فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت : عشق به شهادت گلی ست که در دل هرکسی نمی روید...
#شهادت
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزِ من با نام تو شروع میشود...
#السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شڪ نـدارم
نگاه به چهره ات
عبــادت است...(:
عبـادتے از جنسِ
مقبـول به درگاه الهے
ڪاش شفـاعتـتــ
شاملِ حالمـ شود...
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 به همین سادگی
یک راهکار ساده اخلاقی از علامه مصباح عزیز برای همه زمان ها برای همه مکان ها
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
سادگی و آسان بودن
شاید افراد زیادی به آموزش برنامه ریزی روزانه بپردازند، ولی هیچکس نتواند آن توصیهها را عملی کند. بیشتر افراد هنگام برنامهریزی، همه چیز را پیچیده میکنند، در حالی که هرگز نمیتوان با پیچیدگی، برنامه را به درستی پیش برد. بنابراین اصلیترین ویژگی برنامه ریزی روزانه، سادگی و آسان بودن آن است. با ساده بودن برنامهریزی، راحتتر میتوانید کارها را در ذهن خود، سازماندهی کنید
#برنامه ریزی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
شهید حسن تهرانی مقدم:
کاری که انجام میدهید،حتی نایستید که کسی بگویدخسته نباشید!
ازهمان در پشتی بیرون بروید.
چون اگر تشکر کنند،تو دیگر اجرت را گرفته وچیزی برای آن دنیایت باقی نمیماند.
.
🌷 #دختر_شینا – قسمت 8⃣
✅ فصل سوم
... شستم خبردار شد، با خود گفتم: « قدم! بالاخره از حاجآقا جدایت کردند.».
آن شب وقتی مهمانها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: «به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم را شوهر بدهم. نمیدانم چطور شد قضیه تا اینجا کشیده شد. تقصیر پسرعمویم بود. با گریهاش کاری کرد توی رودربایستی ماندم. با بغض و آه گفت اگر پسرم زنده بود، قدم را به او میدادی؟! حالا فکر کن صمد پسر من است. »
پسرِ پسرعموی پدرم سالها پیش در نوجوانی مریض شد و از دنیا رفته بود. بعد از گذشت این همه سال، هر وقت پدرش یاد او میافتاد، گریه میکرد و تأثیر او باعث ناراحتی اطرافیان میشد. حالا هم از این مسئله سوءاستفاده کرده بود و اینطوری رضایت پدرم را به دست آورده بود.
در قایش رسم است قبل از مراسم نامزدی، مردها و ریشسفیدهای فامیل مینشینند و باهم به توافق میرسند. مهریه را مشخص میکنند و خرج عروسی و خریدهای دیگر را برآورده میکنند و روی کاغذی مینویسند. این کاغذ را یک نفر به خانوادهی داماد میدهد. اگر خانوادهی داماد با هزینهها موافق باشند، زیر کاغذ را امضا میکنند و همراه یک هدیه آن را برای خانوادهی عروس پس میفرستند.
آن شب تا صبح دعا کردم پدرم مهریه و خرجهای عروسی را دست بالا و سنگین گرفته باشد و خانوادهی داماد آن را قبول نکنند. فردا صبح یک نفر از همان مهمانهای پدرم کاغذ را به خانهی پدر صمد برد همان وقت بود که فهمیدم پدرم مهریهام را پنجهزار تومان تعیین کرده.
پدر و مادر صمد با هزینههایی که پدرم مشخص کرده بود، موافق نبودند؛ اما صمد همینکه رقم مهریه را دیده بود، ناراحت شده و گفته بود: «چرا اینقدر کم؟! مهریه را بیشتر کنید» اطرافیان مخالفت کرده بودند. صمد پایش را توی یک کفش کرده و به مهریه پنجهزار تومان دیگر اضافه کرده و زیر کاغذ را خودش امضا کرده بود.
🔰ادامه دارد.....🔰
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
کارگاه عزت نفس 10.mp3
8.9M
#کارگاه_عزت_نفس 10
✅ محبوب ترین و عزیزترین انسانها، خاضع ترین و بی منیّت ترن آنها ، در پیشگاه خدایند.
زانو زدن در برابر خداوند، تنها تعظیم عزت دهنده ی زمین است.
#اعتماد_به_نفس
#دستورات_الهی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
ایندودوهواےبداینشهربهانهَست
ڪمبودحضورتبهخداقحطِنفسهاست...
#السلامعلیڪیاخلیفةاللهفےارضه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"بۍحسـرتازجهـٰاننَـرَوَدهیچڪسبہدَر؛
اِلاشهیـدِعشـق...🌿"
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
بی تو در
این کوچه های زندگی
مانده ایم آواره و بی خانمان
کی می آیی تا دهی
آرامشی بر ما نشان
#السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
•••📻🖤
الشهید جهاد مغنية بين رجال حماية السيد حسن نصر الله في مسيرة العاشر من محرم ۱۴۳۳ هجري
- شهید جهاد مغنیه در جمع پاسداران(محافظان)سید حسن نصرالله
در دهم محرم الحرام ۱۴۳۳ هجری قمری
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🌷 #دختر_شینا – قسمت 9⃣
✅ فصل سوم
...صمد پایش را توی یک کفش کرده و به مهریه پنجهزار تومان دیگر اضافه کرده و زیر کاغذ را خودش امضا کرده بود.
عصر آن روز، یک نفر کاغذ امضاشده را به همراه یک قواره پارچهی پیراهنی زنانه برای ما فرستاد. دیگر امیدم ناامید شد. به همین سادگی پدرم به اولین خواستگارم جواب مثبت داد و تهتغاریاش را به خانهی بخت فرستاد.
چند روز بعد، مراسم شیرینیخوران و نامزدی در خانهی ما برگزار شد. مردها توی یک اتاق نشسته بودند و زنها توی اتاقی دیگر. من توی انباری گوشهی حیاط قایم شده بودم و زارزار گریه میکردم. خدیجه، همهجا را دنبالم گشته بود تا عاقبت پیدایم کرد. وقتی مرا با آن حال زار دید، شروع کرد به نصیحت کردن و گفت: «دختر! این کارها چه معنی دارد؟! مگر بچه شدهای؟! تو دیگر چهارده سالت است. همهی دخترهای هم سن و سال تو آرزو دارند پسری مثل صمد به خواستگاریشان بیاید و ازدواج کنند. مگر صمد چه عیبی دارد؟! خانوادهی خوب ندارد که دارد. پدر و مادر خوب ندارد که دارد. امسال ازدواج نکنی، سال دیگر باید شوهر کنی. هر دختری دیر یا زود باید برود خانهی بخت. چه کسی بهتر از صمد. تو فکر میکنی توی این روستای به این کوچکی شوهری بهتر از صمد گیرت میآید؟! نکند منتظری شاهزادهای از آن طرف دنیا بیاید و دستت را بگیرد و ببردت توی قصر رویاها. دختر دیوانه نشو. لگد به بختت نزن. صمد پسر خوبی است تو را هم دیده و خواسته. از خر شیطان بیا پایین. کاری نکن پشیمان بشوند، بلند شوند و بروند. آن وقت میگویند حتماً دختره عیبی داشته و تا عمر داری باید بمانی کنج خانه.»
با حرفهای زن برادرم کمی آرام شدم. خدیجه دستم را گرفت و با هم رفتیم توی حیاط. از چاه برایم آب کشید. آب را توی تشتی ریخت و انگار که من بچهای باشم، دست و صورتم را شست و مرا با خودش به اتاق برد. از خجالت داشتم میمردم. دست و پایم یخ کرده بود و قلبم به تاپتاپ افتاده بود.
خواهرم تا مرا دید، بلند شد و شال قرمزی روی سرم انداخت. همه دست زدند و به ترکی برایم شعر و ترانه خواندند. اما من هیچ احساسی نداشتم. انگار نه انگار که داشتم عروس میشدم. توی دلم خداخدا میکردم، هر چه زودتر مهمانها بروند و پدرم را ببینم. مطمئن بودم همینکه پدرم دستی روی سرم بکشد، غصهها و دلواپسیهایم تمام میشود.»
🔰ادامه دارد....🔰
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
کارگاه عزت نفس 11.mp3
8.7M
#کارگاه_عزت_نفس 11
اگر بخاطر موقعیت مالی، اجتماعی یا خانوادگی کسی براش بیش از یه آدم معمولی ،تواضع و احترام قائل هستی،
اینو بدون که بهش میگن شرک❗️
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️ذکری برای متلاشی کردن گناهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب، امروز: کسانی از عناصر مؤثر و ارزنده حزبالله را به شهادت رساندند، بلاشک خسارت بود برای حزبالله. البته در حدی نبود که حزبالله را از پا بیندازد.