eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
324 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
💥در مقابل خدا چگونه رفتار می‌کنیم 🔹«أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى؛[علق/14] 👈آيا او ندانست كه خداوند (همه اعمالش را) مى‌بيند؟!» ✅بسیاری از ما آدم‌ها در مقابل مردم رفتار خوبی داریم؛ ولی آیا این خوب رفتار کردن را در مقابل خدا هم رعایت می‌کنیم؟! ♦️دوست نزدیکتر از من به من است ♦️وین عجب‌تر که من از وی دورم #قرآنی 🔰 کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
💢 1⃣ : ضرورت و عواقب ترک آن 3⃣ : ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭﻳﭽﻪ‏ﻯ ﺍﻣﻴﺪ تنها دريچه‏ ى اميدى هم كه براى ملت هاى باقى مانده، است؛ آيا ما اين دريچه را ببنديم و اميد ملت ها را كور كنيم؟ آيا ما هم سكوت كنيم؟ آيا ما هم در مقابل فشار قلدرمآبانه‏ ى قدرت هاى بزرگ تسليم بشويم؟ آيا حكم اين است؟ آيا خدا به اين راضى است؟ آيا سنت در مقابل ظلم، و در ، اجازه‏ ى چنين فكرى را به ما می دهد؟ حاشا و كلًّا. اينجا پرچم ‏ ى با ظلم را حفظ خواهد كرد. ما در مقابل هر قدرت ‏_طلب و كه در برابر ملت ها به سرنيزه‏ ى خود تكيه می كند، می ايستيم؛ هركس می خواهد باشد. كه هيچ؛ اگر قدرت و دولتى قدرت‏مندتر از هم باشد، در می ايستيم‏. ﻫﻴﭻ‏ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻤﻰ‏ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻧﺤﺮﺍﻓﺎﺕ ﺩنیای ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎﻳﺴﺘﺪ ، امروز هم مورد نياز است. امروز، هم بايد از درون و شود و هم نظم اجتماعی اش نظم و قسط آميزى گردد. امروز در دنيا نيست، نيست. است و دنيا را از نسبت به ملت هاى پر كرده‏ اند. من به شما برادران عزيزى كه مسؤولان هستيد، يك جمله می خواهم عرض كنم: تنها شما می توانيد در مقابل قدرت هاى متكى به زور بايستيد؛ مشروط به اينكه با همه‏ ى وجود، پاى نجات‏ بخش و تبعيت از احكام بايستيد و به هيچ رودربايستى و به هيچ ملاحظه از كسى، در اين راه و حركت كنيد. آن‏وقت است كه خوب می توانيد كنيد ... حتى با شعارهاى شما هم دشمنند. آن‏ها شعار امر را تمسخر می كنند؛ شعار ‏الله_ى‏ گرى را تمسخر می كنند و شما را متهم می نمايند. اما حقيقت اين است كه همان و همان حركت ‏_الله_ى و همان پايبندى به اصول است كه می تواند در مقابل انحرافها و خطاهاى فاحش دنياى امروز بايستد. هيچ‏ چيز ديگر نمی تواند. ملت ها هم اين را میخواهند. ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻗﺼﻪ ﻧﻴﺴﺖ عبرت ماجراى (ع) اين است كه انسان فكر كند در و ‏_ى_اسلامى؛ ... چه حادثه‏ اى اتّفاق افتاده و چه ميكروبى وارد كالبد اين جامعه شده است كه بعد از گذشت نيم قرن از وفات (ص) و بيست سال از (ع) ، در همين جامعه و بين همين مردم، كسى مثل (ع) را با آن وضع به می رسانند؟! چه اتّفاقى افتاد و چطور چنين واقعه‏ اى ممكن است رخ دهد؟ آن هم نه يك پسر بی نام و نشان؛ بلکه كودكى كه (ص) ، او را در آغوش خود می گرفت، با او روى منبر می رفت و براى مردم صحبت میكرد. او پسرى بود كه (ص) درباره‏ اش فرمود: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن‏» رابطه‏ ى بين اين پدر و پسر، اين‏گونه بوده است. آن پسرى كه در زمان (ع)، يكى از اركان در و بود و در مثل خورشيدى می درخشيد. آن وقت، كار آن جامعه به جايى برسد كه همين انسان بارز و فرزند (ص)، با آن عمل و تقوا و شخصيت فاخر و عزّت و با آن حلقه‏ ى درس در مدينه و آن همه اصحاب و ياران علاقه مند و ارادتمند و آن همه در نقاط مختلف را، با آن وضعيت فجيع محاصره كنند و تشنه نگه دارند و بكشند و نه فقط خودش، بلكه همه‏ ى مردانش و حتّى بچه‏ ى شش‌ماهه را قتل عام كنند و بعد هم زن و بچه‏ ى اين‏ها را مثل اسراى جنگى اسير كنند و شهر به شهر بگردانند. قضيه چيست و چه اتّفاقى افتاده بود؟ اين، آن عبرت است. .... يكى از مسائلى كه عامل اصلى چنين قضيه‏ اى شد، اين بود كه رواج و و ، و مسؤوليت ايمانى را گرفت. 📖 سیری موضوعی از بیانات در زمینه 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
تو را دست از سر این بردارید!! خانمی که میگفت من پیش شما نمیکنم!! قضیه از آنجایی شروع شد که بنده به همراه چند تن از کنار ساحل مشغول بودیم که ناگهان چشمم به افتاد که را بر شانه هایش انداخته بود و بود. جلو رفتم و با و با او کردم و او با سردی و به سختی جواب سلام و احوالپرسی ام را داد: – خوبید شما؟ – خوبم مرسی – میتونم بپرسم از کجا تشریف آوردید؟ – از – خیلی خوش آمدید. در همین لحظه که سالها در ذهنش می گذشت را پرسید و به سرعت و پشت سرهم گفت: حاج آقا شما اینجا چی کار می کنید؟ نمیخواهید بگذارید راحت باشند؟ من دلم برای مردم ایران میسوزه که نمی توانند هیچ جا بدون شما بکشند باورکنید که من هم وقتی شما را میبینم احساس امنیت ندارم !! من همچنان و با آرامش گفتم: بنده و دوستانمون آمدیم به مسافرین خوش آمد بگوییم و تا جایی که توانش را داشتیم اگر مشکلی داشتند و یا نیاز به مشاوره ای خدمتی کنیم و… اما سوال دوم شما باور کنید ما اینجاییم تا به مردم بگوییم آفرین به شما که دست خانواده تان را گرفتید و آمده اید . و سوال سوم شما فرمودید که دلتان برای مردم می سوزد و فرمودید کنار ما احساس امنیت نمی کنید درسته؟ او جواب داد: بله اصلا نمیکنم و از این و شما متنفرم – اگر امکان داره علتش را بگید؟ – چون خودتون به که هستید عمل نمیکنید! – ماعمل نمیکنیم؟ به کجای قرآن عمل نکردیم؟ – مگر در قرآن ما نیست ؟ پس چرا آنقدر سخت میگیرید به این مردم؟ – کجا سخت گرفتیم مگر چه گفتیم؟ – پس برای چی آمدید به سمت من و دو تا پسرای من؟ مگر غیر ازاین هست که الان میخوای بگی شال خودتون را بزارید روی سرتان؟ – برای همین آمدم اما نه با اون تفکر شما!! خیلی خوب شد که این آیه را مطرح کردید اما یه قول میخوام اگر قانع شدید باید اول خودتون حجابتون را درست کنید و بعد برای چند تا از دوستان وبستگانتان این آیه را توضیح دهید قبول میکنید؟ آقایی که کنار ایشان بود گفت حاج آقا قبول ولی اگر قانع نکردی دیگه به ما گیر نده !! گفتم باشه. عرض کردم اما توضیح این آیه ( لا اکراه فی الدین) این آیه میفرماید ( لا اکراه فی انتخاب الدین، لا اکراه فی اصل الدین) یعنی اینکه اگر شما میخواهید دینی را انتخاب کنید ما به شما زور نمیگوییم ولی اگر دینی را انتخاب کردید باید به باشید اینجا بود که برای تبیین این آیه از مثالی استفاده کردم : اگر شما دنبال باشید هیچ اداره و ارگانی نمی تواند به زور شما را کند بلکه اختیار انتخاب هر شغلی با شما هست مثلا شما با انتخاب خودتان می توانید شوید اما بحث اینجاست که حالا شما با انتخاب خودتان کارمند بانک شدید آیا میتوانید بگویید که میخواهم با تیپ اسپرت سرکار بیایم؟ یا میخواهم از ساعت ده صبح بیایم تا ده شب؟ خیر نمی توانید!! چون خودش را دارد یعنی حتی رنگ کت و شلواری که باید بپوشی را برایت مشخص می کند چه برسد به ساعت کاری!! حالا اگر کسی نخواست به این قوانین پایبند باشد مشکل از بانک هست یا آن شخصی به یقین از آن شخص هست چون کسی به زور او را کارمند بانک نکرد. واین قضیه در هم صادق هست یعنی میتوانستید بروید شوید ، شوید ، شوید. البته این را هم بگویم که در همان ادیان هم قوانینی وجود دارد که باید به آن ها پایبند باشید. گفت اگر بخوام دینم را تغییر بدم نداره از نظر ؟ گفتم،پسرتون اگه بخواد از بده جریم نداره ؟ اینجا بود که آن خانم آرام گفت: حاج آقا حالا کی به من پنجاه ساله نگاه میکنه گفتم: بله شاید کسی دیگه به شما نگاه نکنه ولی خیلی از دخترهای جوان وقتی شما را درساحل به این شکل می بینند الگو میگیرند و مثل شما رفتار میکنند آن وقت هست که دو پسر جوان شما و امثال آنها دچار مشکل می شوند. در جواب گفت: خب جلوی چشمانشان را بگیرند گفتم: مادر من اگر بنده عطر بزنم میتوانم به شما بگویم خواهشا بو نکنید!! یعنی اصلا امکان دارد که بوی عطر به مشام شما نرسد؟ حتما بوی عطر به مشام شما میرسد پس بهتره یه مقدار از خودگذشتگی داشته باشیم وقتی حرفهایم را شنید و احساس کرد که دیگر پاسخی برایشان ندارد گفت: عجب و در نهایت با لبی خندان حجابش را درست کرد و گفت: تا الان فکرش را نمیکردم که بتوانم با یک به این راحتی درد دلم را بگویم و او هم گوش دهد. ۲۵ سال مقیم آمریکابود.  به قلم: حجت الاسلام حامد امامی نژاد @jahadesolimanie