eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
554 ویدیو
76 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی داشتم برمی‌گشتم، دیدم جسد جابه‌جا شده و این گربه بالای سرشه. اولش شاید فکر کنید گربه مظنون شماره یکه، ولی من فکر می‌کنم نیست. قاتل اصلی قبلا خوب مقتول رو خورده و سیر شده، نمیاد دنبالش. هرچند بعضیا می‌گن قاتل همیشه به صحنه جرم برمی‌گرده...😈
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
وقتی داشتم برمی‌گشتم، دیدم جسد جابه‌جا شده و این گربه بالای سرشه. اولش شاید فکر کنید گربه مظنون شمار
واکنش من به صحنه قتل: (ولی خیلی دلم میخواست دستکش دستم کنم و جسد رو بررسی کنم، وقت نشد🙁)
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
به نظر می‌رسه مقتول یه کلاغ بوده، قاتل اول مقتول رو یکم بالاتر گیر انداخته و بهش حمله کرده. فکر کنم
حدس زدم کلاغه چون اولا: توی دانشگاه کلاغ زیاده ولی کبوتر تاحالا تو دانشگاه ندیدم، یا یادم نمیاد دیده باشم. پر مشکی بین پرها هست و پشت بال هم سیاه بود. قبلا هم جنازه کلاغ شکار شده دیدم. ممکنه کلاغ جاری بوده باشه، بال‌های این نوع کلاغ خیلی تمیز و قشنگه. ولی بازم این یه حدسه و می‌تونه اشتباه باشه.
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
حدس زدم کلاغه چون اولا: توی دانشگاه کلاغ زیاده ولی کبوتر تاحالا تو دانشگاه ندیدم، یا یادم نمیاد دیده
منطقیه، منم حدس زدم گربه نبوده باشه چون معلومه سر رو یه جا کنده. هرچند من قبلا دیده بودم کلاغ هم شکار شده باشه. کلاغ جاری هم جثه ظریف و کوچیک داره هم پر سفید و تمیز.
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
🌱بسم الله الرحمن الرحیم🌱 📖داستان #دایره معمایی، تریلر، جنایی ✍🏻ش. شیردشت‌زاده ⚠️این داستان کاملا
🌱بسم الله الرحمن الرحیم🌱 📖داستان معمایی، تریلر، جنایی ✍🏻ش. شیردشت‌زاده ⚠️این داستان کاملا غیرواقعی ست⚠️ قسمت ۵۸ -آره، دارم می‌بینمت. یکم بیا اونور، اون بوی گند از مغزت بیاد بیرون که بفهمی چی می‌گم. خندید؛ سرخوش از این که نه تنها من را می‌دید، ذهنم را هم می‌خواند. مسخ شده و گیج، چند قدم آن طرف‌تر رفتم. من را کنترل می‌کرد؛ این را خودش می‌دانست و من از این وضعیت بیزار بودم. -کار تو بود؟ جمله را کوتاه گفتم که متوجه لرزش صدایم نشود؛ ولی چندان فایده نداشت. او ترسم را بو کشیده بود و جرات‌مندتر شده بود. خونسرد و با رضایتی سرشار گفت: تقریبا. خودم که نه، به یکی سپردم کارشونو تموم کنه. هرچند فکر کنم قتل بی‌نقصی نبوده و این می‌تونه به نفع تو باشه. خندید و حق هم داشت. همه‌چیز به نفع او بود. من از هم پاشیده‌تر از آن بودم که بتوانم حتی عامل یک جنایت ناقص را پیدا کنم. گفتم: می‌خواستی همینو بگی؟ -چه بداخلاق! نه، یه کار مهم‌تر باهات داشتم. قلبم انقدر تند می‌تپید که نزدیک بود آن را بالا بیاورم. حس می‌کردم او هم دارد صدای قلبم را می‌شنود. گفتم: خب، بگو. -مرحله آخر کارم شب تاسوعا اتفاق می‌افته. آخرین فرصت توئه برای این که منو بگیری، وگرنه خانمت می‌میره. نیشخند زدم. -تو نتونستی به بیمارستان نفوذ کنی. قهقهه زد. -چرا، تونستم و می‌تونم. بعداً می‌فهمی. سرم گیج رفت و جمله‌اش میان جمجمه‌ام پیچید. او توی خانه‌ام آمده بود، مثل یک روح. توی بیمارستان هم می‌توانست بیاید. داد زدم: تو غلط می‌کنی. انگار دادم را نشنیده بود؛ صدایش یکنواخت و آرام بود. -تو خیلی زود عصبانی می‌شی پسر. یه فکری برای خودت بکن. جمله‌اش مثل پتک توی سرم خورد. داشتم مثل احمق‌های بی‌اراده در زمین بازی‌اش چرخ می‌خوردم. چند نفس عمیق کشیدم. گفت: نمی‌خوای بدونی برنامه بعدیم کجاست؟ سکوت کردم. نمی‌خواستم التماسش کنم. معلوم بود که مثل آدم حرف نمی‌زد. گفت: خب، یه راهنمایی می‌کنم: دایره همیشه به نقطه شروعش برمی‌گرده. -چی؟ قاه‌قاه خندید. میان خنده‌هایش گفت: دایره! دایره! و بازهم خندید. خندید و خندید و قطع کرد. *** ادامه دارد... 🔗قسمت اول داستان: https://eitaa.com/istadegi/12546 ⚠️کپی مورد رضایت نویسنده نیست⚠️ http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی بمیرم برای تک‌تک‌تون، الهی بمیرم که نمی‌تونم کمک‌تون کنم... الهی بمیرم که یک سال از این وضعیت شما گذشته و کسی به دادتون نرسیده... ما چه می‌فهمیم مردم غزه چی می‌کشن؟😭💔 ما چه می‌فهمیم دیدن جنازه پاره‌پاره عزیز یعنی چی؟ ما چه می‌فهمیم نابودی خونه و خونواده و درد قطع شدن دست و پا یعنی چی؟😭😭😭 http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک‌ سال گذشته.... استادی داشتیم که روزی شعری را برایمان خواند: عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم همان یک لحظه اول، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیبایی و زشتی به روی یکدگر ویرانه میکردم. . . حالا با دیدن صحنه های مختلف همش ورد زبانم است عجب صبری خدا دارد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ایران همدل
📢 بنی آدم اعضای یکدیگرند... 🔹هم‌وطنان عزیز می‌توانند با شماره‌گیری * و یا با واریز مبلغ کمک خود به شماره کارت
۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
و شماره شبای
IR۳۲۰۲۱۰۰۰۰۰۰۱۰۰۰۱۶۰۰۰۰۵۲۶
در این پویش ملّی، مشارکت کنند. 🔹در این مرحله نیز همانند سه دوره‌ی قبل، همه کمک‌های مردمی واریزی به حساب پویش، توسط جمعیت هلال احمر و گروه‌های مردمی فعّال در این حوزه‌ برای رفع نیازهای ضروری و حیاتی مردم مظلوم فلسطین و لبنان هزینه می‌شود. @irane_hamdel
18.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در دنیای ما جا افتاده است؛ مرد که گریه نمی‌کند! حتی گریه مرد را گاهی سبک می‌شمارند. معادلات دنیای کنونی نشان داد بزرگ مردان عالم شیعه، گریه و بغض را جزوی از زندگیشان می‌دانند. پیر و جوان هم ندارد از رهبر فرزانه‌مان گرفته تا شهدای مدافع حرم تا... به نظر این جمله که مرد گریه نمی‌کند را دنیای یهود در وادی مغزمان جای داد و فریاد زد تا یادمان برود ورق به ورق تاریخ از اشک‌های بزرگ مردانی چون مولایمان علی«ع» خیس است یا شاید هم یادمان برود علت آن اشک‌ها چه بود! جایی نوشته بود گریه مردان نماز باران است. جای دیگر هم رهبری نقل کردند که راه شهادت اشک است. آری مردان مکتب ما با تاریخ طولانیشان از اشک برای حق نهراسیده‌اند. آه! اشک، تاریخش دراز است و منشأ آن کربلاست. ✍🏻محدثه صدرزاده http://eitaa.com/istadegi