eitaa logo
مسجد امام هادی«علیه السّلام»الشتر
436 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
66 فایل
مسجد و مؤسسه فرهنگی امام هادی علیه السّلام وقف خاص بوده و تحت اشراف دفتر حضرت آیت‌الله سیستانی«مدظله‌العالی» مدیریت می گردد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹 انتقام زلیخا از یوسف علیه السّلام «۱»🔹 یوسف علیه السّلام وحی پروردگار خویش را دریافت و در پیروی از آن به سوی درب شتافت ولی زلیخا نیز برای گرفتن گریبان او به دنبالش دوید و به هنگام فرار، پیراهن یوسف را از عقب گرفت و به سوی خود کشانید، در این گیرودار و در این کشمکش ناگهان عزیز از در وارد شد و یوسف را در حالی دید که پیراهن او پاره شده و در کناری ایستاده است. وضع آشفته منزل زمینه ایجاد شک و شبهه و تهمت را آماده کرده بود، زن ناچار به حیله گری و مکر خود و یوسف به راستگویی و صراحت خویش پناه برد. زلیخا با مظلوم نمایی گفت: ای عزیز! یوسف رعایت تو را نکرده و حرمت همسر تو را حفظ ننموده، او می خواست دامن عصمت مرا آلوده کند، او از من درخواست عمل ناشایستی کرد، «کیفر آن کس که حریم حرم تو را بشکند و به آن سوء قصد کند جز زندان و عذابی دردناک نیست.» ادامه دارد... علیه السّلام منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى ◉●◉✿ا✿◉●•◦ @ImamHadi_alashtar 🌿لینک ورود به کانال↑
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹آنگاه شرط شاگردی موسی علیه السّلام «۱»🔹 خضر به موسی گفت: تو نمی توانی در مصاحبت با من دوام بیاوری، زیرا صبر تو کم است. اگر با من همراه شوی، اموری را که به ظاهر ناپسند و در باطن، حق است از من می بینی و شما نیز مانند سایر افراد بشر که به حکم کنجکاوی علاقمند به جروبحث و جدل هستند، دست از اعتراض برنمی داری و تاب تحمل آن را نداری! چگونه ممکن است در اموری که از سنخ مشاهدات عادی تو خارج است ساکت بمانی. موسی که شیفته علم و تشنه معرفت بود گفت: « بزودی بخواست خدا مرا صابر و شکیبا می یابی و من نافرمانی شما را نمی کنم.» خضر گفت: اگر می خواهی همراه من شوی، باید شرط کنی که احتیاط و صبر خود را تقویت کنی و بااستقامت بر اعصاب خود مسلط باشی، هرچه دیدی از من سؤال نکنی و لب به اعتراض نگشایی تا مدت پیمان ما تمام گردد و مسافرتمان به پایان رسد. پس از آن پاسخ سؤالات و حقیقت کار را برای تو بازگو می کنم تا خاطرت آرام و آسوده گردد. موسی پیمان را پذیرفت و خود را به رعایت آن مقید ساخت و در ساحل دریا همراه خضر به راه افتاد تا به یک کشتی رسیدند. خضر و موسی از مسافرین کشتی تقاضا کردند که آنان را سوار کشتی کنند. موقعی که مسافرین، نور رسالت را در جبین این مسافران دیدند، بدون کرایه آنان را پذیرفتند و مورد لطف و احسان قرار دادند. همان طور که موسی و خضر در کشتی نشسته بودند و مسافرین کشتی غافل بودند، خضر دو قطعه (ادامه دارد...) منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى ◉●◉✿ا✿◉●•◦ @ImamHadi_alashtar •┈•✾•☘️🌸☘️•✾•┈•