eitaa logo
برونند زین جرگه هشیارها
300 دنبال‌کننده
186 عکس
26 ویدیو
8 فایل
به نامِ او به یادِ او که مَحبّتش معنی‌بخشِ زندگی است... جُرعه‌های مَحبّت برای مُقیمان و راهیانِ «کیشِ مهر»
مشاهده در ایتا
دانلود
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی سینه‌ی مَشروح تویی... نور تویی سور تویی دولتِ منصور تویی مرغِ کُهِ طور تویی... قطره تویی بحر تویی لُطف تویی قهر تویی قند تویی زهر تویی... حجره‌ی خورشید تویی خانه‌ی ناهید تویی روضه‌ی امید تویی... روز تویی روزه تویی حاصلِ دَریوزه تویی آب تویی کوزه تویی... دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی پُخته تویی خام تویی... @jargeh
🎞️ پدربزرگم یک بار به من گفت: "مردان در موردِ خود صحبت نمی‌کنند." من هم وقتی بزرگ شدم، یادگرفتم این کار را نکنم؛ حتی یک برای ثانیه. 🎬 مستند «جام‌جهانی مسی؛ ظهور یک اسطوره» 📽️ آپارات | فیلیمو @jargeh
هدایت شده از قمپز
📣📣📣📣 دعوتید به: شصت و چهارمین محفل طنز قمپز 🔶با حضور : 🔸مهدی پرنیان 🔸و عباس احمدی 🔹و طنزپردازان استانهای قم و یزد 📆زمان: چهارشنبه، 26 اردیبهشت ماه 1403 ⏰ساعت 17 📍مکان: بلوار غدیر، کوچه 8،‌ مجتمع تربیتی هدایت، سالن زائر 📍مسیریابی سالن برگزاری در نشان ✅ورود برای عموم آزاد و رایگان است 🔗 ایتای قمپز | اینستای قمپز | یوتوب قمپز | تلگرام قمپز 🔺
شهرها انگشترند و «قم»، نگين قم، هماره حجّت روى زمين تربت قم، قبله عشق و وفاست شهر علم و شهر ايمان و صفاست مرقد معصومه «ع» چشم شهر ما مهر او جان‌هاى ما را كهربا دخترى از اهل بيت آفتاب وارث درّ حيا، گنج حجاب در حريمش مرغ دل پر مى‌زند هر گرفتار آمده، در مى‌زند هر دلى اين‌جاست مجذوب حرم جان، اسير رشته جود و كرم اين حرم باشد ملائك را مطاف زائران را ارمغان، عشق و عفاف ديده پاكان به قبرش دوخته عصمت و پاكى از آن آموخته حوزه قم هاله‌اى بر گِرد آن فقه و احكام خدا را مرزبان قم هميشه رفته راه مستقيم بوده در مهد هدايت‌ها مقيم شهر خون، شهر شرف، شهر جهاد شهر فقه و حوزه، علم و اجتهاد هر كجا را هر چه سيرت داده‌اند اهل قم را هم بصيرت داده‌اند نقطه قاف قيامند اهل قم برق تيغ بى نيامند اهل قم اهل قم ز اوّل ولايت داشتند در دل و در ديده آيت داشتند اهل قم از ياوران «قائم»اند در قيام و پيشتازى دائمند دختر موسى بن جعفر «ع» را درود كز عناياتش تراويد اين سرود 🔖 https://eitaa.com/javadmohadesi/50 @jargeh
تکوین غزل و نقش سعدی.PDF
1.91M
✔️ وصف یک «او» است؛ «او»یی که شاعر هویت خود را در ارتباط با آن باز می‌نماید و آرزو، اشتیاق و دنیای عواطف خود را در حضور او می‌گشاید. این همزاد با «دگری» در ششصد و اندی چکامه یاد و وصف می‌شود. بسا اوقاتی تکراری می‌نماید، بی‌آن‌که ملال‌آور باشد. این دگری در ارتباط با واقعیت دارد، استعداد و نبوغ اوست. هستِ این «او» موضوع غزل، فارغ از هر نسبت و تعلّقِ بیرونی است. صفات او تعین‌های سعدی است. شاعر خود را در آیینه‌ی صفاتِ او به جای می‌آورد و خود را در او می‌ستاید. غزلِ سعدی وصفِ این «دگری» است. «او» آزاد است، یک وجود اثیری است. با ستودنِ او شاعر خود را از همه چیز وارسته می‌کند. در غزل، سعدی کیستیِ خود را زمزمه می‌کند. @jargeh
سرِ خُمِ مِی سلامت شکند اگر سبویی...
🖤 گر قسمتِ ما باده و گر خونِ جگر بود ما نوبتِ خود را گذراندیم و گذشتیم