وقتی که من عاشق شدم، شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینیتر شد و عالم به آدم سجده کرد
هدایت شده از دختر دریا
سلام و صد سلام
به امید خدا از یکشنبه ۱۶ اردیبهشت خوندن گلستان سعدی رو شروع میکنیم.
هر کی دوست داره با ما سعدی بخونه بفرماد سعدی میفرماد:)
ما اینجاییم:
https://eitaa.com/joinchat/4228252340C2c65d420aa
من با دوستانم اینجا یک بار دیوان حافظ را خواندیم
بعد بوستان سعدی خوانده شد که من متاسفانه نشد همراهی کنم
حالا نوبت گلستان شده
بیایید با هم گلستان بخوانیم و کیف کنیم😍
دوش رفتم به در میکده خوابآلوده
خرقه تر دامن و سجّاده شرابآلوده
آمد افسوسکنان مغبچهٔ بادهفروش
گفت بیدار شو ای رهرو خوابآلوده
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خِرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
به طهارت گذران منزل پیری و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به در آی
که صفایی ندهد آب ترابآلوده
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
حافظ
غزل ۴۲۳
Alireza Ghorbani - Midani To (320).mp3
14.75M
اوصیکم به نشستن روبهروی گنبد و شنیدن این قطعه….
Mohammadreza Shajarian - Hezar Dastanim [128] 2.mp3
7.8M
و این….
ما گدایان خیل سلطانیم
هدایت شده از jeiran mahdanian
گلستان تا سطر ۲۰ گنجور.mp3
6.38M
گلستان سعدی
دیباچه
قسمت (۱)
#شانزدهم_هفدهم_اردیبهشت
جیران مهدانیان
از امروز داریم گلستان میخوانیم. دیباچه را خواندم و برای سعدی خوانهامان فرستادم.
خوشحال میشویم بیایید و حظ ببرید.
حرف زدن درباره خواندهها از خواندنشان مهمتر است، تازه آنوقت است که میتوانیم رابطهمان را با کتابها بفهمیم و خودمان را در آنها پیدا کنیم.
( کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی)
Mohsen Chavoshi – Sale Bi Bahar .mp3
13.67M
هر چند روز یه بار رو یه آهنگ قفل میشم!
آخ که چاووشی با این صدای خشدارش🤧
تو با اون قشون چشمات، منو تار و مار کردی….
خادمالرضا!
روز ولادت امام رضاست،
نمیدانم باید روسری رنگی روز ولادت سرم کنم یا روسری مشکی عزا!
یادم نمیآید روز ولادتی مشکیپوش شده باشم اما امروز پوشیدم.
و حتی نمیدانم کار درست چه بود !
از بدو ورودم به حرم نیت زیارتم را به نام شما زدم.
دم ورودی صحن انقلاب دستم را روی سینه گذاشتم و برای شما سلام دادم.
امینالله را از طرف شما باز کردم و زیر لب خواندم.
من هیچوقت با ریاست جمهوریتان موافق نبودم،
اما هیچوقت از دلم خطور هم نکرد که آدم خوبی نیستید.
هیچوقت فکر نکردم که نیتتان سربلندی کشور و مردم نیست.
راستش برایتان خوشحالم
خوشحالم که نماندید در این پست خطرناک که طلسم شده است.
ما تجربههای خوبی از ۸ سال ریاست جمهوری آدمهای خوب نداشتهایم
خدا دوستتان داشت
امام رضا هم
خوشا به عاقبتتان سید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزها و شبها مضطربم
مینشینم، راه میروم، میخوابم و مدام زیر لب تکرار میکنم:
«سر خم می سلامت شکند اگر سبویی»
اضطراب کلافهام میکند
شده است مثل میکروب جذامی که دارد ذره ذره روحم رو میخورد.
اضطراب دارم از شبی که سر روی بالشت بگذارم و صبحش…..
زبان به کام بگیر دختر
سر خم می سلامت
سر خم می سلامت
سر خم می سلامت
هدایت شده از خط روایت
روایت ۱:
(جواب بچهها را چه بدهم؟)
راستش را بخواهید علیرغم میل باطنیام دیروز بچهها را نبردم.
بر خلاف راهپیماییهای روز قدس و ۲۲ بهمن که بادکنک و پرچم میگیریم و چفیه پیچشان میکنیم ودل را میزنیم به صف جمعیت گریزانِ به سمت حرم. توی دلم ولولهای به پا شده بود
بالاخره اینها هم باید مراسم تشییع رییسجمهورشان را میدیدند، چهار روز دیگر بزرگتر میشدند و آنوقت پیرترها که ما بودیم جمعیت تشییع را به رخشان میکشیدیم و از ماشین حمل تابوت رییس جمهورمان میگفتیم که از جلوی چشممان رد شد و مردم پارچههاشیشان را تبرک میکردند و بعد بچهها با دلخوری رو ترش میکردند که چرا ما را نبردید.
داشتم در محکمه درونم حق را به بچهها میدادم و دلم طبق معمول افسار به دست گرفته بود و داشت پیروز میدان میشد که ناگهان وکیلالرعایا حکم نهایی را صادر کرد
«آنجا، جای بچهها نیست جیران، اذیت میشن. مگه تشییع حاج قاسم رو یادت رفته؟»
راست میگفت ، کوتاه آمدم و علیرغم خواست قلبیامخانه نشینشان کردم.
یادم آمد از تشییع حاج قاسم.
تازه فرق مراسم دیروز با تشییع سردار این بود که منزل ابدی رییس جمهور قرار بود حرم باشد و این خودش عاملی بود بر جمعیت و ازدحام بیشتر.
بعد، راستش کمی هم ترس برم داشت که نکند این شلوغی و فشار و گرما خاطره تلخی روی ذهنشان بنشاند و ترجیح دادم شکوهش را از تلویزیون بر چشمهای دل و ذهنشان ثبت کنند.
حالا باید بنشینم فکر کنم بچهها که بزرگ شدند باید جوابشان را چه بدهم؟
✍ #جیران_مهدانیان
#خط_روایت
#شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور
#در_آغوش_امام_رضا
@khatterevayat
هدایت شده از خط روایت
روایت ۲
یک ساندویچ اضافه کسی نمیخواهد؟
میگویم بزند کنار و یک ساندویچ بخرد بلکه این صدای قار و قور، گوش سیل عزادار را کر نکند.
اصلا آدم گرسنه به کفر میرسد تشییع رییس جمهور که جای خودش را دارد.
پیاده که میشود تاکید میکنم :
«یکی کافیه با هم میخوریم»
طبق معمول دستش به کم نمیرود و با دو ساندویچ و یک دوغ برمیگردد
میگویم: «آخه دوغ؟ مگه میخوایم بخوابیم تو مراسم؟»
یکی از ساندویچها را برمیدارم و آلمینیوم دورش را کمی بازتر میکنم و گاز بزرگی میزنم. ریز نگاه میکند ،
ساندویچ پر است و نمیتواند دست به فرمان ساندویچ به دست هم بشود.
ریز میخندم که باز کارت گیر من افتاد، حالا بنشین و نگاه کن. دلم طاقت نمیآورد .
ساندویچ را جلوی دهانش میگیرم.
یک گاز من میزنم و یکی او اما به ساندویچ دوم نمیرسد.
«صدبار گفتم یکی کافیه ، الان این یکیو کجای دلم بذارم»
میخندد : فدای سرت، بعدا میخوریم.
حالا امروز ناهار دعوتیم و ساندویچ هنوز در یخچال است،
کسی هوس یک ساندویچ کباب ترکی نذری مراسم تشییع رییس جمهور نکرده؟
✍ #جیران_مهدانیان
#خط_روایت
#شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور
#در_آغوش_امام_رضا
@khatterevayat