🌐#فرهنگ_نامه_زنان (15)
#جنبش_بیداری_مردان Men’s right movement
جنبش مردان در پی جنبش آزادی زنان ظهور کرد. مردان نیز مانند فمینیست های رادیکال در گروه های نامتجانس و متفاوتی گردهم آمدند. اگرچه می توان این جنبش ها را نوعی واکنش به فمینسیم دانست، اما در هر صورت تاثیر مثبتی بر این جریان داشت. گروه های آگاهی بخش مردان در ابتدای دهه ۱۹۷۰ شروع به شکل گیری کردند و از همان ابتدا ارتباط خوبی با جنبش های زنان برقرار نمودند. از طریق این جنبش ها مردان نیز به تدریج به این مسئله فایق آمدند که آنها هم ذاتا و طبیعتا جنسیت خود را اخذ نکرده اند و نحوه ی آموزش و پرورش آنها به نحوی است که “مردانگی” خود را یاد می گیرند.
👥تعداد زیادی از فعالین این جنبش معتقد بودند که #جنسیت آنها را تحت قیود محدود کننده ای قرار داده است و مردان نیازمند رهایی از مردانگی تحمیل شده به آنها هستند همانطور که زنان تلاش می کنند تا از قیود پدرسالاری خود را برهانند (پیس، ۲۰۰۰).
بدین ترتیب استفاده از مفهوم جنسیت که #زنانگی و #مردانگی را مجموعه صفاتی می دانست که به لحاظ فرهنگی به زنان و مردان نسبت داده شده بود، مسیر آگاهی بخشی را نیز برای مردان گشود تا آنها نیز جایگاه خود و ایدئولوژی های حاکم بر آن را غیر قطعی و چالش پذیر بیابند.
⬅همانطور که روبوتام در ابتدای دهه ۱۹۷۰ طرح کرده بود، مواجه با مفهوم جدیدی از زن، مفهوم جدیدی از مرد را نیز می طلبد (روبوتام، ۱۹۷۳). به همین دلیل بسیاری از گروه های فمینسیتی مانند فمینسیت های رنگین پوست، سوسیالیست و نیز زنان همجنس گرا دریافتند که منبع اصلی ستم را باید در ایدئولوژی هایی چون نژادپرستی، سرمایه داری و همجنس هراسی یافت و در این مسیر، راه مبارزه با این جریانات اتحاد با مردان است.
📰در مجلات مخصوص مردان که در دهه ۷۰ در آمریکا و انگلستان رواج یافته بودند، یکی از مهمترین ایده های مطرح شده آن بود که رویکرد ذات پندارانه به مردانگی به دلیل تحمیل های اجتماعیش، عبور از مرزهای جنسیتی را برای مردان بسیار دشوارتر از زنان می سازد. “بنابراین گسترش بدنه ی وسیعی از دانش ها در رابطه با مردانگی که توسط مردان تولید شده بود به نحو تاثیر گذاری نشان از آن داشت که تبعیض جنسیتی دیگر تنها مشکل زنان نیست، همانطور که نژاد پرستی مسئله سفیدپوستان هم تلقی می شود” (پلیچر، ۲۰۰۵، ۸۷).
📚منابع:
1. Pease, B. (2000) Recreating Men: Postmodern Masculinity Politics, London: Sage.
2.
✏نوشته: شیوا علینقیان
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (18)
#نگارش_زنانه Women Writing
نگارش زنانه یا شیوه نوشتار زنان، از #فمینیسم_فرانسوی نشات گرفته است. این مکتب با درک حاشیه ای بودن تحمیلی زنان، سعی می کند از این حاشیه ای بودن ابزاری برای “واسازی ” دریدایی و تخریب نظم مفهومی موجود که نظمی مردانه است، بسازد. به این دلیل معتقدین به این نوع فمینیسم بحث نگارش زنانه را پیشنهاد می کنند.
⬅طبق آرای #لکان هر شخص از رهگذر درونی سازی قواعد ارتباطی یا نظم نمادین جامعه به یک شخص بدل می شود و به فرهنگ بشری راه می یابد. این امر از طریق برساختن یک خود مجزا و به لحاظ جنسی خاص، در فرایند یادگیری زبان امکان پذیر می شود. بنابراین افراد تنها قادرند به زبان نظم نمادین صحبت کنند که این نظم با توجه به مذکر بودن فرهنگ، برگرفته از قانون مردانه و مذکر است. در اینجا لکان با #فروید هم عقیده است که زنانگی چیزی بیش از قطب منفی در برابر #مردانگی نیست و بنابراین #زنانگی خارج از قوانین نمادینی قرار دارد که افراد و جامعه و فرهنگ را تنظیم می کند. لکان معتقد است بیرون از نظم مذکر هیچ زبان مونثی وجود ندارد.
◀مکتب نوشتار زنانه بحث لکانی بیرون بودن زنانگی را می پذیرد اما در عین حال آن را امکانی برای پروراندن زبان و رویکردی انتقادی و ساختار شکنانه و بدیل بر علیه نظم غالب می داند. “بنابراین جنس مونث صرفا به منزله فقدان یک کیفیت بر ساخته نمی شود بلکه به منزله ارائه کننده یک خلاقیت شورشگر فرهنگی بر ساخته می شود. در این متن و زمینه فمینیستهای فرانسوی تصور زن به منزله #جنس_دوم یا “دیگران” را از نوشته های اگزیستانسیالیستی #سیمون_دوبووار اخذ می کنند، اما بر خلاف دوبوار نامرئی، #حاشیه_ای_بودن جنس مونث را موضوعی مناسب برای ارزیابی انتقادی آنچه در نظم نمادین ارزشمند و مشروع تلقی شده است می دانند. مشخصه ارای ایشان نوعی نوشتن است که داعیه دار امکانات زنانگی است….. بدین ترتیب زنانگی به عنوان فراهم آورنده قابلیت پرسشگری از معیار واحد نظم (قانون پدر ) ارج نهاده می شود. به عبارت دیگر زنانگی رویه ای ممکن برای واژگونی سازوکارهای به حاشیه رانی قدرت را در اختیار می نهد “(بیسلی، ۱۱۳:۱۳۸۵).
⬅بنابراین زنانگی مورد نظر فمینیست های فرانسوی ابزاری برای ساختار شکنی دریدایی است. آنان معتقدند همانگونه که دریدا طرح می کند معنی در نظم نمادین بدیهی یا ذاتی نیست بلکه به طور مداوم خود را به لحاظ فرهنگی و زبانی از طریق تمایزیابی ساسله مراتبی بازتولید می کند. به این معنا که ارزش های مفهومی با ایجاد تفاوت تولید می شوند و این تفاوت از طریق زوج های مفهومی متضاد ایجاد می گردد. بنابراین امتناع از شناسایی هر گونه تفاوت در مکتب نوشتار زنانه و گریز از دربرداشتن هر نوع تعریف و مضمونی ثابت، نظم مردانه موجود را متزلزل کرده و نوعی نظم مفهومی ورای سلسله مراتب قدرت را تولید و یا حداقل امکان تولید آن را فراهم می کند.
◀#ویرجینیا_ولف اولین چهره ای بود که توانست در آثار خود چارچوبی مشخص در زمینه نوشتار زنانه را برای آیندگان طراحی نماید. به اعتقاد او زن برای نوشتن آنچه که در ذهن دارد با دشواری های زیادی روبروست که بدیهی ترین آنها ساختار جملات است. جملات پرطمطراق مردان دیگر به کار زنان نمیآید. بنابراین آنان مجبور به داشتن زبان مخصوص به خود هستند (ولف، ۱۳۸۳).
◀البته #هلن_سیکسو نیز از مهمترین چهره های این مکتب معتقد است که نگارش زنانه را هرگز نمی توان تعریف کرده و آن را به عنوان نظریه درآورد چراکه از گوناگونی و تنوع زیادی برخوردار است و نمی توان آن را به امر ثابتی اطلاق کرد (سیکسو، ۱۹۷۶).
✅در حقیقت این مکتب مهمترین ویژگی های نوشتارهای زنانه را تکثر، خودجوشی و پویایی می داند.
📚منابع:
1. بیسلی، کریس. (۱۳۸۵). چیستی فمینیسم. ترجمه محمد رضا زمردی، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
2. ولف، ویرجینیا. (۱۳۸۳). اتاقی از آن خود، ترجمه صفورا نوربخش ، تهران: نشر نیلوفر.
3. Cixous, H. (1976). “The Laugh of the Medusa,” trans. Keith Cohen and Paula Cohen, Signs 1, no. 4: 875–۹۳
✏نوشته: شیوا علینقیان
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده