هدایت شده از نویسندگان حوزوی
.
☑️ گل به خودی 😊
🌹 امروز توی گلزار شهدای قم یه گروه دخترِ کوچولو اومده بودن زیارتِ شهدا؛ وقتی بهشون رسیدم، یکیشون اومد جلو و این گل رو بهم داد و با شیرینزبونیِ دخترونهاش گفت: «تقدیم به شما؛ به احترامِ لباستون.»
✍ صفحهی مهدی قنبریان دهکردی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
پیشِ صاحبنظران مُلکِ سلیمان بادست
بلکه آن است سلیمان که زِ مُلک آزادست
خاکِ #بغداد به مرگِ خلفا میگرید
ورنه این شَطِّ روان چیست که در بغدادست
خیمهی اُنس مَزن بَر دَرِ این کُهنه رباط
که اساسَش همه بیموقع و بیبُنیادست
حاصلی نیست به جُز غَم زِ جَهان #خواجو را
شادیِ جان کسی کو زِ جَهان آزادست
#خواجوی_کرمانی
@jargeh
روزی که کِلکِ تقدیر در پنجهی قضا بود
بر لوحِ آفرینش #غم سرنوشتِ ما بود
زان پیشتر که نوشَد خضر آبِ زندگانی
ما را خیالِ لعلت سرمایهی #بقا بود
روزی که میگرفتند #پیمان ز نسلِ آدم
عشق از میانِ ذرّات در جست و جوی ما بود
ساقی شرابِ شوقم دیشب زیادتر داد
گر پاره شد ز مستی پیراهنم، به جا بود
بر عاصیانِ هر قوم بگماشت حق بلایی
ما خیلِ عشقبازان هجرانمان #بلا بود
ساقی لباسِ زُهدم صد ره به مِی فرو شُست
تا #پاک شد ز رنگی کالودهی #ریا بود
گر در محیطِ حیرت غرقم، گناهِ من چیست
در کَشتی وجودم #عشقِ_تُو #ناخدا بود
میخواستم که دل را از غم خَلاص یابم
داغ #جدایی آمد وین آخرُ الدَّوا بود
#غبار_همدانی
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
✔️ مرحوم شیخ محمدجواد انصاری همدانی: «جَذبهی عشق الهی به #غبار رسید و او #سوخت.»
@jargeh
مَدان از سَختجانی گَر نمُردَم در فِراقِ تُو
که جان از #ناتوانی بر لبِ مَن دیر میآید
ز کویَش چون بُرون آیَم، که سیلابِ سبُکجولان
به دشواری برون زان خاکِ دامنگیر میآید
#صائب_تبریزی
🔖 #چند_دقیقه_مطالعه:
🌐 تار و پودِ تازگی؛ شگردهای هنری صائب در خلقِ تعابیرِ تازه با تأکید بر صُوَرِ خیال در جلدِ اولِ دیوان
@jargeh
✔️ مُجاهدِ خستگی ناپذیر
#عافیت باد به #راحتطلبان ارزانی
من و دردی که ز دل ذوقِ مُداوا ببرد
#نظیری_نیشابوری
@jargeh
19.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تُو کشیده تیغ و مَرا هوس، که ز قیدِ جان بِرَهانیَم
به مُرادِ دل برسی اگر، به مرادِ خود برسانیم
همه شب چو شمع سِتادِهام، که نِشانَمَت به حَریمِ دل
به حریمِ دل چه شود که اگر، بنشینی و بنشانیم
#محتشم_کاشانی
➖➖➖➖➖➖➖➖
✔️ #چند_دقیقه_مطالعه:
🌐 صورِ خیال در اندیشههای شعری محتشم کاشانی
@jargeh
برونند زین جرگه هشیارها
وصلِ تُو زود رفت و فراقِ تُو دیر ماند #فریاد ازین عُقوبتِ بسیار و عُمرِ کم! دانی کدامْ روز #عدم شد
#پیشنهاد_رفیقان
خوش باشد اگر باشم در طَرْفِ چمن با او
من باشم و او باشد، او باشد و من با او
بر هم زدن چَشمَش جان میبَرَد از مردُم
کی زنده توان بودن یک چَشم زدن با او؟
با او چو پس از عُمری خواهم سخنی گویم
هرگز نشود پیدا #تقریبِ سُخن با او
جانم بَرِ جانانَست، من خود تنِ بیجانم
آری ز کُجا باشد جان در تن و تن با او؟
تا عَهد شکست آن مَه بگداخت #هلالی را
دیدی که چه کرد آخر، آن #عهدشکن با او؟
#هلالی_جغتایی
@jargeh
پَریشٰان میکنی جمعیتِ شبزندهداران را
به زلفِ خود مَکِش ای عَنبرینمو، شانه در شبها
.
.
.
مَکُن پهلو به بستر آشنا #صائب چو بیدردان
سَری چون غنچه بر زانو بِنِه رِندانه در شبها
#صائب_تبریزی
@jargeh