#امام_باقر_علیه_السلام
حضرت محمد بن علی علیه السلام در اول رجب یا سوم صفر سال 57 هجری قمری در مدینه بدنیا آمد ودر روز دوشنبه 7 ذی الحجه 114 هجری قمری در سن 57سالگی به دستور هشام بن عبدالملک مسموم شد ودر مدینه به شهادت رسید ودر قبرستان بقیع مرقد شریف آن حضرت واقع شده است
از سال 94 تا 114 هجری قمری بخاطر ضعف دولت بنی امیه مسلک ها وگروهای متعددی مانند مرجئه ،کیسانیه، غالیان و...رشد نمود وامام باقر علیه السلام در راستای مباحث دینی وفقهی بر مبنای اعتقاد شیعی جنبش علمی وسیعی را به وجو آورد بگونه ای که شهرت علمی آن حضرت علاوه بر حجاز در عراق وخراسان فراگیر شده است.
الف-نهضت مهم علمی امام در تبیین حقائق دین اصیل اسلام ومبانی شیعه در روایات فراوانی که از آن حضرت بدست ما رسیده است بخوبی آشکار است بگونه ای که بخش عظیمی از مباحث فقهی شیعه روایات امام باقر علیه السلام است
ب-در مورد تفسیر قرآن کریم نیز اصرار فراوانی بر تفسیر صحیح قرآن کریم داشت لذا می فرمود هیچ کس نمی تواند ادعا کند که قرآن به نحو کامل چه ظاهرش چه باطنش را می داند جز اوصیاء الهی « مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ ظَاهِرَهُ وَ بَاطِنَهُ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ.»([1])
ودر روایتی دیگر آمده است هرکس بگوید بطور کامل بر قرآن کریم احاطه دارد آنگونه که از سوی خداوند متعال نازل شده است جز علی بن ابی طالب وائمه بعدش علیهم السلام دروغ می گوید « مَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ يَقُولُ إِنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ كَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَّا كَذَبَ وَ مَا جَمَعَهُ وَ مَا حَفِظَهُ كَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ ع»([2])
ج-با توجه به ضعف دولت بنی امیه واوج گیری نحله ها ومذاهب مختلف حضرت مناظرات فراوانی باگروهای متعدد وحتی با افراد غیر مسلمان انجام داد که در کتب تاریخی مضبوط است وبه عنوان نمونه
مناظره آن حضرت با عبدالله بن نافع دراین جا ذکر می کنیم
عبدا الله بن نافع از سردمداران خوارج معتقد بود حضرت علی علیه السلام بخاطر کشتن خوارج وپذیرش حکمیت کافر شده است لذا می گفت هرکس بتواند ثابت کند او ظا لم نیست به سوی او می روم
اورا به سوی امام باقر علیه السلام رهنمون شدند ابتداء حضرت بعداز حمد وثنای خداوند از حاضران خواست هرکس فضیلتی در باره حضرت علی علیه السلام میداند بگوید وآنها نیز هریک فضیلتی گفتند
عبدالله بن نافع گفت اینهارا من میدانم ولی اینها مربوط به قبل از کشتن اهل نهروان است
سپس حدیث «رایه» (پرچم) را ذکر کردند که نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود فردا پرچم رابدست کسی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد وخداو رسول اورا دوست دارند حمله می کند بدون آنکه اهل فرار از جنگ باشد واز جنگ بر نمی گردد مگر اینکه خداوند بدست او فتح را ارزانی مسلمین می کند
« لَأُعْطِيَنَ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ كَرَّاراً غَيْرَ فَرَّارٍ لَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْه»
حضرت فرمود درباره این حدیث چه می گوئی؟
گفت این حدیث حق است ولی مربوط به قبل ازین مسائل است
امام فرمود آیا آن روز که خداوند علی را دوست میداشت می دانست اهل نهروان را می کشد یا نمیدانست؟
گفت میدانست
فرمود ایا محبت خداوند به علی علیه السلام ازآن جهت بود که وی در خط طاعت خداوند بود یا بخاطر نافرمانی او؟
گفت بدیهی است بخاطر طاعت او
(یعنی حضرت علی علیه السلام تا پایان عمر بر طاعت خداوند بوده است بنابراین کشتن اهل نهروان در راستای فرمان ا لهی بود)
امام باقر علیه السلام فرمود بر خیز که جواب خودت را دادی واو بر خواست در حالی که می گفت خداوند میداند رسالتش را در کجا قرار دهد([3])
نکته:
ابن حجر عسقلانی از علمای اهل سنت در کتاب «الصواعق المحرقه» می نویسد: محمد باقر –علیه السلام- به اندازه ای رموز واسرار علوم را روشن ساخت وحقائق واحکام وحکمتها ولطایف را بیان نمود که جز کوردلان یا منحرفان کسی آنرا نمی تواند انکار کند از اینرو به شکافنده وجمع آورنده علوم لقب گرفت ([4])
-بحارالانوار ج89 ص 88[1]
-همان[2]
-اصول کافی ج8 ص 351[3]
-الصواعق المحرقه چاپ مصر ص 206[4]
@jorenab
یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی
اَیُّهَا الْباقِرُ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ
یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلْقِهِ
یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا
اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّهِ
وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا
یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ
@jorenab
❇️ رئیس شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی انتخاب شد
◻️ مولوی اسحاق مدنی به عنوان رئیس شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی انتخاب شد.
◻️مولوی اسحاق مدنی جانشین حجت الاسلام و المسلمین قاضی عسکر شد که چندی قبل با حکم مقام معظم رهبری (مدظله العالی) تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام را بر عهده گرفت.
https://hawzahnews.com/xbNrq
@HawzahNews| حوزهنیوز
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی
https://eitaa.com/jorenab
#امامت_یک
تعریف امامت
1-لغوی
هر چیزی و هر کسی که به او اقتدا شود امام گویند و جمع آن ائمه است خواه حق باشد خواه باطل
2-اصطلاحی
شیعه: امامت استمرار وظایف رسالت است نه خود رسالت ، (با رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نبوت و پیامبری ختم شد)، روشن است رسیدن به چنین مقامی نیازمند صلاحیت های بالایی است که تنها تحت عنایت ویژه ی الهی ممکن است به دست آید.
اهل سنت: امامت را به عنوان رئیس دولت نگاه می کنند که مردم یا نمایندگان مردم، آنها را انتخاب میکنند در چنین حاکمی تنها برخی از صفات لازم است ( بلوغ، عقل، شناخت دین و اموری از این قبیل)
وظیفه نبی: اخذ وحی و حفظ وحی
این دو فقط مختص نبی است
ابلاغ وحی
شیعه معتقد است که امام مانند نبی ابلاغ وحی راانجام می دهد
وظیفه امام: تبیین وحی و تفسیر وحی و اجرای وحی
اختلاف مبنایی شیعه و سنی
1-علم کلام از ذات و افعال الهی بحث میکند، اما علم فقه درباره افعال مکلف بحث می کند
2- اگر امامت را از افعال الهی ، وامامت را استمرار نبوت دانستیم از مباحث کلامی خواهد شد لذا جزء اعتقادات محسوب می شود در این صورت تحت افعال الهی بحث میشود و اگر امامت را صرف ریاست بر مردم دانستیم تعیین آن از افعال مکلف به حساب آمده از مباحث فقهی خواهد شد.
- معیار اصلی وفرعی بودن امامت چیست؟
اگر امامت را فعل الهی و استمرار نبوت دانستیم از مباحث کلامی و جزء اصول دین می شود و اگر امامت را فعل مکلف وصرف ریاست بر مردم دانستیم از مباحث فقهی ومساله فرعی خواهد بود
چرائی ضرورت بحث از امامت
از آنجا که دین پیامبر اکرم( صلی الله علیه وآله وسلم) برای همیشه وتا قیامت ادامه دارد سوال این است برای اخذ دین حقیقی به چه کسی باید رجوع نمود؟
فرق امامت و خلافت
طبق بیان مرحوم طبرسی امام و خلیفه به یک معنا است و فقط از نظر لغوی اختلاف دارند یعنی خلیفه به کسی گفته می شود که جانشین فرد دیگری است و امام به کسی گفته میشود که به او اقتدا می کنند
نظریه اهل سنت درباره خلافت
1-از نظر اهل سنت خلافت یعنی حکومت و خلیفه یعنی کسی که زعامت حکومت را بر عهده دارد و قوام خلافت بر داشتن قدرت و سلطه سیاسی استواراست.
2-از آنجایی که خلیفه به حاکم سیاسی اطلاق میشود پس زمانی که اجتماع باشد خلیفه معنی دارد و بدون جامعه و حکومت خلافت بی معنا است
3-از آنجا که معیار بودن خلیفه، حاکمیت در اجتماع است چگونه به دست آوردن آن مهم نیست لذا اگر کسی به زور و قهر حکومت را به دست آورد، خلیفه محسوب میشود
4-کسی که خلیفه می شود جانشین نبی در مسائل دینی و دنیوی می گردد پس باید توسط همگان مورد احترام قرار گیرد حتی اگر ظالم و فاسق باشد و افرادی مانند مارودی معتقدند غاصب اگر طبق دین عمل کند واجب الاتباع است لذا می گویند اگر قاضی فاسق باشد عزل میشود ولی امام فاسق باشد عزل نمی شود.
5-اساس خلافت بنابر نظریه اهل سنت شورای اهل حل و عقد و اجماع صحابه است. چون معتقد هستند که اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خطا نمی کنند بنابراین وقتی در سقیفه، اجماع کردند و کسی را به عنوان خلیفه برگزیدند، بر همه لازم است که از او تبعیت کنند
6-در نظر بعضی از اهل سنت نظیر باقلانی، عدالت در خلیفه شرط نیست و خلیفه می تواند مفضول باشد و ابن ابی الحدید می گوید الحمد الله الذی قدم المفضول علی الافضل
7-عمده تلاش اهل سنت، تطبیق نظریه خلافت بر حاکمان مختلفی که سر کار می آمدند است لذا گروهی از آنها از حاکمانی مانند عباسیان دفاع میکردند مانند مارودی از علمای قرن پنجم در دفاع از عباسیان کتاب مستقلی نوشت. اما عده ای آنها را باطل می دانستند.
8- از نظر مارودی، خلافت، عقد قرارداد بین حاکم و مردم است
9-گروهی از اهل سنت مانند غزالی حتی اجتهاد را برای امام شرط نمیدانند و معتقد است که خلیفه توسط شخصی که قدرت را در دست دارد انتخاب می شود
10-معتقدند اگر زمانی امام وجود نداشت و فردی که واجد شرایط نیست اما از راه قدرت نظامی بدون اخذ بیعتی یا تعیین از طرف حاکم قبلی به حکومت رسید باید از او اطاعت کرد و اگر کسی او را به قهر مغلوب کرد از فرد غالب باید اطاعت نمود
شیخ انصاری: اجماع ریشه اهل سنت است و اهل سنت ریشه اجماع می باشند (هو اصل لهم وهم اصل له)
: خلاصه نظریه اهل سنت در باب خلافت
الف. امر خلافت از فروع دین است.
ب.خلیفه توسط مردم انتخاب میشود
ج. خلافت به وسیله اجماع و شورای اهل حل و عقد منعقد میگرددد. هر کس حکومت بر عهده داشت حتی اگر با قهر و زور آن را به دست آورده باشد باید از او اطاعت کرد
https://eitaa.com/jorenab
@MohammadGelayeri2
لینک کانال درسهای حوزه به همراه درسنامه و توضیحات ضروری
محمد گلایری
#نهج_البلاغه_یک
بحث یقظه و بیداری یکی از مباحث بسیار مهم و حیاتی در مساله سیر و سلوک است
مراد از یقظه در اینجا بیداری در مقابل غفلت است نه در مقابل خواب
یعنی انسان باید متوجه باشد این راه رفتنی است و تمام تلاش خویش را بکند برای رسیدن به مقصدی که خداوند برای انسان در نظر گرفته است
حضرت علی علیه السلام در نامه سی و یکم نهج البلاغه این مطلب مهم و اساسی را با بیانی روان و قابل فهم ترسیم میکند اینکه آنچه در اختیار انسان است اعم از آنچه مریوط به شخص باشد یا امور مرتبط به انسان ماندنی نیست لذا باید زیرک بود تا هنگامی که این امور در اختیار انسان است از آنها به بهترین شکل استفاده نمود
1.«مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ» از پدری که فناپذیر است. از منظر قرآن کریم همه¬ی انسان¬ها مرحله¬ی نشاط وشادابی جوانی را پشت سر گذاشته وازاین عالم رخت برمیبندند؛«إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَیّتُون.» ویاد¬آوری این مطلب از یک طرف به فرزندتوجّه میدهد پدری که به¬سوی فنا ونیستی میرود، راه بازگشت ندارد واین راه یک¬سویه است واز سوی دیگر اورا گوشزد می¬کند، او نیز همین راه را خواهد پیمود، راهی که به تعبیر قرآن کریم حتّی پیامبران الهی آنرا پیمودند.
2.«الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ» همان¬طورکه یک مبارز وقتی از حریف خویش شکست می¬خوردبه شکست خویش وقدرت حریف اعتراف میکند. کسی که بر اثر گردش شب وروز دچار پیری وفرتوتی شده است به قدرت آن اعتراف میکند؛ زیرا بر اثر مرور زمان اعضاء وجوارح، مضمحل شده و رو به ضعف میرود وجسم نحیف، خود بالاترین فریاد بر شکست دربرابر هجوم زمان است.
3.الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ» عمر- به ضمّ عین و سکون میم- و عمر- به ضمّ عین و میم- به یک معنی است. همان¬گونه که در قرآن کریم از عمر- به سکون میم- به عمر- به ضم میم- تعبیر شده است؛«مِنْکمْ مَنْ یرَدُّإِلی أَرْذَلِ الْعُمُر» مُدْبِر به معنای پشت¬کننده است؛ یعنی، ازآنجا که عمرشریف آن حضرت از شصت گذشت؛ پس به دنیا وزندگی این دنیایی پشت کرده ورو به آخرت نهاده است.
4.«الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ» کسی که تسلیم گرفتاری¬ها وضعف¬ها وپیری و مریضی روزگار گردید گرچه «الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ» به همین معنی اشاره دارد، امّا تسلیم شدن در برابر روزگار از آن بلیغتر است؛ زیرا به معنای عدم امکان فرار انسان از گرفتاری¬ها ومشقات دنیاست.
5.«الذَّامِّ لِلدُّنْیا» کسی که نسبت به دنیا بدبین است وآنرا مذمّت میکند،دنیا گاهی بر آنچه در این عالم است ومخلوق الهی است اطلاق میشود، در این صورت به عنوان نعمت الهی امری ارزشمند است و گاهی به معنای وابسته-شدن به آن و فریفته¬شدن به ظواهرآن است که مذموم است.مراد حضرت شاید به همین معنای اخیر برگردد و یا به¬خاطر کهولت سن، امکان بهره¬وری ازاین دنیا نیست؛گرچه حضرت پیوسته از دنیا گریزان بود.
#نهج_البلاغه
https://eitaa.com/jorenab