eitaa logo
🇮🇷مِه‌شکن🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
468 ویدیو
73 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام شاید بهتر باشه بگیم جرقه اولیه و انگیزه حرکت حب ذاته... یعنی اگه حب ذات نباشه کسی اصلا این مسیر رو شروع نمی‌کنه
سلام هیچکدوم از این‌ها رو نمی‌فهمم. شاید چون بی‌دلیله. چرا آدم باید بی‌دلیل خودشو خورد کنه؟؟ چرا اصلا باید بی‌دلیل یه کاری رو انجام بده؟ منطقی نیست. راستش من حرف‌هایی که مخصوصا توی ادبیات ایران زده میشه و عشق و عقل رو مقابل هم قرار میدن رو خیلی قبول ندارم. از این نگاه که جهان رو دو قطب می‌کنه و عشق و عقل رو دوتا چیز متضاد می‌دونه خوشم نمیاد. فکر می‌کنم عشق هم باید یه توجیه منطقی داشته باشه.
دختر عباسه😎
✨ولی تبریک روز جوان رو باید به کسی گفت که توی ۸۴ سالگی، به اندازه همه جوون‌های این کشور و بلکه بیشتر، امیدوار و بانشاط و خوش‌روحیه ست؛ کسی که از همه ما جوون‌ها جوون‌تره، کسی که واقعا سن براش یه عدد بوده و نذاشته روح و قلبش پیر بشه... روز جوان مبارک، آسدعلی آقای خامنه‌ای!🌱💚 پ.ن: تصویری از رهبر انقلاب در ابتدای دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن. ۱۴۰۲/۱۲/۳
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت129 یک آن احساس کردم همه‌چیز فرو ریخته و تیرم به سنگ خورده. شغل لعنتی‌ام میان من و او حائل شده بود و تیشه به ریشه اعتمادش می‌زد. از میان چشمان تنگ شده‌اش تمام بدبینی‌اش به سمتم سرازیر می‌شد و نمی‌دانستم چطور راه این بدبینی را سد کنم. خورشید داشت می‌افتاد به دامان مدیترانه و نور نارنجی‌اش بر عینک کوهن افتاده بود. ابرها با رنگ سرخ و بنفش‌شان هشدار می‌دادند که تا اعتماد کوهن هم مثل خورشید غروب نکرده، راهی برای جلب کردنش پیدا کنم. گفتم: آره درسته، من کارمند موسادم و منطقی نیست که باهات همکاری کنم... کوهن با تردید منتظر ادامه حرفم بود و من بلد نبودم به زبان بیاورمش. اصلا نمی‌دانستم انقدر ارزشش را دارد که چنین چیزی را لو بدهم یا نه. تعللم را که دید، نهیب زد: خب؟ یک نفس عمیق کشیدم و مشامم پر از بوی نمک و لجن و ماسه شد؛ پر از بوی دریا. چشمانم را بستم و گفتم: اونی که مقصر کشتار بئری بوده، الان گزینه اصلی برای ریاست موساده. چشمانم همچنان بسته بود؛ اما صدای پوزخند زدن کوهن را شنیدم. چشم باز کردم و سرم را جلوتر بردم. صدایم را پایین‌تر آوردم و گفتم: - می‌دونی که وضعیت هرئل چطوریه، اون خیلی زود می‌میره پس باید به فکر رئیس بعدی باشن. اون گزینه‌ای که بیشتر از همه مطرحه، کسیه که زمان جنگ هفتم اکتبر دستور کشتار مردم اسرائیل رو داد. اون زمان توی شاباک، رئیس بخش اتباع اسرائیلی بود. حین گفتن این جملات، حس می‌کردم الان است که خون بالا بیاورم. همان‌قدر که او به من بی‌اعتماد بود، من هم می‌ترسیدم او دامی از سوی سازمان باشد؛ هرچند دام پهن کردن برای من از سوی سازمان، چندان منطقی به نظر نمی‌رسید. کوهن همچنان در سکوت نگاهم می‌کرد. از نگاهش برنمی‌آمد که اعتمادش جلب شده باشد. پرسید: همه‌ی کارمندهای توی سطح تو از این چیزا خبر دارن؟ سرم را به چپ و راست تکان دادم و همچنان به آرام حرف زدن ادامه دادم: اونایی که خانواده بانفوذ داشته باشن خبر دارن. چشمان کوهن گرد شدند. -خانواده‌‌ت؟ مگه توی بئری کشته نشدن؟ قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
برای اعضای مه‌شکن که فردا کنکور ارشد دارن هم دعا یادتون نره...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ولی به نظر من اصلا اینطور نیست که عقل یه چیز باشه و عشق یه چیز دیگه... هردو یکی اند.
سلام هرکس یه سلیقه‌ای داره؛ منظورم این نبود که عشق بده یا نوشتن ازش درست نیست، صرفا نظر و سلیقه خودم رو گفتم
اصفهان ۲۸۴ نفر داوطلب نمایندگی مجلس داره(حوزه انتخابیه اصفهان، جرقویه، کوهپایه، ورزنه و هرند)، حساب کردم دیدم اگه بخوام روی هرکدوم فقط یه ساعت وقت بذارم بررسی شون کنم، اونم درصورتی که شب نخوابم و ۲۴ ساعته وقت بذارم، حدود ۱۲ روز طول میکشه😐 اونم درحالی که هفته آینده انتخاباته😐 چه خبرتونهههه؟😅
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 130 چشمان کوهن گرد شدند. -خانواده‌‌ت؟ مگه توی بئری کشته نشدن؟ دوباره از این که توانستم شگفت‌زده‌اش کنم دلگرم شدم. گفتم: همه‌شون نه. گفته بودم که بابام توی نیروی هوایی کار می‌کرد، موقع کشتار اونجا نبود و زنده موند. اون هنوز زنده ست؛ چون تصمیم گرفت حرفی نزنه و هر اتفاقی افتاده رو فراموش کنه. اینطور شد که تونست کم‌کم ارتقا پیدا کنه؛ طوری که بتونه از گزینه بعدی ریاست موساد خبر داشته باشه. -نیروی امنیتیه؟ -نه، فقط یه نظامی بازنشسته ست. کوهن دوباره نیشخند زد. این‌بار او سرش را جلو آورد و در گوشم زمزمه کرد: و می‌دونه پسر عزیزش داره همه‌چیز رو پیش یه خبرنگار لو می‌ده و بیخ گوشش نقشه‌های خطرناک می‌چینه؟ انگار که آب یخ روی سرم ریخته باشد، درجا منجمد شدم. کوهن از روی تخته‌سنگ بلند شد. کیفش را برداشت و روی شانه‌اش انداخت. گفت: یا خیلی خنگی، یا خیلی کله‌شق، یا خیلی آب‌زیرکاه. درهرصورت خطرناکی! روی پاشنه پا چرخید که به سمت ساحل برود. تیر دومم هم به سنگ خورده بود. از جا جهیدم و دویدم دنبالش. بند کیفش را گرفتم تا متوقفش کنم. -مگه نمی‌خواستی اعتمادت رو جلب کنم؟ ایستاد و با طمأنینه، بند کیفش را از دستم بیرون کشید. یک نگاه به سرتاپایم انداخت و گفت: به نظر میاد صادق باشی، ولی برای اینجور کارا زیادی ساده‌ای. مستأصل و با شانه‌های افتاده سر جایم ایستادم. -خب باید چکار کنم؟ یک لبخند مسخره روی لب‌هایش بود. یک لبخند تمسخرآمیز، با این مضمون که: برو پی کارت بچه! قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام یک شهرک صهیونیست نشین در نزدیکی غزه ست. حادثه کشتار بئری واقعا اتفاق افتاده.
سلام ممنونم از محبت‌تون🌷
سلام نمیخوام بر مبنای حزب انتخاب کنم. ترجیح میدم انتخابم فراجناحی باشه.
سلام عقل. این نتیجه یک محاسبه عقلانی بود، رها کردن یک چیز خوب برای چیزهای بهتر.
التماس دعا 🌱
🌱« بانوان تأثیرگذار سرزمین من » 🔆 پویش دعوت بانوان تأثیرگذار از هم‌وطنان برای شرکت در انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ 💫 جهت شرکت در این پویش 📝فیلم کوتاه، تصویر دست‌نوشته، یا روایت دعوت خود را همراه با مشخصات‌تان (نام و نام خانوادگی، نام شهر، تحصیلات و سمت علمی/فرهنگی/اجتماعی/ورزشی ) با ما به نشانی @Moeenn در ایتا به اشتراک بگذارید. 📍آثار ارسالی شما جهت تقویت مشارکت هم وطنان عزیز در کانال راه سوم، و دیگر کانال‌های مطرح کشوری منتشر خواهد شد. ┈┈••✾••┈┈ 💠راه سوم ⏩@rahesevvom
این روز رو به پدر و مادرم که هنوز هم در کنج‌نای وجود معتقدند من چون ریاضی نخوندم چیزی از جهان نمی‌فهمم تبریک میگم🙄 رشته هردو مهندسی بوده، هردو عاشق ریاضی‌اند و به شدت دوست داشتند من ریاضی بخونم، و من با ورودم به شاخه علوم انسانی خیلی ناامیدشون کردم😕 اصلا وقتی پدرم اولین بار کتاب‌های درسی دبیرستانم رو دیدن یه حس خسران عمیقی داشتند که دخترشون فیزیک و ریاضی و هندسه و... نمی‌خونه😕 هنوزم گاهی میگن، البته دیگه کم‌تر شده ولی می‌دونم که به شدت معتقدن من حروم شدم😐 خدا حفظشون کنه☺️
ولی چند وقت پیش به یه نتیجه جالب رسیدم؛ تشکل‌های دانشجویی دانشگاه‌هایی مثل دانشگاه صعنتی شریف و دانشگاه صنعتی اصفهان، در تحولات سیاسی معاصر ایران نقش مهمی داشتند. یک نمونه‌ش شکل‌گیری سازمان مجاهدین خلقه که توسط چندتن از دانشجویان دانشگاه شریف شکل گرفت. (جالبه که تمام کسانی که هسته اولیه تشکیل سازمان مجاهدین خلق بودند در رشته‌های فنی و مهندسی درس می‌خوندن، یا در دانشگاه شریف یا تهران). نام دانشگاه هم برگرفته از نام شهید شریف واقفی، دانشجوی همین دانشگاه هست که از رهبران سازمان مجاهدین پیش از چرخش ایدئولوژیک بود(نام دانشگاه قبل از انقلاب دانشگاه آریامهر بود). یا در دوران اصلاحات، فعالیت سیاسی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان خیلی قابل توجه بود، شاید حتی بیش از دانشگاه اصفهان! (حجم و عمق فعالیت تشکل‌های دانشجوییِ دهه هفتاد و هشتاد اصلا قابل مقایسه نیست با الان) چرا دانشجویان این دانشگاه‌ها که در رشته‌های فنی و مهندسی درس می‌خوندن، انقدر به فعالیت سیاسی علاقه داشتند؟ بخش قابل توجهی از مسئولینی که پیش از انقلاب هم فعالیت سیاسی داشتند، در رشته‌های فنی و مهندسی بودند. چه ارتباطی هست بین این‌ها؟ بنده فکر می‌کنم علتش اینه که علوم انسانی در ایران همیشه مورد بی‌توجهی قرار گرفته. باور عامه بر این بوده که افراد باهوش باید در رشته‌های ریاضی و تجربی وارد بشن و علوم انسانی مال کساییه که هوش کافی برای ریاضی و تجربی ندارن! درنتیجه، افراد باهوش و نخبه توی رشته‌های فنی و مهندسی تجمع کرده بودن، افرادی که واقعا باهوش‌تر از میانگین جامعه بودن و در نتیجه دغدغه‌های بیشتری هم داشتند، نسبت به اطراف هشیارتر بودن و توی دهه پنجاه به این نتیجه رسیدن باید یه کاری بکنن. این افراد در زمینه علوم انسانی مطالعه داشتند؛ ولی مطالعه‌شون به اندازه کافی عمیق نبود. خیلی از مفاهیم پایه براشون جا نیفتاده بود و شاید تحصیل در رشته فنی، اون‌ها رو تا حدی عمل‌گرا بار آورده بود. اونها کنش سیاسی داشتند، اتفاقا خیلی بر تحولات سیاسی ایران اثرگذار بودن، ولی چون دانش اجتماعی و فلسفی کافی نداشتند، گاهی راه به خطا بردند. نمونه بارزش هم سازمان مجاهدین خلق بود. شاید بشه بسیاری از ناکامی‌ها و عدم موفقیت‌ها و انحراف‌ها در تحولات سیاسی ایران معاصر رو به این مسئله ربط داد که ما علوم انسانی رو خیلی مهم نمی‌دونیم، نخبه‌ها تمایل زیادی به علوم انسانی ندارن و جامعه هم خیلی فارغ‌التحصیلان علوم انسانی رو آدم نمی‌دونه! شاید علتش اینه که علوم انسانی، با خود انسان سر و کار داره، با زندگی انسان، روان انسان، تاریخ انسان، فکر انسان... برای همین همه فکر می‌کنن می‌تونن در این باره نظر بدن، فکر می‌کنن خیلی چیزهای پیش پا افتاده و ساده ایه و اصلا نیاز به علم نداره! برای همین یه پزشک، یه کارمند، یه راننده تاکسی، یه مغازه‌دار و خیلی از مردم وقتی می‌فهمن رشته من جامعه‌شناسی بوده، میگن: ماها جامعه رو بیشتر از تو می‌شناسیم، چون خیلی تنمون به تن این مردم خورده! و به خودشون اجازه میدن توی حوزه تخصصی علوم انسانی نظر بدن. چون اونو اصلا تخصص نمیدونن! ولی من جرات ندارم توی حوزه تخصصی پزشکی یا زمین‌شناسی یا الکترونیک نظر بدم! همه پذیرفتن که این‌ها علمه و باید اون رو به متخصص سپرد. این نگاه هنوز درباره علوم انسانی وجود نداره. درحالی که علوم انسانیه که تعیین می‌کنه اون پزشک یا مهندس چطور باید توی ساختار جامعه قرار بگیره!😎
ای رهنمای گم شدگان اهدنا الصراط وی چشم راه روان اهدنا الصراط در دوزخ هوا و هوس مانده‌ایم زار گم کرده‌ایم راه جنان اهدنا الصراط بگذشت عمر در لعب و لهو بی‌خودی شاید تدارکی بتوان اهدنا الصراط ره دور و وقت دیر و شب تار و صد خطر مرکب ضعیف و جاده نهان اهدنا الصراط از شارع هوا و هوس در نمی‌رویم گاهی در این و گاه در آن اهدنا الصراط رفتند اهل دل همه با کاروان جان ما مانده‌ایم بی‌دل و جان اهدنا الصراط گم گشت فیض و راه به جایی نمی‌برد ای رهنمای گمشدگان اهدنا الصراط... ✍🏻فیض کاشانی 🎉🎉میلاد منجی بشریت، حضرت مهدی ارواحنا فداه مبارک!✨ http://eitaa.com/istadegi