eitaa logo
جیم
135 دنبال‌کننده
148 عکس
161 ویدیو
0 فایل
نقطه‌ی‌جیم
مشاهده در ایتا
دانلود
در گوشه‌ای رفت و خودش را بر زمین انداخت آرام و رام اما تنهاتر از هر وقت و هر ساعت که می‌دیدید او را یکه و تنها در خانه‌ی خاموش شاید دست بر دیوار می‌آمد اما به هرصورت نشست و سر به زانو برد و پاهایش پاهای سردش را بغل کرد و نوازش کرد وانگه دو پیمانه گویا که فرصت تا قیامت هست غافل ز دنیا و هر آن‌چیزی که در اوست از نخ‌نما و پاره‌ی جیب قبای خود برون آورد گاهی بهم می‌ریخت گاهی آن طمانینه که هر وقت و همیشه در چهره‌اش خود را نشان می‌داد گم می‌شد و چشم‌هایش می‌دویدند گویا حضور یک نفر را در پیش رو یا پشت سر این‌گوشه آن‌گوشه مثل شبح یا سایه حس می‌کرد انگار می‌ترسید یا ترسیده باشد رویش بدان سو می‌پرید و می‌پرید از جا رفتار او یک باره مثل دزدها می‌شد محتاط گاهی بیش از اندازه لرزی بسان باد روی دوش گندمزار او را تکان می‌داد بر پیکر او می‌دوید و پا تا سرش را زیر پای خود لگد می‌کرد و مثل روح [کز جان میت می‌رود بیرون] بیرون می‌دوید از او از خود خجالت می‌کشید اما چون دیوانه یا کودک بر او [مخصوصا از آن رو که او ترسیده شاید ] حرج یا جای ایراد و ملامت نیست اما نمی‌دانیم ما، او نیز وانگه چه شد یک‌باره بر جایی نگاهش ماند باز او به حال سابقش برگشت آرام و رام اما ساکن بی‌تکانی یک جام در دستش دست دیگر نیز بر روی دیگر دست او چسبید جامش را وای اگر بودید آنجا پیش او ناب دقایق را برای لحظه‌ای ای کاش می‌دیدید ! خیرگی از چشم او چون اشک روی گونه‌اش می‌ریخت را ای کاش می‌دیدید ! مثل یک موسیقی غمناک تکرار یک نُت بود یک نت که می‌گوید: نشد ! تکرارِ حسرت‌بار یک نت غمناک، خیره تا قیامت خیره بر آن لحظه می‌مانید بی‌پناه و تکیه‌گاه و دستگیری غرق در آنید تنها یا که تنهاتر نبض او بر التهاب سینه‌ی او سفت می‌کوبید و مثل تیغ در قلبش فرو می‌رفت همان‌جا او فرو می‌مرد یک‌بار دیگر نیز قلب او ناگاه می‌لرزید باز هم تکرار مانده او غافل ولی از هرچه از سینه از کوبیدن از غفلت ای‌کاش آهی می‌کشید و ناله‌ای می‌کرد ناگه جام دیگر بر زمین افتاد زنگ ظریف و نازکی او را بخود آورد زنگی که او می‌گفت: (حسرت بود با همان گام و همان آهنگ) او را از مغاک سهمگین لحظه‌ی در خود فرورفتن برون آورد و پرتش کرد کجا انداخت او را هم نمی‌دانیم بر لب ساحل ؟ آیا باز در ژرفنای لحظه‌ای دیگر ؟ برخاست از جا چندی قدم زد، دست بر دیوار شاید باز هم تکرار
حضرت محمد (ص): از سوی یمن بوی خدا می‌شنوم
ما در اوج آسایش و امنیت یادمان می رود به هم محبّت کنیم، عشق بورزیم، در آغوش بکشیم. اینها کجایِ قصّه ی این تاریخ اند؟ که در ناامن ترین شرایط هم همدیگر را در آغوش می کشند تا اگر جان دادنی در میان است با هم جان دهند. و شاید اصلا همین جاست که حیاتِ واقعی ظهور می کند، و « محبّت » که گمشده ی بشرِ امروز است به صحنه می آید ؛ همین جا که در مقابل تمامِ ظلم قد عَلَم کنی و بی هیچ شک و تردیدی تا آخرش پایِ کار بمانی. « غایت خلقت جهان، پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد بر هرچه ترس و شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند» زبانم قفل کرده 💔 و کجاست قلمی که بنوازد این صحنه ها را ؟؟!!!!! @nanetazeh
جیم
همبستگی ساکنان شهر مالموی سوئد با مردم غزه @TasnimNews
شبیه سفره نیست ؟ نمی‌دانم بگویم سفره کی تا درست از آب دربیاید ! بهرحال سفره‌ای که هرکسی سرش را می‌گیرد تا پهن شود هرگاه جماعتی دور چیزی حلقه زدند بدانید آنجا عالمی برپا شده و آن‌ها که سرگردانند و بی‌جا، می‌آیند و می‌توانند بر سرش بنشینند! از پشه‌ها دور چراغ ایوان خانه‌تان بگیرید تا خودتان وقتی برای تماشای بازی هوادار می‌شوید و سرو صدا براه می‌اندازید یا در خانه تخمه می‌خرید تا تخمه خوب حواس همه‌تان را از چیزی جز بازی پرت کند تا حتی خودتان هم حذف شوید و فقط یک چیز بماند ؛ عالَم دیدیم که فوتبال بدون هوادار فوتبال نبود و کم‌کم اهل فن به تقلا افتادند تا صدای هوادارها را با هوش مصنوعی روی پخش زنده سوار کنند تا بالاخره فوتبال بشود ... بگذریم ... سفره را می‌گفتم سفره مادربزرگ سفره اهل‌بیت سفره‌خانه همه از این دستند و البته مراتب هر کدام متفاوت است سفره این وسط چکار می‌کند نمی‌دانم فوتبال با سفره بپا نمی‌شود وسط فوتبال همه باید داد بزنند وسط هیئت هم صدای سینه و ذکر فضا را پر می‌کند ولی بالاخره توی هیئت شام باید ایثار در میان است و امروز آدم‌ها جانشان را وسط گذاشته‌اند و اینگونه طرفدار پیدا کرده است و دشمن خبیث و منحوس و پست و خودخواه دارد از فرط تنهایی دست و پا می‌زند سفره‌ی پهنی است ببخشید زیادی سفره سفره کردم آنقدر پهن که جا برای همه هست برخلاف سفره‌هایی که ما می‌اندازیم ! سفره‌های ما کوچک‌اند و هرکسی نمی‌تواند بیاید و سرش بنشیند ولی وسعت امام خمینی را نگاه کنید اینکه نام امام را آوردم الکی نگفتم ولی اینکه چرا ایشان را از همه جدا کردم طولانی می‌شود فقط به این اشاره کنم که او از همه بزرگ‌تر بود و زمانه را بهتر از هرکسی می‌شناخت و پس از او هرکه کار خدا می‌کند از وجود اوست واگرنه آقایان همه کنار کشیده و دست برداشته بودند به هرحال سفره سه رنگ قشنگی است و زیاد خواهان دارد مبادا ما از هواداران نباشیم که فمن یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب از گذشته به نان و پنیر و خیار می‌گفتند پرچم ساده است ولی همه و هرکس دست‌پختش را آورده و وسط گذاشته و دور هم نشستن و پرچم خوردن از چلوکباب دشمن که حراممان باد خوش‌مزه‌تر است مخصوصا ما که رزق امام حسین می‌خوریم ای‌کاش این سفره که هم صفا داشت و هم رونق گرفته را دریابیم ... مولاعلی می‌فرمود اگر بازار باطل پر رونق است از گذشته چنین بوده و اگر بازار حق کساد ای بسا و شاید شاید مولا با امیدش این روزها را می‌دیده و این شاید بقول مرتضی از دل شکاک من است که برآمد خوب است به این سفره فکر کنیم و ببینیم در خانه بودن و بازارهای مجازی را چک کردن و کلافه بودن و فضولی و کین‌توز بودن و حرص داشتن و مراقب یک مرگ تمیز تنها بودن را خواهانیم یا بیرون زدن و خنکا را با صورت لمس کردن و امید را بچشم دیدن و شور و معنی پا داشتن و دست دادن هم‌دلی و هم‌صدایی و سادگی را دریافتن ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در غزه غذا کم است، اما این پسربچه به گربه‌ای که به او پناه آورده غذا می‌دهد... ☫به جمع سربازان گمنام بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3617980416C11748e2114
جیم
در غزه غذا کم است، اما این پسربچه به گربه‌ای که به او پناه آورده غذا می‌دهد... ☫به جمع سربازان گمنا
در غزه غذا کم است اما این پسر (بچه) ما بزرگ شده‌ایم و درگیریم که زن و مردیم و هزارتا فکر و خیال برای زن و مرد بودنمان داریم ولی حواسمان نیست که دیگر بچه نیستیم! ما بچه‌ها را از خانه‌ی خیالی که با پشتی‌های توی خانه می‌سازند بیرونشان می‌کنیم و پرتشان می‌کنیم توی جهانی که به اصطلاح می‌گوییم: (واقعیت دارد) جهان سردردانه و کلافه و حریص و بخیل و ترسو زیستن را می‌گوییم واقعیت دارد و به آن‌ها یاد می‌دهیم که بالاخره یا خدا یا دنیا سنگشان می‌کند و حواسمان نیست که او بامحبتِ کودکانه‌اش در خانه‌ی خیالش، باور می‌کند که خدا سنگش می‌کند و ما زبان‌بسته‌های ترسو خودمان باور نداریم ... او با همین خیالش سیر از غذاست و پر حرارت و از شور لبریز ولی ما بیچاره‌ها که فقط خور و خواب می‌فهمیم و از ترس، مثل جماعت یهودیم و به آیین آنان، از بازی‌گوشی‌هایشان کلافه می‌شویم و بر سرشان داد می‌زنیم. نه چون خیرخواهشان شده‌ایم! نه! چون از خیالِ لبریز از حیات آنان بی‌بهره‌ایم و در واقعیت‌مان بر سر آنها داد می‌زنیم ... و حوصله‌ی رخت شستن و مادر و پدر بودن را نداریم ... ما پدر و مادر نیستیم یک مشت مسئول وظیفه‌ایم که به‌ما محول شده‌اند و باید کار کلافه‌ کننده را هرطور شده به سرانجام برسانیم و برگ‌های جریمه بچه‌ها را پر کنیم و سوار ماشین پلیسمان شویم و جیم مثل جن انگشت را بزنیم و روی مبل بیافتیم و کپه مرگمان را بگذاریم چرا که فردا هم موظفیم چرا که توی چشم دیگرانیم که ازشان نفرت داریم و باید دهان پرحرفشان را نسبت به تمیزی حرف و لباس و موی بچه‌هایمان، ببندیم تا هرچه بیشتر شبیه واقعیت ما بشوند! به خاک و گربه و غذای کثیف دست نزنند که کثیف نشوند و اگر مریض شدند چک می‌خورند که چرا گذران وقت احمقانه‌ی ما در فضای مجازی را مختل و بحرانی کرده‌اند و دل کین‌توزمان خوش است که چقدر دوستشان داریم و جلوی دیگران نازشان می‌کنیم ... بگذریم این بچه‌ای که می‌بینید و خدا و اولیای او گفتند معصوم است و ما گناهکار، برای من سوژه‌ی هیچ آیه و روایتی و شعری نشد با غذا دادنش به گربه حس کردم خدا هم همینجوری به ما رزق می‌دهد توی دهانمان می‌گذارد و دستش را با ما تمیز می‌کند خیال او سیر سیر است و خلق خدا از سیری جانش بهره‌مندند و جمع! می‌شود دور ما و گرسنگی و حرص چشم و دلمان خالی باشد که هست! می‌شود هم توی هم بتابیم و سیر باشیم و غافل از سیری و گرسنگی بچه‌ها توی خیالند و عصمتشان از نسبتشان با همین خیال رقم می‌خورد و تا زمانیکه آدمی بتواند این نسبت را حفظ کند معصوم می‌ماند که؛ نیست بر دیوانه و کودک حرجی و عجبا که هر دو صاحب خیالند دیوانه‌ها احمق و نفهم و کوردل نیستند ما آنها را اینگونه می‌خوانیم گفته‌اند: کامل نمی‌شود ایمان مومن تا آنکه مردمان او را دیوانه بخوانند. و مگر پیامبر ما را دیوانه نخوانده‌اند؟ در تعبیر خواندن تاکید دارم چرا که ما در حقیقت نسبت به فهممان چیزهایی که می‌بینیم را می‌‌خوانیم دو نفر که یک متن را می‌خوانند و دو چیز متفاوت می‌فهمند در واقع دو چیز متفاوت خوانده‌اند و کلمات برای هر کدام بنحو متفاوتی برجسته شده‌اند باز بگذرم می‌گویند شاعر جمع بین کودک و دیوانه می‌کند و آدم‌هایی که بیش از حد مرد شده‌اند و زمختند [حال چه مذکر باشد چه مونث] در پیری می‌خواهند بچه‌باشند ولی با او مثل خودش معامله می‌کنند دم پیری دریچه‌ی مرگ سوسو می‌زند و آدمی به خیال نزدیک! ضعیفی و ناتوان! و گریه می‌کنی و نق‌نقو می‌شوی! ولی دیگران ترا همان آدم کلافه و بدخلق و خو می‌شناسند در حالیکه شهدا و شعرا راه دیگر را پیموده‌اند و با لطافتشان مثل بچه‌ها، حسابی دیگر با خدا و خلقش باز کرده‌اند و در نگاه اول دوست‌داشتنی‌اند و مرد روزهای دشوار مرگ و انیس آن ببخشید که طولانی شد چند وقت پیش دیدم که ناخودآگاه فقط کودکان غره (البته حالا دیگر غالبا ) به چشمم آمده‌اند
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸زوجی تصمیم گرفتند با وجود بمباران اسرائیل عروسی خود را در غزه برگزار کنند. ♦️داماد اخیراً ۲۲ نفر از اعضای خانواده خود را در حمله اسرائیل از دست داده بود. 🇮🇷کانال‌های نشریه عبرتهای عاشورا 🇵🇸 🌍 @ebratha_ir ایتا 🌍 @ebratha.org سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_صدای چیه؟ +بمباران ... من نمی‌ترسم مقاومت هوای ما رو داره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمریکا با بمباران اطراف مردم یمن قصد ترساندن مردم را داشت اما عکس العمل مردم شجاع یمن را میبینید. 💠 همه چیز از سرزمین خنجرها 🇾🇪🇮🇷🗡 👇👇 📡 @sarzaminkhanjarha