#ژولیا_کریستِوا (به زبان بلغاری: Юлия Кръстева یولیا کریستوا و به زبان فرانسه: Julia Kristeva) (زاده ۲۴ ژوئن ۱۹۴۱) فیلسوف، منتقد ادبی، روانکاو، #فمینیست و رمان نویس بلغاری-فرانسوی است که از اواسط دهه ۱۹۶۰ در فرانسه زندگی میکند.
⬅ژولیا کریستوا بعد از انتشار نخستین کتابش، Semeiotikè در ۱۹۶۹ تأثیر زیادی در تحلیل انتقادی #نظریه_فرهنگ و فمینیسم گذاشت.
📚کارهای او شامل کتابها و مقالههای بسیار دربارهٔ نشانهشناسی، بینامتنیت و ابجکسیون (آلوده انگاری) در حوزههای زبانشناسی، نظریه ادبی و نقد، روانکاوی، زندگینامه نویسی و خودزندگینامه نویسی، تحلیل سیاسی و فرهنگی، هنر و تاریخ هنر میشود.
✏او یکی از پیشگامان #ساختارگرایی هنگام اوج این نظریه در انسانیّات بود. کارهای وی همچنین جایگاه مهمی در اندیشه #پساساختارگرایی دارد. در سالهای اخیر برخی از آثار او توسط پژوهشگر حوزهٔ فلسفه، مهرداد پارسا به فارسی ترجمه شدهاست. از آن جمله میتوان به «ملتهایی بدون ملیگرایی» (نشر شوند)، «علیه افسردگی ملی» (نشر شوند)، «هانا آرنت: زندگی روایت است» (رخداد نو) اشاره کرد.
👥کریستوا به همراه #سیمون_دوبوار، #هلن_سیکسو و #لوس_اریگاری از مدافعان اصلی #فمینیسم_فرانسوی بهشمار میرود. کریستوا تأثیر فراوانی روی فمینیسم و مطالعات ادبی فمینیستی و همینطور بر خوانش هنر معاصر گذاشتهاست. کریستوا ایدهٔ #هویتهای_متکثر_جنسی را در برابر نشانهشناسی متحد «زبان یکپارچه زنانه» مطرح کردهاست. (برگرفته از ویکی پدیا)
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (18)
#نگارش_زنانه Women Writing
نگارش زنانه یا شیوه نوشتار زنان، از #فمینیسم_فرانسوی نشات گرفته است. این مکتب با درک حاشیه ای بودن تحمیلی زنان، سعی می کند از این حاشیه ای بودن ابزاری برای “واسازی ” دریدایی و تخریب نظم مفهومی موجود که نظمی مردانه است، بسازد. به این دلیل معتقدین به این نوع فمینیسم بحث نگارش زنانه را پیشنهاد می کنند.
⬅طبق آرای #لکان هر شخص از رهگذر درونی سازی قواعد ارتباطی یا نظم نمادین جامعه به یک شخص بدل می شود و به فرهنگ بشری راه می یابد. این امر از طریق برساختن یک خود مجزا و به لحاظ جنسی خاص، در فرایند یادگیری زبان امکان پذیر می شود. بنابراین افراد تنها قادرند به زبان نظم نمادین صحبت کنند که این نظم با توجه به مذکر بودن فرهنگ، برگرفته از قانون مردانه و مذکر است. در اینجا لکان با #فروید هم عقیده است که زنانگی چیزی بیش از قطب منفی در برابر #مردانگی نیست و بنابراین #زنانگی خارج از قوانین نمادینی قرار دارد که افراد و جامعه و فرهنگ را تنظیم می کند. لکان معتقد است بیرون از نظم مذکر هیچ زبان مونثی وجود ندارد.
◀مکتب نوشتار زنانه بحث لکانی بیرون بودن زنانگی را می پذیرد اما در عین حال آن را امکانی برای پروراندن زبان و رویکردی انتقادی و ساختار شکنانه و بدیل بر علیه نظم غالب می داند. “بنابراین جنس مونث صرفا به منزله فقدان یک کیفیت بر ساخته نمی شود بلکه به منزله ارائه کننده یک خلاقیت شورشگر فرهنگی بر ساخته می شود. در این متن و زمینه فمینیستهای فرانسوی تصور زن به منزله #جنس_دوم یا “دیگران” را از نوشته های اگزیستانسیالیستی #سیمون_دوبووار اخذ می کنند، اما بر خلاف دوبوار نامرئی، #حاشیه_ای_بودن جنس مونث را موضوعی مناسب برای ارزیابی انتقادی آنچه در نظم نمادین ارزشمند و مشروع تلقی شده است می دانند. مشخصه ارای ایشان نوعی نوشتن است که داعیه دار امکانات زنانگی است….. بدین ترتیب زنانگی به عنوان فراهم آورنده قابلیت پرسشگری از معیار واحد نظم (قانون پدر ) ارج نهاده می شود. به عبارت دیگر زنانگی رویه ای ممکن برای واژگونی سازوکارهای به حاشیه رانی قدرت را در اختیار می نهد “(بیسلی، ۱۱۳:۱۳۸۵).
⬅بنابراین زنانگی مورد نظر فمینیست های فرانسوی ابزاری برای ساختار شکنی دریدایی است. آنان معتقدند همانگونه که دریدا طرح می کند معنی در نظم نمادین بدیهی یا ذاتی نیست بلکه به طور مداوم خود را به لحاظ فرهنگی و زبانی از طریق تمایزیابی ساسله مراتبی بازتولید می کند. به این معنا که ارزش های مفهومی با ایجاد تفاوت تولید می شوند و این تفاوت از طریق زوج های مفهومی متضاد ایجاد می گردد. بنابراین امتناع از شناسایی هر گونه تفاوت در مکتب نوشتار زنانه و گریز از دربرداشتن هر نوع تعریف و مضمونی ثابت، نظم مردانه موجود را متزلزل کرده و نوعی نظم مفهومی ورای سلسله مراتب قدرت را تولید و یا حداقل امکان تولید آن را فراهم می کند.
◀#ویرجینیا_ولف اولین چهره ای بود که توانست در آثار خود چارچوبی مشخص در زمینه نوشتار زنانه را برای آیندگان طراحی نماید. به اعتقاد او زن برای نوشتن آنچه که در ذهن دارد با دشواری های زیادی روبروست که بدیهی ترین آنها ساختار جملات است. جملات پرطمطراق مردان دیگر به کار زنان نمیآید. بنابراین آنان مجبور به داشتن زبان مخصوص به خود هستند (ولف، ۱۳۸۳).
◀البته #هلن_سیکسو نیز از مهمترین چهره های این مکتب معتقد است که نگارش زنانه را هرگز نمی توان تعریف کرده و آن را به عنوان نظریه درآورد چراکه از گوناگونی و تنوع زیادی برخوردار است و نمی توان آن را به امر ثابتی اطلاق کرد (سیکسو، ۱۹۷۶).
✅در حقیقت این مکتب مهمترین ویژگی های نوشتارهای زنانه را تکثر، خودجوشی و پویایی می داند.
📚منابع:
1. بیسلی، کریس. (۱۳۸۵). چیستی فمینیسم. ترجمه محمد رضا زمردی، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
2. ولف، ویرجینیا. (۱۳۸۳). اتاقی از آن خود، ترجمه صفورا نوربخش ، تهران: نشر نیلوفر.
3. Cixous, H. (1976). “The Laugh of the Medusa,” trans. Keith Cohen and Paula Cohen, Signs 1, no. 4: 875–۹۳
✏نوشته: شیوا علینقیان
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده