🌱 سلام به فاطمه ای از دیار مدیترانه!
نامت را نمی دانم اما صدایت می زنم فاطمه تا دور باشی از آتش بدخواهانت.
این روزها دلت مانند موج های دریای ناآرام شَهرت، خروشان است. نمی گویم "می دانم" ، که من نادانم در درک عمری دیدن و شنیدن درد.
دردی مانند زایش فرزندت که چشیدی و کشیدی و صبر کردی و آن وقت نوری در جانت جاری شد. میان قلبت و تمام وجودت، آنگونه که تا گور و بعد از آن هم، نمی توانی چشمانت را به روی آن ببندی.
و جلوتر از درد زیبایی است. زیبایی تکرارشده ای که زمانی زنی در صحرایی بی آب، دید و از آن گفت.
می دانم، من بیرون گود ایستاده ام و چشمم به دست تو و پای دشمن است اما مادران تاریخ ساز همین بودهاند. با دستانی که نوازش کرده اند، سنگ پرتاب کرده و کور کرده و خار شده آن کس که چشم دیدن تو را ندارد.
بعد از این حرف ها، من فاطمه ای از دیار خلیج فارس، به تو ، زنی در میانه ی آتش و خون، می گویم: "روزت مبارک ای مادر. روز روز توست.
روز زنی به سان بانوی دوعالم که با همه چیزش پشت مرد و دین و فرزند و ایمانش ماند و به تاریخ و قلب ها وصل شد. روزت مبارک ای دلیر دلبرانه!"☘
✍ فاطمه ممشلی
#نامهایبهمادرمقاومت
#روز_مادر
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
❤️صبح تا ظهر جنگجوی میدان هستم، مبارزی که بارها و بارها مورد اصابت گلوله های آتشین و تیرهای جادویی قرار میگیرد و سلاحم دسته ی جاروبرقی است و کفگیر ملاقه ها و گاهی هم خودکار و کتاب در دستم . در سپاه من خودم فرمانده هستم و پسرک یک ساله ام سرباز که البته همیشه محکوم به شکست هستیم. باید بازنده ی میدان باشم تا پسرک پنج ساله ام خیالش راحت بشود تفنگ کاغذی اش خوب کار میکند، بعد هم دستی به بازوهای نحیفش بکشد و چشم هایش برق بزند از پهلوان بودنش و سربازهای نامریی سپاهش هم خوشحال بشوند.
ظهر به بعد باید جنگجوی صورتی باشم، یعنی گاه در میدان مبارزه و گاه پروانه ای در باغ رویاهای دخترکم.
باید بلد باشم چطور در میدان جنگ باشم و همزمان با لبخند صورتی هم سفر دخترک نه ساله ام شوم.
دنیای مادری دنیای شگفتی هاست، بهتر است بگویم مادر شگفتی خلقت است.❤️
✍انسیه سادات یعقوبی
#روز_مادر
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
🖊 توصیه های نویسندگی مارکتواین
💠هرچه بیشتر توضیح بدهید، من کمتر می فهمم.
⭕️ شاید فکر کنید با توضیحات اضافه و حشویات در حال توصیف بهتر موقعیت هستید؛ اما احتمالا در حال گره زدن ذهن خواننده به گره ای دیگر هستید؛ بنابراین، کوتاه، ساده و البته واضح بنویسید.
🍀🍀🍀
پ.ن: نکتهای که نویسنده بهش اشاره کرده، بسیار مهمه، اما توجه داشته باشید به این معنا نیست که ما از تکنیک موثر توصیف استفاده نکنیم؛ اتفاقا توصیف ابزاری موثر و کاربردی در جهت تفهیم حالات انسانی، فضاسازی و صحنه پردازی هست. منتها باید دقت داشته باشیم که توصیفات طولانی، سخت و پیچیده نشوند.
☕️ ادامه دارد...
✍ انصاری زاده
#داستان_نویسی
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
«...میخواهم برایت خاطرهای تعریف کنم.
بچه که بودم، با خودم حساب و کتابهای عجیبی داشتم. فکر میکردم اگر روزی دشمن به خانه و کاشانه ما حمله کند، پدر و مادرم، خواهر کوچکم و تک برادر بزرگم را نجات خواهند داد. چرا؟! چون همیشه بر این باور بودم که خواهرم کوچک است و مظلوم، برادرم هم یک دانه پسر است باید زنده و سالم باشد؛ پس قطعا کسی که باید بماند و دشمن را با شهادتش سرگرم کند، من هستم. از این تخیلات خودم خیلی راضی بودم. به خودم حق میدادم که انگار انتخاب شهادت و فداشدن، حتی از نگاه والدینم نیز من هستم.
امروز یک مادرم، برای سه فرزند. هنوز هم همانطور فکر میکنم که اگر دشمن به خانه و کاشانهام تجاوز کند، این من خواهم بود که فدا خواهم شد. بازهم انتخاب من هستم، حتی اگر ده فرزند داشته باشم.
اما امروز، مقاومت تو را که میبینم، صبوری و دلیریات را؛ میفهمم که همهچیز در فداشدن یک مادر نیست. گاهی ایثار، یعنی بگذاری و بگذری از جگرگوشهات تا فدای آرمانی بزرگ شود. این هم فدا شدن خود است، شاید نوعی جهاد هم باشد.
من تو را مادر مقاومت می نامم.
مقاومت را تو زاییدی و پرورش دادی.
مقاومت همان دانشگاه توست که من باید فرزندانم را برای آموختن و تجربه کردن، نزد تو بفرستم.
نامهی من به تو از جنس تقدیر است و غبطه...من هنوز چند پله تا عرشِ تو فاصله دارم...»
✍زهرا انصاری زاده
#نامهایبهمادرمقاومت
#روز_مادر
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
سالها می گذرد، از آن روزی که من اولین آرامشم را میان آغوشت پیدا کردم.
آغوشت با بزرگ تر شدنم بزرگ تر شد...
حالا هم هنوز دارد بزرگ می شود🥲 !اما من...
بیا در مورد من حرف نزنیم تا شرم سایه اش را روی سرم نیندازد و آنگاه من در آغوش زمین غرق نشوم. بگذار فقط آغوش دریا گونه ات مرا غرق کند.
به حرف زدن هایمان فکر می کنم احساسی ناشناخته🔎 اما آشنا در وجودم جریان می گیرد همان حس غریب اما پر مدعا همان احساس عشق✨
قلبم🫀 را درون دستانم می گذارم که تقدیمت کنم اما انگار قلب من نیست زیرا هرچه در اوست تویی، تمام بند بندش. هر چند تازگی ها این را مخفی می کنم.
دلم می خواهد مثل بچه های چهار، پنج ساله غرور نداشته باشم و بپرم درآغوشت اما خب ،این من هستم با غروری که فاصله ی بین ماست 👣
هر چند می دانم تو چقدر هوای دلم را داری و با حرف زدنهایمان آرامش را به من هدیه می دهی من از همان قلب خودم که صاحبش تویی می گویم :
صمیمانه دوستت دارم🌱☺️
✍شادی داوری
#روز_مادر
#جوانههای_جریان
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
«مادر من»
در هجوم کلمات به دنبال واژههایی میگردم تا نام پرمعنای تو را توصیف کنم.
دستانت، تجلی برکت خداوند در زندگی من بود.
چشمانت، شعلهای از محبت که مرا با بزرگی مهر الهی آشنا کرد.
لطافت کلامت، راهی به سوی عفو و بخشش خداوند برایم گشود.
مادرم، الگوی زندگی من،
مانند نخلی استوار که سایهبان آرامش و برکت زندگیام است.
هر بار که به تو فکر میکنم، آرامش جانم را در مییابم.
آمین دعاهایم را در ذکرهای عاشقانه بر سجادهات گرفتم.
دستت را میبوسم که مرا با خدا آشنا کردی.
اگر خداوند فرمود بهشت زیر پای مادر است،
چون تو روشنترین نشانهی محبت، عفو و بزرگی خداوند بر زمین هستی.
و چه زیبا گفت:
نزار قبانی:« أُمِّي... لَيْسَ فِي الدُّنْيَا سِوَاكِ
فَأنتِ جَنَّتِي وَحَبِّي وَرَحْمَتِي
(مادرم... در دنیا هیچکس جز تو نیست،
تو بهشت منی، عشق منی و رحمت منی.)
✍سیده الهام موسوی
#مادر
#روز_مادر
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوینده: حدیث انصاری زاده
نویسنده: زهرا انصاری زاده
💠تولید شده در استودیو جریان
#روز_مادر
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
▩══✾•◈📔📚📔◈•✾══▩
#معرفی_کتاب_کودک
▫️من چه کسی هستم؟
▪️نویسنده و تصویرگر: هانس ویلهلم
▫️گروه سنی: الف.ب
🔹برشی از کتاب:
✍مایکل همین طور که به آسمان پر ستاره نگاه می کرد، گفت: "والدو دنیا خیلی بزرگ است و من خیلی کوچکم. مگر نه؟"
سپس آهسته گفت: "والدین تو می توانی به من بگویی من کی هستم؟"
🌱معرفی کتاب:
در این داستان، مایکل در مطالعهای با دوستش والدو، درباره بزرگ بودن دنیا و شباهتهای بین ماشین و بدن انسان، اطلاعاتی به دست میآورد.
در ضمن متوجه میشود که خداوند او را آفریده است؛ با دیدن پدیدههای جهان، خدا را میشناسد و به او نزدیک میشود.
🌱 این آثار تنها برای کودکان نیست بلکه میتوان آنها را در قالب کتابهای والدین و کودکان گنجاند، کتابهایی که در تعامل بین اولیا و مربیان قرار میگیرند و سبب میشوند آنها با هم در یک گفتوگوی نزدیک قرار گیرند.
✍سمیرا خسروپور
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
"بسم الله الرحمن الرحیم"
"گروه نویسندگان جریان" برگزار می کند:
کارگاه تک جلسه ای "کتابــــــنار"
کارگاهی ویژه بانوان دغدغه مند برای آگاهی از "معیارهای انتخاب کتاب خوب برای کودکان"
با معرفی چندین جلد کتاب کودک با موضوعات و در گروه های سنی مختلف.
زمان: یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۷
مکان: کتاب کافه ماجرا، نبش سناباد ۱۷
هزینه کارگاه: ۱۵۰ هزار تومان
برای ثبت نام در کارگاه به آیدی @ketabnar در پیامرسان ایتا پیام دهید.