eitaa logo
جلسات معرفتی
372 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1هزار ویدیو
270 فایل
صفحه نشر بیانات و سلسله مباحث اخلاقی، عرفانی و تربیتی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا یوسفی. کلاس اخلاق : روز های دوشنبه و جمعه بعد از نماز مغرب و عشاء، پیرامون بیان احادیث و قرآن کریم و مطالب معنوی توسط حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا یوسفی.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰تشرف >گلپایگانی محضر آقا (عج) 🔺فرزند آقا سید جمال الدین گلپایگانی به نقل از پدرش: ☄« در صحن امام حسین ع یک جائی را پیدا کرده و نشسته بودم. حرم خیلی شلوغ بود. دیدم که سیدی خیلی خوش سیما کنارم ایستادند. به من سلام کرده، فرمودند: سید جمال الدین دوست داری بروی داخل حرم ؟ ◾️گفتم: آقا دوست دارم، اما نمی شود. ◽️فرمودند: دنبالم بیا. 🔹 دنبال آن بزرگوار راه افتادم. کوچه باز شد، گویا که اصلا جمعیت و فشاری نیست. رسیدیم درب حرم، حضرت اذن دخول خواندند و مرا پای ضریح آورده، زیارت خواندند. سپس حضرت دست کردند در جیبشان و یک سکه ای به من دادند، سکه را در دست گرفتم و متوجه شدم که ایشان نیستند و فشار جمعیت به حدی شد که به بیرون پرت شدم به طوری هیئت لباسم به هم ریخت اما سکه را محکم در مشتم نگه داشته بودم. 🔸وقتی جای آرام تری پیدا کردم سکه را نگاه کردم. روی آن نوشته بود یا صاحب الزمان. فهمیدم که ایشان امام زمان بودند. 🔹فرزند معظم له فرمودند: پدرم به این سکه خیلی علاقه داشت و کیسه ای برای آن درست کرده بود و همیشه همراهش بود و بعد از هر وضو آن را باز کرده و سکه را به چشمانش می مالید. 🔸 در یکی از این سفرها که از نجف با پای پیاده عازم کربلا بودند، طلبه ای همراه قافله بود. این طلبه مبتلا به دل درد شدیدی می شود و هر چه قرص و دارو دادند موثر واقع نشد. 🍁پدرم فرمودند: برای رفع مزاحمت از کاروان، یک کاسه آب آوردم و به سکه متبرکش کردم. دادم به طلبه و شفا گرفت؛ اما بعد از شفا اسرار کرد که این سکه چیست؟ من هم در محظور قرار گرفته، داستان را گفتم. 🌀آن بنده خدا که اهل معنویت نبود، در مقام انکار برآمد و با دستش اشاره کرد و گفت برو بابا! سید این حرفها چیست می زنی؟! ⚡️ منزل بعدی که رسیدیم. وضو گرفتم مثل همیشه کیسه را از جیبم درآوردم. مثل همیشه کیسه گره خورده بود. اما وقتی بازش کردم سکه یا صاحب الزمان علیه السلام نبود. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺در آسمان هفتم ▫️حجت الاسلام مروی به از شخصی: 🔷 نجف بودم شبی در عالم خواب دیدم در حرم امیر المومنین (ع) در حال طواف هستم، مرحوم آیت الله آقا سید جمال گلپایگانی به عکس من حرکت می کرد و به هم برخورد کردیم. 🔶 انگشت شصت ایشان را گرفتم یک لبخندی زد و گفت این کارهای عوامانه را رها کن. انگشت شصت مرا رها کن. ◾️گفتم: از اخبار برزخ می خواهم. ▫️آقا سید جمال گفت: این را به تو بگویم که اخبار برزخ خیلی هایش گفتنی نیست. اما تو سوالت را بکن آنی را که گفتنی باشد به تو جواب می دهم. ◾️گفتم: شما در کجا هستید؟ ◽️آقا سید جمال فرمود: آسمان هفتم. ◾️گفتم: با چه کسانی هستید؟ ◽️فرمودند: هفت نفریم و با هم هستیم. ◾️گفتم: آنها چه کسانی هستند؟ ◽️فرمودند: مرحوم آیت الله آقای شیخ معروف به کمپانی، مرحوم ، مرحوم . خلاصه شش نفر دیگر را غیر از خودش اسم برد. ◾️اسم یک فقیهی را بردم که حدود ۱۱۰ سال است که از دنیا رفته است. خیلی فقیه بزرگی هم هست. ◽️فرمودند: نه ایشان در آسمان اول هست. ◾️گفتم آقا ایشان را می بینید؟ ◽️فرمودند: هر وقت ما بخواهیم ایشان را می بینیم. اما ایشان هر وقت بخواهد نمی تواند ما را ببیند. از مرتبه دانی نمی گذارند. به مرتبه عالی بروی. اما آن مرتبه عالی؛ چونکه صد آمد نود هم پیش ماست. » ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
توسل به آیه وجعلنا 🔺کبری سیل پور؛ همسر شهید: 🔹محرم سال ۱۳۵۱ در قم ساکن بودیم. پدر و مادرم را که خانه ما را بلد بودند، دستگیر کرده بودند و آنها بالاجبار خانه ما را معرفی کرده بودند. 🔸ساعت ۱۲ شب بود که دل دردی داشت و رفت درمانگاه. زنگ خورد رفتم دم در. دیدم خانه تحت نظر است. 🍁ساعتی بعد آقا با همان لباس طلبگی به خانه آمدند. خیلی تعجب کردم. ▫️گفتم: مگر خانه تحت نظر نبود؟ ◾️گفت: وقتی که می آمدم مأموران جلوی در خانه بودند. «وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ» (سوره یس آیه ۹) را خواندم. آنها مرا نمی دیدند و وارد خانه شدم. ⚡️ غروب روز بعد وسایل خانه را جمع کردیم و رفتیم. 📚، نویسنده: حمید داود آبادی، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۷۶. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
21.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نگاهی به بعد سیاسی زندگی میرزا معروف به 🌀میرزا محمدتقی حائری شیرازی از بزرگان علمای امامیه و از شاگردان مُبَرِّز و تربیت یافته‏ میرزای شیرازی اول و یکی از مشهورترین چهره ‏های شناخته شده در علم، تقوی، غیرت، شهامت دینی و پرچمدار و رهبر انقلاب مسلمانان علیه اشغالگران انگلیس بود. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
سلام علیکم دوستان گرامی جلسه انشالله امشب حدود ۸ شب است
🌼دل با پرخوری می‌میرد ✍علامه حسن زاده آملی: از حضرت رسول الله (ص) روايت است كه معده، چراگاه شيطان است، هرچه چراگاه شيطان آبادتر باشد، رغبت شيطان به آن بيشتر خواهد بود. کثرت طعام و پرخوری، دل را میمیراند و نشاط را از انسان می گیرد و فهم و بینش و درایت را از انسان سلب میکند و این انسان اهل حکمت و بینش و توجه نمی شود. 🌐 @jahadtabeeeen ╰──────────
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارشناس شبکه تلویزیونی عربستان: ‏ایران مرکز تمدن است و هرچه دانشمند و قفیه و شاعر و محدث در اسلام ظهور کرد از ایرانیان بودند،ابن خلدون گفته است: امکان ندارد عالمی در جهان اسلام پیدا کنید که ایرانی نباشد و اگر عالمی غیرایرانی یافتید،استاد او ایرانی بوده است. ‏⁧ ⁩ 🆔 @News_Fath
♦️انتشار تصویر خیره‌کننده تلسکوپ جیمز وب از کهکشان گرداب با ۱۰۰ میلیارد ستاره 🔹کهکشان نارنجی پرجنب و جوش «گرداب» که با ستاره مرکزی درخشان خود در وسط تصویر دیده می‌شود، در فاصله ۲۷ میلیون سال نوری از زمین و در صورت فلکی «تازی‌ها» قرار دارد. 🆔 @News_Fath
☘امام حسین علیه‌السلام: 🌷هر یک دو نفری که میان آنها نزاعی واقع شود و یکی از آن دو رضایت دیگری را بجوید، سبقت گیرنده اهل بهشت خواهد بود. 📚کشف‌الغمه، ج۲، ص۳۳. 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh2 🔜
༻﷽༺ ‍ داستانی عبرت انگیز در مورد (اثر بداخلاقی) یکی از بزرگان اصفهان خدا رحمتش کند معلم علم اخلاق بود و همه رویش حساب می کردند. وی در میان مردم زود عصبانی می شد، ولی در خانه اش را نمی دانم... یادم نمی رود با وجود این که به من لطف داشت، یک وقت چرایی گفتم که به من برگشت و زود هم پشیمان شد! مقداری عصبانی منش و بداخلاق بود، خودش مثل باران گریه می کرد.. می گفت: "شبی در خواب دیدم که مُردم و مرا در قبر گذاشتند، ناگهان سگ سیاهی آمد و بنا بود که همیشه با من باشد!! در همان خواب حس کردم که این سگ سیاه، بداخلاقی های دنیای من است که به این صورت در آمده و تمثُّل پیدا کرده است..." مثل باران گریه می کرد و می گفت: "خیلی ناراحت بودم که حالا چطور می شود...که یک دفعه دیدم آقا امام حسین (علیه السلام) آمدند..." البته بگویم که این آقا با آن که از علمای بزرگ اصفهان بود، اما ارادت خاصی به اهل بیت (علیهم السلام) داشت و در جلسات خصوصی روضه شرکت می کرد و به منبر می رفت و می گفت: "برای این که از روضه خوان های امام حسین محسوب شوم منبر میروم و روضه می‌خوانم" می فرمود: "فهمیدم که برای آن نوکری که به این خاندان داشتم، آقا امام حسین (علیه السلام)به فریادم رسیده، به آقا امام حسین عرض کردم که این سگ چطور می شود؟ فرمودند: من تو را از دستش نجات میدهم...و با اشاره‌ای که به او کردند، رفت. از خواب بیدار شدم. نظیر این قضیه را زیاد داریم..! جهاد_با_نفس (استاد مظاهری) @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی