https://basalam.com/blog/abnooos/
دومین روایتی است که برای تیم درجه یک و حرفهای و بااخلاق باسلام نوشتهام….
چشمانم را میبندم که نبینم روی صندلی مینشینی برای نماز خواندن… که موقع تکبیر دستانت میلرزد. چشمانم را میبندم تا فقط طنین نمازت گوشم را نوازش دهد. صوتی که من را پرت میکند به قبلتر از یک سال پیش.
طنین نمازت همان است… در کمال تعجب کلمات پشت سر هم، بدون ذرهای جابهجا شدن، بدون حتی لحظهای مکث و تردید به زبانت مینشینند. تنها جملات چند کلمهای که این روزها میگویی همین نماز است. تنها جملات بیخطا و طولانی!
#اندر_احوالات_این_روزها
شروع کتابی که میدانم با آن اشکها خواهم ریخت….
#از_قیطریه_تا_اورنج_کانتی
مبتلایان به بیماریهای مهلک،
معمولا با شنیدن واژههای «فردا» و «فرداها» مات میشوند،
حرف نمیزنند و گوش میدهند،
فقط گوش،
«فردا» برایشان نامأنوس است.
زندگیشان ناگهان شده «دیروز» و «امروز»
همین حالا
حرفی ندارند برای گفتن درباره هرآنچه با آینده گره میخورد.
از «بیآیندگی» زجر میکشند.
#از_قیطریه_تا_اورنج_کانتی
آه ای کارسینوما، چه کردهای؟
از قلمرو ریه خارج شدهای و حمله کردهای به غدد فوق کلیوی؟
ای کارسینوما، چهقدر زیادهخواه هستی،
چهقدر فاشیست!
شدهای آدولف هیتلر و لشکر نازیاش که خطِ ماژینوِ فرانسویها را به هیچ گرفت.
تو و لشکرت دامنه حملاتتان را افزایش دادهاید؟
لشکرکشی کردهاید به سوی خون و استخوانها؟
آه، ای کارسینوما!
#از_قیطریه_تا_اورنج_کانتی
.
دارم کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی را میخوانم و به تو فکر میکنم بابا.
به اینکه چهقدر فوتبال را دوست داشتی. تمام لیگها و گزارشها و مسابقههای فوتبالی را دنبال میکردی. انگار وظیفهات بود پیگیری فوتبال.
بعد از خودم دلم میگیرد. از اینکه هیچوقت فوتبال برایم جذاب نبود. هیچوقت دغدغه فوتبال نداشتم. تو مینشستی پای فوتبال و من توی اتاقم فقط صدای حرص خوردنهات را میشنیدم. حتی همین حالا وقتی از من میپرسند طرفدار استقلالی یا پرسپولیس ؟ میگویم هیچکدام و بعد که بیشتر اصرار میکنند میگویم چون بابا استقلالی بود منم استقلال را ترجیح میدهم.
همین! اوج فهم من از فوتبال همین است.
دارم فکر میکنم چهقدر به غزال و زهرا حسودیام میشود که فوتبال دوست داشتهاند. که یک روزهایی عکسهای وحید طالبلو و مهدی امیرابادی را جمع میکردهاند و سر فوتبال با تو چکو چانه میزدهاند. حسودیام میشود که چه شبها کنارت تا بوق شب بیدار میماندهاند و نود میدیدهاند. زهرا چند روز پیش میگفت همین آقای صدر را هم از برنامه نود میشناسد. میگفت چندباری توی برنامه نود آمده و بابا هم از اقای صدر خوشش میآمده.
میبینی بابا؟ نباید حسرت بخورم؟ سهم من از فوتبالت فقط خوشحالیهای بعد از برد استقلال بود! اما سهم غزال و زهرا یک پلاستیک پر تخمهای بود که ۹۰ دقیقه با وقت اضافه البته، پای فوتبال کنارت میشکستند.
قول میدهم بابا…. قول میدهم اگر خوب شوی تلاش کنم منم از فوتبال خوشم بیاید. منم بنشینم کنارت و درباره تصمیم مربی برای تعویض و کارت زرد داور و هزار تا مسئله فوتبالی دیگر نظر بدهم و تخمه آفتابگردانبشکنیم. قول میدهم بیشتر استقلالی شوم بابا. تو فقط خوب شو…..
#بابا
#فوتبال
#از_قیطریه_تا_اورنج_کانتی
زمان چیست؟
زمان که هیچگاه ندیدمش،
زمان که ما را میبلعد،
ساعتها را دیدهام
و عقربهها
و اعداد یک تا دوازده را،
اما خود زمان را نه،
با این وصف همه چیز در زمان تغییر میکند،
دگرگون میشود و زیر و رو.
#از_قیطریه_تا_اورنج_کانتی