#حضرت_زهرا
#مرثیه_حضرت_زینب
كمكم كن رباب تا بلكه
بسترم رو قبله تا بشود
كمكم كن رباب صورت من
رو به گودال كربلا بشود
تشنگى آتشم زده اما
جرعه اى آب هم نمى نوشم
لبِ تشنه حسين من رفته
مانده آهش هنوز در گوشم
وقت رفتن رسيده خوشحالم
زنده ماندن شده پريشانيم
داغ گودال بر دلم مانده
خون گودال روى پيشانيم
من بميرم!چه ها كشيدى تو
سر اصغر به نيزه ها ديدى
خاطرت هست ظهر عاشورا؟
اضطرار حسين را ديدى؟
من رسيدم به قتلگاه اما
بدنش زير دست و پاها بود
شمر و خولى حريص تر بودند
بين آنها چقدر دعوا بود
تشنه و بى رمق به روى خاك
مادرم را همش صدا مى زد
مادرم هم رسيد در گودال
ديد او را كه دست و پا مى زد
#آرمان_صائمى
@jannatolmahdi
#حضرت_زینب علیهاالسلام
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصلهها را بریده بود
وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله میکشید
آب از سر تمام بیابان گذشته بود
آتش، گرفته بود و سر از پا نمیشناخت
از خیمههای بی سر و سامان گذشته بود...
اما هنوز آتش در را به یاد داشت
آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود
میدید آیه آیهٔ آن زیر دست و پاست
کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود
یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت
عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود
زینب هزاربار خودش هم شهید شد
از بس که از کنار شهیدان گذشته بود
بر صفحههای سرخ مقاتل نوشتهاند
این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود
#احمد_علوی
@jannatolmahdi
#امام_زمان
#حضرت_زینب سلام الله علیها
به سوی یار از ندارها سلام می رسد
خوشیم این سلام ها به آن امام می رسد
شدیم بی نصیب از نظاره ی رخش ولی
نگاه لطف او به ما علی الدوام می رسد
عطای یار و منعِ بخشش اش یکی است باطنا
صلاح ماست هر دوتاش... هر کدام می رسد
بریده می شود نخ توسل اهالی اش
به پای سفره ای که لقمه ی حرام می رسد
از این طرف گناه ما فقط به سوی او رسید
از آن طرف همیشه لطف و احترام می رسد
همین که بر دعا دو دست خود بلند می کند
به قلب ما همان دقیقه التیام می رسد
دل شکسته از غریبی عقیله صبر کن
می آید آن امام و وقت انتقام می رسد
فدای دختر علی که با قد خمیده اش
محله ی یهودیان شهر شام می رسد
چقدر کارِ این بزرگ زاده سخت می شود
در آن زمان که کاروان به ازدحام می رسد
گرسنه اند کودکان و رو به کس نمی زنند
اگرچه بوی نان تازه بر مشام می رسد
#محمد_جواد_شیرازی
@jannatolmahdi
#حضرت_زینب علیهاالسلام
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست
هرچند سربهزیر... ولی سرفراز بود
زینب قیام كرده چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست
رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم
داغ سهساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
او زینب است، معجرش از هم گسسته نیست
#مجید_تال
@jannatolmahdi
#حضرت_زینب علیهاالسلام
سبز است باغ نافله از باغبانیات
گل کرد عطر عاطفه با مهربانیات
در سایهسار همدلیات بود آفتاب
روشن شد آب و آینه با همزبانیات
ای انتشار صبح از آفاق جان تو
ای چشمهسار نور، دلِ آسمانیات...
حتی در آن نماز شبی که نشسته بود
پیدا نشد تشهدی از ناتوانیات
ای آنکه صبح کوفه ز رزم تو شام شد
ای افتخار، آینهٔ خطبهخوانیات
آیا شکست خطبهٔ پولادی تو را
بر نیزه آیههای گلِ ناگهانیات؟...
با آن سری که در طبق آمد شبی بگو
لبریز بوسه باد لب خیزرانیات
ای زن! به عصر بردگی ما نهیب زن
با شور عزّت و شرف آرمانیات
#جواد_محمدزمانی
@jannatolmahdi
سید جواد ذاکر"ره"
یا حـسـین غریب مادر تویی ارباب دل من
یه گوشه چشم تو بسه واسه حل مشکل من
یه روزی میاد آقاجون که منم سگ تو باشم
چشـامو موقع مرگـم زیر پات گذاشـته باشم
آقـا من خودم می دونم لایق این حرفها نیستم
اما از شـما چه پنهون، از اهل زمونه خسـتـم
دل من عاشق می مونه دائم از شما می خونه
منو میشناسی آقاجون من همونم اون دیوونه
اونی که تنهای تنهاس دلش از همه بریده
اونی که واسه یه بارم هنوز آقاشو ندیده
تمـوم مردم دنیـا ما را می خونـن دیوونه
آره ما دیوونه هستیم بی خیال این زمونه
تا وقتی عشق تو باشه اینها حرف و بهونه
واسه عشق تو هلاکم این خط و اینم نشونه
حسرت زیارت تو،مونده تو این دل زارم
کـربـلا تـو تا نـبـیـنم آروم و قـرار ندارم
چشم های قشنگ عبّاس خوابو از چشمام گرفته
بدون تو گـم میشم تو، شب و روز و ماه و هفته
یـل کربـلا اباالفـضـل قربون اون قد و بالات
فدای چشای نازت فدای خشکی لب هات
می شنوم صدای پاتو روی زمین قدم میذاری
صدای رقـیّه مـیـاد عـمـوجان کی آب مـیاری
#دلتنگ_شور_سید_جوادم
@jannatolmahdi
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#مدافعان_حریم_اهل_بیت
دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعهی شب را طلیعهی لشکر
در ازدحام فلک برق فجر پیدا شد
رها شدند از آن تیرگی هزار اختر
سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش
کشید پردهای از نور روی قرص قمر
به دوش کوه بر آمد ملیکهی مشرق
طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر
به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید
بدون هیچ دریغی هزار سکّهی زر
چه خلقتیست؟ شگفتا! چه آیهای؟ عظمی!
به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر
قسم به صبح که خورشید شام زینب بود
بزرگوار، شکوهآفرین، بلندنظر
به هوش باش که برخاست محکمات علی
بلند شد که قیامش به پا کند محشر
بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی
نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر
بلند شد، همه بتها به لرزه افتادند
مگر که رفت علی روی دوش پیغمبر؟
کلام موجز او واژه واژه پر اعجاز
به گوش میرسد آیات سورهی کوثر
شبیه بود به تسبیح رشتهی سخنش
به جای لفظ به هم وصل کرده دُرّ و گهر
مگر که روح الامین سورهی قیامت خواند
که کاخ ظلم شد از این کلام زیر و زبر
خطاب کرد: «اَنا بِنتُ قامِعِ الکَفَرة
وَرِثتُ حُجبَ الکوثَر وَ مَنطِقَ الحیدر
منم همان که جگرگوشهی نبی خداست
تویی نوادهی آن زن که میدرید جگر
رسیده کار به جایی که هم کلام توام
منی که همسخنم نیست از مَلَک کمتر
کنیزهای تو در کاخها نشسته به تخت
عزیزهای پیمبر اسیر کوه و کمر
اسیر در غل و زنجیر کودکان یتیم؟
ندای روح الامین میرسد: فَلا تَقهر!»
به پای خطبهی غرّاءِ ذوالفقاری او
سپاه شبزده انداخت بیاراده سپر
هنوز میرسد از شام برق خورشیدش
اگر مسافر صبحی، ببند بار سفر!
مرکّب و قلم و کاغذ و مضامین سرخ
رسانده نامهی خون را کبوتری بیسر
من الغریب میآید، نمانده وقت خضاب
حبیبهای حرم را خبر کنید، خبر!
مدافعان حرم بودهایم نسل به نسل
رسیده قبضهی شمشیر از پدر به پسر
اگر چه سر بدهد، قصّهاش به سر نرسد
که شیعه حبّ علی را گرفته از مادر
چه میشود که علی جان! به ما سری بزنی
شهید چشم تو باشیم لحظهی آخر
حکایت من و عشق تو همچنان باقیست
اگر چه باز به پایان رسید این دفتر
#محمدمهدی_خانمحمدی
@jannatolmahdi
مردان خدا پردهٔ پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فریاد که در رهگذر آدم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
زنهار مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
چون خلق درآیند به بازار حقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است
کاین جامه به اندازهٔ هر کس نبریدند
مرغان نظرباز سبکسیر فروغی
از دام گه خاک بر افلاک پریدند
فروغی بسطامی
@jannatolmahdi
تا جهان تحت لوای حیدر است
مقتدای ما جوانان اکبر است
بشنو ای مریم کلامی از رباب
مرجع تقلید عیسی اصغر است
بشنوید آنان که سید نیستید
بر شما امالبنین چون مادر است
شیعیان از گرمی محشر چه باک
قد عباس سایهبان محشر است
تا خدا هست و خدایی میکند
شیعه کلب درگه شاه بیسر است
#ناشناس
@jannatolmahdi
عمریست كه از حضور او جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا كه ما برگردیم
ماییم كه در غیبت كبری ماندیم
#زهرا_جاری_مورجان
@jannatmloahdi
#امام_کاظم علیهالسلام
هنوز اسیر سکوت تواند زندانها
و پایبند نگاهت دل نگهبانها
تو مثل یک نفس تازه حبس میگشتی
تویی که در نفست گم شدند طوفانها
چه خلوت خوشی... - آرام زیر لب گفتی-
و سجده کردی جای تمام انسانها
نشد طلوع کنی تا تو را طواف کنند
تقیه کار شدند آفتاب گردانها
تو یوسفی و مجازات یوسفی این است
چنین دهند گواهی تمام قرآنها
#محمدمهدی_سیار
@jannatolmahdi
#شهید_آوینی
گوش کن! راوی روایت میکند
دارد از یثرب صدایت میکند
کاروانی میرود سوی حجاز
هرکجای قصهای با او بتاز
قافلهسالارِ راهِ فتحِ خون
می رود... اِنا الیه راجعون!
سرزمین وحی اما ساکت است
سرزمین طور و طه ساکت است
قلب پاک قبله را خون میکنند
کعبه را از مکه بیرون میکنند!
پای عقل و عشق میآید وسط
راوی اینجا اشک میریزد فقط
هرکجا که عشق میآید جلو
عقل میگوید:«بمان» اما برو
راهِ سال شصت، این راه طویل
راه تاریخ است، یاران! الرحیل!
از زمان و از مکان بگذر، بیا
وعدۀ ما: کُلُّ اَرضٍ کربلا
با سلام و با نگاه و خندهای
میپذیرندت اگر شرمندهای
مشکها با آب باران پُر شده
هر اسیری آمد اینجا حُر شده
گوش کن! راوی روایت میکند
از جداییها شکایت میکند
آه از دنیا که وارون میشود
قلب قبله از جفا خون میشود
یک نفر با نیزه و تیر آمده
یک نفر با سنگ و شمشیر آمده
گرچه «تهلیل» است ذکر ِاین قشون
جاهلیت ریشه دارد در درون
جاهلیت، گوش را کر میکند
وعدهها را زود باور میکند
سفرههای چرب از مال حرام
دور کرده قلبها را از امام
راوی اینجا را تماشا میکند
صفحههای سرخ را وا میکند
مینویسد: آخرین شب میرسد
نوبت غمهای زینب میرسد
مینویسد: کاش صد جان داشتم
کاش من هم اذن میدان داشتم
آخرین شب فرصت بیداری است
خیمهها در آرزوی یاری است
آخرین شب کار عاشق خواب نیست
بیوفایی رسم این اصحاب نیست
شب فقط میفهمد این اسرار را
شب فقط میفهمد استغفار را
گوش کن! راوی روایت میکند
دارد از میدان صدایت میکند
روز عاشوراست، یاران در مصاف
دور سالار شهیدان در طواف
اسب را زین کن بیا در داستان
با صدای راوی این خط را بخوان:
کیست آیا عشق را یاری کند؟
تا دمِ آخر وفاداری کند؟
راوی از متنش که بیرون میزند
با قلم، پا در دل خون میزند
مین، صدای انفجار و... فتح خون
گوش کن! انا الیه راجعون!
مینویسد: غرق خون میبینیام
مینویسد: مرتضی آوینیام!
گوش کن! راوی روایت میکند
دارد از مقتل صدایت میکند...
#زهرا_بشری_موحد
@jannatolmahdi
#امام_کاظم_ع_شهادت
امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش
نشست گرد یتیمی به چهره ی پسرش
بدن کبود، جگر پاره، ساقِ پا مجروح
مگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش
هزار حیف که از جمع نوزده دختر
یکی نبود کنار جنازه ی پدرش
انیس و مونس او بود در سیاهی شب
صدای حلقه ی زنجیر و ناله ی سحرش
سیاه چال کجا طایر بهشت کجا؟
هزار حیف که یکباره ریخت بال و پرش
نیاز نیست ببندند چشم هایش را
که نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش
به هر کجا که روی قبری از زُراره ی اوست
نشان غربت فرزندهای دربدرش
شراره ی دل او گشت اجر روزه ی او
درست موقع افطار پاره شد جگرش
#غلامرضا_سازگار
@jannatolmahdi
#حضرت_ابوطالب_ع_مدح
ای همه جا یار رسول خدا
محرم اسرار رسول خدا
عاشق و دلدادۀ ختم رسل!
پارۀ دل در قدمت شاخه گل
کفر ز اسلام تو اندر ستوه
کفۀ ایمان تو سنگین چو کوه
وصل نبی را همه جا طالبی
حامی اسلام ابوطالبی
قدر تو برتر ز تمام قریش
نجل تو آقا و امام قریش
حامی جان بر کف پیغمبری
جان به فدایت که اباالحیدری
قلب محبان علی مشهدت
پشت نبی گرم شد از اشهدت
حضرت صادق، شه دنیا و دین
حجت حق، کعبۀ اهل یقین
گفت ز هر مؤمن یکتاپرست
کفۀ ایمان تو سنگینتر است
صلب تو باید که علی پرورد
حجت حی ازلی پرورد
صلب تو دریا و علی گوهرش
خواجۀ لولاک، ثناگسترش
یار و طرفدار محمّد تویی
شاخص انصار محمّد تویی
رفتن تو غربت اسلام شد
روز محمّد ز غمت شام شد
داشت پیمبر ز غمت حال حزن
سال وفات تو شدی سال حزن
روح خدایی به تن پاک تو
لاله ایمان دمد از خاک تو
صدق و خلوص تو قبول خداست
زائر قبر تو رسول خداست
قلب نبی سوخت به یاد غمت
اشک علی ریخته در ماتمت
سلام مخصوص خداوند تو
بر تو و بر همسر و فرزند تو
جز تو که بر خدا ولی پرورد؟
جعفر طیار و علی پرورد؟
نسل عقیلت شهدای حسین
مسلمت اولین فدای حسین
تا که سحر صبح شود روز شام
بر تو و ابناء تو بادا سلام
#غلامرضا_سازگار
@jannatolmahdi
#حضرت_ابوطالب_ع_مدح
شده طوطىّ طبع من ثناخوان ابوطالب
تمام هستيم بادا به قربان ابوطالب
كه جز معصوم بايد دم زند از حقّ عرفانش؟
نه هر كس آشنا باشد به عرفان ابوطالب
نظير ليلة القدرى كه ناپيدا بود قدرش
عيان بر خلق نبود قدر پنهان ابوطالب
به ايثار و خلوص و عشق و عرفان و جوانمردى
گواهى می دهد اشعار ديوان ابوطالب
بود لعن خدا بر هر كه او را مشركش خواند
كه غرق نور حق باشد دل و جان ابوطالب
چه توفيقى از اين بهتر كه باباى على باشد؟
بنازم من به اين توفيقِ شايان ابوطالب
به ميلاد على لوحى براى تسميت آمد
خدا بگذاشت آن را روى دامان ابوطالب
مپرس از من كه جانان ابوطالب كه می باشد؟
بود شخص رسول اللَّه جانان ابوطالب
از آن روز الستى كه براى يارى احمد
تعهّد داد، ثابت ماند پيمان ابوطالب
سبب شد تا نبى آيين خود را منتشر سازد
تلاش بى امان، سعى فراوان ابوطالب
چنين فرمود پيغمبر، كه از ايمان خلق اللَّه
وزينتر هست اندر كفه، ايمان ابوطالب
يقيناً "ملتجى" با ذكر اين اشعار ناقابل
نگردد نا اميد از لطف و احسان ابوطالب
#علی_اصغر_یونسیان
@jannatolmahdi
اِقرأ بِأسمِ ربّک...
(به مناسبت عید سعید مبعث)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گفت : «اقرأ بأسم ربّک» جبرئیل
با محمّد (ص) آفتاب بی بدیل
آن که نورش ظلمت شبها شکافت
پرتو مهرش به دل ها راه یافت
امّی امّا صاحب امّ الکتاب
آفتاب آمد دلیل آفتاب
نکته آموزی که با برهان خویش
آیه های روشن قرآن خویش
معرفت را عشق را تفسیر کرد
مکتب اسلام ، عالم گیر کرد
خلق را پیمود با حلوای کام
شربت توحید در کأس الکرام
نوربخش دیده ی افلاکیان
خاک پایش توتیای خاکیان
عدل را گسترد و حکمت را فزود
سوی او ما را رهی دیگر گشود
رهنمایی ، کاملی ، روشنگری
آشنایی ، رهبری ، پیغمبری
شام هستی از طلوعش روزشد
پرتوی افکند و ظلمت سوز شد
داد منشوری به تأییدش خدا
با جهانی فضل ، در غار حرا
تا مسلّم شد بر او پیغمبری
رهنمایی کرد با روشنگری
ظلم را و جهل را نابود کرد
کردگارش هر چه می فرمود کرد
زندگی را داد مفهومی جلی
با تلاش خویش و ایثار علی
گوهرانی زو پدید آمد سزا
هر یک آیه ی «کُنتُ کَنزآ مَخفیا»
تا که دنیا هست دینش نیز هست
خاندان راستینش نیز هست.
عباس خوش عمل کاشانی.
@jannatolmahdi
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
نفسی تازه شد از عطر خدایی آری
شد عطا باز به ما فیض گدایی آری
شد نصیب دل غمدیده صفایی آری
شد غزلخوان همه عالم به نوایی آری
شعر ، الهام ز سر چشمه ی سرمد دارد
تا که بر دل همه دم نور محمد دارد
باز ماه رجب از نور منور گشته
به شمیم قدم دوست معطر گشته
چشم در راه نبی دیده ی حیدر گشته
گو خدیجه ، که عزیز تو پیمبر گشته
شد پیمبر به همه آنکه خدای کرم است
شد پدر بر همه آنکس که یتیم حرم است
آمد از غار پیمبر نفسش قرآن شد
قبله ی کعبه شد و بر تن کعبه جان شد
جان جانان شد و جانش به ره جانان شد
بعد از آن عشق به احمد محک ایمان شد
اولین مرد علی بود مسلمانش شد
و خدیجه که زن اول میدانش شد
شب مبعث شده احوال خوشی دارم من
همچو مجنون پی هر کوچه و بازارم من
گاه مجنون شده ی احمد مختارم من
گاه در تاب و تب حیدر کرارم من
فاش گویم که به دل هست دو صد شور و شعف
می پرد مرغ دل از مکه به ایوان نجف
گرچه امشب همه جا نور خدای ازلی ست
گرچه احمد همه آیات خداوند جلیست
نکته ای هست که در گفتن آن شکی نیست
نمک سفره احمد همه دم نام علیست
همه جا یار نبی حضرت حیدر بوده
و علی بود که دلدار پیمبر بوده
و علی بود که در جای پیمبر خوابید
و علی بود که جز روی خدا هیچ ندید
و علی بود که دل از همه ی خلق برید
و علی بود که انگشتریش را بخشید
نیست بالای دو دستان علی دیگر دست
مدح حیدر چه کنم تا که خدا مداح است
مدح حیدر بشنو روی خدا دارد او
فاطمه محور اصحاب کسا دارد او
چو حسن شیر جمل شاه عطا دارد او
چو حسین پادشه کرببلا دارد او
زینبی مردتر از از هر چه پسر دارد او
شیر مردی چو ابوالفضل قمر دارد او
#ناصر_شهریاری
@jannatolmahdi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
« بنام ایزد مهربانی که پیامبری از نوع بشر برانگیخت تا هدایت گر به طریقت نور و محبت و انسانیت باشد.»
مبعث، روز برانگیختن خِردهای دفن شده
در تابوت خرافه گرایی و جهل پیشگی،
و روز تولد عاطفه های زخمی شده در رقص
شمشیرهای تعصب است.
عید معبث مبارکباد.
@jannatolmahdi
🌿
🌾
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
کريم السّجايا، جميل الشّيم
نبّى البرايا، شفيع الامم
امام رسل، پيشواى سبيل
امين خدا، مهبط جبرئيل
شفيع الورى، خواجۀ بعث و نشر
امام الهدى، صدر ديوان حشر
کليمى که چرخ فلک طور اوست
همه نورها، پرتو نور اوست
شفيعٌ مطاعٌ نبىُّ کريمٌ
قسيمٌ جسيمٌ نسيمٌ وسيمٌ...
شبى بر نشست، از فلک بر گذشت
به تمکين و جاه از ملک در گذشت
چنان گرم در تيهِ قربت براند
که بر سدره جبريل از او باز ماند
بدو گفت سالار بيت الحرام
که؛ اى حامل وحى، برتر خرام
چو در دوستى مخلصم يافتى
عنانم ز صحبت چرا تافتى؟
بگفتا: فراتر مجالم نماند
بماندم، که نيروى بالم نماند
اگر يکسر موى برتر پرم
فروغ تجلّى بسوزد پرم...
چه نعت پسنديده گويم تو را؟
عليک السلام، اى نبّى الورى
درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پيروان تو باد
خدايا به حقّ بنىفاطمه
که بر قولم ايمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنى ور قبول
من و دست و دامان آل رسول
چه کم گردد، اى صدر فرخنده پى
ز قدرِ رفيعت به درگاه حىّ؟
که باشند مشتى گدايان خيل
به مهمان دار السّلامت طفيل...
بلند آسمان پيش قدرت خجل
تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل
تو اصل وجود آمدى از نخست
دگر هر چه موجود شد، فرع توست
ندانم کدامين سخن گويمت؟!
که والاترى ز آنچه من گويمت
تو را عزّ لولاک تمکين، بس است
ثناى تو، طه و ياسين بس است
چه وصفت کند «سعدى» ناتمام؟
عليک الصلوة اى نبّى السّلام
#سعدی
@jannatolmahdi
#رسول_اکرم
تنزیلِ آیات است یا باران گرفته؟
از بارش اشکت زمین هم جان گرفته
ای «رحمتٌ للعالمین»! روح تو انگار
آیینه رو در روی «الرحمن» گرف ته
.
«إقرأ» که از تو عشق ـ اِی خط نانوشته! ـ
سرمشقهای «عَلَّمَ الانسان» گرفته
.
«الیوم اَکمَلتُ لَکُم» یعنی که انگار
کار تو هم خاتم! به خُم پایان گرفته
پیمانه از دست علی پر کن محمد!
یادت که میآید؟ خدا پیمان گرفته
#قاسم_صرافان
@janntolmahdi
🌷 اسطورهای در افق هستی
این عبارات زیبا، بخش کوچکی از ویژگیهای رفتاری پیامبر اکرم (ص) است که از زبان حضرت سیدالشهداء علیهالسلام توصیف شده است:
✅ «دائمُ الفکر» بود؛ همیشه در تفکر بود، هرگز از فکر کردن خسته نمیشد؛ «مُتِواصِلُ الأحزانِ» بود؛ یعنی همواره در غمِ شیرینِ باوقاری فرو رفته بود و معلوم میشد که غم متصلی است و بخش اعظم این غم، در دل پیامبر(ص) بود؛ در حالیکه معمولاً بر لبش، لبخند جاری بود؛ اما غمِ سنگین و ریشهداری در دل همراه او بود. آیا غمِ ناشی از درکِ یک حقیقتِ بزرگ بود؟ غمِ مردم بود؟ «لِیسَت لَهِ راحةٌ» هرگز پیامبر را بیدغدغه نمیدیدیم، همیشه دغدغۀ چیزی داشت. «طَویلُ السَّکت» یعنی اهل سکوتهای طولانی بود.
✅ «لایَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَةٍ» جز زمانیکه لازم و مفید بود، سخن نگفت. بنای پیامبر بر سکوت بود، الا وقتیکه حرف زدن، ضرورت و فایدهای میداشت.
✅ لَیِّن و اهل مدارا بود. اما تو خالی و بیاراده نبود. باوقار بود، در عین حال ترسناک هم نبود. پیامبر همیشه در بین ما حُرمت و ابهّت داشت، اما هیچوقت از او نمیترسیدیم.
✅نعمت هرچند اندک، نزد او بزرگ بود. بدِ هیچکس و هیچچیز را نمیگفت. هرگز برای امر دنیوی و برای منافع خود عصبانی نشد. هرگز قاهقاه نخندید اما همواره تبسّم بر لب داشت، ظاهر و باطنش با مردم یکی بود. در خلوت و جلوَت یک شخصیت داشت.
✅ رفتارش در جامعه با مردم چگونه بود؟ سیدالشهداء میفرماید: بنای پیامبر بر دوستی و جذب و وحدت و محبت و اُلفت با مردم بود، نه ایجاد نفرت. «کانَ یُؤَلِّفُهُم و لایُنَفِّرُهُم».
✅ «مَن سَألَهُ حاجَةً لَم یَرجِع إلا بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ» هرکس به پیامبر رجوع میکرد و از او چیزی و کمکی میخواست، محال بود که بیجواب و با دست خالی برگردد؛ پیغمبر اگر داشت، میداد و اگر نداشت، او را با کلماتِ زیبا بدرقه میکرد، از او عذر میخواست، به او آرامش میداد و بهگونهای سخن میگفت که از دادنِ آن چیز هم نزد آن فرد عزیزتر بود.
✅ هیچکس از محضر(ص) پیامبر ناراحت بیرون نمیرفت، حتی دشمنانش وقتی نزد ایشان میرفتند و در ساحت قدس او قرار میگرفتند، از جلسه که بیرون میآمدند، نمیتوانستند از او متنفّر باشند.
✅ «و صارَ لَهُم أباً» برای مردم پدر بود «و صارَ عِندَه سِواء» و همۀ مردم بدون استثناء در چشم او مساوی بودند. برای هیچکس بیدلیل، احترامی بیش از بقیه یا بیاحترامی قائل نمیشد. اهل «تَسوِیَةُ النَّظَرِ و الإستِماعِ بَینَ الناس» بود. یعنی حتی نگاهش بین مردم به تساوی میچرخید و حتی به سخنان افراد که گوش میداد، بهطرز مساوی گوش میداد. تا این حدّ بر حقوقِ بشر تأکید و دقت داشت.
✅ مجلس پیامبر (ص) مجلس صدق حلم، حیاء و امانت بود. در حضور او هیچوقت صدا بلند نمیشد. در مجلسی که او حضور داشت، همه متعادل بودند؛ همه بر اساس تقوا سخن میگفتند و همه متواضع بودند. به بزرگترها و مُسنّترها احترام میگذاشتند و با کوچکترها با مهربانی برخورد میکردند. «وَ یُوثِرونَ ذا الحاجةَ» و نیازمندان را بر خود مقدم میداشتند.
✅ چهرۀ پیامبر(ص) شاد بود، ابرو گره نمیکرد، مگر آنگاه که بیعدالتی یا منکری را میدید. «سَهِلُ الخُلق» بود؛ یعنی خیلی راحت میشد با او رابطه برقرار کرد. «لَیسَ بِفَظٍّ و لاغَلیظٍ» خَشِن و تندخو نبود. «و لافَحّاشٍ و لاعَیّاب» هرگز فحش بر لب او جاری نشد، عیبگیر نبود، عیب مردم را تعقیب نمیکرد. «و لامَدّاحٍ» در عین حال اهل مبالغه در تمجید از افراد هم نبود.
📖 محمد پیامبری برای همیشه / حسن رحیمپور ازغدی / ص ۲۹-۳۴
پ.ن : تمام این جملات، ترجمه و توضیح فقراتی از روایت نسبتاً طولانیای است که در کتاب شریف «معانیالاخبار، ص۸۲» نقل شده است.
@jannatolmahdi
#حرکت_امام_حسین_از_مدینه
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود شب چرا میرود؟
غریب وطن نیمهشب از وطن
غریبانه پیش خدا میرود
دلِ شب خدا را صدا میزند
چرا ساکت و بیصدا میرود؟
اجل پیش رو، مادرش فاطمه
به دنبال او از قفا میرود
به تعجیل رو در کجا میبرد؟
مگـر سـر بـرای خدا میبرد؟
صدای جرس آه جان بر لب است
جگرسوز چون ناله زینب است
«طرماح» یک لحظه محمل مران!
خدا را که وقت نماز شب است
نفسها همه نالۀ یا حسین
دعاها همه سوز و تاب و تب است
به هر منزلی مرگ چشم انتظار
به هر محملی نغمۀ (یارب) است
شما هم چو مرغ شب ای ناقهها
بنـالیـد بـا زینـب ای ناقـهها
#استاد_غلامرضا_سازگار
@jannatolmahdi
#حرکت_امام_حسین_از_مدینه
وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد
شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد
وقتی که می رفتند پشت پای آن ها
چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد
پائین پای ناقه مریم گریه می کرد
دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد
این است آن داغ عظیمی که برایش
حتّی میان تشت یحیی گریه می کرد
این است زینب بانویی که زیر پایش
زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد
بوسید اکبر دست های مادرش را
در زیر چادر ام لیلا گریه می کرد
بر روی دامن مادری در گوش طفلش
آهسته تا می گفت لالا گریه می کرد
یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه
با گفتن بابا، بابا گریه می کرد
در زیر پای محمل مستوره ی عشق
منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد
وقتی که می رفتند عالم سینه می زد
وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد
#علی_اکبر_لطیفیان
@jannatolmahdi
#مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
.
درهم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته
بس که چشمش وا شده ابروش خم برداشته
از عرب چشمان نافذ را به تذهیب مژه
این کمان آرشی را از عجم برداشته
این صدا اصلاً صدای گریه ی یک طفل نیست
در حسینیه کسی انگار دم برداشته
من که باور می کنم این طفل وقت بازی اش
ماه را از آسمان ها دست کم برداشته
من که باور می کنم این طفل از روز نخست
گفته یا مولا و در خانه قدم بر داشته
حلقه های اشک در چشمان بی تاب علی
پرده ها از راز دستان قلم برداشته
دست از قنداق وا کرده ست یعنی یا حسین
از همین امشب ابالفضلت علم بر داشته
تا حسین بن علی برداشته قنداقه را
نعره ی «آقا فدایت می شوم» برداشته
از همین امشب به یاد سوز لب های حسین
مشک چشمان ابالفضلیش نم برداشته
تازه امشب هر کسی کرب و بلا را خواسته
از سر خوان ابالفضلیش کم بر داشته
این یل بی دست وقت نوکری در کربلا
دست بر سینه شدن را از حرم برداشته
#مهدی_رحیمی
@jannatolmahdi