eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.4هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
436 ویدیو
168 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارسال یادداشت‌ @rahil1357
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💐 بوی اخلاص صدرزاده در مسجد مقدس جمکران ✍️نوشتار میدانی علی عسگری، نویسنده حوزوی را در پایگاه اینترنتی https://farsi.khamenei.ir 🖌گزارشی از مراسم رونمایی تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب‌های شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده ◀️ متن کامل در پایگاه اینترنتی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای @HOWZAVIAN
📓 حوالی روایت ✍️ حمیدرضا فتحی 📝 روایت ساختاری است که در یک قالب دلخواه (مانند نوشتار، گفتار، شعر، نثر، تصویر، تئاتر و...) سامان پیدا کرده و صحنه‌ای واقعی یا خیالی را به نحوی خاص توصیف می‌کند. 🔸عبارت «جنگ روایت‌ها» را این روزها زیاد می‌شنویم. من هم مانند شما چشمانم عادت کرده به هشتگ روایت‌های پٌست‌های فجازی. آنطور که افسران جهاد تبیین اذعان می‌کنند صبح و شام در معرکه روایت‌ها گیر افتاده‌ایم! 💡اما آیا جنگ روایت‌ها این قدر که پرکاربرد هست، شناخته شده هم هست؟! 🔍 ادامه یادداشت را بخوانید👇 http://rbo.ir/__a-3533.aspx @HOWZAVIAN
🔴 زن بی‌حجاب به هیئت بیاید؟! ✍️ علی بهاری در وقایع امروز نوشت: 🔸چند سال پیش در ایام محرم با چند تن از دوستان مبلغ، میهمان شیعیان هندوستان بودیم. حضور در کشور هزار فرقه، فرصتی برای بازدید از معبد‌های سیک و هندو فراهم کرد. هنگام ورود به هر کدام از معابد این دو مذهب، باید سر را با پارچه‌ای می‌پوشاندیم و کفش و جوراب را می‌کندیم و از آب حوضی کوچک رد می‌شدیم. (با توجه به وضعیت بهداشتی هند، کار دلچسبی نبود، ولی چاره چه بود؟) اگر هم اعتراض می‌کردیم که «ما از فرقه شما نیستیم، ولمان کنید» می‌گفتند: «اجباری نیست. وارد نشوید!» 🔸امسال اولین محرم بعد از حوادث شهریور ۱۴۰۱ بود و یکی از چالش‌های پررنگش دعوا بر سر این که هیئتی‌ها، زن بی‌حجاب به روضه راه بدهند یا نه. زنانی بی‌حجاب از روی محبت به امام حسین (ع) می‌خواستند با همان پوشش به هیئت بیایند. مذهبی‌ها در واکنش به این رفتار دو دسته شدند: برخی می‌خواستند مانع ورودشان بشوند و بعضی دیگر می‌گفتند خیمه حسینی متعلق به همه است و باید درش باز باشد. این کشمکش ادامه داشت و کار به برخی منبری‌های معروف هم رسید. دسته دوم، اولی‌ها را تندرو‌هایی می‌خوانند که با رفتارهایشان جاذبه حسینی را خنثی می‌کنند و دسته اول هم دومی‌ها را مذهبی صورتی صدا می‌کنند. اگر چه اصطلاح مذهبی صورتی چند وقتی است در فضای رسانه‌ای کشور مطرح شده و برساخته حوادث پارسال نیست، اما در این یک سال پربسامدتر شده است. (ان‌شاء‌الله در یادداشتی دیگر مفصل‌تر به مذهبی‌های صورتی و اشتراک و اختلافشان با هیئتی‌های تند خواهیم پرداخت.) 👈 متن کامل در این صفحه https://vaghayerooz.com/000GPi @HOWZAVIAN
. در 👈دوستان کتاب📚 📗کتابی که رهبر انقلاب تأکید کردند «خانم‌ها بخوانند!» ✍️ این اثر بیانگر چالش‌های یک بانوی مسلمان به عنوان دانشجوی ممتاز ایرانی در فرانسه است که با نگارشی صمیمی و ساده، خواننده را به خوابگاهی در پاریس می‌برد و او را با رویدادها، تجربه‌ها و خاطراتش شریک می‌کند. 📖 خاطرات دختر مسلمانی که در کشور فرانسه، هر چند برای ادامه‌ تحصیل در مقطع دکتری حضور دارد اما سفیری شده است برای دفاع از حقیقت اسلام. ✴️ کتاب سفیر، بیان 30 خاطره از دختر شیعه ایرانی است که برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به فرانسه می‌رود، با این تفاوت که حجاب و آموزه‌های فرهنگی و مذهبی خود را نیز به همراه می‌برد و در واقع این خاطره‌ها، مواجهه و رویارویی او با سؤالات، برخوردها و نگاه‌های متفاوتی است که نسبت به دین، مذهب، ملیت و حجاب او صورت می‌گیرد. ✅ نقش عقلانیت، خردورزی و داشتن باورهای مستدل در این ماجرا بسیار مهم است و نویسنده با این ویژگی‌هاست که می‌تواند در جامعه‌ای که با استانداردها و اعتقادات او فاصله زیادی دارد، زندگی کند و باورها و رفتارهای خود را نیز حفظ کند و علاوه بر اینها به بهترین روش‌ها از ارزش‌ها و اعتقادات خود به صورت منطقی دفاع کند. 🔻کتاب، متنی روان و شیوا دارد و پر از نکات آموزنده‌ای است که مخاطب را به همراه خویش می‌کشاند و به تمام فعالان فرهنگی ثابت می‌کند که می‌توان در هر زمان و موقعیتی با استفاده از ویژگی‌هایی بیان شده، فعالیت فرهنگی کرد. ❇️ چندی پیش نیز رهبر انقلاب تأکید کردند: کتاب «خاطرات سفیر» را توصیه کنید که خانم‌هایتان بخوانند. @HOWZAVIAN
آیا با ناداستان آشنا هستید؟ 🖊 رفقا نمیدونم تا چه حدی با فضای آشنا هستید. یکی از اقسام ناداستان جستار یا همون روایت شخصی از وقایع روزمره یا هر موضوع دیگه ای هستش. این قسم نوشته ها ، اگر به قلم یه نویسنده خوب باشه، بسیار خواندنی و خواستنی هستن و میتونین وقت های بیکاری تون رو باهاش به شکل فوق العاده ای پر کنید. 💯 از جمله این نوشته ها، روایت هایی هست که در کتاب کآشوب و رست‌خیز منتشر شده اند. این روایت ها (مجموعا ۴۷ روایت) رو اشخاص از اون قسمت از زندگی هاشون نوشتن که مربوط به امام حسین ع و مجالس روضه و اینهاست. تجربه هایی که مشابهش رو ما هم داشتیم و برای همین واقعا خوندن شون لذت بخش و حتی تاثیر گذار هست‌ از بین اینها نوشته های خانم خیلییییی عالی هست. پیشنهاد میکنم هر دو تا کتاب رو بخرید و بخونید. این دو کتاب رو نشر اطراف چاپ کرده، کتاب های باارزش با این سبک خیلی چاپ کرده ، از جمله کتاب: هفته چهل و چند و کتاب پروژه پدری. قیمت هاشونم مناسبه، و البته نسخه الکترونیکش هم توی طاقچه و طاقچه بینهایت هست. بخونید و لذت ببرید و از فضای مجازی فاصله بگیرید و وارد فضای دل نشین کتاب بشید. ✔️ اندیشگان @HOWZAVIAN
🔻زیاده‌خواهی یک زائدۀ رقیق؛ توهمات بدنۀ اجتماعیِ تجددی ✍️ مهدی جمشیدی ۱. برخی تصور می‌کنند که چنانچه روایت جنبشی از اغتشاشات سال گذشته ارائه کنند، به فتح بزرگی دست یافته‌اند و توانسته‌اند آن را تثبیت و تکریم کنند، درحالی‌که مسأله، «جنبش» یا «ناجنبش» بودن این واقعیت نیست، بلکه مسألۀ آن است که «هویت» اغتشاش، قابل‌دفاع نیست. این اغتشاش، چه جنبش اجتماعی باشد و چه نباشد، کمترین نسبتی با «حرکت تاریخی جامعۀ ایران» نداشت و به همین دلیل نیز از سوی مردم با استقبال روبرو نشد. تصمیم تاریخیِ جامعۀ ایران، آن نیست که در اغتشاش‌ سال گذشته نمایان شد، بلکه باید این واقعیت را یک «زائده ناروا» و «تکۀ نچسب» تلقی کرد که ریشه در بیرون از نظام اجتماعی ما و قواعد آن داشت؛ به این معنی که جامعه‌زاد و مردم‌بنیان نبود و از عالَم و افق تاریخی دیگری بر ما تحمیل شد. آری، نباید انکار کرد که تجدد در جامعۀ ایران، بدنۀ اجتماعی دارد و توانسته سبک زندگیِ متجددانه در این لایه بسط بدهد، اما در عین حال، نباید غفلت کرد که این لایه، حداقلی و ناچیز است و نمی‌تواند جوشش درونی و حرکت خودبنیان جامعۀ ایران را نمایندگی کند. برخلاف این تحلیل، نیروهای تجددی در عرصۀ فکری و رسانه‌ای، همواره کوشیده‌اند این خُرده‌حرکت‌های نمایشی و بی‌ریشه را به عنوان انتخاب‌های تاریخی و کلان‌چالش‌های اجتماعی، معرفی و القا کنند که جامعۀ ایران، دچار شکاف و تنش شده و بحران‌های هولناکی را تجربه خواهد کرد. نه‌فقط جامعۀ ایران، بلکه هیچ جامعۀ دیرینه و مستحکمی با چنین تلاش‌های سطحی و زودگذری، دچار ازجاکندگی و زوال نخواهد شد؛ همچنان‌که حاکمیت سیاسی نیز به دلیل همگونی با بافت فرهنگیِ جامعۀ ایران و برآمدن از اقتضاهای هویتی آن، مبتلا به شکاف با جامعه نشده است. گفته‌ها و برداشت‌هایی که این سو و آن سو عرضه می‌شوند و بر طبل فروپاشی و انحطاط می‌کوبند، واقعیتی جز روایت‌‌پردازی‌های معوج ندارند و از باطن جامعۀ ایران حکایت نمی‌کنند؛ باطنی که در اغتشاش سال گذشته از لحاظ عدمی و منفی، خودش را نمایان کرد. ۲. مسأله این است که بدنۀ اجتماعیِ تجددی، احساس کرد که می‌تواند در برابر انقلاب و ارزش‌های هویت‌بخش جامعۀ ایران، گردن‌کشی کند و خود را بر آنها تحمیل کند و بر اساس همین احساس خام و برآورد نسنجیده نیز از فضای مجازی پا بیرون نهاد و به خیابان آمد، اما ناکام و سرخورده بازگشت. این بدنه در حرکت اخیر خویش، به دلیل «خودافشاگری‌های فرهنگی» - که البته چاره‌ای نیز جز آن نداشت - ماهیت تجددی خویش را آشکارتر کرد و نشان داد می‌خواهد جامعۀ ایران را به سوی اباحه‌گری و ولنگاری سوق بدهد و تمام خطوط قرمز ارزشی را درنوردد. این در حالی است که مردم با وجود تنوّع‌ها و تکثّرهایی که دارند، همچنان به معیارهای ارزشی، معتقد هستند و حاضر نیستند با جریان‌های سخیف فرهنگی، همراهی کنند. این «ناهمراهی» و «گسستگی»، خودش را در متن اغتشاش نشان داد و در نهایت نیز بدنۀ اجتماعیِ تجددی، در خیابان تنها ماند و گریخت. توقع این نبود که پس از آن همه تبلیغ و روایت و تخریب و واسازی، حداکثر ده درصد زنان ایران به کشف حجاب رو آورند، بلکه تخمین‌های دشمن حاکی از این بود که جامعۀ ایران، دوپاره خواهد شد و نیمی از زنان، حجاب را کنار خواهند نهاد. اکنون با وجود گذشت یک سال، همچنان عدد قبلی پا بر جاست و پیشروی نداشته است. این امر نشان می‌دهد که حجاب، انتخاب درونی و فرهنگیِ مردم ایران بوده است، نه برخاسته از اجبار و سرکوب و قانون. اگر در گذشته، چنین گفته‌ای فاقد پشتوانۀ عینی بود، امروز می‌توان با قاطعیت سخن گفت و دربارۀ انتخاب‌ها و جهت‌گیری‌های خودخواستۀ این جامعه سخن گفت. ۳. اصرار و تأکید همیشگی آیت‌الله خامنه‌ای بر انسجام درونی جامعۀ ایران و همراهی آن با نظام جمهوری اسلامی، چه‌بسا ریشه در چنین فهمی از جامعۀ ایران و نیروهای مخالف داشته باشد. ایشان در طول دورۀ اغتشاش، هرگز به باج‌دهی و عقب‌نشینی رو نیاورند و حاضر نشدند نیروهای اغتشاش و هواداران سیاسی آنها را به رسمیت بشناسند و وارد روند دادوستد با آنها بشوند، بلکه برعکس، قاطعانه موضع‌گیری کردند و آنها را مردم نخواندند؛ چنان‌که عمل‌شان را نیز مصداق اعتراض اجتماعی قلمداد نکردند. جریان اغتشاش، گمان می‌کرد که با حملۀ مستقیم و تهی از اخلاق و ادب به رهبر انقلاب، حالت استیصال و سرگشتگی ایجاد خواهد کرد، اما چنین نشد و مواجهۀ قاطع، به فصل اغتشاش پایان داد. @HOWZAVIAN
فرق مهسا و آرمیتا در ۳ کلمه‌ است: داشتن روایت اول! روایت اول مهسا را دشمن نقل کرد و روایت اول آرمیتا را رسانه‌های داخلی... این است جنگ روایت‌ها ☑️@VIRASTYHA
🔘 سقلمه ✍️ محمد صدرا مازنی شب گذشته در مسیر پیاده‌روی فروشگاه شیک و امروزی که اقلامی چون بازی‌های فکری و البته کتاب دارد، توجهم را جلب کرد. قبلا هم یکی دوباری از این فروشگاه دیدن کرده بودم. فروشگاهی با نام «ذهن برتر». بازی‌های فکری‌اش بر کتاب‌هایی که به زیبایی چیده شده بود، غلبه داشت. جمعیت خوبی هم داخل فروشگاه بودند. اینکه چه میزان از این جمعیت بیننده‌اند یا خریدار، اطلاع ندارم. گاهی فروشگاه محلی برای سرگرمی و وقت‌گذرانی می‌شود‌! به سمت قفسه‌های کتاب رفتم. جنس کتاب‌‌ها اغلب خودیاری بود. عمده‌ی این کتاب‌ها را در همه کتاب‌فروشی‌ها می‌توان دید. از رمان‌های کلاسیکی چون برادران کارامازوف داستایوفسکی و آنا کارنینای تولستوی تا داستان‌های پست مدرنی نظیر جزء از کل استیو تولتز همه جا دیده می‌شوند. اینجا اما با یک نظم خاصی چیده شده بود. با چاپ نفیس‌اش شبیه یک دکوری زیبا بود، احتمالا به خانواده‌هایی که کتاب را برای کلاس و نمایش می‌خرند، گرا می‌داد: «من گزینه مورد نظر شما برای اتاق پذیرایی هستم!» چشمم به محموعه‌ای از کتاب‌ها افتاد که قطع و طرح جلدشان شبیه هم بودند. یکی را به دست گرفتم. «سقلمه»! کتابی که یکی دوسال قبل در کتاب‌فروشی دیده بودمش، اما امکان‌ خریدش فراهم نبود. بعد هم به‌کلی فراموش‌ش کردم. اما اینجا سقلمه خلاصه شده بود. باقی کتاب‌ها نیز تلخیص شده بودند. نشر مات که برای اولین بار دیدمش، ابتکار این «کار تمیز فرهنگی» را به‌نام خود ثبت کرده بود. عنوان مجموعه کتاب‌ها مینی‌بوک بود. به یاد سال‌های دور افتادم. یکی از ناشرین، کتب مشهور و با شمارگان بالا را در قطع پالتویی منتشر می‌کرد. بازار پخش‌ش هم خوب بود. علاوه بر کتاب‌فروشی، در سوپرمارکت و داروخانه و رستوران هم فروخته می‌شد. همه جا کتاب‌فروشی شده بود و می‌شد آن مجموعه از کتاب‌ها را تهیه کرد. چند کتاب مشهور را از این مجموعه تهیه کرده بودم. کتاب سقلمه که راهی برای بهبود تصمیمات درباره تندرستی، ثروت و خوشبختی است، توسط ریچارد تیلر و کاس آرسانستین نوشته‌ و معصومه عامری آن را ترجمه کرد. همچنین در ۷۰ صفحه تلخیص شد. ای کاش نام بزرگواری که تلخیص این کتاب بر عهده‌اش بود را هم ثبت می‌کردند. برای اینکه خلاصه‌نویسی هم یکی از مهارت‌های پژوهشی است که ارزش و اعتبار خودش را دارد. امروز، وقتی که برای شرکت در شورای علمی جشنواره علامه حلی کرج راهی آن شهر بودم، سقلمه را باخودم همراه کردم و در راه بازگشت از مأموریت به‌مطالعه‌اش مشغول شدم. در این کتاب نحوه تصمیم‌گیری غیرمنطقی و انتخاب‌های غیرعقلانی مردم بررسی شده‌است. سقلمه را چندگونه معنی کرده‌اند که یکی از آنها به معنی ضربه‌ای است که با مشت بسته به پهلوی کسی بزنند، ضربه هشدارگونه برای توجه دادن به انجام یا ترک کاری! تیلر برنده جایزه نوبل اقتصاد در کتاب سقلمه، به همراه دیگر نویسنده کتاب با استفاده از علم روان‌شناسی و جامعه‌شناسی سعی کردند تا کارکردهای صحیح علم اقتصاد رفتاری را به مخاطبین خود آموزش دهند. کتاب حاضر پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز با بیش از یک و نیم میلیون نسخه فروش شد و عنوان بهترین کتاب سال را از سوی اکونومیست و فایننشال تایمز دریافت کرد نظیر این کتاب، آثار دیگری هم تولید شده بود که برخی از آنها را در فرصت‌های پیاده‌روی بعدی تهیه می‌کنم! @HOWZAVIAN
🌐 اینترنت سر راهی! ✍️ محمدجواد رحمانی با زحمت و رنج فراوان توانسته بود آپارتمانی بخرد به مبلغ 185 میلیون تومان، این داستان مال عهد دقیانوس نیست، تا قبل از تاراج اقتصاد مملکت و جیب مردم بدست حسن فریدون و داروسته‌اش با همین پول‌ها می‎‌توانستیم صاحب خانه شویم. همان روزهای ابتدایی که هنوز اثاثیه منزل هم کامل چیده نشده بود به مرکز مخابرات رفت و درخواست اینترنت خانگی داد. در برگه درخواست اینترنت، موردی بود که به صاحب امتیاز خط اینترنت اجازه دانلود نامحدود می‌داد و او مجبور نبود بین بسته‌های ماهانه و سه‌ماه و .... سرگردان باشد. با خود فکری کرد و تیکش را زد. آنقدر ناشی و ناوارد بود که نمی‌دانست و نه به گوشش خورده بود که وای‌فای خانه رمز می‌خواهد و الا برخی همسایگان و رهگذران بی‌انصاف، مهمان دائم و ثابت این اینترنت مفت و مجانی می‌شوند. همان‌ها که همیشه از دزدی و اختلاس فلان مدیر و وکیل می‌نالند خود پادشه دزدانند به وقت لزوم. آب ندیده‌اند والا شناگران قهاری هستند. خلاصه آنکه صاحب خط چه می‌دانست که موش نه بلکه گله موشی به انبار اینترنتش لانه کرده‌اند. ناگهان با قبض نجومی غافلگیر شد و برق از سه فازش پرید. قبضی سنگین و کمرشکن. هرچه دوید تا بلکه ثابت کند او مصرف کننده نبوده؛ اما در آخر مجبور به پرداخت شد. خانه‌ای که هنوز طعم شیرین مالک بودنش را نچشیده مجبور شد عروسِ نامروتی و سوء استفاده همسایگانش کند. @HOWZAVIAN
✔️ خواندنی درباره امام موسی بن جعفر(ع) 🔹موسى(علیه السلام): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ‏ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ‏ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي‏»؛ 🔰ابو الحسن موسى عليه السّلام فرمود: به راستى خداى عز و جل بر شيعه خشم كرد و مرا مخير كرد يا خود فدا شوم يا شيعه،بخدا من با دادن جانم آنها را حفظ‍‌ كردم. مرحوم مجلسی در شرح روایت می نویسد؛ «اینکه خداوند بر شیعه غضب کرد احتمالا بخاطر یکی از این دو دلیل بود. 1️⃣ بخاطر اینکه شیعه تقیه را ترک کرد و امر امامت را منتشر کرد و خداوند نیز امام کاظم علیه السلام را بین اینکه شیعیان کشته شوند و بین محبوس شدن امام و قتل امام مخیر کرد. امام کاظم علیه السلام بلاء را بر جان خویش قبول کرد 2️⃣ بخاطر اینکه شیعیان در امر اطاعت و اخلاص در اطاعت از امام نداشتند که امام علیه السلام‌ بلاء را بر جان خویش قبول کرد» 📚منابع: 1):الکافی ج 1، ص 260 2)مرآة العقول ج3ص 126 ✍️ این نکته یک نکته جدی ست که «ولیِ» جامعه بواسطه عمل اعضای جامعه، در معرض بلا قرار می گیرد... بالخصوص اگر آن اعضا از خواص جامعه باشند. 🖌احمد اولیایی @HOWZAVIAN
🔻ابهام دانشجویی ✍️ مجید ابطحی دانشگاه تبریز، دانشکده‌ی علوم انسانی و اجتماعی؛ آن زمان کاخ سفید هم می‌گفتند! ۱۵سال پیش وقتی وارد این دانشکده شدم تصور نمی‌کردم روزی با لباس روحانیت دوباره همین جا بیایم. امروز خاطرات دوران کارشناسی را مرور می‌کنم، قدم به قدم این دانشگاه برایم خاطره است، از سلف و ساختمان مرکزی و مسجد دانشگاه گرفته، تا سینمای دانشگاه و کتابخانه مرکزی و ژیمنازیوم و... . 🔹فارغ از همه‌ی اینها آن‌چه الان در ذهنم برجسته است، ابهامی ست که در طول ۴سال دانشجویی همیشه با من بود، ابهام در هدف که آخرش قرار است چه‌کار کنم؟ ابهام در هویت که نقش من دراین جامعه چیست؟ ابهام در رشته و چندین ابهام دیگر... . باخودم میگویم دانشجویان امروز هم همین ابهام را دارند؟ کاش جواب منفی باشد، اما بعید است! همان استادان و همان نظام آموزشی و همان نهادهای فرهنگی، دغدغه‌ی هویت‌دهی به دانشجو را دارند؟ اصلا هویت دانشجو را چگونه تعریف می‌کنند؟ درسِ خوب؟ نمره‌ی خوب؟ مدرک خوب؟ و... همین؟ از نگاه تمدنی چه خبر؟ دانشجویِ زمان ما که در این فضاها نبود، الا تعدادی از بچه‌های بسیج و حوزه‌ی دانشجویی! 🔹با کمی اغراق می‌توانم بگویم آورده‌ی علمی و مادیِ ۴سال رشته‌ی مدیریت جهانگردی(گردشگری) در دانشگاه تبریز، برای من، نه همه، تقریبا هیچ بوده؛ تقریبا را هم برای این گفتم که تجربه‌های زندگی با دانشجوها و اساتید مختلف را، اولا اندوخته‌ای مفید می‌بینم که هنوز هم به دردم می‌خورند ثانیا از مهم‌ترین دست‌آوردهای حضور در دانشگاه برای یک طلبه همین است که بداند "دانشگاه خبری نیست!" @HOWZAVIAN