👥#نظریه_پردازان برجسته فمینیسم (3)
#سیمون_دوبووار (1908-1986)
سیمون دوبووار، فیلسوف فمینیست، رمان نویس و نظریه پردازی است که سهم بسزایی در بسط و تبیین فمینیسم داشت. سیمون را #مظهر_زن_روشنفکر_قرن_بیستم خوانده اند. معروف ترین اثر وی، #جنس_دوم نام دارد که در سال ۱۹۴۹ نگاشته شد. جنس دوم در سراسر دهه پنجاه، تنها کتابی از یک زن روشنفکر بود که تزویرهای ایدئولوژی پدر سالارانه را افشا میکرد. این کتاب بازتابی از اندیشه ابتدایی قرارداد اجتماعی روسو و اعلان تولد زن آزاد را در خود دارد. دوبووار به عنوان یک اگزیستانسیالیست، باور داشت که بودن مقدم بر ماهیت است. وی به همین منوال استنباط میکند که یک انسان زن زاده نمی شود، بلکه تبدیل به زن میشود .اعتقاد دوبووار بر این است که در طول تاریخ، زنان همیشه به عنوان انحراف و نابهنجاری شمرده شده اند.
📘او در کتاب جنس دوم استدلال میکند این طرز فکر یا این ادعا که زنان در مقابل مردان مانند نابهنجار در مقابل هنجار و منحرف در مقابل طبیعی هستند، جلوی پیشروی زنان را گرفته است. به عقیده وی،برای آنکه فمینیسم بتواند به جلو حرکت کند باید این برداشت را از مین بردارد. در این صورت زنان درست به اندازه مردان قادر به پیشرفت خواهند بود.
✏از نظردوبووار، تضاد میان خود و دیگری پایه مادی دارد نه پایه ایده آلیستی. همچنین وی معتقد است که انکار و سرکوب دیگری، بر پایه اقتصادی و کمبود استوار است نه بر بنیاد نگرشهای گوناگون و آشتی ناپذیر. یکی از اندیشه های اصلی و ناب جنس دوم این است که زن بودن را امری روشن از فرهنگ و نه از طبیعت تعیین میکند.
✅دوبووار در این کتاب صراحتاً استدلال میکند که چیزی به عنوان طبیعت بشری وجود ندارد و مفاهیمی چون ذات زنانه، سرشت زنانه و سرنوشت زنانه بیبنیان، غیرمنطقی و از ریشه مردود است. دوبووار معتقد است زنان در دام خودآگاهی کاذب گرفتار آمدهاند و راه گریز از این خودآگاهی کاذب، افزایش آگاهی است.
📚منبع: صالحی امیری، سیدرضا (1386)، مفاهیم و نظریه های فرهنگی، تهران: انتشارات ققنوس.
📐 جهت مطالعه بیشتر؛ کلیک کنید.
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
نقد تطبیقی دیدگاه فمینیستی سیمون دوبووار و ویرجینیا وولف و سیمین دانشور در آثار داستانی.pdf
حجم:
349.4K
📒عنوان مقاله: نقد تطبیقی دیدگاه فمینیستی سیمون دوبووار، ویرجینیا وولف و سیمین دانشور در آثار داستانی
👥نویسندگان: پروین تاج بخش/ سیمین فرزاد
📎منبع: نشریه پژوهش های ادبی و بلاغی » بهار 1393 شماره2
📌چکیده:
ادبيات تطبيقي حوزه اي از پژوهش هاي ادبي است كه درآن آثار دو يا چند نويسنده ازدو زبان ومليت متفاوت با يكديگرمقايسه مي شوند.
📖دراين مقاله آثار داستاني سه نويسنده زن، يعني #ويرجينيا_وولف، #سيمون_دوبووار و #سيمين_دانشور از زاويه ديد ادبيات فمينيستي و مكاتب فكري تاثير گذار بر انديشه آنان بررسي شده است.
⬇ مطالعه و تحليل آثارشان نشان مي دهد كه وجه مشترك ادبيات فمينيستي، تلاش براي احياي حقوق و نماياندن مظلوميت زنان و شناساندن هويت و جايگاه زن در نظام مردسالاري با توجه به نوع نگرش به هستي و انسان است.
1⃣سيمين دانشور با تفكر ايراني-اسلامي در پرتو ارزش هاي ديني و اخلاقي حقوق زن و مرد را برابر مي داند،
2⃣اما سيمون دوبووار با ديدگاه سكولاريستي (اگزيستانسياليستي) ويژگي هاي فطري زنان چون ازدواج، تشكيل خانواده و مادرشدن را مانعي در مسير پيشرفت آنان مي يابد.
3⃣و ويرجينيا وولف، زنان را به كسب استقلال مالي وكوشش براي داشتن امتيازات همسان با مردان توصيه مي كند.
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (18)
#نگارش_زنانه Women Writing
نگارش زنانه یا شیوه نوشتار زنان، از #فمینیسم_فرانسوی نشات گرفته است. این مکتب با درک حاشیه ای بودن تحمیلی زنان، سعی می کند از این حاشیه ای بودن ابزاری برای “واسازی ” دریدایی و تخریب نظم مفهومی موجود که نظمی مردانه است، بسازد. به این دلیل معتقدین به این نوع فمینیسم بحث نگارش زنانه را پیشنهاد می کنند.
⬅طبق آرای #لکان هر شخص از رهگذر درونی سازی قواعد ارتباطی یا نظم نمادین جامعه به یک شخص بدل می شود و به فرهنگ بشری راه می یابد. این امر از طریق برساختن یک خود مجزا و به لحاظ جنسی خاص، در فرایند یادگیری زبان امکان پذیر می شود. بنابراین افراد تنها قادرند به زبان نظم نمادین صحبت کنند که این نظم با توجه به مذکر بودن فرهنگ، برگرفته از قانون مردانه و مذکر است. در اینجا لکان با #فروید هم عقیده است که زنانگی چیزی بیش از قطب منفی در برابر #مردانگی نیست و بنابراین #زنانگی خارج از قوانین نمادینی قرار دارد که افراد و جامعه و فرهنگ را تنظیم می کند. لکان معتقد است بیرون از نظم مذکر هیچ زبان مونثی وجود ندارد.
◀مکتب نوشتار زنانه بحث لکانی بیرون بودن زنانگی را می پذیرد اما در عین حال آن را امکانی برای پروراندن زبان و رویکردی انتقادی و ساختار شکنانه و بدیل بر علیه نظم غالب می داند. “بنابراین جنس مونث صرفا به منزله فقدان یک کیفیت بر ساخته نمی شود بلکه به منزله ارائه کننده یک خلاقیت شورشگر فرهنگی بر ساخته می شود. در این متن و زمینه فمینیستهای فرانسوی تصور زن به منزله #جنس_دوم یا “دیگران” را از نوشته های اگزیستانسیالیستی #سیمون_دوبووار اخذ می کنند، اما بر خلاف دوبوار نامرئی، #حاشیه_ای_بودن جنس مونث را موضوعی مناسب برای ارزیابی انتقادی آنچه در نظم نمادین ارزشمند و مشروع تلقی شده است می دانند. مشخصه ارای ایشان نوعی نوشتن است که داعیه دار امکانات زنانگی است….. بدین ترتیب زنانگی به عنوان فراهم آورنده قابلیت پرسشگری از معیار واحد نظم (قانون پدر ) ارج نهاده می شود. به عبارت دیگر زنانگی رویه ای ممکن برای واژگونی سازوکارهای به حاشیه رانی قدرت را در اختیار می نهد “(بیسلی، ۱۱۳:۱۳۸۵).
⬅بنابراین زنانگی مورد نظر فمینیست های فرانسوی ابزاری برای ساختار شکنی دریدایی است. آنان معتقدند همانگونه که دریدا طرح می کند معنی در نظم نمادین بدیهی یا ذاتی نیست بلکه به طور مداوم خود را به لحاظ فرهنگی و زبانی از طریق تمایزیابی ساسله مراتبی بازتولید می کند. به این معنا که ارزش های مفهومی با ایجاد تفاوت تولید می شوند و این تفاوت از طریق زوج های مفهومی متضاد ایجاد می گردد. بنابراین امتناع از شناسایی هر گونه تفاوت در مکتب نوشتار زنانه و گریز از دربرداشتن هر نوع تعریف و مضمونی ثابت، نظم مردانه موجود را متزلزل کرده و نوعی نظم مفهومی ورای سلسله مراتب قدرت را تولید و یا حداقل امکان تولید آن را فراهم می کند.
◀#ویرجینیا_ولف اولین چهره ای بود که توانست در آثار خود چارچوبی مشخص در زمینه نوشتار زنانه را برای آیندگان طراحی نماید. به اعتقاد او زن برای نوشتن آنچه که در ذهن دارد با دشواری های زیادی روبروست که بدیهی ترین آنها ساختار جملات است. جملات پرطمطراق مردان دیگر به کار زنان نمیآید. بنابراین آنان مجبور به داشتن زبان مخصوص به خود هستند (ولف، ۱۳۸۳).
◀البته #هلن_سیکسو نیز از مهمترین چهره های این مکتب معتقد است که نگارش زنانه را هرگز نمی توان تعریف کرده و آن را به عنوان نظریه درآورد چراکه از گوناگونی و تنوع زیادی برخوردار است و نمی توان آن را به امر ثابتی اطلاق کرد (سیکسو، ۱۹۷۶).
✅در حقیقت این مکتب مهمترین ویژگی های نوشتارهای زنانه را تکثر، خودجوشی و پویایی می داند.
📚منابع:
1. بیسلی، کریس. (۱۳۸۵). چیستی فمینیسم. ترجمه محمد رضا زمردی، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
2. ولف، ویرجینیا. (۱۳۸۳). اتاقی از آن خود، ترجمه صفورا نوربخش ، تهران: نشر نیلوفر.
3. Cixous, H. (1976). “The Laugh of the Medusa,” trans. Keith Cohen and Paula Cohen, Signs 1, no. 4: 875–۹۳
✏نوشته: شیوا علینقیان
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده