#دیده_بان
اول صبحی، سرحال و قبراق می دود و از کنارم رد میشود.
من جای دخترش حساب میشوم؛ اما دیگر نای دویدن ندارم.
سرعتم را کم میکنم، نرم میدوم و به هوای آب خوردن گوشه سالن ورزشی نفس نفس زنان قدم میزنم.
دورِ هشتم دویدنش است که از کنارم رد میشود و دستی به پشتم میزند و در همان حال که از من دور میشود، توصیه میکند:« جا نمونی! بدو دیگه»
کلافه از دردی که در ساق پاهایم حس میکنم دوباره نرم میدوم. هر صبح که میبینمش از خودم میپرسم من به خاطر نمره ورزش دانشگاهم مجبورم هر صبح اینجا بالا و پایین بپرم، این خانم که قبراق و سرحال است چه نیازی به این بالا و پایین پریدن ها دارد؟
دلم را به دریا میزنم. سرعتم را بیشتر میکنم تا به او برسم. سوالی که چند هفته است میخ مغزم شده را از خودش میپرسم. به سمتم لبخندی میزند بعد همانطور که میدود و کلماتش بریده بریده میشود میگوید: « خب معلومه دیگه! چون واجبه!»
چشمهایم گرد میشود:« واقعا؟!» ادامه میدهد: «آره دیگه، چون باید سالم و روپا بمونم!» خنده ام میگیرد: « آهان! از اون جهت که خب آره معلومه واجبه!» دوباره به سمتم نگاه میکند و با لحن شوخ طبعی همیشگی اش میگوید: «هم از این جهت هم از جهتای دیگه!» فرق شوخی و جدی اش را نمیفهمم! خودش حالم را میفهمد. مربی امر می کند که از سرعت دویدنمان کم کنیم و نرم بدویم. به نشانه اطاعت به مربی سری تکان میدهد بعد رو به من چشمکی میزند و میگوید: « توی باغ ما نیستی ها!» و به قول خودش در باغ را می گشاید:
«امّا در مورد ورزش، علّت اینکه من بخصوص راجع به ورزش صحبت میکنم اهمّیّت ورزش است؛ هم ورزش همگانی و عمومی ــ که ما همه را توصیه میکنیم ــ هم ورزش حرفهای و قهرمانی؛ اینها مهم است، اینها جزو حواشی و نوافل زندگی اجتماعی نیست، جزو بخشها و خطوط اصلی زندگی اجتماعی است.
باز هم تکرار میکنم؛ همه ورزش کنند. در این زندگیِ ماشینی و کمتحرّکِ امروز...ورزش دیگر یک امر مستحبّی نیست، یک امر لازم و یک امر واجب است برای همه.
ورزش همگانی را نباید ترک کرد. این، هم برای سلامت جسمی خوب است ــ ورزش موجب سلامت جسم است؛ این عوارضی که برای جوانها گاهی پیش میآید و انسان حیرت میکند که یک جوانی سکته میکند، خیلی از این عوارض ناشی از همین عدم تحرّک است ــ هم برای نشاط ذهنی و روحی خوب است. ورزش نشاطآور است؛ هر کاری که شما مشغول هستید، کار دستی، کار فکری، کار اداری، کار علمی، اگر ورزش کنید، آن کار را بهتر انجام میدهید؛ یعنی نشاط ذهنیتان بیشتر میشود و بهتر میتوانید آن را انجام بدهید.»
«اگر میگوییم زنان ورزش کنند، یعنی حتماً باید در مسابقات شرکت کنند؟ نه. ورزش کنند، مثل این که غذا میخورند؛ مثل اینکه کارهای روزانهشان را انجام میدهند؛ مثل اینکه درس میخوانند. ورزش باید یکی از برنامههای حتمی زندگیشان باشد.»
پ.ن: بیانات رهبر معظم انقلاب در ۲۰ شهریور ۱۴۰۱ و ۱۳ بهمن ۱۳۷۷
✍ تیمورزاده
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
یک سوالی را تازگی ها زیاد از اطرافیانم میشنوم. البته راستش را بخواهید خودم موش دوانده ام در ذهن طفلکی شان. هر جا با دوست و آشنا نشستم و گفتند:" خوب چه خبرا! چکارا میکنی؟" فوری جواب دادم که دارم مصاحبه هایی انجام میدهم برای یک پروژه تاریخ شفاهی.
بندگان خدا اولش فقط میپرسند از چه کسی مصاحبه میگیرم و بعداً میخواهم با نتایج این کار چه کنم. اما در مورد عبارت "تاریخ شفاهی" هیچ چیز نمیگویند. مدّتی میگذرد و در جمعی، دوباره همدیگر را می بینیم. این دفعه در می آیند که : "راستی بگو ببینیم اصلا این تاریخ شفاهی چی هست؟"
حتی گاهی کاملا بی مقدمه میپرسند. معلوم است در فاصله دیدارها این دو کلمه را چند باری شنیده اند.
درست در همان نقطه است که من شروع میکنم به بیان تفاوت تاریخ و تاریخ شفاهی.
اغلب مواقع مخاطبم چنان ذوق زده گوش میدهد که فکر میکنم همین الان است بگوید:"یکی از همین پروژه های دور و برت رو بده دست ما ، ما هم بیایم تو گود"
آخر تاریخ شفاهی تفاوتی بسیار دل نشینی با تاریخ دارد.
به همین زودی برایتان خواهم گفت.
✍فهیمه فرشتیان
#تاریخ_شفاهی_به_زبان_ساده
#تاریخ_شفاهی
🌊 جریان، جمع بانوان نویسنده🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای آقاهای جهان...
باباترین...
دوست ترین....
طبیب ترین...
والا مقام، والا مقام.... !
.
چیزی برای گفتن ندارم،
خودتان هم می دانید چرا،
فقط خواستم در این شب عید، بنویسم ممنون!🌹
ممنون که بار سنگین هدایت ما را تنهای تنها به دوش کشیدید. 💚
در دل جهنم و جاهلیت، با آن همه مانع شروع کردید تا مرا بعد از هزار سال راه بیندازید! چطور قدردان نباشم؟
ممنون که با این همه فشار، الگوی وسعت بودید. 💙
من ِ هزار سال بعد، هنوز احساس می کنم زیر بال و پر شما جا می شوم.... از بس که وسیعست و مهربان... . 🌸
فقط خواستم تشکر کنم، در این شب عید ِ زمین و زمان.✨
به حق حقی که بر گردن ما دارید، دعا کنید خدا توفیق بدهد در دستگاه شما خدمت کنیم.... .🤲
#میلاد_حضرت_رسول_ص
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
#دلسوز_بی_نظیر
خدای عزیز دربارهاش فرمود:
لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم...﴿۱۲۸﴾
به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛
و امروز هم سخت است برای قلب مهربانش که ما رنج بکشیم.
چقدر باعث قوت قلب و آرامش دلمان است وقتی درک میکنیم که بهترینِ مخلوقاتِ عالمِ هستی، طاقت رنج کشیدن ما را ندارد؛ آنجاست که با همۀ وجودمان درمییابیم که یکی هست که عاشقانه و با همۀ هستیاش دوستمان دارد
ای دل حواست باشد برای چه چیزهایی رنج می کشی نکند رنج بیهوده کشیدنت قلب پیامبر مهربانمان را آزرده خاطر کند.
✍ پوستچیان
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
#ستوده
تو در بغلم خواب بودی و من پشت گلدان ایستاده بودم، روی ایوان. از آنجا میشد سفره ات را دید، سفره ایی که برای تو پهن شده بود.
حس غرور میکردم که دارمت، حس برگزیده شدن میکردم که شیر من را میخوردی. شیما هم ذوق داشت، همیشه بعد از سلام تو را با لفظ برادر معرفی میکرد. شوهرکم بعد از آمدن تو زبانزد شده بود در عشیره که چقدر احترامم میکند. مادرت را نمیدانم، اما من اگر بجای او بودم میمردم از حسادت که خودم عروس بزرگان باشم و طفلم را حلیمهنامی از اطراف مکه بزرگ کند!
من میخواستم از شیما و پسرانم بگذرم که برایت بهترین ها را مهیا کنم، اما تو خاک را میخواستی و سختی هایش را.
یا از بین قبرستان ها دخترکان را بیرون میکشیدی یا کوه ها را میپیمودی که تاریکی هوا را نزدیک خدایت باشی. خدایی که تنها رفیق ماندهات بود، بعد از بیپدر بزرگ شدنت، فوت مادرت، پدر بزرگت. خدایی که برای هم صحبتیاش در سکوت غار میرفتی. خدایی که بخاطرش دختر بچه ها را به زندگی باز میگرداندی.
در نامت همه چیز پیداست، تمام روز هایی که محمد صدایت میکردم میدانستم آسمان و زمین تو را ستایش میکنند.
✍ قلمشاهی
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
#تولد_تاریخ_ساز
هفته پیش در حال ورق زدن تقویم بودم. متوجه تعطیلی سه شنبه آینده شدم. مناسبت تعطیلی را نگاه کردم و دیدم، بله، میلاد رسول مهربانی هاست.
در لایه های عمیق قلبم، شور و نشاطی حس کردم. شوری متفاوت با همه ی مناسبت ها.
شب، هنگام خواب به حالی که صبح در قلبم حس کردم، فکر کردم. از خودم پرسیدم؛
چه روزی مهم تر از تولد پیامبر (ص)؟
چه جشنی بزرگ تر از جشن میلاد پیغمبر اکرم (ص)؟
چه یادآوری مهم تر از روز آمدن خاتم پیامبران؟
روزی که طبق این آیه شریفه «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یَرجُو اللهَ وَ الیَومَ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللهَ کَثِیرًا»،"اسوه حسنه" به دنیا آمده است. عالم هم همیشه و همه جا محتاج داشتن الگو و اسوه بوده است و خواهد بود.
آن هم این چنین الگویی که در قله قرار گرفته.
شادی قلب من بی حساب نبوده. قلبم برای جشن کسی شاد بوده که الگو و قله است برای همه ی عالمیان!
✍ ممشلی
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
#ادبیات_کودک
یادم می آید وقتی کودک بودم، مادربزرگم همیشه به من و خواهر و برادرم می گفتند: شما مثل یک صفحه ی سفید هستید؛ سفید، پاک و بی آلایش.🗒🏳️
حالا من هم یک مادرم. سفیدی صفحه ی فرزندانم را می بینم و با تمام وجودم درک می کنم. 👩👧👧
می بینم که در بسیاری از موقعیت ها با روح صاف و ساده ی کودکانه ی خود، چقدر زیبا و راحت زندگی می کنند. زندگی برایشان خوب و زیباست. با چشمان بی نظیرشان دنیا را زیبا می بینند و پر از خوبی.🌸🌼🌺
یکی از مهم ترین ویژگی های کتاب کودک، مثبت گرایی است. ➕➕➕
کتابی که برای کودک نوشته می شود باید مطابق با سرشت و وجود او باشد. وجود او پر از مثبت هاست. برای کودک باید به گونه ای نوشت که هم مثبت باشد و هم از آن تاثیر مثبت بگیرد.
حتما همه ی ما در سال های تحصیلمان این جمله ی معلم ریاضی یادمان هست که می گفت: " مثبت در مثبت؛ مثبت!" ➕➡️ ➕✖️➕
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
✍ فاطمه ممشلی
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
#امام_زمانم
آقای من؛
در این عصر جمعه ی پاییزی،
دلم تنگ است،
سنگین است،
گرفته است،
نمی دانم چیست و از کجاست،
من،
میان روزمرگی و شلوغی های این دنیا،
گیر کرده ام،
خودم را گم کرده ام،
تو را گم کرده ام،
راهی نشانم بده،
تا پیدایت کنم،
تا ریشه ی دل گرفتگی ام فقط به تو برسد،
آن وقت،
یقین دارم که آرام می شوم...
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
✍ فاطمه ممشلی
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱