eitaa logo
~ جـــــٰانْ پَنــــــــــــــٰاهْ ~
141 دنبال‌کننده
50 عکس
7 ویدیو
0 فایل
هر کس به تماشایی، رفته‌ست به صحرایی؛ ما را که تو منظوری، خاطر نرود جایی ... «و عجل لنا ظهوره» فاطمه معین زاده مادر سه فرزند، شاعر، نویسنده، ویراستار، فعال فرهنگی، فعال حوزه کودک و نوجوان💐 ارتباط با من: https://eitaa.com/Fmoeenzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گوهرشاد قم
بداهه شنبه ۲۸ مهر؛ با موضوع غالب شهادت (انجمن شاعران گوهرشاد) چشمهایش لرزه بر جان ستم می‌افکند/ یک نفر نه! او به تنهایی خودش یک لشگر است از تن مجروح او دشمن هراسان می‌شود/ شیرمرد است وغیور است و اَبَر جنگاور است فصل بی مهری ست ای باران کجا هستی بیا؟ تشنه‌ی هرقطره‌ات، آبان و مهر و آذر است روضه‌ی انگشت و انگشتر روایت می‌کند پیکر سنوار ... آری کربلایی دیگر است آمدم تا بیتی از سنوار بنْـویسم ولی سهمِ من انگار تنها این دو چشمانِ تر است گر چه می میرند سبز و ایستاده سرو ها در شهادت ماجرای عشق جور دیگر است ..... با کتاب و عطر و تسبیحش به میدان می‌رود آن که می‌داند شهادت از عسل شیرین‌تر است تشنه‌ی جام شهادت را چه باک از تشنگی آنچه می‌نوشد شهید، آری ز حوض کوثر است لحظه لحظه لاله ها دلخون تر و دلخون ترند لحظه لحظه زنده تر عشق و امید و باور است... کودکان در زیر آوار و پریشان مادران بدتر از تصویر زلزالِ زمان محشر است رفته سنوار و کجا شعر تری آید به لب؟ خالی از اغراق ،حالم از همیشه بدتر است در خیالم کودکی را بین آتش دیده ام حالم از آن لحظه های داغ دیدن بدتر است یک جهان تصویر در آن چشمهای بسته بود روز محشر چشمهایش قاب عکس حیدر است می خروشد همچو شیر و مثل چمران نابغه است مثل قاسم او شجاع و مصطفای دیگر است در دلِ میدان، مجاهدْ سخت می‌کوشد، ولی نفسِ سرکشْ رام کردن، این جهادِ اکبر است گرچه عمری خاک بالینش، خرابه خانه اش خوش به حالش همنشین حضرت پیغمبراست بداهه سرایان خانمها: پسندیده معین زاده حسنَکی حاجی پور عباسی غلامرضاپور میرنوری ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom
. من با تو؟ کافه؟ بستنی؟ از ما بعید بود این همدلانه از منِ تنها بعید بود یک عمر چای ریخته‌ام من برای من یک استکان دو تا شده حالا، بعید بود بر باد رفته بود شکوهی که داشتم شد آن شکوه گمشده، پیدا ... بعید بود ای اتفاق ساده! بگو با چه ساختی؟ از من چنین فرشته‌ی زیبا ... بعید بود بی چتر زیر بارش باران نم نمیم از من بعید بود که اینگونه با همیم❤️ ... کلیک کنید ⬇️ @janpanaah
سلام و نور ✨ به اطلاع همه مخاطبین کانال فروشگاه نورا می‌رسانیم، پنجاه درصد از سود حاصل از فروش تمامی اجناس فروشگاه، به مردم مظلوم لبنان اهدا می‌شود. این طرح تا پایان تجاوزات رژیم غاصب اسرائیل و پیروزی حق بر باطل ادامه خواهد داشت. ان‌شاءالله ✨✨✨✨✨✨✨✨ ثبت سفارش: @Fmoeenzadeh ✨فروشگاه فرهنگی نورا✨ https://eitaa.com/nooorafarhangi ♨️♨️♨️♨️♨️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ تقدیم به بانوان دریادل ایرانی که تکه‌ای از طلاهای خود را تقدیم جبهه مقاومت کردند.✨ « هدیه » آقا! بفرمایید انگشترم اینجاست با عشق از دستم در آوردم یک هدیه از یار است مانند او زیباست! این روزها عزم سفر دارد او سالها در دست من، تنهاست ... انگشترم هر شب؛ جان می‌دهد با اشک‌های مادرانِ داغدارِ خسته‌‌ی آواره‌ی زخمی هر چند بی‌جان است انگشترم عزم سفر دارد دلتنگ لبنان است انگشترم شاید یک وعده‌ی شام شب آوارگان باشد در دست دختربچه‌ای یک قرص نان باشد شاید پتو باشد گرما ببخشد بر تن سرد زنی تنها شاید متکایی که بر آن تکیه خواهد زد داروی بیهوشی شود بر پای آن کودک وقتی که دکتر تکه‌های پاره‌اش را بخیه خواهد زد ... انگشترم هدیه است انگشترم زیباست انگشترم یک تکه از دنیاست دنیا کجا دیدی که پا برجاست؟ ای کودک صنعا ای مادر بیروت ای پاره‌های پیکر لبنان همدردتان هستیم در ایران... بزم عزا کافی‌ست! با هدیه‌ای باید که عیدش کرد... انگشترم یک تکه از دنیاست مانند من یک روز خواهد مرد باید شهیدش کرد ... فاطمه معین زاده کلیک کنید ⬇️ @janpanaah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. در حالتی عمیق فرو می‌روی به خواب در دست خود بگیری اگر یک کتاب را ... کلیک کنید ⬇️ @janpanaah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. تمرین امشب این بود؛ «قریحه آزمایی با واژه های لبریز، شانه، ردّپا » از بی‌معناسرایی شروع، و به خلق معنا ختم شد. نتیجه این بود: لبریز را با شانه‌ای آورده‌ام در شعر بنگر چه زیبا ردّ پا را کرده‌ام در شعر * هی ردّ پا، هی ردّ پا، هی ردّ پا، شانه لبریز شد لبریز شد لبریز شد شعرم * شانه به شانه آمدی با من این جاده شد از ردّ پا لبریز * دلتنگ ردّپای توام، زودتر بیا افتاده بر زمین سرِ من، شانه‌ات کجاست؟ لبریزم از شکایت این روزهای تلخ سنگ صبور! دوست من! خانه‌ات کجاست؟ کلیک کنید ⬇️ @janpanaah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. نگاهی بینداز یکی هست اینجا که خسته‌است تو اصلا ندیدی غمش را زیاد و کمش را تو اصلا ندیدی سحرگاه عید و سیاهِ شب ماتمش را به آتش کشیدی تنش را پرِ دامنش را گل پرپر باغ پیراهنش را در این خانه‌ی سرد و خاموش دل‌انگیزِ گردن‌فراز‍ِ فریبای مغرور! نگو یادت او را فراموش ... یکی هست اینجا به یادت یکی هست ندیدی که خسته‌ست ... ندیدی که تنهاست ... دل‌انگیزِ گردن‌فرازِ فریبای مغرور! به پایین پایت نگاهی بینداز «من» اینجاست ...