص این کتاب بر عهدهاش بود را هم ثبت میکردند. برای اینکه خلاصهنویسی هم یکی از مهارتهای پژوهشی است که ارزش و اعتبار خودش را دارد.
امروز، وقتی که برای شرکت در شورای علمی جشنواره علامه حلی کرج راهی آن شهر بودم، سقلمه را باخودم همراه کردم و در راه بازگشت از مأموریت بهمطالعهاش مشغول شدم. در این کتاب نحوه تصمیمگیری غیرمنطقی و انتخابهای غیرعقلانی مردم بررسی شدهاست.
سقلمه را چندگونه معنی کردهاند که یکی از آنها به معنی ضربهای است که با مشت بسته به پهلوی کسی بزنند، ضربه هشدارگونه برای توجه دادن به انجام یا ترک کاری!
تیلر برنده جایزه نوبل اقتصاد در کتاب سقلمه، به همراه دیگر نویسنده کتاب با استفاده از علم روانشناسی و جامعهشناسی سعی کردند تا کارکردهای صحیح علم اقتصاد رفتاری را به مخاطبین خود آموزش دهند. کتاب حاضر پرفروشترین کتاب نیویورکتایمز با بیش از یک و نیم میلیون نسخه فروش شد و عنوان بهترین کتاب سال را از سوی اکونومیست و فایننشال تایمز دریافت کرد
نظیر این کتاب، آثار دیگری هم تولید شده بود که برخی از آنها را در فرصتهای پیادهروی بعدی تهیه میکنم!
#روایت
#جامعه
#جهاد_روایت
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🌐 اینترنت سر راهی!
✍️ محمدجواد رحمانی
با زحمت و رنج فراوان توانسته بود آپارتمانی بخرد به مبلغ 185 میلیون تومان، این داستان مال عهد دقیانوس نیست، تا قبل از تاراج اقتصاد مملکت و جیب مردم بدست حسن فریدون و داروستهاش با همین پولها میتوانستیم صاحب خانه شویم.
همان روزهای ابتدایی که هنوز اثاثیه منزل هم کامل چیده نشده بود به مرکز مخابرات رفت و درخواست اینترنت خانگی داد. در برگه درخواست اینترنت، موردی بود که به صاحب امتیاز خط اینترنت اجازه دانلود نامحدود میداد و او مجبور نبود بین بستههای ماهانه و سهماه و .... سرگردان باشد. با خود فکری کرد و تیکش را زد.
آنقدر ناشی و ناوارد بود که نمیدانست و نه به گوشش خورده بود که وایفای خانه رمز میخواهد و الا برخی همسایگان و رهگذران بیانصاف، مهمان دائم و ثابت این اینترنت مفت و مجانی میشوند. همانها که همیشه از دزدی و اختلاس فلان مدیر و وکیل مینالند خود پادشه دزدانند به وقت لزوم. آب ندیدهاند والا شناگران قهاری هستند.
خلاصه آنکه صاحب خط چه میدانست که موش نه بلکه گله موشی به انبار اینترنتش لانه کردهاند.
ناگهان با قبض نجومی غافلگیر شد و برق از سه فازش پرید. قبضی سنگین و کمرشکن. هرچه دوید تا بلکه ثابت کند او مصرف کننده نبوده؛ اما در آخر مجبور به پرداخت شد.
خانهای که هنوز طعم شیرین مالک بودنش را نچشیده مجبور شد عروسِ نامروتی و سوء استفاده همسایگانش کند.
#روایت
#روابط_اجتماعی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#روایت
✔️ خواندنی درباره امام موسی بن جعفر(ع)
🔹موسى(علیه السلام): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي»؛
🔰ابو الحسن موسى عليه السّلام فرمود: به راستى خداى عز و جل بر شيعه خشم كرد و مرا مخير كرد يا خود فدا شوم يا شيعه،بخدا من با دادن جانم آنها را حفظ كردم.
مرحوم مجلسی در شرح روایت می نویسد؛ «اینکه خداوند بر شیعه غضب کرد احتمالا بخاطر یکی از این دو دلیل بود.
1️⃣ بخاطر اینکه شیعه تقیه را ترک کرد و امر امامت را منتشر کرد و خداوند نیز امام کاظم علیه السلام را بین اینکه شیعیان کشته شوند و بین محبوس شدن امام و قتل امام مخیر کرد.
امام کاظم علیه السلام بلاء را بر جان خویش قبول کرد
2️⃣ بخاطر اینکه شیعیان در امر اطاعت و اخلاص در اطاعت از امام نداشتند که امام علیه السلام بلاء را بر جان خویش قبول کرد»
📚منابع:
1):الکافی ج 1، ص 260
2)مرآة العقول ج3ص 126
✍️ این نکته یک نکته جدی ست که «ولیِ» جامعه بواسطه عمل اعضای جامعه، در معرض بلا قرار می گیرد... بالخصوص اگر آن اعضا از خواص جامعه باشند.
🖌احمد اولیایی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔻ابهام دانشجویی
✍️ مجید ابطحی
دانشگاه تبریز، دانشکدهی علوم انسانی و اجتماعی؛ آن زمان کاخ سفید هم میگفتند!
۱۵سال پیش وقتی وارد این دانشکده شدم تصور نمیکردم روزی با لباس روحانیت دوباره همین جا بیایم.
امروز خاطرات دوران کارشناسی را مرور میکنم، قدم به قدم این دانشگاه برایم خاطره است، از سلف و ساختمان مرکزی و مسجد دانشگاه گرفته، تا سینمای دانشگاه و کتابخانه مرکزی و ژیمنازیوم و... .
🔹فارغ از همهی اینها آنچه الان در ذهنم برجسته است، ابهامی ست که در طول ۴سال دانشجویی همیشه با من بود، ابهام در هدف که آخرش قرار است چهکار کنم؟ ابهام در هویت که نقش من دراین جامعه چیست؟ ابهام در رشته و چندین ابهام دیگر... .
باخودم میگویم دانشجویان امروز هم همین ابهام را دارند؟ کاش جواب منفی باشد، اما بعید است!
همان استادان و همان نظام آموزشی و همان نهادهای فرهنگی، دغدغهی هویتدهی به دانشجو را دارند؟ اصلا هویت دانشجو را چگونه تعریف میکنند؟ درسِ خوب؟ نمرهی خوب؟ مدرک خوب؟ و... همین؟ از نگاه تمدنی چه خبر؟
دانشجویِ زمان ما که در این فضاها نبود، الا تعدادی از بچههای بسیج و حوزهی دانشجویی!
🔹با کمی اغراق میتوانم بگویم آوردهی علمی و مادیِ ۴سال رشتهی مدیریت جهانگردی(گردشگری) در دانشگاه تبریز، برای من، نه همه، تقریبا هیچ بوده؛
تقریبا را هم برای این گفتم که تجربههای زندگی با دانشجوها و اساتید مختلف را، اولا اندوختهای مفید میبینم که هنوز هم به دردم میخورند ثانیا از مهمترین دستآوردهای حضور در دانشگاه برای یک طلبه همین است که بداند "دانشگاه خبری نیست!"
#هویت #تمدن
#روایت #تبلیغ_مکتوب
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔵 مردم؛ مرد میدان کشورداری
🔹روایتی تلنگرآمیز به کاندیداهای محترم
✍️ ولی معدنیپور
‼️تعجب نکنید، نتیجهگیری من از مناظرات شش کاندیدای محترم ریاست جمهوری: کاندیداهای انتخاباتی از صبر و نقش مردم بی اطلاعاند!
♨️ من بچه محلهای هستم که مادر عزیزم برای شستن لباسهای بچهها تا دم چشمه میرفت و رخت میشست در سرما و گرما، یادم هست که یک کاسه ماست به همسایه میدادیم و چند تا پیاز از همسایه می گرفتیم. برای خوردن سحری نگران بودیم بچهها بیدار نشوند؛ چون غذا کم میآمد و موقع افطار یک هندوانه از سرمزرعه قرض میگرفتند و بچهها را به بهانه فوتبال بیرون میفرستادند تا افطار کنند. اما از آن روزها چهل و شش سال گذشته است.
🔅هم اکنون نیمه شب اگر درد سختی داشته باشیم، در کمترین زمان آمبولانس جلوی خانهی ما میآید، همراه با یک پزشک. تمام جادهها آسفالت هستند، همه خانهها برق دارند، گاز دارند. استخر بزرگی در نقاط مختلف شهر، تالار برای عروسیها، مراکز درمانی بزرگ، سدهای پرآب، ورزشگاه های بزرگ و کوچک، بوستان و مراکز خرید و تفریحی متنوع؛ همه را داریم به چشم میبینیم.
🔻روزگار ما پولدارها ماشین داشتند، الان بیشتر مردم ماشین دارند. خیلی از هم محلی های ما الان خانههای ویلایی با امکانات بالا ساختهاند.
🔹 یادم میآید چشم من و همکلاسیها کمتر میوه میدید؛ این روزها آنقدر میوه و خوراکی هست که نمیدانیم کدامش را انتخاب کنیم. امروز محله ما تبدیل به یک شهرک پرامکانات شده است.
🔶 من از این کاندیداهای محترم سؤالی دارم!
🔺آیا تمام این امکانات در یک دولت طراحی و آماده شده است یا همه دولتها تلاش کردند؟ چرا طوری برخورد میکنید که انگار همه دولتها خواستهاند کشور را به غربیها بدهند و قرار است شما نجاتبخش باشید؟ چرا فکر می کنید کشور فقط با شش نفر ( کاندیداهای محترم) میخواهد درست شود و یا خراب شود؟ پس مردم کجایند؟ همین مردم با صبرشان کشور را آباد کردند این را بدانید شما همین که امانتدارِ داشتههای مردم باشید کافی است؟ مردمی که من میگویم متشکل از یک کارگر شهرداری است که تمام خیابانهای ما را تمیز نگه داشته تا فرماندار، استاندار، مدیران که همه برادران و خواهران هم در یک کشور هستیم. در این میان چندنفر انگشتشمار ممکن است دزدی کنند. برای یک بینماز چرا مسجد را تعطیل میکنید؛ چرا ناامیدی و ناتوانی منتشر میکنید.
حرف آخر: لطفا تلاش نکنید، من از این کشور ناامید نمیشوم .
#سیاست #مردم
#روایت #انتخابات
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
همدلی_کودکانه
✍ دکتر سیدموسی موسوی در کانال رسالتنا نوشت:
اندیشمندانِ روانشناسی کودک قائلاند کودک در سن هفت هشتسالگی شروع به ایجاد یک ویژگی بسیار مهم در زندگی میکند؛ آن ویژگی همدلی است، کودکان در این سن توانایی درک دیدگاههای دیگران و یادگیری نحوه مدیریت بهتر احساسات خود را توسعه میدهند و همدلتر میشوند.
باتوجه به این نکته، یکی از صحنههای زیبای تربیتی در #پیادهروی_اربعین همدلی کودکان خردسال با بزرگسالان است.
حتما در این سفر لذتبخش، بچههایی را میبینی که رو به زوّار ایستاده و دستشان را بالا میبرند و با صدای بلند فریاد میزنند: «لبیک یا حسین، لبیک یا حسین»؛ یا بچههای کوچکی که دستمال کاغذی یا لیوان پخش میکنند، یا اینکه ملتمسانه شما را به موکب عشق دعوت میکنند تا برای بشقابی غذا و ماء بارد مهمانشان باشی.
اینجاست که یکی از جنبههای انسانسازِ تربیتی در #اربعین حسینی را به چشم میبینی که چقدر کودکان در این سن و سال مهارت همدلی میآموزند.
#اربعین
#روایت
#نویسندگان_حوزوی_آذربایجان_غربی
@howzavian_westazarbaijan
#روایت
✍حکم ثانویه...
نزدیک به یکسال بود که عبور و مرور از آن خیابانِ همیشه مرده را بر خود حرام کرده بودم؛ اما دعوت رفیق خوش قریحهام به صرف نهار مرا ایجاب کرد تا کمی با او قدمی بزنم و دمی در کنارش غزلی بشنوم.
حکم ثانویه را صادر کردم و با انشاءالله بادمجان است، همقدم حضرت دوست شدم.
از میان درختان پارک، آهسته گام بر میداشتیم. دیدن عاشقانههای آرام، برای رفیقم سخت و ملال آور بود. نفسی عمیق کشید و " ای کاش" گویان پشیمان از آمدن به پارک!
تاسف او زیر عینک قاب مشکیاش، مرا نیز متاثر ساخت. متاثر از لحظاتی که بعد از فتنهی تنبانهای بیجان و روسریهای بر زمین افتاده، خیابان را بیابان ساخته بود و عشق را جامهی تنفر پوشانده بود.
نرسیده بر سر خیابان به رفیقم گفتم که یکسالی میشود پای خود را قلم کردهام تا مبادا قدم عابران، رهزن ایمانم شود...
کلامم به پایان نرسیده بود که حلالزادگان، حرمت حکم ثانویهام را روا ندیدند و با لباسی از عریانی، رهزن افکار خوشبینانهام شدند.
کالبد جسمانی زن، در نظر افتاده بود و هویت پنهانی او از نظر افتاده!
دوست، خودش را سرزنش میکرد که چرا اکنون و چرا حالا؟
حالا که تو دعوت مرا پذیرفتی و حکم جواز دادی، باید سر و کلهی سارقان روح پیدا شود؟ آن هم وسط ظهر که کاسبان آروق دیزیشان بلند است و کارمندان صدای خوروپفشان؟!
دیده ندیده از پلههای کبابی پایین میرفتیم و ناخوشنود از خیابانی که نظرگاه شیطان گشته بود. نظرگاهی که روزی قدمگاه مراجع و عارفان طریق حق بودند...
در افکار پراکندهاش غوطه میخورد و سخنی چند بر زبانش میراند که چه میشد اگر با صراحت لهجه، خسارت به روح و روان را از آنان طلب میکردیم؟!
لبخندی بر لبانم نشست و او را در دلم ستایش میکردم که خوشا به غیرتش و بدا به غیرتشان...
همانها که حلال خدا را حرام کردند و حرام خدا را با الفاظ فرنگستانیشان حلال شمردند...
همانها که با تابلوهای مغازشان به غربیها ok دادند تا غیر آن را بیکلاسی و اُمُّلیسم بشمارند. همانان که صفائیهی قم را به کلبهی احزان مومنان مبدل ساختند.
✏علی عسگری
@howzavian_qom
📮روایت مظلومیت هنر میخواهد
✍ میلاد حسنزاده
▫️مدتی قبل، یکی از دوستان، قطعه فیلمی از کودکی اهل غزه که بهطرز دلخراشی، بهشهادت رسیده بود را، در گروهی ارسال کرد. آنقدر تصویر جگرسوز بود که تا مدتی در شوک فرو رفتم. هرچند همين تأثیرپذیری، نیت منتشرکننده تصویر بود، اما متأسفانه از آسیب این حرکت خود اطلاعی نداشت.
➕روایت جنگ و روایتِ مظلومیت یک ملت دارای ظرافتهایی است که اگر رعایت نشود اثری وارونه دارد. انتشار حجم بالا از چنین ویدئوهایی، آسیبی بهنام حساسیتزدایی، در پی دارد.
➕مسئله حساسیتزدایی در روانشناسی رسانه درباره رفتار مخاطب به کار میرود. بنیان این مسئله، عادت و خوگیری به موضوعی پرتکرار در زندگی است. مثلا بر پایه این نظریه، با قرارگیری بیشازحد فرد در معرض برنامههای خشونتآمیز، از حساسیت او نسبت به تماشای خشونت کاسته میشود و نتیجه آن، بیتفاوتی و بیحسی عاطفی نسبت به قربانیان خشونت و حتی حقوق طبیعی آنان است. به چنین پیامدی حساسیت زدایی (یا خوگیری) نسبت به خشونت گفته میشود. حساسیت زدایی، هم در جریان زندگی واقعی موضوعیت دارد و هم در مورد صحنههای خشونت آمیز صادق است. نظر بر این است که مدتی پس از خوگیری و عادت به دیدن صحنههای خشونت آمیز کم کم تأثیر رقّتبار این گونه صحنهها از بین خواهد رفت و در نتیجه همدلی نسبت به قربانی کاهش خواهد یافت. آنانی که میزان خشونتی را که در دنیای واقعی جریان دارد ناچیز برآورد میکنند ممکن است به بی حسی عاطفی مبتلا شده باشند.
➕مرحوم آیت الله فاطمینیا میفرمود:
«هنگام مصیبت خواندن یک قدری پردهپوشی داشته باشید. همه چیز را نگویید. من استادی داشتم، می گفت بعضی روضه ها را در تمام عمرم فقط یک بار خوانده ام آن هم در روز عاشورا! باید حال مجلس را نگاه کرد. حالا چون چهار نفر نشسته اند بیاییم مصیبت ظهر عاشورا را بخوانیم؟ نمی گویم مصیبت نگو اما یک قدری پرده برداری کن. مصیبت شش ماهه را حتما کامل نگویید! مواظب باشید، من چهل سال منبر رفتم، خدا مرحمت کرده است، دستم را گرفته تا حالا مصیبت مکشوف نخوندم! یک وقتی در نجف یک روضه خونی بوده، می گویند این روضه حضرت علی اکبر سلام الله علیه را خیلی تند خوانده بود، بعد یکی از بزرگان با خبر شده بود که وجود نازنین حضرت زهراء سلام الله علیها ناراحت هستند و فرموده بودن: بگو انقدر دل ما را نسوزان!»
➕لازم است یادآور شوم، منظورم این نیست که مظلومیت غزه را روایت نکنیم، بلکه باید هوشمندانه روایت کنیم. در این زمینه پیشنهاد میکنم #مستند "۲۰ روز در ماریوپُل" را ببینید. در این مستند _با اینکه اقدام اوکراین برای پیوستن به ناتو سبب جنگ بود_ اما کارگردان جنگ را بسیار هنرمندانه به نفع اوکراین روایت کرده، تصاویر دلخراش و با خشونت بسیار بالا را منتشر نکرده و با سانسور بعضی جملات و صحنهها عزت ملت اوکراین را حفظ میکند.
#غزه #روایت
#نویسندگان_حوزوی
@howzavian_alborz
#روایت
#اختتامیه_کتاب_سال_بانوان
برای لحظاتی رفتم پشت صحنه تا از خانم صالحی هم چند خطی بنویسم .
دیدم آنجا همه دارند گریه می کنند.
اولش فکر کردم شاید این خانم روسری سبز فشارش بالا و پایین شده یا قندش افتاده که حالش بد است ...
نمیدانستم دارد گریه میکند.
او نقاش پرتره شهید نصر الله بود که ظاهرا برایش خبری آورده بودند.
از جمله فعالیتهای بانوان جامعه که گزارشش را در آن دیدار خصوصی خدمت حضرت آقا بردند فعالیتهای هنری بانوان و از جمله همین نقاشی بود.
نقاشش وقتی فهمیده بود با اینکه خودش آنجا نبوده اما نقاشی اش به دیدار رسیده و مورد توجه آقا قرار گرفته اشکهایش جاری شده بود.
به قول عزیزی "کار خوبه خدا بسازه.."
و خدا برایش ساخته بود.
🖊سرکار خانم غلامرضاپور
https://eitaa.com/ketabbanvan02
📮سکوتی که هنوز روایت میکند
به یاد سید شهیدان اهل قلم
✍ میلاد حسن زاده
▪️امروز، یادآور عروج مردی است که قلم را نه برای گفتن، که برای زیستن برداشت؛ و زیستن را نه برای ماندن، که برای رفتن به سوی حق برگزید. شهید سید مرتضی آوینی، راوی مظلومیت و شکوه، سالهاست که از میان ما رفته است، اما هر سال در این روز، گویی صدای او از ورای خاک برمیخیزد و ما را به محاکمه میکشاند؛ محاکمهای سخت و شریف، در محکمهی وجدان و تعهد.
▫️او نه تنها سید شهیدان اهل قلم بود، بلکه شهسوارِ میدانِ معنا بود. در دورانی که واژهها در بازار مصلحت حراج میشدند، او کلمه را تطهیر کرد و از متن گلولهها، نثر نوشت. مرتضی، با چشم دل میدید و با گوش جان میشنید. به جستجوی حقیقت در چهرهی گلآلود بسیجیان گمنام، در چکمههای خیس از خون و خاک، در شبهای بیپایان خندق و شلمچه برخاست.
🔹آوینی را نمیتوان تنها یک مستندساز یا نویسنده دانست. او پیامبر خاموش روایت بود، کسی که در «روایت فتح»، نه صرفاً تاریخ جنگ، که تاریخ دلهای شکسته و بلند را بازگو کرد. او با زبان سینما و دلِ عرفان، دیالوگی نو با جهان گشود؛ جهانی که دیگر تاب حقیقت را نداشت.
🔸امروز، در سالگرد شهادتش، زمانهمان سخت به او نیاز دارد. به صدای آرام و شکیبای او که از میان انفجارها، روایت نور میکرد. به دَرکِ او از حقیقتِ پنهان در پسِ ظاهرِ عالم. چه بسیار که قلم دارند اما بیرسالتاند، و چه کماند آنان که چون او، رسالت را در خونِ دل خویش آمیختند.
🔻این روز، نه فقط سالگرد شهادت یک مرد، که مرثیهی مظلومیت تفکری است که به سادگی فهمیده نمیشود. تراژدی آوینی، در زود رفتنش نبود؛ در دیر فهمیده شدنش بود. او از ما پیشتر رفته بود، نه در زمان، که در افقِ دید. ما هنوز در پی معنا میگردیم، و او معنای ما را در هیاهوی جنگ، در سکوت شهیدان، در غبار مرزها یافته بود.
سید مرتضی آوینی، اکنون در آرامش است. اما ما، در بیقراری ماندهایم. او به دعوت خدا لبیک گفت، و ما هنوز در کوچههای تردید، سرگردانیم. یادش، نه فقط گرامی، که بیدارکننده است؛ آیینهای برای دیدنِ زشتیهای خویش و زیباییهای فراموششده.
🔺امروز، در این سالگرد، بیاییم نه فقط به او ادای احترام کنیم، که به خود رجوع کنیم: آیا ما نیز اهل قلمیم؟ یا تنها دارندگان قلم؟ آیا ما نیز از جنس روایت فتحایم؟ یا در حصار روایتِ خود ماندهایم؟ اینها پرسشهاییست که سید شهیدان اهل قلم، هر ساله با لبخندی آرام و نگاهی نافذ، از ما میپرسد… و پاسخش را نه در کلمات، که در عملِ ما جستوجو میکند.
#شهید_آوینی #روایت
#نویسندگان_حوزوی_البرز
@howzavian_alborz
#یادداشت_های_جنگ(7)
🔎شکست استراتژی های آمریکایی
🔸برای درک پیروز نبرد، چند مسیر وجود دارد. بررسی دستاوردهای طرفین. بررسی استراتژی های طرفین، بررسی روایت ها و ادراک عمومی. سه استراتژی آمریکایی در سه موقعیت پیشاجنگ، ابتدای جنگ و انتهای جنگ قابل بررسی است.
🔸آمریکایی ها جهت تثبیت قلدری و القای تک قطبی جهانی در دوره جدید ترامپ، برای حذف یا مهار ایران، دست به یک #جنگ_نیابتی جدید زده و سگ هار خود را وارد یک معرکه بزرگتری بعد از غزه نیمه کاره و لبنان مرموز و سوریه ناپایدار، با ایران قوی نمودند.
1️⃣پیشا جنگ و استراتژی ماشه: هراس افکنی و تهدید به جنگ که سال ها برقرار بود و با روی کار آمدن ترامپ، افزایش یافت و هدف این بود که با ایجاد #اختلال_محاسباتی در اتاق تصمیم ایران و القای فروپاشی اجتماعی بعد از جنگ، ایران را وادار به عقب نشینی کنند که نشد.
2️⃣اول جنگ و استراتژی شوک و بهت: در شروع جنگ و در یک اقدام غافلگیر کننده، تنی چند از فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هسته ای ایران ترور و شهید شدند که یک شوک ساختاری و بهت اجتماعی را در پی داشت. هدف این بود که #ناک_اوت در کمترین زمان و تحمیل عقب نشینی به ایران در ماجرای هسته ای و موشکی و منطقه ای را رقم بزنند که شرایط فرماندهی و پدافندی و آفندی جنگ بازیابی شد.
3️⃣میانه جنگ و استراتژی هویچ و چماق: تطمیع آمریکایی به صلح و تهدید اسرائیلی برای مهار علیه ایران بکار گرفته شد ولی #تاب_آوری_اجتماعی و توان بالای نظامی ایران باعث شد که این نسخه خیلی سریع از روی میز برداشته شده و مسیر جنگ وارد موقعیت جدیدی گردد.
4️⃣چیکن استراتژی و دوئل نهایی: فاز آخر جنگ با مشت آخر خیلی زود فرا رسید و آمریکا در نقش منجی وارد شد و سایت های هسته ای را زیر ضرب برد. پاسخ ایران و شدت یافتن ضربات علیه سرزمین های اشغالی و پاپس نکشیدن و "دوئل متوازن در واقعیت" و شکستن تابوی آمریکایی و درخواست صلح آمریکا و صهیونیسم و سپردن باقی ماجرا به عرصه "#روایت"، افق چیکن استراتژی علیه ایران را از بین برد.
✍️علیرضامحمدلو
دیگر مطالب...
#جهاد_روایت
💎@howzavian | نویسندگان حوزوی