فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت آقا اولین دوز واکسن را دریافت کردند.
سلامتیشون صلوات بفرستید همگی🙏
دعا و صدقه برای سلامتی رهبر عزیزمون فراموش نشه
انشاءالله خدا عمر با برکت و طولانی به آقامون بده💚
اللهم احفظ قائدنا الامام خامنهای..
مهشکن🇵🇸
حضرت آقا اولین دوز واکسن را دریافت کردند. سلامتیشون صلوات بفرستید همگی🙏 دعا و صدقه برای سلامتی رهب
🔷 تقدیر رهبر انقلاب از حرکت علمی بزرگ و آبروبخش جوانان ایرانی برای تولید واکسن کرونا
🔻 رهبر انقلاب در جریان دریافت مرحله اول واکسن کرونا: خیلی متشکرم از همهی کسانی که تلاش کردند و دانش و تجربهی علمی و عملی خودشان را به کار انداختند برای اینکه بتوانند کشور را برخوردار کنند از این امکان بزرگ و آبرو بخش، یعنی واکسن ضد کرونا.
🔹 به من اصرار میشد از مدتی پیش که از واکسن استفاده کنم؛ اولا مایل نبودم از واکسن غیرایرانی استفاده کنم. گفتم منتظر میمانیم تا انشاءالله واکسن داخل کشور تولید شود و از واکسن خودمان استفاده کنیم. این افتخار ملی را به معنای واقعی کلمه پاس بداریم.
🔸 بعد هم گفتم بالاخره مایلم در وقت خود یعنی آن وقتی که به حسب تقسیم طبیعی واکسن در کشور نوبت به ما میرسد در آن وقت بزنم.
#بسم_الله_قاصم_الجبارین
خبر ویژه برای شما عزیزان
رمان #شاخه_زیتون در سایت معتبر یکرمان منتشر شد🌿
اینم جلد جدید رمانه😎
معضلات فراتر از چیزی هستند که اریحا گمان میکرد و حال باید بین مادر و ناجی بودن برای وطنش یکی را برگزیند. مهلکهای که عقایدشان را به بازی گرفته و دردهایی که صبر طلب میکنند. رازی پیچیده در ماضی که گرهای محکم به ارمغان میآورد.
داستان رمان شاخه زیتون موضوعات اجتماعی و سیاسی را در برمیگیرد و چهارچوبی مذهبی و نظامی دارد. درگیریهای نظامی و اجتماعی داستان را پر از تنش میکند و در این میان، اریحا استقامتش را به رخ میکشد.
دانلود رمان شاخه زیتون ⭐️
https://www.1roman.ir/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%b4%d8%a7%d8%ae%d9%87-%d8%b2%db%8c%d8%aa%d9%88%d9%86-%e2%ad%90%ef%b8%8f/
برای تایید و تقدیر از دستاورد علمی جوانان ایرانی به وطندوستانهترین شکل جلوی دوربینها آستین بالا زدی و پدری کردی...
سایهات مستدام باد آقای مهربان ایرانیان.
تاریخ مانند تو نخواهد دید.
پ.ن: باید هزاران بار خدا رو بابت داشتن چنین رهبری شکر کرد.
چقدر این رفتار آقا زیبا و امیدآفرین بود.
خدا حفظشون کنه انشاءالله💚
#واکسن_ایرانی
#واکسن
#باافتخار_ایرانی
🌴نکته🌴
میگن بعد واکسیناسیون کمی آدم تب می کنه
یعنی الان آقامون کمی تب دارن
پیش قدم شدند برای اعتماد به جوانان ایرانی
.
.
.
🌞
قدیمی ها می گفتند :
برا کسی بمیر که برات تب کنه
... اللهی بمیرم براتون مولای من
🌴🌷🇮🇷🌹🌴
نظر یکی از مخاطبان عزیز که در اسکرینشات نمیگنجید😅:
سلام و وقت بخیر . ممنون بابت رمان عالی شما . تحلیل من درباره شخصیت صابری (بشری) .
دختری مصمم با اراده قوی که منطقش حکم اختیاراتش رو بدست گرفته و مصمم اون رو به جلو میبره . دارای هوش و ذکاوت بالایی هست که تونسته جزوی از تیم اصلی باشه و قبل از اینکه نیروی عملیاتی بشه بخاطر همین هوش و ذکاوتش جزو نیروهای تحلیلی بود که بنا به دلایلی (کمبود نیروی مطمئن) فرمانده با شناختی که از شخصیت بالغ شده اون داشت به راحتی به اون اعتماد کرد و اون رو هم جزو نیرو های عملیاتی توی اون شلوغی ها قرار داد. اراده محکمی که بر اساس عقاید و تفکراتش شکل گرفته بود اون رو شخصیت قوی و متفکر جلوه میده . هوش تحلیلی بالایی داره و همه جوانب رو در نظر میگیره و تمام احتمالات رو میسنجه . دارای قدرت بدنی و دفاعی بالاییه که نشونهی سالها تمرین کردنه و به عنوانی خودش رو برای روزهای سخت آماده کرده بود .
تصوری که از ظاهر صابری دارم ، قد بلند (نسبت به هم سن و سالانش) . چهارشانه . صورت کشیده و چشمانی با رنگ قهوه ای سوخته و نافذ . بینی بلند که به ترکیب صورتش کاملا نشسته . پیشانی بلند . و لبان بارک . پوست روشن با کمی نشانه های آفتاب سوختگی.
پوشش .
پوشش معمول ، بنظر پوشش معمول نیروهای امنیتیه ، مانتوی بلند و تیره . مقعنه بلند . چادر ساده . ولی بنظر من وقتی به عنوان نیروی عملیاتی انتخاب شد از چادر های دسته دار مثل صدفی و جلابیب استفاده میکرد (قبل از ورود به تظاهرات) بنظرم بعد از اینکه به دستور فرمانده مراقب شیدا و صدف شد پوشش رو به مانتوی بلند . روسری بلند . شلور قدی که روی کفش هاش می افتاد . نیم پوتین های خاکی هم برای کفش استفاده میکرد.
#.....
#تحلیل_شخصیت
#صابری
#رفیق
سلام
شما به بنده لطف دارید؛ ولی راستش من هنوز با خوب نوشتن خیلی فاصله دارم.
الحمدلله که این داستان، تاثیرگذاری لازم رو داشته. امیدوارم واقعا مفید باشه.
اگر میبینید این داستان اثرگذار هست، فقط بخاطر لطف خدا و عنایت امام زمان ارواحنا فداه هست.
باز هم ممنون بابت وقتی که گذاشتید.
خیر، عکسنوشته و تیزر هنوز براش ساخته نشده.
#معرفی_کتاب 📚
#پانصد_صندلی_خالی 📘
✍️ #لیلی_اسود ترجمه #رقیه_کریمی
#نشر_شهید_کاظمی
🔸با دیدن موضوعش، اولین چیزی که به ذهنم رسید، سکانس اول فیلم به وقت شام بود. همان صحنه که داشتند بالای سر دو شهرک #فوعه و #کفریا پرواز میکردند و کمکهای غذایی و دارویی میفرستادند. آن صحنه از فیلم را هربار میبینم، اعصابم به هم میریزد.😣
🔸کتاب مختصر است؛ کمتر از صد صفحه. یادداشتهای یک بانوی مسلمان سوری از روزهای تلخ محاصره فوعه و کفریا.🧕 روایتی کاملا ساده، پر سوز و زنانه و البته، خالی از تلاش برای داستانپردازی. نویسنده هم خودش اعتراف کرده که نویسنده نبوده و نیست؛ و این نوشتارها، نوشتههای روزانه او بوده است. و شاید همین امر؛ یعنی سادگی و خامی نوشتهها، بر صمیمیت آن افزوده باشد. ترجمه کتاب هم خوب محتوا را از عربی به فارسی منتقل کرده بود و جای تحسین دارد.👌
🔸کتاب نه درباره مسائل کلان و کلی نظامی حرف میزند و نه ابعاد سیاسی و اقتصادی و آمار تلفات این محاصره سه ساله؛ بلکه خردهروایتهایی از جزئیات زندگی در محاصره است؛ آن چیزی که یک بانو، یک مادرِ جوان تجربه کرده است؛ آبِ آلودهی جیرهبندی شده، خوردن گیاهان و علفهای صحرایی، زندگی بدون هیزم و شکر و شیر و قهوه و سایر کالاهای اساسی، التماس برای کمی آرد و کره بادام زمینی، بازگشتن به سبک زندگی صد سال پیش و نبود هیچگونه ابزار ارتباطی، تبدیل شدن مواد غذایی و تنقلات به رویا، وحشت شبانهروزی از موشکها و خمپارهها و زندگی در پناهگاه، دویدن به دنبال کمکهای هوایی که هر چندماه یک بار میرسد(مانند آنچه در به وقت شام نشان داد) و...😢
🔸اینها فقط گوشهای از تجربههای این بانوی جوان و سایر مردم فوعه و کفریا از محاصرهی بیرحم جبههالنصره است. چیزی که اگر نوشته نشود، میان انبوه گزارشهای کلان میدانی گم میشود و سالها بعد، هیچکس جز چند گزاره کلی، از محاصره #فوعه و #کفریا نمیفهمد؛ و قصهی پرغصه مردم مظلوم فوعه و کفریا، در میان کتابهای تاریخ دفن میشود و صدای نالههای مظلومانهشان، میان جنجالهای رسانهای خفه خواهد شد.😔
⚠️اصلا شما چه میفهمید محاصره چیست؟😏
من هم نمیفهمم.😔
من نشستهام توی اتاقم، زیر بادِ خنک کولر، درحال خوردن شیر و بیسکوییت🥛🍪، رنجنامه شیعیان مظلوم کفریا و فوعه را خواندهام و الان دارم برای شمایی که حتما در خانهتان زیر باد کولر نشستهاید میگویم. هرچند، شیر و بیسکوییت موقع خواندن این کتاب از گلوی آدم پایین نمیرود، باید موقع خواندنش یک شکلات تلخِ 99% بگذاری گوشه لپت تا معنای تلخ محاصره برایت ملموس شود.🍫☹️
💔محاصره... و ما ادراک ماالمحاصره...💔
🔸انقدر روایت این بانو از محاصره پر سوز بود که دلم میخواست کتاب را بدهم همه مردم دنیا بخوانند. مردم دنیا هم نه، همین مردم ایران خودمان. بخوانند و قدر نعمتهایشان را بدانند؛ قدر امنیت را، قدر این که بازاری هست که در آن، بتوان انواع مواد غذایی را پیدا کرد حتی به قیمت بالا. قدر این که ما حداقل، برای حل مشکلات اقتصادیمان علاج داریم؛ مثل محاصره نیست که دردِ بیدرمان باشد.😞
🔸راستی میدانید آخر محاصره فوعه و کفریا چه شد؟
👈مردم را با خانوادههای داعشی مبادله کردند و چه مبادله خونینی...فکر کنید حدود پانصد بچه کوچک و بیگناه که بعد از سه سال محاصره، طعم و شکل چیپس و پفک را از یاد بردهاند، ناگهان یک ماشین پر از چیپس ببینند...چه کار میکنند؟ شما بگویید!😋 بچهاند؛ میدوند به سمت ماشین. شاید بعضیها، دست مادرشان را هم میکشند که بیا برای من چیپس بخر. مثل همه ما وقتی بچه بودیم. مثل بچههای ما...👧👦
⛔️بعد تصور کنید آن ماشین، ماشین انتحاری باشد و خودش را بین آن پانصد بچه منفجر کند...بقیهاش را من نمیگویم؛ شما تصور کنید. مستندش هم هست. حتما ببینید...😭
🔰پانصد بچه بیگناه، سه سال در محاصره با سختترین شرایط زندگی کردند و آخرش هم اینطوری شهید شدند و صدا از هیچ حامی حقوق بشری در نیامد.😒 دوست ندارم بیادب باشم؛ ولی اینجا جای آن است که بگویم: تف به این حقوق بشر و حامیانش...😡
💔بعد از فهمیدن این ماجرا، دیگر لب به چیپس نزدم. طعم گوشتِ سوخته آدم میدهد، طعم خون، طعم باروت، طعم مرگ. شما چیپس با طعم گوشت کبابی خورده اید؟😖
⚠️ساکت نمانید؛ پانصد صندلی خالی را بخوانید و بخوانانید...⚠️
#کتاب_خوب_بخوانیم
#ایران_قوی
#کتاب #مطالعه
#فاطمه_شکیبا
#روایت_عشق
https://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸
#معرفی_کتاب 📚 #پانصد_صندلی_خالی 📘 ✍️ #لیلی_اسود ترجمه #رقیه_کریمی #نشر_شهید_کاظمی 🔸با دیدن موضوعش،
#پانصد_صندلی_خالی 📘
✍️ #لیلی_اسود ترجمه #رقیه_کریمی
#نشر_شهید_کاظمی
#بریده_کتاب📖
همه از خانهها وحشتزده بیرون زدیم. همه از همسایهها سوال می پرسیدیم "چه خبر شده؟ از ادلب چه خبر؟" بعد فهمیدیم ارتش تا مرکز استان ادلب عقب نشینی کرده. نیروهای امنیتی هم تا شهر "مسطومه" عقب کشیدهاند و چند روز بعد تا "اریحا ". عقب میرفتند و عقبتر و ناامیدی به جان ما چنگ میانداخت. باز هم عقبتر. دست آخر تا "جورین" هم ارتش عقب نشینی کرد. حالا ما مانده بودیم و ما. بین وحشت و ناباوری. گوشه خانههایمان کز کرده بودیم. تنها... در روستایی که حالا به محاصره افتاده بود. بدون برق... بدون تلفن... حالا یک تماس تلفنی سختتر از این حرفها شده بود. ما در خانههایمان زندانی شدیم. در روستای خودمان. روزهای اول باورمان نمیشد. خیلی امیدوار بودیم. بعد کمکم رنگ از روی امیدمان رفت. مدام میگفتیم "فردا ارتش بر میگرده". برنگشت. فقط دورتر و دورتر میشد. مدام عقبتر میرفت. اولین روزی که هواپیما آمد و نان ریخت برای ما همه باور کردیم که واقعا به محاصره افتادهایم. محاصرهای که هیچ کس جز خدا نمیداند دقیقا کی به آخر میرسد.
#کتاب_خوب_بخوانیم
#ایران_قوی
#کتاب #مطالعه
#فاطمه_شکیبا
#روایت_عشق
https://eitaa.com/istadegi
سلام
لطف دارید☺️
راستش کار خاصی لازم نیست؛ همونطور که منم کار خاصی نکردم.
فقط کتابهای خوب زیاد بخونید (یعنی قلمهای خوب از نویسندگان توانمند ایران و جهان؛ اصلا سراغ قلمهای ضعیف و سخیف بعضی نویسندههای کلیشهنویس اینترنتی نرید.) و زیاد بنویسید؛ مهم نیست عالی باشه، باید ترستون از نوشتن بریزه. ولی فعلا برای انتشار عجله نکنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مروری بر ترور رهبر انقلاب با انفجار بمب در مسجد ابوذر - ۶ تیرماه ١٣۶٠
🔸 راه دشواری که طی شد...
#خرمشهرها_در_پیش_است
امام مرتب پیغام میدادند و از اطرافیان میپرسیدند كه: «آقاسیدعلی چطورند؟» پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش شد. دکتر میلانینیا رادیورا گذاشت بیخ گوش آقا. آن موقع ایشان به هوش بودند؛ روح تازهای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند.
حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیهی هفتاد و دو تن را نمیدانستند. از تلویزیون آمدند كه گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا آقا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به امام خواندند:
«بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت
سر خُمِّ می سلامت، شکند اگر سبویی»
۶ تیر سالروز ترور نافرجام #رهبر_انقلاب