eitaa logo
جرعه‌نوش
328 دنبال‌کننده
109 عکس
29 ویدیو
6 فایل
من جرعه‌نوشِ بزم تو بودم هزار سال کی ترک آب‌خورد کند طبع خوگرم سیاهه‌های علی احسان‌زاده @dastmalbaf
مشاهده در ایتا
دانلود
گزارشی از سابقه‌ی مبارزه با حجاب در ایران معاصر (۲) https://eitaa.com/jorenush/172
جرعه‌نوش
تتمه: را عین‌الملک - رئیس محفل بهائیان و پدر امیرعباس نخست‌وزیر معروف پهلوی دوم- کشف کرد و به - سرحلقه‌ی شبکه‌ی جاسوسی انگلیس در ایران و مرشد لژ بیداری- معرفی نمود تا تحت تربیت قرار گرفته و برای ماموریت آماده شود. دیگر آن‌که محمدعلی ، معلم تاریخِ و نخستین و آخرین نخست‌وزیر او که خطابه‌ی تاج‌گذاری پهلوی را ایراد کرد، یک بابی‌زاده‌ی یهودی‌نسب و از مهم‌ترین افراد حلقه‌ی روشنفکران پیرامون بود. او در دومین دوره‌ی صدارت خود در سال‌های میانی حکومت پهلوی اول، بخشی از مهم‌ترین سیاست‌های [ضد]فرهنگی را پیش برد و در مسجد هم در همان دوران رقم خورد. https://eitaa.com/jorenush/178
شهادت نامۀ شیخ فضل الله نوری.pdf
468.6K
این متن را چند سال قبل برای انتشار در کانال در سال‌روز شهادت آیت‌الله نوشتم. شاید برای آشنایی اجمالی با مفید باشد. https://eitaa.com/jorenush/179
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر (۱) فقط چند سؤال و درخواست: 1- لطف کنید یک مصدر تاریخی قابل استناد که در آن، سخن از فتوا به قتل سیدالشهداء علیه‌السلام آمده باشد معرفی کنید. 2- سید شهیدان در برابر یزید قیام کرد؛ نماد فسق و فجور و بی‌مبالاتی نسبت به شریعت، و مهم‌تر از آن، نماد تغییر خلافت رسول خدا به سلطنت اموی. آیا حکومت چنین کسی، مذهبی است؟ 3- آیا تمام احزاب بر قتل حسین بن علی علیهماالسلام اتفاق کردند؟ خوارج در کجای این معرکه جای داشتند؟ علویان کوفه چطور؟ موالیان چطور؟ مردم مدینه چطور؟ مردم مکه چطور؟ بادیه‌نشینان عراق همچون بنی‌اسد چطور؟ 4- آیا حسین علیه‌السلام اولین قیام‌کننده در برابر حکومت‌هایی است که صاحبان آن‌ها، مدعی دین‌داری بودند؟ آیا عیسی بن مریم و ارمیا و اشعیاء و دیگر پیامبران اصلاح‌گر بنی‌اسرائیل در برابر تدین یهود نایستادند و در این راه جان فدا نکردند؟ آیا سخت‌ترین رویارویی خاتم پیامبران با یهودیان مدینه نبود؟ آیا معاویه به قرآن استناد نمی‌کرد؟ آیا خوارج مقدس‌مآب‌ترین‌ها نبودند که امیرمؤمنان در برابرشان ایستاد؟ آیا عایشه ام‌المؤمنین نبود که در کنار زبیر سیف‌الاسلام به نبرد با علی پرداخت؟ آیا حضرت مجتبی علیه‌السلام با تزویر دینی معاویه نجنگید؟ 5- آیا دال مرکزی قیام سیدالشهداء علیه‌السلام، ایستادگی در برابر استبداد بود؟ https://eitaa.com/jorenush/182
سلام بر (۲) نه برادر! حسین به دعوت هزاران نفر از مردم عراق برای خروج بر یزید به قیام فراخوانده شد. همان حسینی که در برابر حکومت معاویه، این نماد تزویر، قیام نکرده بود. عدد کسانی که با یزید مخالف بودند، بسیار فراتر از شهدای کربلا بود، و کسانی که قصد یاری حسین داشتند نیز فراتر از آن رقم. ولی فتنه و حکومت نظامی و ضعف‌های درونی برخی پیروان، صحنه را عوض کرد و کربلا رقم خورد. نبرد کربلا، مصاف علویان و عثمانیان بود، و آنان که در کربلا بودند، از سرسپردگان دستگاه بنی‌امیه بودند. کفر آنان چنان آشکار بود که ابایی از گفتنش نداشت و سیرتش چنان بود که وقتی عبدالله بن حنظله مشاهده کرد، مردم مدینه را به قیام علیه او واداشت. و اما سؤال آخر: اگر انتقادی به مسئولی دارید، صریح و شفاف بیان کنید. چرا به گونه‌ای کنایه می‌زنید که در اذهان بسیاری افراد، جمهوری اسلامی متهم شود؟ آیا نمی‌فهمید که این کنایات، جمهوری اسلامی را تیرباران می‌کند؟ چرا عناوین صحیح را به سخره می‌گیرید؟ آیا «تشویش اذهان عمومی» وجود دارد یا خیر؟ گیریم که یک قاضی خطاکار، آن را بر غیر موضعش حمل کند، آیا اساس آن را می‌توان منکر شد و تمسخر کرد؟ و یک توصیه: تاریخ را همان‌گونه که روی داده بخوانید، نه آن‌گونه که مطبوع اغراض شماست. تاریخ را تحریف نکنید و به بهای اهداف کوتاه‌مدت خود، این آینه‌ی عبرت را لکه میندازید. https://eitaa.com/jorenush/183
روزی که بیانیه‌ی منتشر شد، توی همون ساعت اول خوندمش. با خودم گفتم از این به بعد، با کسی که این بیانیه را نخونده باشه بحث نمی‌کنم. این روزها از خیلی از بچه‌های خوب و انقلابی می‌پرسم، متاسفانه اکثرشون بیانیه را نخوندند. https://eitaa.com/jorenush/185
🔸 "آیت‌الله ناصری، عالم بزرگ اصفهان به رحمت خدا رفت." ♦️ انتشار این خبر، واکنش‌های متفاوتی بر شنودگان می‌گذارد؛ گروهی از کنار آن به سادگی می‌گذرند و اساساً برای آن‌ها اهمیتی ندارد. گروهی دیگر وقتی به آن برمی‌خورند، اظهار تاسفی ساده اکتفا می‌کنند و فاتحه‌ای به روح آن مرحوم می‌فرستند. گروهی دیگر که شاید آشنایی بیشتری با آن عالم داشته‌اند، از شنیدن این خبر دچار اندوهی عمیق می‌شوند. جدای از این‌گونه مواجهه‌ها، می‌توان نگاهی راهبردی هم به این موضوع داشت. بیایید یک بار دیگر این خبر را تحلیل کنیم. آیت‌الله ناصری کیست؟ از مشخصات شناسنامه‌ای که بگذریم، او یک فقیه مهذّب و استاد برجسته‌ی حوزه‌ی علمیه و یک راهبر اجتماعی و شخصیتی عمیقاً انقلابی بود. آن‌چه در خارج با عنوان آیت‌الله ناصری می‌شناختیم، محصولِ درهم‌تنیدگی چندین خصوصیتِ فرادست عموم انسان‌هاست. این‌جاست که یک پرسش جدی مطرح می‌شود: چه مقدار مقدمات و هزینه و تلاش لازم است تا پدیده‌ای دیگر چون او فراهم آید؟ فقط یکی از این ساحت‌ها را بررسی کنیم: کسانی که با روند تحصیلی حوزه‌های علمیه آشنا هستند، می‌دانند که چه فرایند پیچیده و پرظرافتی باید طی شود تا مدار مختصات علوم در نقطه‌ای به نام فقاهت با یکدیگر تلاقی کنند و آن‌چه فقیه می‌نامیمش پا در عرصه بگذارد. دیگر به ساحت تهذیب وارد نشویم که تنها بانگ جرسی به ما رسیده است. چه می‌دانیم که رعایت تقوا در لحظه‌لحظه‌ی عمر چه عزم و مراقبت مجدّانه‌ای می‌طلبد تا قلبی چنین صیقلی به دست آید. و چه می‌دانیم از خودگذشتگی یک عالم برجسته‌ی متنفّذ در راه انقلاب، چه جهاد سختی با جنود ابلیس است. آیت‌الله ناصری نمونه‌ای از اندک افرادی بود که مجمع این خصوصیات دیریاب هستند. آیا قدر او را در حال حیاتش دانستیم؟ آیا اساساً چنین نگاه راهبردی به این پدیده داشتیم؟ آیا امثال او را می‌شناسیم؟ آیا برنامه‌ای برای جبران فقدان او و امثال او داریم؟ آیا می‌دانیم مقدمات این امر- از پیش از تولد تا رسیدن به نقطه‌ی اوج- چگونه فراهم می‌شود؟ آیا جایگاه بزرگانی چون او را در حفظ نظام اجتماعی و ثبات و آرامش اخلاقی جامعه می‌دانیم؟ و آیا ‌... حالا یک‌بار دیگر بخوانیم: "آن‌گاه که عالمی فقیه بمیرد، در اسلام حفره‌ای ایجاد شود که هیچ چیز آن را پر نمی‌کند". https://eitaa.com/jorenush/186
شانزده سال پیش در همین روزها اولین بار بود که دیدم بعد نماز صبح حرم، دوستانم گوشه‌ی صحن قدس نشسته‌اند رو به گنبدی که فقط کمی از بالای آن پیدا بود و شعر می‌خوانند و زار زار گریه می‌کنند، تعجب کردم. گمان کردم اتفاقی افتاده یا کسی روضه می‌خواند. با احتیاط نزدیک رفتم؛ داشتند خطاب به امام رضا علیه‌السلام شعر می‌خواندند و دم گرفته بودند. شاید قبل از آن، هیچ وقت با امام رضا حرف نزده بودم. مشهد مساوی بود با بازی کردن در حرم و سوغات خریدن و عطر و تسبیح و انگشتر، نهایتاً تلاش برای لمس ضریح و نماز خواندن پشت حاج‌آقا راشد یزدی. نمی‌دانستم باید امام را "زیارت" کنم. اولین بار بود که به امام خطاب می‌کردم و با خود خودش حرف می‌زدم. آن هم نه حرف زدن عادی، او را مدح می‌کردم و از محبتم به او می‌گفتم. ناگاه احساس کردم پرچم روی گنبد برای من تکان می‌خورد و علامت می‌دهد، می‌رقصد و دل می‌برد. ناگهان متوجه شدم که دارم گریه می‌کنم. عمیقاً احساس کردم دوستش دارم، عاشق امام رئوف شده بودم. از آن وقت بود که حرف زدن با امام را یاد گرفتم. از آن سال تا حالا به او می‌گویم "گوشه‌ی صحن قدستو به هر دو عالم نمی‌دم". از آن زمان، عاشق زیارت شدم و بارها دلم برای امام رضا تنگ شده. هنوز هم گوشه‌ی صحن قدس بهترین جای حرم است. و من مدیونم به آنان که این لذت را به من چشاندند. مدیونم به سید احمد. https://eitaa.com/jorenush/187
"قدرت روایت‌کردن، یا جلوگیری از تشکیل و ظهور سایر روایت‌ها، جایگاه مهمی در فرهنگ و استعمار دارد و یکی از روابط اصلی میان آن‌ها را شکل می‌دهد. مهم‌تر از همه این‌که کلان‌روایت‌های رهایی و روشنگری مردم جهانِ استعماری را بسیج کردند تا به پا خیزند و سلطه‌ی استعماری را براندازند. در این فرایند، اروپاییان و آمریکایی‌های بسیاری نیز توسط این داستان‌ها و قهرمانانشان به جنبش درآمدند و آن‌ها نیز برای روایت‌های جدیدی از تساوی و جامعه‌ی انسانی جنگیدند." (ادوارد سعید، فرهنگ و امپریالیسم) https://eitaa.com/jorenush/188
"برای زدودن افسانه‌ها و کلیشه‌های شرق‌شناسی، باید به جهان فرصتی داد تا مسلمانان و شرقی‌ها را در حال تولید شکل جدیدی از تاریخ، نوع جدیدی از جامعه‌شناسی، و آگاهی فرهنگی جدیدی دید." (، شکست هژمونی، ترجمه و تدوین: دکتر حسین نظری، تهران: ترجمان، دوم: ۱۳۹۸، ص ۵۰) https://eitaa.com/jorenush/189
✍ یک: مرحوم آیت‌الله سید رضی شیرازی: «مرحوم میرزا علی آقا، فرزند مرحوم میرزای نائینی، انسان بسیار فاضل و صالحی بود. ایشان از قول پدرش نقل می‌کرد که در جریان تنباکو، ما در سامره بودیم. یک شب مرحوم میرزا شاگردانش را جمع کرد و گفت: «می‌خواهیم برای تحریم تنباکو به تهران تلگرافی را مخابره کنیم. هر یک از شما متنی را بنویسید که هر کدام مناسب‌تر بود،‌‌ همان را بفرستیم.» پس از مدتی همه جمع شدیم و متن‌هایی را که تهیه کرده بودیم به میرزا ارائه کردیم. ایشان همه را مطالعه کرد و آن‌ها را زیر تشکی که روی آن نشسته بود، گذاشت و متنی را از زیر تشک بیرون آورد و چنین خواند: «بسم الله الرحمن الرحیم الیوم استعمال توتون و تنباکو بأیّ نحوکان در حکم محاربه با امام زمان (صلوات الله و سلامه علیه) است. الاحقر محمدحسن الحسینی.» میرزا حسین نائینی می‌گوید: «میرزا پس از قرائت این تلگراف فرمود که این تلگراف از ناحیه‌ی مقدسه‌ی حضرت حجت (ع) شرف صدور پیدا کرده. نظر شما چیست؟ ما با شنیدن این جمله چیزی نگفتیم و همه تسلیم شدیم و دانستیم که لزوماً این تلگراف باید مخابره شود و غیر از آن نابجاست.» («میرزای شیرازی با تکفیر ناصرالدین شاه مخالفت کرد»، مصاحبه‌ی محمدرضا اسدزاده با آیت‌الله سید رضی شیرازی، خبرآنلاین.) https://eitaa.com/jorenush/190
✍ دوم: در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط قوای انگلیسی و روسی که حملات و هجوم‌ها به ملت شیعه اوج گرفته بود، مرحوم آیت‌الله‌العظمی نائینی خیلی پریشان بودند و نگران از این‌که این وضع به کجا خواهد انجامید، نکند این کشور محبّ و دوستدار امام زمان (عج) از بین برود و سقوط کند و... . در همین حال، شبی به امام عصر (عج) متوسل می‌شوند و در حال توسل و گریه و ناراحتی در عالم رؤیا می‌بینند: دیواری است به شکل نقشه ایران که شکست برداشته و خم شده و در حال افتادن است. در زیر این دیوار، یک عده زن و بچه نشسته‌اند و دیوار دارد روی سرشان خراب می‌شود. مرحوم نائینی وقتی این صحنه را می‌بیند به‌قدری نگران می‌شود که فریاد می‌زند و می‌گوید: خدایا! این وضع به کجا خواهد انجامید؟ در این حال می‌بیند که حضرت ولی عصر (عج) تشریف آوردند و دست مبارکشان را به طرف دیواری که خم شده و در حال افتادن بود، گرفتند و آن را بلند کردند و آن را سر جایش قرار دادند و فرمودند: «این‌جا شیعه‌خانه‌ی ماست؛ می‌شکند، خم می‌شود، خطر هست، ولی ما نمی‌گذاریم سقوط کند. ما نگهش می‌داریم.» (خبرگزاری حوزه، به نقل از: مجله‌ی امان، فروردین 1385، شماره‌ی 1، برگرفته از: کتاب «میر مهر»، مسعود پورسیدآقایی (با اندک تصرف).) https://eitaa.com/jorenush/191
✍ سوم: «آقای سید محمدرضا کشفی- فرزند مرحوم آقا سید مهدی کشفی- از پدرش نقل می‌کرد: در سنه‌ی 1358 ه‍.ق پیش از وقایع شهریور 1320 ه‍.ش در قم ساکن بودم. پیش خود تصمیم گرفتم که برای بهبود اوضاع اجتماع، به ختم دعای سیفی پردازم. در این وقت، نامه‌ای از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی دریافت داشتم که مرقوم فرموده بودند: لازم نیست شما ختم بگیرید؛ امام زمان علیه‌السلام ناظر و مراقب احوال است، هر وقت مصلحت ببینند، اوضاع را دگرگون خواهند فرمود.» (نشان از بی‌نشان‌ها، جلد 1، ص 71.) https://eitaa.com/jorenush/192
✍ چهارم: جواد منصوری: «[آیت‌الله] میرزا جواد آقا تهرانی که یکی از معتمدین حضرت امام در مشهد بود، سال 57 در خواب، حضرت ولی‌عصر را زیارت می‌کنند. حضرت می‌فرمایند: تا دویست روز دیگر کار تمام است. میرزا جواد آقا هم طی پیغامی جریان را به اطلاع امام می‌رسانند.» (محمدعلی الفت‌پور، حاشیه‌های مهم‌تر از متن، ص 174، به نقل از: خاطرات جواد منصوری، ص 255.) https://eitaa.com/jorenush/193
✍ پنجم: مرحوم محمود مرتضایی‌فر (معروف به وزیر شعار): «ما روز 21 بهمن 1357 در منزل آیت‌الله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: «امام (ره) پیام داده که مردم در خانه‌های خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند.» آقای طالقانی گفت: «امام مدت پانزده سال از ایران دور بوده‌اند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بی‌رحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل عام می‌کنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانه‌ها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه می‌شود.» بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفت‌وگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانه‌هایشان بیرون نیاورند. ما حرف‌های آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هرطور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانه‌ها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نماید تا این‌که آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشه‌ای زانوانش را بغل گرفت و ساکت ماند. حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت. ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و ...؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است امّا چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوانش برداشت و به حال طبیعی و عادی برگشت. سؤال کردیم: «آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟» آقای طالقانی گفت: «نه؛ نه؛ اصلاً مسأله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیه‌هایش را پس بگیرد و امام هرچه می‌گفت، من قانع نمی‌شدم؛ در آخر فرمود: «آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان(عج) است.» تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بی‌اختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد.» https://eitaa.com/jorenush/194