eitaa logo
نویسندگان جریان
496 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
122 ویدیو
9 فایل
در جریان باشید. کانال انتشارات @jaryane_zendegi زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«در و دیوار شهر از پرچم و پرده‌ی سیاه، خالی می‌شود همان‌طور که دل‌هایمان از سیاهی و کدورت؛ اما هیچ‌چیز تمام نشده... سال‌های متمادیست که تمامِ علی و تمام زینبِ‌ها تمام می‌شوند اما این داغ همچنان شعله‌ور است. کجایی منتقم آل علی؟! زمان در انتظار آمدنت پیر شد..» أَیْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَبْنَاءِ الْأَنْبِیَاءِ أَیْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاءَ؛ ✍ انصاری زاده 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
کاش بودیم روضه غم دل را سبک می‌کند؟ نه. اما روح و روان را شفاف چرا. امسال در میان شنیدن ماجرای در، یک لحظه فکری به ذهنم خطور کرد. بی هوا صدای جمله ای از روضه های محرم را اینجا در سرم شنیدم، «یا لیتنا کنا معک». بعد خودم و دسته ای از زنان را تصور کردم در میان کوچه ها، که با خانم فاطمه زهرا به در خانه مهاجرین و انصار می‌رویم.‌یکی بچه به بغل، دیگری همراه تو راهی اش،زنی هنوز رنگ حنای قرمز عروسی بر دستش، مادر پیری که چوب دستی کج و کوله ای را با خود می‌کشاند، و دختری نو رسته، ما از هر سن و سالی همراه اوییم، ما همه مثل او کلام محکم داریم و توان دفاع از عقیده، ما هر قدم که او بردارد همان جا پا می‌گذاریم. توی همین خیالها هستم که صاحبخانه روی شانه‌ام می‌زند. آخر روضه است و وقت ریختن چای. مزه آن تخیّل زیر زبانم شیرین مانده.دوست دارم تکرارش کنم. دوست دارم لحظه خطبه خوانی خانم فاطمه زهرا هم در مسجد باشم. ادامه اش را چه؟ میتوانم در باقی صحنه ها هم گوشه ای از ماجرا بشوم؟ استکان های چای را یکی یکی توی سینی می‌چینم. و با خودم فکر می‌کنم اگر زنانی در آن چهل روز کنار حضرت فاطمه بودند کار به ماجرای در نمی‌کشید. روزگار چه کرده بود با لطافت و مهر آن زنان؟ حمایت گری مادرانه و خواهرانه شان را کجا گم کرده بودند؟ نکند من هم مبتلا بشوم.‌ نکند مبتلا باشم! علائم این بی دردی چیست و راه درمان از کجا پیدا می‌شود؟ ذهنم ردیف سوالها را کنار هم می‌چیند و رها نمی‌شود. رزق خوبی است از روضه. حتما جایی به کارم می‌آید. ✍فهیمه فرشتیان 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام؛ نیمه‌شب سرد پاییزی‌تون بخیر. از این هفته با یک مبحث جدید با شما هستیم. مارک تواین نویسنده‌‌ی برجسته ایست که بیشتر شهرتش را مدیون ماجراهای تام سایر و ماجراهای هاکلبری فین است. در چند پستِ نیمه‌شب تصمیم داریم از توصیه‌های این نویسنده صحبت کنیم. با ما همراه باشید 👇
🖊 توصیه های نویسندگی مارک‌تواین 💠فرق بین کلمه ی درست و کلمه‌ی تقریبا درست، مثل فرق بین رعد و برق و صاعقه است. کلمه‌ی «تقریبا درست» باعث شده تا خواننده به اتفاقات فکر کند؛ اما «کلمه‌ی درست» احساسات آنها را درگیر تجربه‌ی آن اتفاق می‌کند.☘ ⭕️ پ.ن: توجه داشته باشیم که وسواس در انتخاب واژگان خیلی خوب است اما این نباید باعث اتلاف وقت و کشیدن ترمز نوشتن شود، راهکار این نویسنده مختص مرحله‌ی بازنویسی داستان است. ☕️ ادامه دارد... ✍ انصاری زاده 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"بسم الله الرحمن الرحیم" "گروه نویسندگان جریان" برگزار می کند: کارگاه تک جلسه ای "کتابــــــنار" کارگاهی ویژه بانوان دغدغه مند برای آگاهی از "معیارهای انتخاب کتاب خوب برای کودکان" زمان: دوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۷ مکان: کتاب کافه ماجرا، نبش سناباد ۱۷ هزینه کارگاه: ۱۵۰ هزار تومان برای ثبت نام در کارگاه به آیدی @ketabnar در پیامرسان ایتا پیام دهید. 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خبر سخنرانی رهبر درباره ی تحولات منطقه را که خواندم دلم آرام شد. در این آشفته بازار ارائه ی تحلیل های مختلف دل گرم به سخنرانی حکیم زمانه هستم. صبح تا حالا با خودم می گویم : « چه خوب است امام و پیشوا داشتن . آن که امام ندارد با سرگردانی و جهل چه می کند ؟» ✍انسیه سادات یعقوبی 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در ذهنم صد رستم، نه، مثلا صد مرد جوان با قد و هیکلی شبیه مختار، و یا شاید بهتر است بگویم مثل یحیی سنوار، از توی خاک، از زیر زمین، از جایی که قابل پیش بینی نیست سربرمی‌آورند. این تصویری است که از چند دقیقه اول سخنرانی دیروز رهبر انقلاب در سرم شکل می‌گیرد. فکر میکنم سوریه به زودی چنین صحنه ای از خود را به آمریکا و اسرائیل و جهان نشان خواهد داد. به گفته پیر و مراد مقاومت «مناطق تصرف شده سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد، شک‌ نکنید» حالا مردان مبارز غیور در سوریه، آنقدر از سردار آموخته‌اند که بتوانند خودشان مقابله با آمریکا و اسرائیل و نوچه هایشان را جلوداری کنند. بذر مقاومت در هر خاکی بنشیند، زود ریشه می‌دواند و محکم می‌شود. لبنان، فلسطین، یمن ، نیجریه و .... شاهدان زنده این ادعا هستند.‌ ✍فهیمه فرشتیان 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
"بسم الله الرحمن الرحیم" "گروه نویسندگان جریان" برگزار می کند: کارگاه تک جلسه ای "کتابــــــنار" کارگاهی ویژه بانوان دغدغه مند برای آگاهی از "معیارهای انتخاب کتاب خوب برای کودکان" زمان: دوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۷ مکان: کتاب کافه ماجرا، نبش سناباد ۱۷ هزینه کارگاه: ۱۵۰ هزار تومان برای ثبت نام در کارگاه به آیدی @ketabnar در پیامرسان ایتا پیام دهید. 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
«دخترانِ من چقدر بزرگ شده‌اند...» قدیم‌تر‌ها، وقتی می‌گفتند: «نمرات شما حال ما را هم تغییر می‌دهد و بهترین هدیه‌تان، خوب درس خواندن است!» متوجه احوالات معلمانم نمی‌شدم. حالا خودم معلمم. معلمی که امروز باید ده برگه را تصحیح کند، می‌خواهد بداند شاگردانش امتحان را چگونه داده‌اند؟ از وقتی برگشته، نشسته تا ببیند، شاهکار دخترانش چطور است! تک تک پاسخ‌ها را با دقت خواندم و نمره دادم تا حق کسی ضایع نشود. به قول قدیمی‌ها با دست باز تصحیح کردم. دلم نیامد داخل گروه مشترک‌مان ننویسم «شاهد تک تک تلاش‌هایتان بوده‌ام!» وقتی بچه‌ها خواهش می‌کردند امتحان عقب بیفتد، می‌توانستم اضطراب و ترسشان را بفهمم، اما سوالات امتحان از سمت من طرح نمی‌شد و برایشان توضیح دادم که برنامه چیست. معتقدم بچه‌ها باید بدانند، نه اینکه در هاله‌ای از ابهام بیایند و اضطراب در جانشان بجوشد و من هم توجهی نکنم. عاشقانه دوستشان دارم. به حدی که با ذره ذره غلط هایشان آب می‌شوم و با پاسخ درست‌شان می‌شکفم، ولی نمی‌خواهم فردی را با فرد دیگر مقایسه کنم. دلم می‌گیرد که بی‌دقتی آفتی بر برگه دخترانم می‌شود. بابت کوشش‌هایشان سپاسگزارم. بابت ساختن خودشان در آزمودن و پرداختن به دنیای آدم بزرگ‌ها! دخترانِ کوچکِ من، با یک امتحان چقدر رشد کرده‌اند. حیف که حالا خوابند، وگرنه دلم می‌خواست تک‌تک‌شان را در آغوش بکشم. خسته‌ام، اما اندیشه احوالات شان خواب را بر من حرام کرده است... ✍مائده اصغری 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«روی فرش های فیروزه‌ای نشسته‌ام. با خودم فکر می‌کنم، دلچسب‌ترین خوردنی‌ها چه چیزهایی‌اند؟! و چطور می‌شود حق دلچسب بودن‌شان را در دل کلمات ادا کرد. تصورم بر اینست که یکی از آن‌ها استکان چاییست که مهمان آقا باشی. ساعتی را در رواق‌ها بچرخی، از دور نگاهت را سیرابِ ضریح سبزِطلایش کنی، دمی بگویی و بشنود، گریه کنی و اشک‌هایت را بخرد، نگرانی هایت را بگویی و دست به دعا بردارد، سر آخر هم بنشینی روی فرش های فیروزه‌ای و میهمان یک استکان چای عصرگاهی بشوی در حیاط خانه‌اش. یک استکان چای ساده شیرین شده با شکر، شاید چیز خاصی نباشد؛ اما طعمش شبیه هیچ چای دیگری نیست و رنگش فقط همان‌جا و در تلالو پرتوهای طلایی گنبدش، خاص می‌شود. هر جرعه از چای، پرتوی از نور است، از گلویت که سرازیر می‌شود، خستگی‌ها، دل‌مشغولی‌ها و کدورت‌ها را می‌شوید و همراه خود می‌برد. به جانت می‌نشیند درست مثل همان جرعه‌های اول چایِ دم افطار که عطش را رفع می‌کند...» ✍زهرا انصاری زاده 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
ماه پیش برگه امتحان املایشان را که بهشان دادم پرسیدند : «خانم این همه تیک چیه؟» گفتم :«بالای کلمات درست علامت زدم. اشتباه ها رو درستش رو براتون نوشتم.» نگاه هایشان پر از سوال شد. بیشتر توضیح دادم : «از اینکه فقط زیر غلط ها خط بکشم خوشم نمیاد. حس منفی نگری بهم دست میده.» از لبخند روی لب هایشان و سر تکان دادن هایشان فهمیدم که حرفم به جانشان نشسته است، یک کلاس برایم دست زدند. می گفتند اولین بار است در امتحان املا این مدل تصحیح کردن را می بینند. این ماه در گروه های کلاسی سرگروه به بقیه املا گفته بود. برگه هایشان را که برای امضای نهایی پیشم آوردند، دیدن علامت های بالای کلمات درست حالم را خوب کرد. آن ها هم دوست داشتند اول و بیشتر خوبی ها را ببینند. ✍انسیه سادات یعقوبی 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما فقط چند ساعتی منتظر بودیم. و وقت دیدن این دانه های سفید، گویی ذوق عالم در قلبمان جای گرفت! با خودم تصور میکنم، تو بیایی چه می شود و چه می شویم... ✍فاطمه ممشلی 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
بسم الله النور صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ ﴿۱۳۸﴾ [بقره] صدای خنده و شادی بچه‌ها از کوچه و حیاط خانه‌هایشان به گوش می‌رسد. برف بازی می‌کنند. مدرسه‌ها تعطیل است. خدا برای شادی دل بچه‌ها، زمین را سفیدپوش کرده است. دوستم از کلافگی و خستگیِ مریض‌داری و روزهای سخت برایم می‌گوید. آخر گفتگو برف را یادآوری‌اش میکنم و او مشتاق می‌شود با برفهای بالکن خانه‌اش، آدم‌برفی بسازد. خدا برای شادی دل او زمین را سفید پوش کرده است. خواهرم تماس گرفته تا بارش برف را به من شادباش بگوید. فنجان چای به دست می‌گیرم و جلوی پنجره می‌ایستم و دانه‌های برف را تماشا می‌کنم. خدا برای شادی دلم زمین را سفیدپوش کرده است. امروز سالروز تولد خواهرزاده‌ام است. عاشق برف است و روزی که به دنیا آمد، در شهر محل تولدش برف می‌بارید ولی بعد از آن روزهای برفی کمی دیده‌است. از محله برفی‌مان عکس میگیرم و برایش می‌فرستم و تولدش را تبریک می‌گویم. با دیدن کوچه برفی که روزهای تابستانی‌اش را دیده، ذوق می‌کند. خدا برای شادی دل او، زمین را سفیدپوش کرده است. خدا زمین را سفیدپوش کرده است تا دلها را شاد کند؛ پس یکی از راه‌های رنگ خدایی شدن، شاد کردن دل بنده‌های خداست. همه رنگها به مرور محو و نابود می‌شود، فقط رنگ و صبغه الهی است که می‌ماند چون خالص و ناب است؛ مثل سفیدیِ برف تازه نشسته و پا نخورده روی زمین. ✍الهام فرح‌بخش 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از دو سه روز قبل خبر برف و‌‌ بوران را اعلام کرده بودند و هشدار صادر شده بود. از عصر منتظر بودیم. گاهی دخترم پرده را کنار می‌زد و خیابان را نگاه می‌کرد، گاهی من به آسمان چشم می‌دوختم ولی خبری نبود. هوا گرم تر از روزهای قبل بود و آسمان محله ی ما صاف صاف. یکی دو ساعت از غروب که گذشت دخترم برای چندمین بار به خیابان نگاه کرد و پرده را انداخت، نیشخندی زد و گفت:« این هم از خبر الکی و پیش بینی دروغشون... شب شد و خبری از برف هم نشد.» من هم خندیدم و گفتم :« تازه هوا هم سرد نشد.» سرگرم کارهایمان شدیم. همسرم که آمد پرسیدم :« اون طرفا برف نبود ؟» بازهم جواب نه نبود. البته نشانه ای دیده بود و می گفت :« برف نه، اما باد شدید بود و سرما کم کم بیشتر شده .» دخترم گفت :« دیدی دروغ بود، برفی در کار نیست.» مشغول شام خوردن و حرف زدن بودیم که با ناامیدی پرده را کنار زدم. «بچه ها اینجا رو ....برف‌...» دخترم دوید کنار من، صورتش را پنجره چسباند‌ و هیجان زده گفت : «کی شروع شده که زمین کامل سفید شده ؟ به همین سرعت همه چیز تغییر کرد ؟» به سفیدی زمین خیره شدم و یاد وعده ی حق افتادم. یاد یوم المعلوم. روزی که ما دیر می بینیم آمدنش را و هشدار ها را به تمسخر گرفته ایم، اما یک روز به همین سرعت درست وقتی که ما مشغول سرگرمی های خودمان هستیم همه‌چیز تغییر می کند، در یک چشم بهم زدن درست در لحظه ای که حواسمان نیست دنیا تمام می شود و دیگر وقتی برای کار و جبران نداریم. ✍انسیه سادات یعقوبی 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚حریر فاطمه سلطانی از آن دسته داستان‌ها که نوشتنش برای نویسنده‌های تازه‌کار، جرات می‌خواهد... داستان دو زاویه دید متفاوت داشت. اول شخص و سوم شخص. فصل‌های کتاب یکی درمیان، زاویه دیدشان تغییر می‌کرد. در محضر تمام اساتید داستان نویسی که تا الان بوده‌ و کتاب‌هایی که خوانده‌ام، به کرات به این موضوع تاکید کرده‌اند که داستان باید یک زاویه دید ثابت داشته باشد و تغییر آن خطاست. اما حریر، این ساختار را شکست. هرچند که به عنوان یک خواننده ترجیح می‌دادم زاویه دید ثابت باشد، اما بنظرم می‌رسید که نویسنده تمام تلاشش را کرده تا ساختار و نظم داستان با این تغییر زاویه برهم نخورد. تنوع ایجاد شده جالب بود اما، با شروع هر فصل و تغییر زاویه دید، احساس ری‌ستارت شدن داشتم.😅 چون با زاویه قبلی تازه انس گرفته بودم و قرار گرفتن در قالب جدید، کار خوانش را کند می‌کرد. 📌نکته دومی که به نظرم اهمیت داشت، پرداختن به مسئله کشف حجاب رضاخانی بود. بر خلاف سایر نویسنده‌های این حوزه(که تا الان خواندم)، خانم سلطانی یک حرکت جسورانه انجام داده و وارد متن و فضای زیرپوستی دربار در آن دوران شده که تا حدی می‌توان فعالیت زنان به ظاهر روشنفکر ایرانی با تفکر غربی را در آن دید و از جزئیات دستورات درباریان در این حوزه مطلع شد. منتها نویسنده فقط به ارائه چند قاب از ممنوعیت حجاب و امر به معروف و نهی از منکر بسنده کرده که انصافا خیلی خوب هم به تصویر کشیده شده.» ✍ انصاری زاده 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.