در سینهی خود یک کوه
دارم غم پنهانی
جانکاه ولی کوتاه
چون خواب پریشانی
بسیار سخن دارم
اما سرِ گفتن نیست
لبریزم و خاموشم
چون طوطی زندانی
همسایهی غم بودم
شد حاصل عمرم این
دلتنگی و خاموشی
تنهایی و ویرانی
هرچند در این ایام
بسیار لگدخوردم
گردید بهایم بیش
چون قالی کرمانی
#فاطمه_معین_زاده
#تصویرنگاری
#شعر
#بداهه
#تمرین
@janpanaah
.
حوالی ساعت شش صبح بود. خیلی زود رسیده بودم. هنوز درب ورودی بسته بود.
دوستانم نیامده بودند. چند دقیقه بعد در باز شد و هر کس کارت داشت، وارد شد، کارت ورود من اما دست دوستان هماستانیام بود. با عبور نفر به نفر، قلبم مچاله و مچالهتر میشد. باید تا کی منتظر بمانم؟ ...
سردم شده بود. خیلی. قدم میزدم تا بدنم گرم بماند. کلافه بودم، از سرما و انتظار ...
یادم آمد که نامه ننوشتم. برگهای از توی کیفم درآوردم و چند خط کوتاه نوشتم. یادم نیست چه کلماتی روی آن تکه کوچک کاغذ جاری شد، اما نوشتم که سالهاست منتظر این دیدارم.
نوشتم که آرزو دارم زنده باشم و ببینم آن روز زیبا را که همراه حضرت آقا میرویم تا با امام موعود بیعت کنیم.
نوشتم که هدیه نمیخواهم، و شرمنده ام که هدیهای همراه ندارم که پیشکش کنم، نوشتم آن چه میخواهم این است، دعایی و نصیحتی ...
یک ساعت و نیم بعد، از هفت و نیم گذشته بود، دوستان آمدند. آنی و کمتر از آنی، کارتم را گرفتم و دویدم و دویدم ...
دوازده روز گذشته.
و امروز پستچی نامه آورد...
دعایی و نصیحتی، و هدیهای...
عزیزتر میدارمش از جان ❤️
#تمام_وصیت_حاج_قاسم
#نامه
#دیدار
کلیک کنید ⬇️
@janpanaah
هدایت شده از گوهرشاد قم
«به زیر خاکستر»
همدرد با خواهران شهدا؛
اگرچه از غم و اندوه و غصه لبریزم
سکوت کردهام، آهسته اشک میریزم
به یاد روی تو، خون میچکد ز چشمانم
کنار عکس تو آرام روضه میخوانم
سلام! مردِ سفرهای سخت و حادثهخیز
سلام! شب روِ پس کوچههای جهد و ستیز
سلام تاج غروری که بر سرم بودی
سلام بر تو که تنها برادرم بودی!
برادرم! که نبودی فقط برادر من
برادرِ همهی مردمان کشور من !
برادر همه ایرانیان پاک و غیور
برادر همهی داغدیدگان صبور
به افتخار تو با عشق همسفر شدهام
به درک لذت "دیدار" مفتخر شدهام
به یُمن عهد جهادی که بسته پیکر تو
کنار حضرت آقا نشسته خواهر تو ...
برادرم! دل و جانم! امید من! نفسم!
قرار من! همهی هستیام! تمام کسم!
پس از تو، از گذر روزگار در عجبم!
چقدر بیتو شبیه هماند روز و شبم...
چه ساده، چشم تو میخواند غصههایم را
و بهتر از هم کس، داشتی هوایم را !
چه خوب شد که ندیدم میان خون، بدنت!
به سیلِ خونِ تنِ خویش، دستوپا زدنت ...
پس از تو گریه و زاریاست کار هر شبمان
خدای من! چه کشیدهاست عمه زینبمان«س» ...
اگر چه یکسره جاریاست اشک مادرمان؛
پدر اگر کمرش از غم تو گشته کمان؛
اگرچه همسرت از غصهی تو پیر شده
میان خانهی بیمردِ خود اسیر شده؛
ولی به کوری دشمن، لب تو خندان است
شهادت تو عزا نیست... عید قربان است!
تو پیش مادر سادات«س» روسفید شدی!
برای حفظ حریم حرم شهید شدی...
ردای سبز سعادت مبارکت، جانم!
مدال سرخ شهادت مبارکت، جانم!
به دادخواهی تو میخورم قسم به خدا
به حق منتقم خون سیدالشهدا«ع»
به «جاهدوا» لب اگر تر کند خمینیِ ما
اگر اشاره کند سیّدِ حسینی ما ...
به زیر خاکستر، آتشاند زینبها !
میان معرکه، حیدر وَشاند زینبها!
#فاطمه_معینزاده
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
✨
یک روز رویایی
روز قرار ماست
خوشحال میآییم
بیش از چهل سال است
هر سال میآییم
یک دست ما مُشت است
یک دست ما پرچم
تا انتهای راه
هستیم ما با هم
سبز و سفید و سرخ
پرچم به دست ماست
منهای آمریکا
دنیای ما زیباست!
از دست بعضیها
بسیار دلگیریم
با خندهی رهبر
آرام میگیریم
بیش از چهل سال است
بیش از چهل بار است
هر سال میآییم
این بهترین کار است!
تکرار خواهد شد
یک روز رویایی
بیست و دو بهمن
در راهپیمایی
فاطمه معین زاده
#فاطمه_معین_زاده
#شعر_کودک_نوجوان
#ایران_جان
#یوم_الله
#فرزندان_انقلابیم
کلیک کنید ⬇️
@janpanaah