⬛◽
#فرماندهاى_مقتدر_و_دوست_داشتنى
◽⬛
🌷 #قسمت_28 🌷
سرانجام روز موعود براى آغاز عمليات فرارســيد. روز ۱۴ دى ۱۳۵۸ ،نيروهاى سپاه، از دو محور كار را شروع كردند. گروهى از رزم آوران با جلودارى ســردار #شــهيد_غلامرضا_قربانىمطلق از داخل #پــاوه، در امتداد جاده خروجى شــهر ســرگرم پاكســازى قدم به قدم مواضع #ضدانقلاب شدند و در محور دوم، #احمد و همرزمانش از سمت جوانرود، كار پاكســازى جاده به سمت #پاوه را آغاز كردند. با الحاق نيروهاى دو محور، به لطف الهى محاصره #پاوه شكسته شد. #احمد پس از فتح #پاوه، با حكم #سردار_بروجردى، به ســمت فرماندهى واحد عمليات #سپاه_پاوه منصوب شــد و تا اواخر ارديبهشت ســال ۱۳۵۹ ،يك سره همّ و غم خود را مصــروف طراحى و برنامه ريزى جهت كار پاكســازى مناطق آلوده و آزادســازى روســتاها و ارتفاعات سوق الجيشــى حومه #پاوه كــرد. به تدريج، شــمارى از جوانان انقلابى و مخلص اعزامى، به جمع قواى معدود #احمد در #سپاه_پاوه افزوده شدند. جوانان مؤمــن و جان بر كفى كه ضمــن زدن زانوى تلمذ در شيوه رزمى #ســردار_متوسليان و به گوش جان سپردن آموزه هاى گرانسنگ وى، يك شبه ره صد ساله رفتند و به فاصله اى كوتاه، خود در زمره سرداران زبده سپاه اســلام در جبهه هاى غرب و جنوب به شــمار آمدند. از جملــه آنان مى توان بزرگوارانى همچون ســرداران #شــهيد_اكبر_حاجىپــور، #بهمن_نجفى، #احمــد_بابايى،
#سيدمحمدرضا_دستواره و... را نام برد. با مساعى پيگير #احمد و حمايت بى دريغ #ســردار_بروجردى، به تدريج آمار نفرات #ســپاه_پاوه بالا آمد و به تبع آن، توان رزمى نيروهاى انقلاب در جبهه #پاوه نيز افزايش يافت.
🆔️ @javid_neshan
🌻 #احمد_متوسلیان_به_روایت_کوچه_نقاشها 🌻
🌻 #قسمت_5 🌻
_خاطره اختصاصی از #حاج_احمد دارید؟
دو مرتبه در عمرم دیدم که شانههای #حاج_احمد لرزید. یک بار در #عملیاتبیتالمقدس، وقتی که با هم آمدیم بالای سر #شهید_حسین_قجهای. وقتی چندنفر از بچهها نتوانستند #حسین_قجهای که در محاصره بود را به عقب برگردانند. من چون در اطلاعات بودم، موتور داشتم. #حاج_احمد به من گفت: برو سراغ حسین. حاجی هم همراه من آمد. مقداری که جلو رفتیم، شدت تیراندازی به حدی زیاد بود که دیگر نتوانستیم ادامه دهیم. به هر صورت یک ساعت صبر کردیم تا راه باز شد. ما با موتور آمدیم و به موقعیت #حسین_قجهای رسیدیم. موتور را خاموش کرد و بین مجروحین رفتیم. امدادگرها هم رسیده بودند و به بعضی از مجروحین که دو روز آب نخورده بودند، آب میدادند. به خودم که آمدم دیدم #حاج_احمد نیست. برگشتم و دیدم شانههای #احمد میلرزد. حاجی حسین را پیدا کرده و بالای سر او نشسته بود. وقتی به شهر رفتیم همه روبه روی #مسجدجامع_خرمشهر جمع شده بودند. حاجی که وارد شد همه صلوات فرستادند. #حاج_احمد گفت: ای کسانی که بر زمین های #خرمشهر خوابیده اید، شما جانتان را فدایی کردید و این شهر را آزاد کردید. بعد شروع کرد به نام بردن تک تک بچهها: #حسین_قجهای، #محسن_وزوایی، #احمد_بابایی، #محمود_شهبازی، و.... .
_بار دوم که #حاج_احمد گریه کرد کجا بود؟
در #پاوه، برای فرمانده ژاندارمری منطقه بود.
"تمام"
•┈•••✾•♡🌻♡•✾•••┈•
🆔️ @javid_neshan
•┈•••✾•♡🌻♡•✾•••┈•