#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
تنها به روی خاک مانده، سر نمانده
چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده
جسم جوانان بنی هاشم به خاک است
لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده
با احتساب آتش خیمه یقیناً
چیزی برای دفن از اکبر نمانده
با احتساب نعلهای تازه حتماً
چیزی هم از قنداقهی اصغر نمانده
زیباترین پروانه در گودال مانده
پروانهای که در تن او پر نمانده
مادر کنار پیکرش روضه گرفته
نایی برای گریهاش دیگر نمانده
تقصیر قلب سنگ نیزه دارها شد
حالا کنار او اگر خواهر نمانده
آقا رسید و دید از نزدیک انگار
انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده!
گفتند با گریه که آقا جز حصیری
چیزی برای دفن این بی سر نمانده
پیچید پیکر را میان بوریا و
فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده
با احتساب ضربههای آخر شمر
حتماً دگر چیزی از این حنجر نمانده
#وحید_محمدی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زینب
کیست زینب فخر اولاد رسول
کیست او شاگرد زهرای بتول
کیست زینب زن ولی مرد جهاد
سرشکستن را به ما او یاد داد
کیست زینب حفظ مکتب کار او
زیر بار ظلم رفتن عار او
کیست زینب حق مدار و حق پرست
زاده ی مرجانه را داده شکست
کیست زینب آنکه طوفان کرده است
شام را شام غريبان کرده است
کیست زینب زن ولی مرد آفرین
صد چو مریم ریزدش از آستین
آفرینش پیش پایش درسجود
خیمه ی عشق و شهامت را عمود
زانوی عباس از بهرش رکاب
نام زینب را خدا کرد انتخاب
جان فدایش چون حسینی منصب است
افتخارشیعه بی شک زینب است
سینه زنها از دیار زینبند
لطمه زنها از تبار زینبند
#امیر_کرمی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زینب
بَـر سـَر زدن نبود اگر زینبی نبود
عاشق شدن نبود اگر زینبی نبود
کرب و بلا اگر دارد نسیم سیب
حُب وطن نبود اگر زینبی نبود
اسم حسین اگر بخشد گناه خلق
یاد حسن نبود اگر زینبی نبود
از ابتدا شده تا انتها علی
گهنه کفن نبود اگر زینبی نبود
شام بلا سرت بردن حرامیان...
درد و محن نبود اگر زینبی نبود
دیدم تن تو را در خاک و خون حسین
شعر و سخن نبود اگر زینبی نبود
#عبدالرحمن_رستمیان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_رقیه
مِنَت ویرانهاش را خِیلِ مُژگان میکِشند
گنجها را غالبا شاهان به ویران میکِشند
زحمتِ زائرِ نوازیهایِ او را از قدیم
جبرئیل و آدم و نوح و سلیمان میکِشند
او شبیهِ زینب و فرمان پذیرش عالم است
بارِ او را آسمانیها به قرآن میکِشند
در خرابه ماند اما کاخ را ویرانه کرد
اَمرِ او را آفتاب و باد و طوفان میکِشند
گریه را از فاطمه آموخت تا زهرا شود
از دو چشمانش خجالت اَبر و باران میکِشند
آنکه دختر دارد این را زودتر حس میکند
دختران نازِ پدر را با پدرجان میکِشند
پایِ او عادت ندارد بر زمین باشد اگر
عمهها جایِ عمو او را به دامان میکِشند
موقعِ خوابش فرشتههای غمگینی فقط
بالِشان را را رویِ تاولهای سوزان میکِشند
عمههایش نیمهشب وقتی که خوابش میبَرد
یک به یک از پایِ او خارِ مغیلان میکِشند
دیگر از بازی بدش میآید از وقتی که دید
چادرش را هرطرف با دستِ طفلان میکِشند
با طنابی که به دستش داشت مشکل میرود
با طنابی که به گردن داشت آسان میکِشند
سنگ بود و چنگ بود و شعله اما هیچ یک
طفل را دنبالِ بابا نیزهداران میکِشند
خواست با پایش بیاید زجر اما گفت نه
طفلِ خواب آلوده را بِینِ بیابان میکِشند
خیره خیره بر سرِ بابا نگاهی کرد و گفت
از تنورِ گرم مردم بیشتر نان میکِشند
قسمتی از گیسویش با پیرزنها مانده است
بسکه در این کوچهها مویِ پریشان میکِشند
گفت دیگر عمه دندانهای شیریام نماند
وای با سیلی چرا در شام دندان میکِشند
#حسن_لطفی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_رقیه
ﺷﻜﻮﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ
ﺳﺮﯼ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻔﺖ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ
ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻟﺶ ﻏﻨﭽﻪ ﻣﯽ ﺯﺩ
ﻭﻟﯽ ﮔﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻗﻠﺒﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ
ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻖ ﻫﻖ ﻭ ﻻﻻﯾﯽ ﻭ ﺍﺷﮏ
ﺩﻭ ﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﺳﯿﺎﻩ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ
زبان بسته اگر چه در قفس بود
کبوتر بود ، حس آسمان داشت
ﻧﻪ ﯾﺎﺭ ﻭ ﯾﺎﻭﺭﯼ ، ﻧﻪ ﻫﻢ ﺯﺑﺎﻧﯽ
ﻧﻪ ﻫﻢ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ
ﺳﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﺎﻡ ﻭ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎﯾﺶ ....
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺳﯿﻠﯽ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻃﻌﻨﻪ ﺍﻣﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ
دقیقاً " ﺷﻜﻞ ﺯﻫﺮﺍ ".... ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ
ﺳﻪ ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ
ﻫﻤﯿﻦ ﻛﻪ ﻟﺐ ﺯ ﻟﺐ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺩﻕ ﻛﺮﺩ
ﺯ ﺑﺲ ﻟﺐ ﺟﺎﯼ ﭼﻮﺏ ﺧﯿﺰﺭﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ
ﺗﻨﯽ ﺗﺮﺩ ﻭ ﺷﻜﺴﺘﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺸﻪ
ﻛﻪ ﯾﻚ ﺧﻂ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﺶ ﺍﺭﻏﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ
ﺑﻨﻔﺶ ﻭ ﺯﺭﺩ ، ﻧﯿﻠﯽ ، ﺍﺭﻏﻮﺍﻧﯽ ....
ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻛﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ
ﺯﻥ ﻏﺴﺎﻟﻪ ﺭﻭﯾﺶ ﺁﺏ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺖ
ﻭ ﺁﯾﻪ ﺁﯾﻪ ﻛﻮﺛﺮ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ...
#ﺭﻭﺡ_ﺍﻟﻠﻪ_ﻗﻨﺎعتیان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_رقیه
بیت الغزل هر غزل ناب رقیه است
خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه است
«نزدیکترین راه به الله حسین است»
نزدیکترین راه به ارباب رقیه است
در باب برآوردن انواع حوائج
یک باب خدا دارد و آن باب رقیه است
در زاویۀ عرش خدا قاب بزرگیست
نامی که شده زینت این قاب رقیه است
در خلوت خود معتکفند اهل محبّت
در مسجد این طایفه محراب رقیه است
دردانۀ ارباب که با دست اباالفضل
از چشمۀ کوثر شده سیراب رقیه است
حاجت طلبیدند از او عالم و آدم
زیرا که فقط مهر جهان تاب رقیه است
مجتبی خرسندی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_رقیه
بابا پناهگاه جهان گسترت کجاست
تنها به شام آمدهای لشکرت کجاست
مشتاق دستبوسی باب الحوائجم
عباس، آن برادر نام آورت کجاست
دیدم به کربلا بدنت پاره پاره بود
نالان ز پا فتادم و گفتم سرت کجاست
امشب ولی به عکس شده صحنه وصال
بینم سرت میان طبق، پیکرت کجاست
ای قائم الصلوة ببین صبح میدمد
وقت اذان رسیده علی اکبرت کجاست
مشکن دل رباب که او دل شکسته است
بشکن سکوت را و بگو اصغرت کجاست
روی کبود شاهد مظلومی من است
ای کان عدل محکمه داورت کجاست
از در مران «کلامی» هجران کشیده را
ما را پناهگاه بغیر از درت کجاست
ولی الله کلامی زنجانی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
شعر شب زيارتى حضرت #سيدالشهداء
برپا بشود محشر کبری شب جمعه
آید ز جنان ناله ی زهرا شب جمعه
یک هفته نگه داشته غم های دلش را
تا لحظه ی دیدارِ پسر در شب جمعه
زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته
با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه
با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی
تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه
پیراهن خونی شده بر دست بگیرد
آشفته شود عرش معلّا شب جمعه
مادر گره ی معجر خود باز نموده
در لحظه ی بوسیدن رگها شب جمعه
آن موی بهم ریخته که در پَسِ در سوخت
گردد ته گودال هویدا شب جمعه
این بوسه کجا! بوسه ی گودال کجا و
یادی کند از زینبِ تنها شب جمعه
#قاسم_نعمتی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
هر روضهای برای همه جانگداز نیست
هر گوش را لیاقت افشای راز نیست
بالانشین منبر نی! خطبهای بخوان
غیر از سر تو هیچ سری بر فراز نیست
آن جاذبه که در حرم کربلای توست
در شهر مکه یافت نشد در حجاز نیست
من سینه میزنم که عبادت کنم تو را
مومنشدن به نافله و جانماز نیست
هر سالکی به هیئت تو پا گذاشتهست
فهمیده راه سیر الی الله دراز نیست
ای بیکفن! پس از تو مشخص شدهست که
پیراهن و لباس دگر امتیاز نیست
زاهد به طعنه گفت: به مسجد بیا ولی
رفتم به آن دری که نگویند باز نیست
بعد از هزار سال ببینید پرچمی
جز پرچم حسینیه در اهتزاز نیست
#پیمان_طالبى
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسین علیهالسلام
#کاروان_اسرا
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
طلوعی چون تو چشم صبح را روشن نکرد اینجا
اگرچه روی نی همچون غروبی سرخ میمانی
در اوج غربت خود جرعهنوش قرب حق بودی
قیامت بر سر نیزه سجودی بود طولانی
سجودی که تو را میبرد تا «قَوسَین أو اَدنی»
سجودی در چهل منزل چهل معراج روحانی
تو را آیه به آیه خواهرت زینب تلاوت کرد
به روی رَحل نی از کربلا تا دِیْر نصرانی
عجب حَجّی به جا آوردهای با حلق خونینت
کدامین حج به خود دیدهست هفتاد و دو قربانی
تو دین تازهای آورده بودی با خودت گویا
دوباره تازه میشد خاطرات سنگ و پیشانی
#حسین_علاءالدین
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
هر كجا نام تو آمد عشق حاضر میشود
عشق حاضر میشود ناپاک طاهر میشود
دست بر سينه فقط كافیست بر تو رو كنيم
با سلامی عاشقت از دور زائر میشود
باطن كربوبلا در قلبها پنهان شدهست
با كمی اشک روان ششگوشه ظاهر میشود
از غروب پنجشنبه تا غروب جمعه شب
هر كجا باشم دلم در صحن زائر میشود
فاصله بايد گرفت از غير تو در اين جهان
با تو هر كس یکدله شد صاحب سر میشود
من كبوتر نيستم اما به عشق گنبدت
دل از اينجا تا حرم مرغ مهاجر میشود
هر كسی در كودکی سنگ تو را بر سينه زد
پير وقتی شد حبيب ابن مظاهر میشود
هر كسی مثل رسول ترک شد كلب شما
در ميان شهر قم جزو مفاخر میشود
#محسن_صرامی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_زمان
#حضرت_شریفهبنتالحسن_سلاماللهعلیها
ای دختر کریم، کرامت گدای توست
درمان درد هر دوجهان از دوای توست
حاذقترین طبیب دوعالم فقط تویی
دنیا شفاگرفتهی دارالشفای توست
تنها نه شیعیان جهان ریزهخوار تو
عالم دخیل بستهی جود و سخای توست
تو یادگار کوفه و شام و مدینهای
حلّه نماد کوچکی از کربلای توست
این حرفها که بر در و دیوار حک شده
تنها نشان اندکی از ماجرای توست
چون مرقد تو قبلهی حاجات عالم است
پس کعبهی دلم حرم باصفای توست
هرچند زائر تو نبودم، ولی دلم
از راه دور شاهد حال و هوای توست
با دستهای خود گرههای بزرگ را
وا کردهای و زخم اسارت به پای توست
حالا ببین که شهر به شهر جهان ما
پیراهن سیاه به تن در عزای توست
باشد که با رضای خدا مستجاب باد
"تعجیل در ظهور" که تنها دعای توست
#مجتبی_خرسندی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_عباس
بیا که محفل ما بی تو آسمانی نیست
اگر نظر نکنی اشک دیدگانی نیست
تو پیر گریهء مایی مرا دعائی کن
که بی دعای تو خیری در این جوانی نیست
بهار بودن من دیده های نمناک است
به روضه ها که ببارم دگر خزانی نیست
چقدر دوری از تو ز گریه دورم کرد
برای وسعت این رزق جُز تو بانی نیست
شباهت من و تو این لباس مِشکی شد
وگرنه بهر رسیدن به تو توانی نیست
گذشت هم رمضان و گذشت هم عرفه
هنوز غرق گناهم غمم نهانی نیست
به دستهای عمویت بگیر دست مرا
که بهتر از تو مرا چاره و اَمانی نیست
بیا به روضهء دستِ قَلم سراسیمه
بیا و روضه بخوان جز تو روضه خوانی نیست
بیا بگو که علمدار بر زمین اُفتاد
ز چشم پاره بگو قدرت بیانی نیست
بگو چه شد که ز پهلو سرش به نیزه نشست
که بعد از آن به تن اهل خیمه جانی نیست
مگر چه بوده عمودی که بر سرش آمد
که بهر ساقیِ طفلان لب و دهانی نیست
ز علقمه که می آمد حسین شَک کردند
صدا زدند که بابای ما کمانے نیست
مجتبی صمدی شهاب
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
اصرار بر دعا به خدا بینتیجه نیست
دست نیاز سوی شما بینتیجه نیست
فرمودهاند دست خدا با جماعت است
در روضه گریه با رفقا بینتیجه نیست
هر هفته پای درس شهیدان نشستهایم
همصحبتی با شهدا بینتیجه نیست
آدم به یمن گریه برایت نجات یافت
با این حساب گریه ما بینتیجه نیست
ما در کنارتان به مقامات میرسیم
همسایگی شاه و گدا بینتیجه نیست
باید امید داشت نباید کم آوریم
اصرار بر دعا به خدا بینتیجه نیست
#محسن_بصیری
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زینب
#امام_حسین
زینب از تل دید دارد بی برادر می شود
آستین بر سر گرفت و گفت معجر می شود
کاش آن خنجر نمی برّید اما ای دریغ
« ما رأیت إلّا جمیل ِ » کیست بی سر می شود؟
داد از این تقدیر و نفرین بر قضا ، در کربلا
بی برادر ماندن زینب مقدّر می شود
غم یکی نه غم دو تا نه غم پی غم می رسد
با کدامین داغ آیا روز او سر می شود؟!
آن طرف بر خاک افتاده علمدار این طرف
خود علمدار سپاه چند دختر می شود
آه از شام آه از شام آه از شام از ستم
این چه رفتاری است با ناموس حیدر می شود؟!
محسن ناصحی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زینب
خنده بر رخت اسارت به تن ما نکنید
قامت فاطمه خم زین غم عظما نکنید
پیش چشمان ابالفضل و حسین و اکبر
سربازار مرا غرق تماشا نکنید
محمل دخترکی را که پدر داده زدست
روبرو با سر ببریده بابا نکنید
شیر خوارست بیایید کمی رحم کنید
نیزه را اینهمه در حنجره اش جا نکنید
پای تاول زده کودک سیلی زده را
با کشیدن به روی خاک مداوا نکنید
سر گهواره و مشک و الم و انگشتر
بین هر رهگذری خون به دل ما نکنید
هر چه کردید بماند وسط بزم شراب
قامت عمه سادات دگر تا نکنید
گره ای که زده زینب به سر هر معجر
مرد باشید و دگر این گره را وا نکنید
ابرهیم میرزائی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زینب
#امام_حسین
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
چه سازد چون کند بی تو دل غم پرور زینب
به سان شمع می سوزی به روی نی ولی افسوس
که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب
جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود
اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب
بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می دارم
که می بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب
دهد هرتارموی تو خبر ازمادرم زهرا
گمانم بوده ای دیشب به نزد مادر زینب
من ژولیده می گویم که زینب گفت با افغان
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
ژولیده نیشابوری
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
هست ساحل زینب و تفسیر دریا زینب است
غم ز طوفان نیست در دلهای ما تا زینب است
اولین امّ ابیها حضرت صدّیقه بود
شک ندارم دومین امّ ابیها زینب است
هست ناموس علی بیشبهه ناموس خدا
کیست ناموس علی و حق تعالی؟ زینب است
هر قدم لحظهبهلحظه در تمام زندگی
ذکر زینب یاعلی ذکر علی یازینب است
منعکس گردیده مادر در وجود دخترش
حق و الانصاف باید گفت زهرا زینب است
اوست جان حیدر و زهرا و پیغمبر لذا
مومنون و کوثر و اخلاص و طاها زینب است
نقل یک روح و دو پیکر هست زینب با حسین
او سراپایش حسین و این سراپا زینب است
جان عالم از حسین و جان او خواهر بود
پس تو دنبال چه میگردی مسیحا زینب است
کوفه را لرزاند با صوت رسای حیدری
شیرزنتر از تمام شیرزنها زینب است
ارث حیدر را به میدان برده در میدان شام
لا فتی الّا علی منجر به الّا زینب است
مرقدش هیهات آسیبی ببیند در دمشق
چون که خطّ قرمز طوفان سقّا زینب است
لیس للانسان الّا ما سعی پس سعی کن
دامن او را بگیری حشر ما با زینب است
#مهدی_مقیمی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسین
نام زیبایت به درد قلب من تسکین است
با صدای ذکر تو حال خوشم تأمین است
هر دو عالم مانده مبهوت مقام تو حسین
این وقار و عزت تو لایق تحسین است
دارم این باور که عشّاق حسین بن علی
تا که دارند حب تو جنت شان تضمین است
آنقَدَر مثل حسن دستت کریم ست ، یقین
حاتم طایی به پیش لطف تو مسکین است
از همان بچّگیم عاشق هیئت بودم
عشق من با تو از آن کودکیم ، دیرین است
بوده ذکرت راه حلّ مشکلم در هر زمان
بُردن نام حسین در هر زمان شیرین است
حفظ آداب مجالس بر گدا واجب بُوَد
در سرای قلب مان نوکریت آیین است
این چه سرّیست که عالم ز غمت می نالد
آسمان،عرشُ زمین از غم تو غمگین است
ننگ بر آن مردمان بی حیا و بی ادب
پیکرت از ضرب تیغ کوفیان رنگین است
خواهرت مانده میان مشکلات بی شمار
دردِ دوری تو بهر زینبت سنگین است
مجتبی اکبری
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
اینان که از سلاله پاک پیمبرند
دل از خدا و غیر خداوند میبرند
بین بزرگ و کوچک این قوم فرق نیست
ایل و تبارشان همگی ذرهپرورند
آنان که پای روضهشان پیر میشوند
همسایههای خانه زهرا و حیدرند
این چشمههای جاری در روضههایشان
سرمایههای جاری فردای محشرند
حبّ علی و آل علی شرط بعثت است
یعنی پیمبران همه محتاج این درند
#محسن_بصیری
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_سجاد ع
#امام_سجاد_مرثیه
روضه برپا بود هر جا آب بود
روضه هایش ذکر بابا آب بود
مقتل جانسوز آقا آب بود:
تشنه لب بود آه اما آب بود
روضه خوانش گاه ظرفی آب شد
گاه گاهی روضه خوان قصاب شد
ماجرای آب آبش کرده بود
غصه ی ارباب آبش کرده بود
مادری بی تاب آبش کرده بود
دختری بی خواب آبش کرده بود
یا خودش بارید دائم یا رباب
روضه می خواندند هر دم با رباب
پیکری را بر زمین پامال دید
شمر را در گودی گودال دید
عمه را بالای تل بی حال دید
لشکری را در پی خلخال دید
هجمه ی شمشیرها یادش نرفت
سنگ ها و تیرها یادش نرفت
هم به تن رخت اسارت دیده بود
خیمه را در وقت غارت دیده بود
از سنان خیلی جسارت دیده بود
از حرامی ها شرارت دیده بود
آتش بی داد دنیا را گرفت
شمر آمد راه زن ها را گرفت
عمه را با دست بسته می زدند
با همان نیزه شکسته می زدند
بچه ها را دسته دسته می زدند
می شدند آنقدر خسته... می زدند
تازیانه جای طفلان خورده بود
زین جهت خیلی به زینب برده بود
با تنش زنجیرها درگیر بود
در غل و زنجیر امّا شیر بود
از نگاه حرمله دلگیر بود
اوجوان بود آه امّا پیر بود
ماجرای شام پشتش را شکست
غصه های شام پشتش را شکست
کوچه های شام پیرش کرده بود
شهر و بار عام پیرش کرده بود
سنگ روی بام پیرش کرده بود
طعنه و دشنام پیرش کرده بود
بی هوا عمامه اش آتش گرفت
مثل زهرا جامه اش آتش گرفت
درد و رنج و غصه ی بسیار دید
از زبان شامیان آزار دید
خواهرانش را سر بازار دید
عمه را در معرض انظار دید
بزم مِی بود و سر و طشتی طلا
خیزران بود و عزیز مصطفی
نیزه بازی با سرش هم جای خود
بوریا و پیکرش هم جای خود
دست بی انگشترش هم جای خود
ماجرای خواهرش هم جای خود
خاک را همسایه ی افلاک کرد
خواهرش را در خرابه خاک کرد
وحید محمدی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_سجاد
سر خاک کف پای تو یا حضرت سجاد
جان، مست تولّای تو یا حضرت سجاد
دل غرق تجلّای تو یا حضرت سجاد
دست من و اعطای تو یا حضرت سجاد
پرواز دهد ذکر تو تا عرش دعا را
جنت، شنود از نفست بوی خدا را
تو وجه خدا، دست خدا، چشم خدایی
تو روح دعا، بال دعا، قلب دعایی
تو کعبه و تو زمزم و تو سعی و صفایی
تو مشعر و خیف و عرفاتی و منایی
تا دور تو ای کعبه مقصود نگردند
حجاج، طواف حرم الله نکردند
ای آب بقا، قطره ای از آب وضویت
وی خضر نبی، نخله سبزی، لب جویت
گلبوسه ی جان دو جهان بر گل رویت
ارباب دعا چشم گشودند به سویت
خورشید دو گیتی مه هر انجمنی تو
آئینه زهرا و حسین و حسنی تو
مهر تو همه خیل رسل راست وظیفه
گفتار تو در لوح الهی است لطیفه
بر لعل لبت، بوسه ی آیات شریفه
مصحف، بود از فاطمه و از تو، صحیفه
اول علی از سلسله ی خیرالانامی
چارم ولی حق پدر هشت امامی
تو نور فروزنده ی مصباح هدایی
سر سلسله ی نسل امام شهدایی
و الله تو، پیغامبرِ خون خدایی
همسنگر سرهای ز تن گشته جدایی
هر چند که بر گردن خود، سلسله داری
جا در دل بشکسته ی هر سلسله داری
پرواز کند طایر وحی از چمن تو
شمشیر خدا خطبه ی دشمن شکن تو
افسوس که شد سنگ جواب سخن تو
زنجیر کند گریه به زخم بدن تو
بس گل، که به سر ریخت ز سنگ لب بامت
افسوس که بردند به ویرانه ی شامت
غیر تو که ای یوسف زهرای شهیده
گردیده پیام آور سرهای بریده
جای صلوات از همه دشنام شنیده
خون دلش از حلقه ی زنجیر چکیده؟
گیرم که عدو برد سوی شام خرابت
ای کاش نمی برد سوی بزم شرابت
ای طایر رحمت، ز چه رو بال و پرت سوخت
هر لحظه دل از شعله ی داغ دگرت سوخت
افسوس که در ماه محرّم، جگرت سوخت
از زهر جفا یکسره پا تا به سرت سوخت
یک کرب و بلا سوز، دلت بود به سینه
تا کرب و بلا شد ز غمت شهر مدینه
عمری به دل سوخته ات، سوز نهان بود
خون جگرت، دم به دم از دیده، روان بود
چشمت به عزای شهدا، اشک فشان بود
از کعب نی اَت، بر بدن خسته نشان بود
در غسل تو یاران ز جگر آه کشیدند
بر پیکر پاکت اثر سلسله دیدند
هر شب دل زارم شده، زوّار بقیعت
ای کاش نهم چهره به دیوار بقیعت
چون شمع بسوزم به شب تار بقیعت
خون گریه کنم، لحظه ی دیدار بقیعت
گیرم به دل شب ز دل خاک سراغت
گریم به تو و تربت بی شمع و چراغت
من «میثم» دلسوخته ی زار شمایم
خاک قدم میثم تمّار شمایم
شرمنده که با هیچ، خریدار شمایم
هر چند بدم، عبد گنهکار شمایم
نامم ز ره لطف به خاطر بسپارید
در مصحف صدّیقه ی کبری بنگارید
استاد حاج غلامرضا سازگار
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
میرود و فوج غم همسفر زینب است
راس حسینش به نی راهبر زینب است
دیده پر از ژالهها سینه پر از نالهها
داغ غم لالهها در جگر زینب است
گر دم زینب نبود جلوه به مکتب نبود
هستی اسلامیان زیر سر زینب است
وا به سخن کرد لب گفت عدو با عجب
این خود زینب بود؟ یا پدر زینب است؟
خطبه آن مستطاب کرد عدو را مجاب
کاخ عدو شد خراب این هنر زینب است
وای از این امتحان غصه بود بیکران
پر ز تماشاگران دور و بر زینب است
خسته رود کو به کو آینه در پیش رو
منظره کربلا در نظر زینب است
نظم رئوس عالی است جای یکی خالی است
شمس و قمر بی خبر از قمر زینب است
این همه سر گر جداست پس سر سقا کجاست؟
در سپرش میبرند او سپر زینب است
#استاد_ولیالله_کلامی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi