eitaa logo
مسیر نوکری
2.6هزار دنبال‌کننده
880 عکس
660 ویدیو
166 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
3. زمزمه.mp3
3.73M
( سلام الله علیها ) بابا بابا بابا ... کجا بودی بابا ، سرت گرفته بوی خون کجا بودی روی لباتِ جای خیزرون همه محاسنت شده دوباره رنگ خون خیلی عوض شده شکل سرت ، بابا حق داره که سرِ تورو نشناسه دخترت امشب به جای طشت رو دست من بخواب لالایی میخونم برای تو جای مادرت فدای خشکیِ لبت که تشنه کُشتنت برات بمیرم ، آخه تشنه سر بریدنت ربوده شد به دستشون عبا و پیرهنت میخوان عذاب بِدن این دخترِ تورو هی پیش روم دست میکنند انگشتر تورو میسوزونند منو لبخند دشمنت نشون میدن جایزه هارو واسه کُشتنت یکی نبود بگه اگر چه با تو دشمنند یه دختر ِسه ساله رو کتک نمیزنند به طعنه و کنایه قلبشو نمیشکنند توو کوچه های شام ما بینِ ازدحام منو زدند هر وقت که گفتم بابام رو میخوام اصلا برای ما هیچ یاوری نبود بابا ببین تموم پیکرم شده کبود 8/5/1401 https://eitaa.com/javdafshani
4. گریز مدینه.mp3
2.15M
سلام الله علیها وگریز به ( سلام الله علیها ) یکیش رو برات گفتم که چرا سر رو نشناخت ، آخه وضع سر به هم ریخته بود ، اما اهل ذکر یه دلیل دیگه نقل میکنند ، میگن دلیل دومش این بود ... ، طاقتش رو داری بگم یا نه ؟ ... از شدت ضربت سیلی که بهش زدند ، دیگه چشماش تار می دید ، هی دست میکشید ، حسییین ... به نظرمن این دلیل دومی درست تره ، چرا میگی دلیل دوم درست تره ؟ به خاطر اینکه سیدا ... یه سیلی مدینه به مادر زدند ، از موقعی که سیلی زدند ، دیگه مادر سردرد میکرد ، دستمال به سرش می بست ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ » [ مناقب ابن شهر آشوب ، ج ۳ ص ۱۳۲ به بعد ] ... اونقدر سیلی مدینه سنگین بود ، ... لا اله الا الله ... آی مادر مادر ... یه بیت بخونم : سیلی گرفت قدرت بینایی مرا دیوار میکند کمکم راه میروم بگو یا زهرا ... یا زهرا ... 8/5/1401 https://eitaa.com/javdafshani
کانال ایتا : https://eitaa.com/javdafshani کانال تلگرم : https://t.me/javdafshani 29/4/1402
5. زمینه.mp3
4.32M
( سلام الله علیها ) از ره آمدی ای ، بابای غریبم از هجر تو بابا ، زار و بی شکیبم نظر کن به حال پریشانم شدم جان به لب ای پدر جانم ( پدرجان، حسین ... ) تکرار در غربت اسیرم داغت کرده پیرم جا دارد برایت از غُصه بمیرم منو این دو دستی که شد بسته تو و زخمِ ابرویِ بشکسته ( پدرجان، حسین ... ) تکرار با چشمانِ تارم ، می دیدم سرت را گاهی بینِ تشت و گاهی رویِ نی ها ... منو گریه و ناله ی هر شب پرستارِ من ، عمه جان زینب ( پدرجان، حسین ... ) تکرار یا اَبَتا یا حسین ... 8/5/1401 https://eitaa.com/javdafshani
6. واحد.mp3
3.97M
( سلام الله علیها ) عجز اگر آید به دیدارم جوابش می‌کنم کاخ اگر کوه اُحد باشد خرابش می‌کنم پرده های قصر افتاد از طنین ناله ام کفر اگر در پرده باشد بی‌نقابش می‌کنم مدح باب علِم طاها گر چه اینجا باب نیست در میان شامیان امروز بابش می‌کنم یک رساله از کِراماتم اگر در دسترس نیست می نویسم ، بعدها صدها کتابش میکنم دارم از بابا بزرگ خویش ارث روشنی در شعاعم ، ذره باشد آفتابش می‌کنم از خدایم اِذن دارم زیر این سقف کبود هر دعایی را بخواهم مستجابش میکنم سفره دار روضه‌ی بابا منم با دست خویش گندمی گر نذر گردد آسیابش می‌کنم زنده باشم ، بعد از این ای عمه جان ، گهواره ای عاقبت میسازمو نذر ربابش میکنم آستین پاره ای دارم خدا را شاکرم بر سرم در پیش نامحرم حجابش می‌کنم ... 8/5/1401 https://eitaa.com/javdafshani
7. ذکر پایان.mp3
3.94M
( سلام الله علیها ) حیدر نسب و فاطمه سیماست رقیه آرام دلِ عمه و باباست رقیه دلتنگِ رخِ فاطمه کمتر شود ارباب تا آینه ی حضرت زهراست ، رقیه جز او چه کسی لایق این جمله ی زیباست دُردانه ی یکدانه ی باباست « رقیه ... » انگار خداوند به او داده جنان را وقتی به روی شانه ی سقاست رقیه یک قطره ز دریای حسین است ولیکن در نوع خودش وسعت دریاست ، رقیه بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا ... تشنه ی عشق حسین ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا پدر فدای سرِ نورانیت سنگِ جفا که زد به پیشانیت ؟ « وای حسین ... » تکرار 8/5/1401 https://eitaa.com/javdafshani
30/4/1402
یك باغ پُر از غنچه كه پرپر كردند نامردیِ خود دو صد برابر كردند در پیشِ دو چشمانِ پُر از اشک رباب دعوا سرِ گهواره ی اصغر كردند ... @javdafshani
1. مناجات.mp3
2.45M
( عجل الله تعالی فرجه ) از خودم می‌پرسم آیا می‌شود او را ببینم ؟ آن غریب آشنا را می‌شود آیا ببینم ؟ اشک می‌ریزم اگر حرفی از او در بین باشد اشک می‌ریزم‌ اگر نامی از او حتی ببینم رد پایش را اگر در خلوت « علامه حلی » دستخطش را اگر در بین کاغذها ببینم از نگاه ِ« سیدبحرالعلوم » آن ماه را آه ! در میان سینه‌زن‌ها ظهر عاشورا ببینم دیدند سید بحرالعلوم ، پابرهنه ، عمامه اش رو برداشته ، عباشو برداشته ، داره توو دسته عزاداری می دود ، به سرش میزنه ، گفتند : آقا ، در شان شما نیست ، شما عالم هستید ، مرجع تقلید هستید ، صدای ناله اش بلند شد ، چی دارید میگید ؟ آقا امام زمان عج داره پا برهنه می دود ... یا به چشم « سید » او را بینِ سرداب مقدس در دلِ تاریک شب در سجده و نجوا ببینم 12/5/1401 https://eitaa.com/javdafshani
2. بست بر روی سر.mp3
8.53M
( علیهم السلام ) بست روی سر عمّامۀ پیغمبر را رفت تا بلکه پشیمان بکند لشگر را ... 12/5/1401 https://eitaa.com/javdafshani
( علیهم السلام ) بست روی سر عمّامۀ پیغمبر را رفت تا بلکه پشیمان بکند لشگر را من به مهمانی‌تان سوی شما آمده‌ام یادتان نیست نوشتید بیا ؟ آمده‌ام ننوشتید بیا کوه فراهم کردیم ؟ پشت تو لشکر انبوه فراهم کردیم ننوشتید زمین‌ها همه حاصل‌خیزند ؟ باغ‌هامان همه دور از نفس پاییزند ننوشتید که ما در دلمان غم داریم ؟ در فراوانی این فصل ، تو را کم داریم ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه ؟ نامه نامه لکَ لبّیک اباعبدالله حرف‌هاتان همه از ریشه و بُن باطل بود چشمه‌هاتان همگی از دِه بالا گِل بود باز در آینه ، کوفی صفتان رخ دادند آیه‌ها را همه با هلهله پاسخ دادند نیست از چهرۀ آیینه کسی شرمنده که شکم‌ها همه از مال حرام آکنده بی‌گمان در صدف خالی‌شان دُرّی نیست بینِ این لشکر وامانده دگر حرّی نیست بی وفایی به رگ و ریشه آن مردم بود قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود؟ آی مردم ، پسر فاطمه یاری می‌خواست فقط از آن همه یک پاسخ آری می‌خواست چه بگویم به شما ؟ هست زبانم قاصر دشت لبریز شد از جملۀ هل مِن ناصر در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت اومد میون میان ، فرمود : « هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی ؟ » ... این صدا تا به خیمه رسید ، صدای ناله ی زنها بلند شد ... حضرت به خیمه ها خیلی حساس بود ، تا صدای ناله ی زنها رو شنید برگشت ... در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت ناگهان کودک شش ماهه علَم را برداشت همه دیدند که در دشت هماوردی نیست غیرآن کودک گهواره‌نشین مردی نیست چون اباالفضل به ابروی خودش چین انداخت ... خویش را از دلِ گهواره به پائین انداخت خویش را از دل گهواره می‌اندازد ماه تا نماند به زمین حرف اباعبدالله آیه آیه رجز گریه تلاوت می‌کرد با همان گریۀ خود غسل شهادت می‌کرد گاه در معرکه آن کار دگر باید کرد گریه بُرَّنده‌تر از تیغ عمل خواهد کرد عمقِ این مرثیه را اشک و علَم می‌دانند داستان را همه ی اهل حرم می‌دانند بعد عبّاس دگر آب سراب است سراب غیر آن اشک که در چشمِ رباب است ، رباب مرغ در بینِ قفس این در و آن در می‌زد هی از این خیمه به آن خیمه زنی سر می‌زد آه ، بانو ! چه کسی حال تو را می‌فهمد ؟ علی از فرط عطش سوخت خدا می‌فهمد می‌رسد نالۀ آن مادرِ عاشورایی زیر لب زمزمه دارد : پسرم لالایی کمی آرام که صحرا پُرِ گرگ است علی و خدای من و تو نیز بزرگ است علی میروی زیر عبای پدرت « آهسته ... » کودک من ! به سلامت سفرت آهسته پسرم ، می روی آرام و پُر از واهمه‌ام بیش‌تر دل‌نگرانِ پسر فاطمه‌ام پسرم ، شادی این قوم فراهم نشود تاری از موی حسین بن علی کم نشود تیر، حس کردی اگر سوی پدر می‌آید کار از دست تو ، از حلقِ تو بر می‌آید (3) خطری بود اگر، چاره خودت پیدا کن قد بکش، حنجره‌ات را سپرِ بابا کن ... : 12/5/1401 https://eitaa.com/javdafshani