eitaa logo
🇮🇷مِه‌شکن🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
477 ویدیو
73 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ممنونم، چندبار هم خارجی معرفی کردم... مثل مجموعه جک ریچر. هشتگ نقد کتاب رو هم جستجو کنید. چشم، سعی می‌کنم از این به بعد خارجی هم معرفی کنم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز یکی از دوستامو قبل مراسم عرفه دانشگاه دیدم، گفت به ابالفضل قسم الهی اگه دعام نکردی سنگ شی😶😐 خلاصه یکم خشن گفت ولی دیگه من از ترسم حسابی دعاش کردم😅 حالا شمام لطفاً بدون اینکه بخوام به زور متوسل بشم دعام کنید، خیلی دعام کنید...
یا رازق الطفل الصغیر...😭😭 دعا برای مردم غزه یادتون نره... 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت ۲۱۷ پدر با فشار کوچکی که به بازویش آوردم تسلیمم شد. برخاست و بیشتر وزنش را روی من انداخت. -می‌دونی ایلیا... توی کمسیون... واقعا... هیع... یه مشت احمق... هیع... دور هم جمع شدن... هیع... انگار داشت در خواب حرف می‌زد، سست و زمزمه‌وار. دلم می‌خواست بگویم قضیه از این که می‌گویی فراتر است، نه فقط در کمسیون، که در تمام کنست و چه بسا در تمام اسرائیل یک مشت احمق دور هم جمع شده بودند که فکر می‌کردند بالاخره روزی دنیا آن‌ها را به رسمیت می‌شناسد. فکر می‌کردند بعد از آن‌همه گندی که در غزه بالا آوردند و آن شکست فاجعه‌بار از یک گروه مقاومت کوچک، باز هم مجامع بین‌المللی برایشان تره خرد می‌کنند. دیگر حتی میلیاردرها و شرکت‌های یهودی هم نمی‌خواهند در این خراب‌شده سرمایه‌گذاری کنند. خیلی از کشورها روابط دیپلماتیکشان را با ما قطع کرده‌اند. پاسپورتمان به اندازه یک کاغذپاره هم نمی‌ارزد... هفت میلیون احمق دور هم جمع شده‌ایم، آن وقت پدر بیچاره من نگران احمق‌های کمسیون امنیت و روابط خارجی ست! هیچ‌کدام از این حرف‌ها را به زبان نیاوردم؛ بجایش گفتم: باز چی شده؟ جواب نداد، فکر کردم نشنیده است. در بزرخ خواب و بیداری بود. به پله‌ها رسیده بودیم. گفتم: بیاین بالا... اینجا پله ست! زیر وزنش و دست سنگینش که دور گردنم افتاده بود به نفس‌نفس افتاده بودم و عرق می‌ریختم. واقعا باید رژیم را جدی می‌گرفت. پایش را به زور از روی زمین بلند کرد و از پله بالا رفت. تا به بالا برسیم، فرصت داشتم کمی بیشتر از او حرف بکشم. صدای ناله‌مانندی از گلویش درآمد و گفت: اون ایسر نادون... هیع... همون که... هیع... اون دختر خبرنگاره... هیع... لجن‌مالش کرد... ناخودآگاه لبخند روی لبم نشست؛ لبخند فاتحانه. سکوت کردم که ادامه‌اش را بشنوم. -ایسر دیگه... به درد نمی‌خوره... هیع... فقط... یه آشغاله... هیع... ولی بعضیا... اینو... نمی‌فهمن... دمت گرم تلما... قرار بود دقیقا به همین نتیجه برسند. جای تلما خالی بود که این پیروزی را ببیند. باز هم حرفی نزدم؛ یعنی اساسا نظر من در این باره مهم نبود. بالای پله‌ها رسیده بودیم و من احساس حلزونی را داشتم که باردار است و یک پایش هم شکسته. هن‌هن کنان پدر را به سوی اتاقش راهنمایی کردم. ادامه دارد... قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت ۲۱۸ زمزمه‌های پدر داشت آرام‌تر می‌شد و نامفهوم‌تر. -وزیر... باید... هیع... استیضاح بشه... -درسته... همینطوره بابا. پاکشان تا در اتاقش رسیدیم. در اتاق را با پا هل دادم که باز شود. مهره‌های کمرم به آه و ناله افتاده بودند. پدر به تختش که رسید، خودش را روی آن انداخت. کمک کردم راحت دراز بکشد و کفش‌هایش را از پا درآوردم. خودش دست انداخت تا یقه‌اش را بازتر کند و آرام نالید: گرمه... کولر گازیِ اتاق را روشن کردم. اتاق واقعا دم کرده بود. گفتم: کاری ندارین؟ من دیگه می‌رم. دست شل و ولش را بالا آورد، باز هم انگشت اشاره‌اش را در هوا تکان داد: باید... دختره رو... بهم معرفی کنی... هیع... همین... فردا شب... چشمانش بسته بود و صدایش آرام و آرام‌تر می‌شد. -من باید... عروسمو... هیع... دستش افتاد روی تخت و بقیه‌اش را فقط خرخر کرد. وقتی مطمئن شدم خواب است، از اتاق بیرون رفتم و دست به کمر در راهرو ایستادم. پس گالیا آمارم را به پدر داده بود. می‌دانستم انقدر برای پدر مهم نیستم که تحت نظرم بگیرد. نمی‌دانم هدف گالیا چه بود؛ ولی ما فعلا قرار بود در تیم او باشیم و انتظار نداشتم فعلا نقشه شومی برایمان بکشد. محتوای دیگر جلسه هم اقناع پدر در جهت انتخاب نشدن ایسر به عنوان رئیس موساد بود، معلوم نبود گالیا رای چند نفر دیگر از اعضای کمسیون را اینطوری به نفع خودش برگردانده است. احتمالا می‌خواست وزیر دفاع را هم به استیضاح بکشاند؛ و دلیل این را نمی‌فهمیدم. ادامه دارد... قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
به مناسبت عید قربان دو قسمت تقدیم‌تون شد✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای اولین بار توی کل زندگیم نمره ورزشم ۲۰ شدددد😁 من همیشه نمرات درسای دیگه‌م ۲۰ بود ولی نمره ورزش میزد معدلم رو ناقص می‌کرد😒 (البته بعد با گریه زاری و تحقیق و این چیزا از ورزش هم ۲۰ می‌گرفتم که معدلم خراب نشه ولی هیچوقت ۲۰ ورزش رو آنقدر راحت نگرفته بودم!) من توی ورزش‌های گروهی مخصوصا والیبال افتضاحم، و معمولا توی مدرسه اینجور ورزش‌ها رو کار می‌کردن و طبیعتاً نمره نمی‌گرفتم💔 ورزشی که خیلی دوستش دارم و چندین سال حرفه‌ای دنبالش کردم بدمینتون بود، واقعا بین ورزش‌ها عاشق بدمینتونم💚 این ترم هم بخاطر این ورزشم ۲۰ شد که بدمینتون رو انتخاب کرده بودم💚🏸
چشم چشم😈 شخصیت بدبخت عباسو میگه😅
🌸عید سعید قربان مبارک باد 🔹اگر به حکمت مندرج در توجه شود، خیلی از راهها برای ما باز میشود. بالاتر از ایثار جان، در مواردی ایثار عزیزان است.  علیه‌السلام در راه پروردگار، به دست خود عزیزی را قربان میکرد؛ آن هم فرزند جوانی که خدای متعال بعد از عمری انتظار به او داده بود. 👈رهبر معظم انقلاب ۱۳۸۹/۸/۲۶ پ.ن: و قهرمان بی‌نشان عید قربان، هاجر(سلام‌الله‌علیها) بود که از قوی‌ترین میل انسانی‌اش، از محبت مادرانه‌اش گذشت برای خدا... درود بر هاجر و هاجرهای این سرزمین.✨ 📍بیشتر بخوانید: 🥀سعی هشتم؛ بانویی گم‌شده در تاریخ 🥀هاجرهایی که در پی اسماعیل‌شان به قربانگاه رفتند... http://eitaa.com/istadegi
جالبه که این قسمت از کتاب رو توی روز عید قربان خوندم...! می‌دونستید توی روایت تورات، حضرت اسحاق «ذبیح» بوده؟ درواقع بنی‌اسرائیل اینو یه امتیاز میدونستن و خواستن این امتیاز رو از بنی‌اسماعیل بگیرن و به اسم خودشون کنن.
خیلی کتاب خوبیه، واقعا راضی‌ام😌
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمی‌دونم به چه کسی رای می‌دین، ولی خواهشا به اونی رای بدین که توی دوران ریاست‌جمهوریش موقع دیدن اخبار حرص نخوریم😑😒 http://eitaa.com/istadegi
آخ آخ کم کم داریم به لحظات «چرا به من جناب نگفتید» نزدیک می‌شیم! 🔺زهرا آراسته نیا🔺 طنزیم| @tanzym_ir
حین دیدن مناظره، خوندن جوک‌های کانال طنزیم از تخمه شکوندن هم واجب‌تره😅
ولی محسن رضایی نیست انگار یه چیزی کمه😕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چندین بار شده که توی ناشناس پرسیدید اگر کشف حجاب ببینم چکار می‌کنم؟ تذکر میدم یا نه؟ اگه نه چرا و اگه آره چطوری؟ راستش این موضوع اصلا برام حل نشده بود؛ یعنی هرچی کشف حجاب می‌دیدم هی به خودم می‌پیچیدم و فکر می‌کردم و جنبه‌های مختلف رو بررسی می‌کردم که آیا تذکر بدم؟ ندم؟ چی بگم؟ و... تا بیام به جمع‌بندی برسمم موقعیت عوض می‌شد، خیلی وقتام به جمع‌بندی نمی‌رسیدم و فقط حرص می‌خوردم. چند وقت پیش یکی از دوستان بهم پیشنهاد کردن توی دوره‌های امر به معروف شرکت کنم. راستش با اینکه از منظر جامعه‌شناختی امر به معروف و نهی از منکر رو یه ابزار کنترل اجتماعی خیلی کارآمد و هوشمندانه می‌دونستم، ولی بلد نبودم انجامش بدم😐 خیلی عجیبه ها!!! مثل اینه که بچه مسلمون باشی و خانواده‌ت هم مسلمون باشن و توی یه کشور مسلمون زندگی کنی، ولی تا دوره دانشجوییت بلد نباشی نماز بخونی!!! خب امر به معروف و نهی از منکر هم توی آیات و روایات در کنار نماز اومده، یعنی واجبه! همون اندازه که نماز واجبه! و یاد گرفتنش و درست انجام دادنش هم واجبه، همون‌طور که یاد گرفتن نماز و درست نماز خوندن واجبه! این که تصورات بدی از امر به معروف و آمران به معروف توی جامعه وجود داره، بخاطر اینه که درست آموزش داده نشده، درست اجرا نشده! اولا امر به معروف فقط درباره حجاب نیست، همون‌طور که گفتم یه ابزار کنترل اجتماعیه که تمام رفتارهای اجتماعی رو دربر می‌گیره(از جمله پوشش) دوما هرکاری رو باید از راه درستش انجام داد تا نتیجه بده. (ممکنه بگید نتیجه‌گرایی درست نیست؛ من می‌گم تکلیف ما اینه که یه کار رو درست انجام بدیم) همون‌طور که نماز رو هم باید طبق احکامش بخونی نه هرطور دلت می‌خواد، امر به معروف هم احکام خودشو داره که باید یاد بگیری. خلاصه توی دوره‌های امر به معروف شرکت کردم، هم ضرورتش دقیق‌تر برام جا افتاد، هم احکامش رو یاد گرفتم. دیگه بعد شرکت توی دوره‌ها، این عذر رو ندارم که «من احکامش رو بلد نیستم پس امر به معروف نمی‌کنم»، وظیفه‌م سنگین شد چون حجت برام تموم شده بود😅 به شما هم توصیه جدی می‌کنم که توی دوره‌ها شرکت کنید: https://eitaa.com/aamerin_ir/29815 یادتون باشه تا وقتی که امر به معروف به عنوان یه وظیفه اجتماعی توی جامعه جا نیفته، خیلی از مسائل اجتماعی حل نمی‌شه. از فسادهای سطح کلان بگیر تا ناهنجاری‌های جزئی. باید این رو بفهمیم که نسبت به جامعه مسئولیم.
به کسی که دیشب توی مناظره بجای تیکه پروندن به این و اون و غر زدن‌های کوچه‌بازاری، با آرامش و منطق از برنامه‌هاش گفت؛ کسی که بجای اینکه هی بگه ما بدبختیم و نمی‌شه و نمی‌تونیم، گفت ما می‌تونیم، برنامه هم داریم، قبلا هم کارهایی انجام دادیم و باز هم می‌تونیم.
منم همینطور 😅 جواب‌هایی که آقای زاکانی و آقای قاضی‌زاده به آقای پزشکیان و پورمحمدی می‌دادن خیلی خوب بود، ولی من مثل دوره قبل، به کسی رای میدم که بیشتر از دعوا کردن برنامه عملی داشته باشه. قصد ایجاد دوگانه بین آقای جلیلی و قالیباف رو هم ندارم، نیاید بپرسید به کدوم رای میدی😐 اینجا ستاد انتخاباتی شخص خاصی نیست.