هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
👆👆👆
#بخش_سوم
✅ بشارت بزرگمهر حکیم به آمدن پیامبر اسلام (ص)
📝 بوزرجمهر (بزرگمهر) حكيم وزير انوشيروان از دين پدران خود كه گبرى مسلك و زردشتى بودند ، به دين عيسى (عليه السلام) روى آورد ، و افراد را نصيحت كرد و گفت شنيده ام كه : در آخر الزمان پيامبرى به نام محمد مصطفى (صلى الله عليه وآله) خواهد آمد ، اگر روزگار او را درك كنم نخستين ايمان آورنده به او هستم ، و اگر نيابم اميد حشر با امت او را دارم .
📝 خبر به انوشيروان رسيد و حكم دستگيرى او را صادر كرد، و به او گفت : تو با اين كار قصد شورانيدن مردم را بر ضد من داشتى ، و يا توبه مى كنى يا تو را مى كشم ، گفت مردم مرا حكيم و خردمند مى انگارند ، و فرد حكيم و فرزانه چون از تاريكى به روشنائى آمد ، ديگر به تاريكى نرود ، وگرنه بى خرد باشد ، انوشيروان حكم به زندانى كردن او داد، و در نهایت دستور داد او را كشته و مثله كردند .
#سخن_آخر
(روز ولادت پيامبر اكرم (ص) مبدأ جديد تاريخ بشريت است)
📝 شکی نیست که روز هفدهم ربیع الاول از اعیاد بزرگ اسلامی و از روزهای بسیار مهم و تاریخی است ، همانطور که ارباب تواریخ نوشته اند ، حوادث مقارن ولات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ، نشان داد برگ تازه ای در تاریخ بشریت زده شده است ، در واقع این تغییرات تکوینی، مقدمه ای بود برای تحولی که پیغمبر اکرم (ص) در جهان ایجاد کرده است ، و واقعاً تاریخ قیام آن حضرت ، تاریخ بسیار زرینی است که فصل جدیدی را در زندگی انسان ها رقم زده است .
~~~~~
#عام_الفيل سالى است كه ابرهه با لشكرش كه بر فيل سوار بودند به قصد تخريب كعبه آمد، ولى همگى نابود شدند.
#ارهاص به معنى معجزاتى است كه قبل از قيام پيامبر واقع مى شود ، و زمينه ساز دعوت او است اين واژه در اصل به معنى «پايه گذارى» و اولين رديف سنگ و آجرى است كه در زير ديوار مى نهند ، و به معنى آماده شدن «ايستادن» نيز آمده است .
http://mk6.ir/ChTeQ
🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆
https://eitaa.com/Javanmardi_langarudi
🌧أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌧
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
📝 حوادث شب ولادت حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله)
" فروریختن قسمتی از قصر شاهان جبار در مدائن و خاموش شدن آتشكده فارس ، در شب میلاد حضرت رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) ، نوید بخش آغاز عصری جديد در مسير توحيد و مبارزه با شرك بود ".
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
✅ داستان اصحاب الفیل
#بخش_اول
📝 مفسران و مورخان این داستان را به صورت های مختلفی نقل کرده اند ، و در سال وقوع آن نیز گفتگو دارند ، اما اصل داستان آن چنان مشهور است که در ردیف اخبار متواتر قرار گرفته ، و ما آن را طبق روایات معروف که از "سیره ابن هشام" و "بلوغ الارب" و "بحارالانوار" و "مجمع البیان" خلاصه کرده ایم میآوریم :
"ذو نواس" پادشاه یمن ، مسیحیان نجران را که در نزدیکی آن سرزمین میزیستند تحت شکنجه شدید قرار داد ، تا از آئین مسیحیت بازگردند ، (قرآن این ماجرا را به عنوان اصحاب الاخدود در سوره "بروج" آورده ، و ما آن را در تفسیر همان سوره مشروحاً بیان کردیم) .
📝 بعد از این جنایت بزرگ مردی بنام "دوس" از میان آنها جان سالم به در برد ، و خود را به "قیصر روم" که بر آئین مسیح بود رسانید ، و ماجرا را برای او شرح داد .
📝 از آنجا که فاصله میان "روم" و "یمن" زیاد بود "قیصر" نامه ای به "نجاشی" سلطان "حبشه" نوشت تا انتقام نصارای نجران را از "ذو نواس" بگیرد ، و نامه را با همان شخص برای "نجاشی" فرستاد.
📝 " نجاشی" سپاهی عظیم بالغ بر هفتاد هزار نفر به فرماندهی شخصی بنام "اریاط" روانه یمن کرد "ابرهه" نیز یکی از فرماندهان این سپاه بود . "ذونواس" شکست خورد ، و "اریاط" حکمران یمن شد ، بعد از مدتی ، ابرهه بر ضد او قیام کرد و او را از بین برد و بر جای او نشست .
📝 خبر این ماجرا به نجاشی رسید ، او تصمیم گرفت "ابرهه" را سرکوب کند ، ابرهه برای نجات خود موهای سر را تراشید ، و با مقداری از خاک یمن به نشانه تسلیم کامل نزد نجاشی فرستاد و اعلام وفاداری کرد . نجاشی چون چنین دید او را بخشید و در پست خود ابقا نمود .
📝 در این هنگام "ابرهه" برای اثبات خوش خدمتی کلیسای بسیار زیبا و مهمی بنا کرد که مانند آن در آن زمان در کره زمین وجود نداشت ، و به دنبال آن تصمیم گرفت مردم جزیره عربستان را به جای "کعبه" به سوی آن فرا خواند ، و تصمیم گرفت آنجا را کانون حج عرب سازد ، و مرکزیت مهم مکه را به آنجا منتقل کند .
📝 برای همین منظور مبلغان بسیاری به اطراف ، و در میان قبائل عرب و سرزمین حجاز فرستاد ، اعراب که سخت به "مکه" و "کعبه" علاقه داشتند و آن را از آثار بزرگ "ابراهیم خلیل" میدانستند احساس خطر کردند .
📝 طبق بعضی از روایات گروهی آمدند و مخفیانه "کلیسا" را آتش زدند ، و طبق نقل دیگری بعضی آن را مخفیانه آلوده و ملوث ساختند ، و به این ترتیب در برابر این دعوت بزرگ عکس العمل شدید نشان دادند و معبد "ابرهه" را بی اعتبار کردند .
📝 "ابرهه" سخت خشمگین شد ، و تصمیم گرفت خانه "کعبه" را به کلی ویران سازد ، تا هم انتقام گرفته باشد ، و هم عرب را متوجه معبد جدید کند ، با لشگر عظیمی که بعضی از سوارانش از "فیل" استفاده میکردند عازم مکه شد .
هنگامی که نزدیک مکه رسید کسانی را فرستاد تا شتران و اموال اهل مکه را به غارت آورند ، و در این میان دویست شتر از "عبد المطلب" غارت شد .
📝 "ابرهه" کسی را به داخل مکه فرستاد و به او گفت بزرگ مکه را پیدا کند ، و به او بگوید : "ابرهه" پادشاه "یمن" می گوید : من برای جنگ نیامده ام ، تنها برای این آمدهام که این خانه کعبه را ویران کنم ، اگر شما دست به جنگ نبرید نیازی به ریختن خونتان ندارم !
📝 فرستاده "ابرهه" وارد مکه شد و از رئیس و شریف "مکه" جستجو کرد ، همه "عبد المطلب" را به او نشان دادند ، ماجرا را نزد "عبد المطلب" بازگو کرد "عبد المطلب" نیز گفت : ما توانایی جنگ با شما را نداریم ، و اما خانه کعبه را خداوند خودش حفظ میکند .
📝 فرستاده ابرهه به عبد المطلب گفت ، باید با من نزد او بیایی ، هنگامی که عبد المطلب وارد بر ابرهه شد ، او سخت تحت تاثیر قامت بلند و قیافه جذاب و ابهت فوق العاده عبد المطلب قرار گرفت ، تا آنجا که "ابرهه" برای احترام او را از جا برخاست و روی زمین نشست ، و "عبد المطلب" را در کنار دست خود جای داد، زیرا نمی خواست او را روی تخت در کنار خود بنشاند ، سپس به مترجمش گفت از او بپرس حاجت تو چیست ؟ مترجم گفت : حاجتم این است که دویست شتر را از من به غارت برده اند دستور دهید اموالم را بازگردانند .
📝 ابرهه سخت از این تقاضا در عجب شد ، و به مترجمش گفت : به او بگو هنگامی که تو را دیدم عظمتی از تو در دلم جای گرفت ، اما این سخن را که گفتی در نظرم کوچک شدی تو در باره دویست شترت سخن میگویی ، اما در باره "کعبه"که دین تو و اجداد تو است و من برای ویرانیش آمدهام مطلقا سخنی نمی گویی ؟! "عبد المطلب" گفت : انا رب الإبل ، و ان للبیت ربا سیمنعه !:
" من صاحب شترانم ، و این خانه صاحبی دارد که از آن دفاع میکند " (این سخن ، ابرهه را تکان داد و در فکر فرو رفت).
👇👇👇
#تفسیرنمونه_سوره_فیل_جلد27صفحه354_360
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
👆👆👆
#بخش_دوم
📝 "عبد المطلب" به مکه آمد ، و به مردم اطلاع داد که به کوههای اطراف پناهنده شوند ، و خودش با جمعی کنار خانه کعبه آمد تا دعا کند و یاری طلبد ، دست در حلقه در خانه کعبه کرد و اشعار معروفش را خواند :
لا هم ان المرء یمنع رحله فامنع رحالک لا یغلبن صلیبهم و محالهم ابدا محالک ! جروا جمیع بلادهم و الفیل کی یسبوا عیالک لاهم ان المرء یمنع رحله فامنع عیالک و انصر علی آل الصلیب و عابدیه الیوم آلک
" خداوندا ! هر کس از خانه خود دفاع میکند تو خانه ات را حفظ کن "! " هرگز مباد روزی که صلیب آنها و قدرتشان بر نیروهای تو غلبه کنند ".
" آنها تمام نیروهای بلاد خویش و فیل را با خود آورده اند تا ساکنان حرم تو را اسیر کنند ".
خداوندا ! هر کس از خانواده خویش دفاع میکند تو نیز از ساکنان حرم امنت دفاع کن".
" و امروز ساکنان این حرم را بر آل صلیب و عبادت کنندگانش یاری فرما ".
📝 سپس عبد المطلب به یکی از درههای اطراف مکه آمد و در آنجا با جمعی از قریش پناه گرفت ، و به یکی از فرزندانش دستور داد بالای کوه ابو قبیس بروند ببیند چه خبر میشود .
📝 فرزندش به سرعت نزد پدر آمد و گفت : پدر ! ابری سیاه از ناحیه دریا (دریای احمر) به چشم میخورد که به سوی سرزمین ما میآید ، عبد المطلب خرسند شد صدا زد :
یا معشر قریش ! ادخلوا منازلکم فقد آتاکم اللّٰه بالنصر من عنده :
" ای جمعیت قریش ! به منزلهای خود بازگردید که نصرت الهی به سراغ شما آمد" این از یک سو .
از سوی دیگر ابرهه سوار بر فیل معروفش که "محمود" نام داشت با لشگر انبوهش برای درهم کوبیدن کعبه از کوههای اطراف سرازیر مکه شد ، ولی هر چه بر فیل خود فشار میآورد پیش نمی رفت ، اما هنگامی که سر او را به سوی یمن بازمی گرداندند به سرعت حرکت میکرد ، ابرهه از این ماجرا سخت متعجب شد . و در حیرت فرو رفت .
📝 در این هنگام پرندگانی از سوی دریا فرا رسیدند ، همانند پرستوها و هر یک از آنها سه عدد سنگریزه با خود همراه داشت ، یکی به منقار و دو تا در پنجه ها، تقریبا به اندازه نخود ، این سنگریزهها را بر سر لشگریان ابرهه فرو ریختند ، و به هر کدام از آنها اصابت میکرد هلاک میشد ، و بعضی گفته اند :
سنگریزهها به هر جای بدن آنها میافتاد سوراخ میکرد و از طرف مقابل خارج میشد .
📝 در این هنگام وحشت عجیبی بر تمام لشگر ابرهه سایه افکند ، آنها که زنده مانده بودند پا به فرار گذاشتند ، و راه یمن را سؤال میکردند که بازگردند ، ولی پیوسته در وسط جاده مانند برگ خزان به زمین میریختند .
📝 خود "ابرهه" نیز مورد اصابت سنگی واقع شد و مجروح گشت ، و او را به صنعاء (پایتخت یمن) بازگرداندند و در آنجا چشم از دنیا پوشید .
📝 بعضی گفته اند اولین بار که بیماری حصبه و آبله در سرزمین عرب دیده شد آن سال بود .
📝 تعداد فیلهایی را که ابرهه با خود آورده بود بعضی همان فیل"محمود" و بعضی هشت فیل و بعضی ده، و بعضی دوازده نوشته اند .
📝 و در همین سال مطابق مشهور پیغمبر اکرم (ص) تولد یافت ، و جهان به نور وجودش روشن شد ، و لذا جمعی معتقدند که میان این دو رابطه ای وجود داشته .
📝 به هر حال اهمیت این حادثه بزرگ بقدری بود که آن سال را "عام الفیل" (سال فیل) نامیدند و مبدأ تاریخ عرب شناخته شد " .
#تفسیرنمونه_سوره_فیل_جلد27صفحه354_360
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛
✅ تفسیر آیه ۱ - ۵ سوره فیل
📝 سخنرانی حضرت استاد محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره فیل- آیه ۱ - ۵
@Javanmardi_langarudi
10.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽؛
#شعور_حیوانات
👈 پیش بینی قرآن از آینده !
👈 نکته ای شگفت انگیز از موجودات دریا ...
#حضرتاستادانصاریان
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
✅ در ولادت با سعادت #رسول_خدا "صلى اللّه عليه و آله و سلّم"
#بخش_اول
📝 بدان كه مشهور بين علماى اماميّه آن است كه ولادت با سعادت آن حضرت در هفدهم ماه ربيع الاوّل بوده و علامه مجلسى رحمه اللّه نقل اجماع بر آن فرموده و اكثر علماء سنّت در دوازدهم ماه مذكور ذكر نموده اند . و شيخ كلينى و بعض افاضل علماى شيعه نيز اختيار اين قول فرموده اند . و شيخ ما علامه نورى طابَ ثراه رساله اى در اين باب نوشته مرسوم به (ميزان السّماء در تعيين مولد خاتم الانبياء) ، طالبين به آنجا رجوع نمايند .
📝 و نيز مشهور آن است كه ولادت آن حضرت نزديك طلوع صبح جمعه آن روز بوده در سالى كه اصحاب فيل ، فيل آوردند براى خراب كردن كعبه معظّمه و به حجاره سِجّيل مُعَذّب شدند و ولادت شريف به مكّه شد در خانه خود آن حضرت . پس آن حضرت آن خانه را به عقيل بن ابى طالب بخشيد و اولاد عقيل آن را فروختند به محمّد بن يوسف برادر حَجّاج و او آن را داخل خانه خود كرد و چون زمان هارون شد (خَيْزُران) مادر او آن خانه را بيرون كرد از خانه محمّد بن يوسف و مسجد كرد كه مردم در آن نماز كنند و در سَنَه ششصد و پنجاه و نُه مَلِك مُظَفَّر والى يمن در عمارت آن مسجد سعى جميل فرمود و الحال در همان حالت باقى است و مردم به زيارت آنجا مى روند . و در وقت ولادت آن حضرت غرائب بسيار به ظهور رسيده .
📝 از حضرت صادق روايت شده است كه ابليس به هفت آسمان بالا مى رفت و گوش مى داد و اخبار سماويه را مى شنيد پس چون حضرت عيسى على نبينا وآله و عليه السلام متولد شد او را از سه آسمان منع كردند وتا چهارآسمان بالا مى رفت و چون حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم متولد شد او را از همه آسمانها منع كردند و شياطين را به تيرهاى شهاب از ابواب سماوات راندند ، پس قريش گفتند : مى بايد وقت گذشتن دنيا و آمدن قيامت باشد كه ما مى شنيديم كه اهل كتاب ذكر مى كردند ، پس عَمْرو بن اُميّه كه داناترين اهل جاهليّت بود گفت : نظر كنيد اگر ستاره هاى معروف كه به آنها هدايت مى يابند مردم و به آنها مى شناسند زمانهاى زمستان و تابستان را ، اگر يكى از آنها بيفتد ، بدانيد وقت آن است كه جميع خلايق هلاك شوند و اگر آنها به حال خودند و ستاره هاى ديگر ظاهر مى شوند ، پس امر غريب مى بايد حادث شود . و صبح آن روز كه آن حضرت متولّد شد هر بتى كه در هر جاى عالم بود بر رو افتاده بود و ايوان كسرى يعنى پادشاه عجم بلرزيد و چهارده كنگره آن افتاد و درياچه ساوه كه سالها آن را مى پرستيدند فرو رفت و خشك شد و وادى سماوه كه سالها بود كسى آب در آن نديده بود آب در آن جارى شد و آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد و داناترين علماى مجوس در آن شب در خواب ديد كه شتر صعبى چند اسبان عربى را مى كشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ايشان شدند و طاق كسرى از ميانش شكست و دو حصّه شد و آب دجله شكافته شد و در قصر او جارى گرديد و نورى در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گرديد و پرواز كرد تا به مشرق رسيد و تخت هر پادشاهى در آن صبح سرنگون شده بود و جميع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمى توانستند گفت و علم كاهنان برطرف شد و سِحْر ساحران باطل شد و هر كاهنى كه بود ميان او و همزادى كه داشت كه خبرها به او مى گفت جدائى افتاد و قريش در ميان عرب بزرگ شدند و ايشان را (آل اللّه) گفتند ؛ زيرا كه ايشان در خانه خدا بودند و آمنه عليهاالسّلام مادر آن حضرت گفت : واللّه كه چون پسرم بر زمين رسيد دستها را بر زمين گذاشت و سر به سوى آسمان بلند كرد و به اطراف نظر كرد پس ، از او نورى ساطع شد كه همه چيز را روشن كرد و به سبب آن نور ، قصرهاى شام را ديدم و در ميان آن روشنى صدائى شنيدم كه قائلى مى گفت كه زائيدى بهترين مردم را ، پس او را (محمّد) نام كن و چون آن حضرت را به نزد عبدالمطّلب آوردند او را در دامن گذاشت و گفت :
شعر :
اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذى اَعْطاني
هذَا الْغُلامَ الطَّيِّب اَلاَْرْدانِ
قَدْ سادَ فِى الْمَهْدِ عَلَى الْغِلْمانِ ؛
" حمد مى گويم و شكر مى كنم خداوندى را كه عطا كرد به من اين پسر خوشبو را كه در گهواره بر همه اطفال سيادت و بزرگى دارد ".
پس او را تعويذ نمود به اركان كعبه و شعرى چند در فضايل آن حضرت فرمود .
📝 در آن وقت شيطان در ميان اولاد خود فرياد كرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند : چه چيز ترا از جا برآورده است اى سيّد ما ؟ گفت : واى بر شما ! از اوّل شب تا حال احوال آسمان و زمين را متغيّر مى يابم و مى بايد كه حادثه عظيمى در زمين واقع شده باشد كه تا عيسى به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است ، پس برويد و بگرديد و تفحّص كنيد كه چه امر غريب حادث شده است ؛ پس متفرّق شدند و گرديدند و برگشتند و گفتند : چيزى نيافتيم . آن ملعون گفت كه اِسْتعلام اين امر كار من است .
👇👇👇
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
👆👆👆
#بخش_دوم
📝 پس فرو رفت در دنيا و جولان كرد در تمام دنيا تا به حرم رسيد ، ديد كه ملائكه اطراف حرم را فرو گرفته اند ، چون خواست كه داخل شود ملائكه بانگ بر او زدند برگشت پس كوچك شد مانند گنجشكى و از جانب كوه حِرى داخل شد ، جبرئيل گفت : برگرد اى ملعون ! گفت : اى جبرئيل ، يك حرف از تو سؤال مى كنم ، بگو امشب چه واقع شده است در زمين ؟ جبرئيل گفت : محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه بهترين پيغمبران است امشب متولّد شده است ، پرسيد كه آيا مرا در او بهره اى هست ؟ گفت : نه، پرسيد كه آيا در امّت او بهره دارم ؟ گفت : بلى ، ابليس گفت : راضى شدم .
📝 از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام روايت شده است كه چون آن حضرت متولّد شد بتها كه بر كعبه گذاشته بودند همه بر رو در افتادند و چون شام شد اين ندا از آسمان رسيد كه
(جآءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا)
و جميع دنيا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخى و درختى خنديدند و آنچه در آسمانها و زمينها بود تسبيح خدا گفتند و شيطان گريخت و مى گفت :
بهترين امّتها و بهترين خلائق و گرامى ترين بندگان و بزرگترين عالميان محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم است .
📝 و شيخ احمد بن ابى طالب طبرسى در كتاب (احتجاج) روايت كرده است از امام موسى بن جعفر عليه السّلام كه چون حضرت رسول صلى اللّه عليه
و آله و سلم از شكم مادر بر زمين آمد دست چپ را بر زمين گذاشت و دست راست را به سوى آسمان بلند كرد و لبهاى خود را به توحيد به حركت آورد و از دهان مباركش نورى ساطع شد كه اهل مكه قصرهاى بُصْرى و اطراف آن را كه از شام است ديدند و قصرهاى سرخ يمن و نواحى آن را و قصرهاى سفيد اصطخر فارس و حوالى آن را ديدند و در شب ولادت آن حضرت دنيا روشن شد تا آنكه جنّ و انس و شياطين ترسيدند و گفتند در زمين امر غريبى حادث شده است و ملائكه را ديدند كه فرود مى آمدند و بالا مى رفتند فوج فوج و تسبيح و تقديس خدا مى كردند و ستارهها به حركت آمدند و در ميان هوا مى ريختند و اينها همه علامات ولادت آن حضرت بود و ابليس لعين خواست كه به آسمان رود به سبب آن غرائب كه مشاهده كرد ؛ زيرا كه او را جائى بود در آسمان سوّم كه او و ساير شياطين گوش مى دادند به سخن ملائكه ، چون رفتند كه حقيقت واقعه را معلوم كنند ، ايشان را به تير شهاب راندند براى دلالت پيغمبرى آن حضرت صلى اللّه عليه و آله و سلّم .
#منتهےالآمال_شیخ_عباس_قمے_جلد_اول_فصل_دوم_صفحه54و55و56و57
🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆
@Javanmardi_langarudi
🌧أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌧
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
💕 إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
بی تردید باطل نابود شدنی است 💕
#سوره_اسراء_آیه81
#ترجمه_حضرت_استاد_انصاریان
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
🌤 ای #صاحب_امر ! ای #امام_زمان ! ، ای #مظهر_غیب و ای #مظهر_شهود !
🌤 تو كه هستی كه به بازوی تو نوشته :
« وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا »¹؟
🌤 تو كه هستی كه در شأن تو خدا فرموده :
« وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها »²؟
🌤 تو همان كسی هستی كه خداوند تعالی تمام انبياء را به #ظهور تو خشنود مىكند و رنج و محنت همه ، به وجود تو سر مىآيد و #نتيجهی_خلقت و #ثمرهی_بعثت به هستی تو ظاهر میشود .
#پےنوشت
۱. هداية الكبرى، ص۳۵۷.
۲. و زمين به نور پروردگارش روشن شود. (الزمر، آیه ۶۹)
#برگرفته از بیانات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
،، احکام و مسائل شرعی ،،
👆👆👆 #بخش_دوم 📝 پس فرو رفت در دنيا و جولان كرد در تمام دنيا تا به حرم رسيد ، ديد كه ملائكه اطراف حر
﷽؛
💎 چون شام میلاد پیامبر اکرم صلےاللهعلیهوآله شد ، این ندا از آسمان شنیده شد :
" وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
و بگو ؛ حقّ آمد و باطل نابود شد ، یقیناً باطل ، نابود شدنى است ".
#سورهاسراءآیه81
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
✅ حوادث مقارن ولادت پیامبر (ص)
#بخش_اول
#حوادث_شب_ولادت
📝 در روایات ما آمده است که در شب ولادت آنحضرت حوادث مهم و اتفاقات زیادی در اطراف جهان بوقوع پیوست که پیش از آن سابقه نداشت و یا اتفاق نیفتاده بود که از جمله «ارهاصات » بوده بدانگونه که در داستان اصحاب فیل ذکر شد ، و در قصیده معروف برده نیز آمده که چند بیت آن چنین است :
" یوم تفرس منه الفرس انهم قد انذروا بحلول البؤس و الفئم و بات ایوان کسری و هو منصدع کشمل اصحاب کسری غیر ملتئم النار خامدة الانفاس من اسف علیه و النهر ساهی العین من سدم و ساء ساوه ان غاضت بحیرتها و رد واردها بالغیظ حین ظم کان بالنار ما بالماء من بلل حزنا و بالماء ما بالنار من ضرم "
📝 و شاید جامعترین حدیث در این باره حدیثی است که مرحوم صدوق «ره » در کتاب امالی به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده و ترجمه اش چنین است که آنحضرت فرمود :
" ابلیس به آسمانها بالا می رفت و چون حضرت عیسی بدنیا آمد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا می رفت ، و هنگامی که رسول خدا «ص » بدنیا آمد از همه آسمانهای هفتگانه ممنوع شد ، و شیاطین بوسیله پرتاب شدن ستارگان ممنوع گردیدند ، و قریش که چنان دیدند گفتند : قیامتی که اهل کتاب می گفتند بر پا شده !
عمرو بن امیه که از همه مردم آن زمان به علم کهانت وستاره شناسی داناتر بود بدانها گفت :
" بنگرید اگر آن ستارگانی است که مردم بوسیله آنها راهنمائی می شوند و تابستان و زمستان از روی آن معلوم گردد پس بدانید که قیامت بر پا شده و مقدمه نابودی هر چیز است و اگر غیر از آنها است امر تازه ای اتفاق افتاده ".
" و همه بتها در صبح آن شب به رو در افتاد و هیچ بتی درآن روز بر سر پا نبود ، و ایوان کسری در آن شب شکست خورد وچهارده کنگره آن فرو ریخت . و دریاچه ساوه خشک شد . و وادی سماوه پر از آب شد ".
" آتشکده های فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گردید ".
" و مؤبدان فارس در خواب دیدند شترانی سخت اسبان عربی را یدک می کشند و از دجله عبور کرده و در بلاد آنها پراکنده شدند ، و طاق کسری از وسط شکست خورد و رود دجله در آن وارد شد ".
" و در آن شب نوری از سمت حجاز بر آمد و همچنان بسمت مشرق رفت تا بدانجا رسید ، فردای آن شب تخت هر پادشاهی سرنگون گردید و خود آنها گنگ گشتند که در آنروز سخن نمی گفتند ".
" دانش کاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گردید ، و هر کاهنی که بود از تماس با همزاد شیطانی خود ممنوع گردید ومیان آنها جدائی افتاد ".
" آمنه گفت : بخدا فرزندم که بر زمین قرار گرفت دستهای خود را بر زمین گذارد و سر بسوی آسمان بلند کرد و بدان نگریست ، و نوری از من تابش کرد و در آن نور شنیدم گوینده ای می گفت : تو آقای مردم را زادی او را محمد نام بگذار ".
" آنگاه او را به نزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفته بود به عبد المطلب گزارش دادند ، عبد المطلب او را در دامن گذارده گفت:
الحمد لله الذی اعطانی هذا الغلام الطیب الاردان قد ساد فی المهد علی الغلما
" ستایش خدائی را که به من عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبو را که در گهواره بر همه پسران آقا است ".
" آنگاه او را به ارکان کعبه تعویذ کرد (1) و در باره او اشعاری سرود ".
" و ابلیس در آن شب یاران خود را فریاد زد (و آنها را بیاری طلبید) و چون اطرافش جمع شدند بدو گفتند :
ای سرور چه چیز تو را به هراس و وحشت افکنده ؟
گفت : وای بر شما از سر شب تابه حال اوضاع آسمان و زمین را دگرگون می بینم و بطور قطع درروی زمین اتفاق تازه و بزرگی رخ داده که از زمان ولادت عیسی بن مریم تاکنون سابقه نداشته ، اینک بگردید و به بینید این اتفاق چیست ؟
آنها پراکنده شدند و برگشتند و اظهار داشتند : ما که تازه ای ندیدیم ".
" ابلیس گفت : این کار شخص من است آنگاه در دنیا به،جستجو پرداخت تا به حرم مکه رسید ، و مشاهده کرد فرشتگان اطراف آن را گرفته اند ، خواست وارد حرم شود که فرشتگان بر او بانگ زده مانع ورود او شدند ، به سمت غار حریٰ رفت و چون گنجشکی گردید و خواست در آید که جبرئیل بر او نهیب زد :
برو ای دور شده از رحمت حق ! ابلیس گفت : ای جبرئیل از تو سؤالی دارم ؟
گفت : بگو ، پرسید : از دیشب تاکنون چه تازه ای در زمین رخ داده ؟
پاسخ داد : محمد 'صلی الله علیه و آله' به دنیا آمده .
شیطان پرسید : مرا در او بهره ای هست ؟ گفت : نه .
پرسید : در امت او چطور ؟ گفت: آری . ابلیس که این سخن را شنید گفت : خوشنود و راضیم ".
📝 و در حدیث دیگری که در کتاب کمال الدین نقل کرده چنین است که در شهر مکه شخصی یهودی سکونت داشت و نامش یوسف بود ، وی هنگامی که ستارگان را در حرکت و جنبش مشاهده کرد با خود گفت :
این تحولات آسمانی بخاطر ولادت همان پیغمبری است که در کتابهای ما ذکر شده که چون بدنیا آید شیاطین رانده شوند و از رفتن به آسمانها ممنوع گردند. و چون صبح
👇👇👇