eitaa logo
جرعه‌نوش
327 دنبال‌کننده
109 عکس
29 ویدیو
6 فایل
من جرعه‌نوشِ بزم تو بودم هزار سال کی ترک آب‌خورد کند طبع خوگرم سیاهه‌های علی احسان‌زاده @dastmalbaf
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات از استاد (17) او هرگز نمی‌خواست ما را در خودش متوقف کند یا از خودش برای ما بت بسازد و خود را مطرح کند. موضوعات مختلفی بودند که طرح آن‌ها را در جلسات لازم یا مفید می‌دید ولذا از استادی در آن حوزه دعوت می‌کرد تا برایمان چند جلسه آن را به بحث بگذارد. خودش هم مثل یکی از ما می‌نشست و به بحث‌ها گوش می‌داد و بیش‌تر از ما از آن مطالب یادداشت می‌نوشت. البته خود او در برخی موارد از آن استاد مطلع‌تر و جامع‌نگرتر بود، ولی سینه‌ای گشاده برای شنیدن و کسب علم داشت و به‌هیچ‌وجه انحصارطلب نبود، بلکه خوش داشت تا دیگران کارها را پیش ببرند و نامی از او آورده نشود. و همچنین لازم می‌دید تا ما با مذاق‌ها و مشرب‌های گوناگون آشنا شویم، استادان مختلف را بشناسیم و از تجربه‌ها و نظرات آنان بهره ببریم. چنان‌که بیان‌های متنوع را برای موضوع مفید می‌دانست. @jorenush
خاطرات از استاد (18) از این‌که نوشتن را به‌طور جدی پی نمی‌گرفتم، گله داشت. بارها تشویقم می‌کرد تا مرا هم به وادی بکشاند. با ناز و اداهای من هم راه می‌آمد و هر پیشنهادی را می‌پذیرفت. سال 91 بود؛ استادی را دعوت کرد تا را برایمان توضیح دهد. شاید خودش به من گفت مباحث را یادداشت کنم. من هم نوشتم. بعد از جلسه، نوشته‌های مرا گرفت و در یک پایگاه معتبر به نام خودم منتشر کرد. می‌خواست هم پیدا کنم، هم . «رسوایی» را در سینما دیدم و نقدی مختصر بر آن نوشتم. با استاد تماس گرفتم و ماجرا را گفتم. خیلی خوشحال شد و خواست نوشته را برایش بفرستم تا منتشرش کند. حالا که آن نوشته را می‌بینم، به نظرم مسخره می‌آید، ولی او هیچ‌گاه مرا تحقیر نکرد؛ او تلاش می‌کرد تا بزرگ شویم؛ همان که خودش می‌گفت: ! @jorenush
خاطرات از استاد (19) تابستان 92، یکی از مدیران با من تماس گرفت و گفت در اردوی امسال می‌خواهیم تو هم تدریس کنی. گفت حسین فرج‌نژاد گفته که در خیلی خوب کار کرده‌ای. من هم که می‌دانستم این اندازه اغراق را نباید جدی بگیرم، گفتم احتمالاً ایشان توهم کرده‌اند. ولی در نهایت پذیرفتم. همان داستانِ نوشتن بود؛ استاد می‌خواست هم پیدا کنم، هم . و البته و ، هر دو، ما را می‌بخشید. او می‌گفت چون شما متعهدید، وقتی مسئولیت نوشتن یا تدریس را به عهده بگیرید، مجبور می‌شوید که مطالعه و فکرتان را افزایش دهید و این به شما کمک می‌کند. @jorenush
خاطرات از استاد (20) از آغاز زندگی مشترک، سه خانه‌ی اجاره‌ای را تجربه کردند تا با صاحب خانه شدند. زمانی که در محله‌ی نیروگاه مستأجر بودند، چند تا از رفقای از به قم آمدند. با هم به منزل استاد رفتیم. وقتی به نزدیک خانه رسیدیم، یکی از دوستان، با هیجان گفت بگذار از این کوچه عکس بگیرم تا به دوستان دانشجو نشان دهم که ببینند یک استاد حوزه‌ی علمیه در چه جایی زندگی می‌کند. @jorenush
خاطرات از استاد (21) یک بار برای سخنرانی به جمع دانشجویان رفته بود. معمولاً پس از سخنرانی، افراد گرد او را می‌گرفتند تا بپرسند و جواب بشنوند. در این میان، دست یکی از بچه‌ها به هارد استاد خورده بود و بر زمینش انداخته بود. هارد سوخت و محتوایی که استاد سال‌ها فراهم آورده بود و در جلسات مختلف به کار می‌گرفت هم پرید. اگر برای من چنین اتفاقی می‌افتاد، نمی‌دانم از خشم و غم چه واکنشی بروز می‌دادم، ولی استاد وقتی بعد از جلسه، این موضوع را برای ما تعریف می‌کرد، می‌گفت: در آن لحظه به یاد افتادم! سوختن هارد و نابود شدن آن همه اطلاعات، ناپایداری دنیا را به یادش آورده بود. استاد دلِ روشنی داشت، هرچند پنهانش می‌داشت. @jorenush
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«در عين حالی كه فقاهت اساس امر است، نبايد از ديگر علوم اسلامی در حوزه‏‌ها غفلت بشود. مثلًا ... تاريخ بسيار مهم است. حتّی از تاريخ هم می‏‌شود در فقه استفاده كرد. ... البته من تاريخ را به عنوان يك علم مستقل عرض می‏‌كنم، يك علم اسلامی است؛ بايستی كسانی در آن كار كنند. ... در گذشته اگر كسی می‏‌خواست در حوزه مقام علمی پيدا كند، بايستی به تفسير نمی‏‌پرداخت! ... بايد عكس اين باشد؛ يعنی بگويند آقای فلانی، متخصص و استاد بزرگ تفسير است؛ ... ايشان متخصص در تاريخ است؛ يعنی بايد عنوانی در حوزه باشد. اين‏‌طور چيزها بايد در حوزه ارزش پيدا بكند؛ كمااين‌كه در گذشته هم از اين چيزها بوده است.» (بيانات امام خامنه‌ای در آغاز جلسه‌ی درس خارج فقه‏، 31/ 06/ 1370) فیلم: تشییع جنازه‌ی غریبانه‌ی مرحوم حجةالاسلام‌والمسلمین مهدی پیشوایی یکی از اساتید برجسته‌ی تاریخ اسلام حوزه‌ی علمیه‌ی قم در یکی از امام‌زادگان دور از مرکز در قم @jorenush
خاطرات از استاد (22) سال اولی بود که به قم رفته بودم. دوستانی که در مدارس علمیه بوده‌اند، می‌دانند که در آستانه‌ی ، در میان طلاب، شوری است برای رفتن به . آن سال درست در شبی که جمعی از طلاب پایه‌های بالاتر مدرسه عازم سفر تبلیغی بودند، به خانه‌ی استاد رفتم. دلیل رفتنم چیز دیگری بود، ولی از استاد پرسیدم: چرا شما به تبلیغ نمی‌روید؟ با هیجان دردمندانه‌ای از انحصار تبلیغ در ایام محرم و رمضان انتقاد کرد و گفت من بیش‌تر از این‌ها به تبلیغ می‌روم؛ در همه‌ی سال، نه فقط در محرم. @jorenush
خاطرات از استاد (23) سال 1388 بود و . محرم اما در قم داستانی تازه آغاز شد. شب سوم خبر رسید که حسین‌علی از دنیا رفته. خیلی از فتنه‌گران از تهران به قم آمدند. شلوغ‌بازاری شده بود. تشییع جنازه‌اش اوج اغتشاش در قم بود. نماز میت را آیت‌الله شبیری زنجانی خواندند. چند روز بعد، به یزد آمدم. در هیئت، یکی از عزیزان از این کار آیت‌الله شبیری گلایه‌ی شدیدی کرد و گفت آبروی را بردند. حسین فرج‌نژاد هم حاضر بود. او اما این اقدام را خنثی‌کننده‌ی یک فتنه می‌دید. بعد از عاشورا که به قم آمدیم، در جلسه‌ی صبح جمعه، استاد گفت این‌چنین انتقاد کردن، «بر شاخه نشستن و بُن‌بریدن» است. @jorenush
آیت الله علیدوست: ضرورت ارتباط با دنیا را نمی توان انکار کرد. خود خداوند به شما عقل داده و عقل بر ارتباط با دنیا تأکید می کند حاکمیت باید بتواند دوگانه سازی نکند یا فرهیختگان و نویسندگان دوگانه سازی نکنند قلم دست بعضی افرادی می افتد که اگر رزومه آنها را مطالعه کنید هیچ تخصص ندارند و کار نکرده. یک مرجع مطلبی را مطرح کرده و باید در اطراف او بحث و گفت و گو شود؛ حتی اگر نقدی هم داریم توجه شود که اولا چه کسی نقد کند و دوم اینکه چه جوری نقد کند. اسم بعضی نقدها را نمی شود «نقد» گذاشت. البته باید افراد هم آزاد باشند که اگر نقطه نظری دارند خود آن پیام یا مطلب را بحث کنند. ما گاهی راحت از نقد یک گفتار یا یک رفتار به نقد خود شخص و جایگاه می رسیم؛ این هم از آن بد اخلاقی هایی است که خیلی راحت رخ می دهد. (بخشی از مصاحبه‌ی حجةالاسلام علیدوست با پایگاه خبری جماران)
با توجه به این‌که جناب علیدوست مدعی فقاهتند، چند سؤال فقهی: - آیا «دنیا» عنوان فقهی است؟ - آیا مرجعیت یک عنوان علمی است یا یک منصب اجتماعی؟ - آیا در موضوعات سیاسی و اجتماعی تنها نظر فقیه حاکم ملاک است یا ایشان با پذیرش تعدد مرجعیت در این موارد، آنارشیسم را تجویز می‌کنند؟ - آیا صلاحیت برای مرجعیت مادام‌العمر و غیر مقید است؟ - آیا صلاحیت اظهار نظر در موضوعات خارجی، مبتنی بر احاطه‌ی اطلاعاتی در آن موضوعات نیست یا صرفاً آگاهی از احکام کلیه کافی است؟ - آیا لازمه‌ی انتقاد از یک عالم، رزومه داشتن است یا مراعات روش علمی؟ - آیا پاسداری از فقه و اسلام ناب مهم‌تر است یا عدم تعرض به یک مرجع؟ - آیا صیانت از مرجعیت اولی است یا توجیه خطای یک مرجع؟ - آیا اگر نوجوانی نورس از پیامبر یا امام معصوم پرسش انتقادی می‌کرد، آن معصوم بر او می‌تاخت یا جلو هجمه‌ی اطرافیان به او را می‌گرفت و به او پاسخ تبیینی می‌داد؟ - در کنار حرمت توهین به یک مرجع تقلید، حکم توهین و تحقیر و سرکوب نیروهای انقلابی چیست؟ - مرز میان توهین و انتقاد چیست و ضابط تشخیص آن کیست؟ و چند سؤال دیگر: - آیا نفوذ در بیوت مراجع بی‌سابقه و غیر ممکن است؟ - آیا آخوند خراسانی متأثر از پسرش میرزا مهدی و شاگردش سید اسدالله خرقانی و ادوارد براون و ... آن خطای فاحش و غیر قابل جبران را به بار نیاورد؟ - آیا هجمه‌کنندگان امروز به آن یادداشت انتقادی، نسبت به اهانت به بقیه‌ی مراجع هم همین‌گونه یقه چاک می‌دهند؟ - آیا این مدعیان، دیگر نظرات آیت‌الله صافی را نیز می‌پذیرند؟ (مانند لزوم تفکیک جنسیتی، حرمت مطلق موسیقی، ...) - آیا بیت معظم‌له از حضور عناصر مرتبط با MI6 خالی است؟ - نحوه‌ی دسترسی معظم‌له به اخبار چگونه است؟ - آیا عملکرد مدارس اباصالح و ابافاضل در قم (که تحت حمایت بیت معظم‌له است) هم مبتنی بر فقاهت روش‌مند و صحیح است یا ... و چرا مدرسه اباصالح در سال ۸۸ محکوم به تعطیلی شد، ولی ... - چرا معظم‌له در موضوعاتی چون خیانت‌های برجام و فتف و قراردادهای ipc و کرسنت و ۲۰۳۰ و ... و خیانت‌هایی که در دولت اعتدال، وضع معیشت مردم را به این نقطه کشید، اظهار نظر و مطالبه‌ای نکردند؟ - آیا آیت‌الله یزدی هم صلاحیت اظهار نظر درباره‌ی اقدام آیت‌الله شبیری را نداشتند که جناب عالی با نوشتن آن متن کذایی به نام نشست اساتید کذایی، آن فقیه مجاهد را به لجن کشیدید؟ - آیا موضع کسانی را که هیچ اعتقادی به فقاهت و مرجعیت ندارند و تا چندی پیش از توهین به مراجع و تقلید را کار میمون خواندن ابا نداشتند، نسبت به سخن آیت‌الله صافی و یادداشت انتقادی به آن دیده‌اید؟ (برای نمونه ر.ک: روزنامه‌های شرق و سازندگی) آیا همداستانی شما با براندازان مرجعیت تأمل‌برانگیز نیست؟ - آیا این جمله توهین به مرجعیت نیست: «اگر کسی اعلم و افقه هم باشد، اما نتواند بفهمد و ببیند که نظام اسلامی، امروز در ایران اسلامی چطور بر مبنای حق قیام کرده و چطور نظام جاهلی مبنی بر گناه و فسق و فجور و ظلم را از بین برده، و حتی با آنها همصدا شود و برای آنها خوراک درست کند و از این‌که آنها تحریکش کنند خوشحال شود، خاک بر سر آن عالم اعلم و افقه!» و این سخن از کیست؟ رونوشت به: آیت‌الله استادی و آیت‌الله حسینی بوشهری
امروز دوازهم دی‌ماه 1400، اولین سالگرد ارتحال مرحوم علامه آیت‌الله محمدتقی است. به گمانم، سه نفر از مفاخر یزد، بر جهان اسلام حق دارند و اگر اینان نبودند، چه‌بسا تاریخ جهان اسلام، مسیری دیگر می‌پیمود و شاید آن‌چه امروز با نام اسلام می‌شناسیم، مرهون وظیفه‌شناسی و فداکاری و استقامت این سه مرد است: 1- آیت‌الله‌العظمی سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (صاحب کتاب عروةالوثقی) اگر ایستادگی ستودنی این بزرگ‌مرد در برابر مشروطه‌ی انگلیسی و پشتیبانی او از مشروعه‌خواهان ایران نمی‌بود، سیل مشروطه‌خواهی تمام دارایی ما را برده بود. و اگر حضور پررنگ این فقیه تیزبین، در جایگاه رهبری مسلمانان در جنگ جهانی اول نبود، اوضاع به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. 2- آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی احیای حوزه‌ی علمیه‌ی قم هم‌زمان با آغاز دوران رضاخانی، و مقاومت پولادین این ابرمرد در برابر توطئه‌هایی که قصد براندازی این شجره‌ی طیبه را داشت، در شرایطی که همه‌ی پایگاه‌ها در ایران نابود شده بود، شاهکاری است که این بزرگ‌مرد را جاودانه کرد و کسانی چون امام خمینی پرورید. 3- آیت‌الله علامه محمدتقی یزدی به میدان آمدنِ او در زمانه‌ای که خیلی‌ها حاضر به حضور نشدند، برای رفع و دفع شبهاتی که می‌آمد تا ریشه‌ی اسلام بلکه دین را بخشکاند، و نهراسیدن از سرزنش‌ها و تهمت‌ها و جفاها؛ و سپس ایجاد دوره‌ی طرح ولایت برای مصونیت‌بخشی به جوانان این سرزمین، و نه‌تنها این سرزمین، که حتی جوانان حزب‌الله لبنان؛ و نیز تربیت شاگردانی که هر کدام مشعلی باشند در این فضای غبارآلود. و تبدیل‌شدن به علمدار جریان حزب‌الله و گرمابخش دل جوانان و طلاب انقلابی، و روشنی چشم امام این انقلاب. و شناخت دقیق انحراف در هر زمان و نسبت به هر گروه، و ابراز بی‌ملاحظه‌ی آن. و بزرگ‌ترین درس اخلاق حوزه‌ی علمیه‌ی قم در طول سالیان متمادی. و ... او را این انقلاب کرده بود، که وقتی رفت، خیلی‌ها احساس یتیمی کردند... جانش غریق رحمت، یادش گرامی و راهش پررهرو باد. جا دارد و یزدی، هویت خویش را از این چشمه‌ها بجوید تا از بی‌راهه‌ای که عده‌ای تلاش دارند یزد را دچار آن کنند، مصون بماند. @jorenush
یکی از بزرگ‌ترین در قرن سیزدهم هجری، آخوند است؛ همان‌که مسجدش مصلای نماز جمعه است. او از شاگردان علامه سید مهدی طباطبایی معروف به بود و پس از بازگشت به یزد، در عهد فتحعلی شاه قاجار، به عالم بزرگ یزد بدل شد. از او آثار فراوانی بر جای مانده که مسجد و مدرسه و آب‌انبار و بازار ملا اسماعیل، مشهورترین آن‌هایند. این اثر از شاهکارهای معماری ایران در قرن سیزدهم هجری قمری است. هم‌چنین قنات و مزرعه‌ی نجف‌آباد که به مزرعه‌ی آخوند معروف شده، از اوست. شاخه‌ای از خاندان آیت‌اللهی که از سادات نیستند، از اولاد این بزرگ‌مردند. در احوال او آورده‌اند که: «شهر در آن اوقات مجمع‏ علماء و معدن فضلاء بود، از قبيل آخوند ملا اسماعيل عقدایى كه فاضل كامل و رئيس اهل آن شهر بود؛ حُكمش بر اهل آن بلاد نافذ و سارى، و حدود شرعيه در محكمه‌اش واقع و جارى می‌شد، از قبيل قطع و قتل و تعذير و امثال آن، و فهمى مستقيم و قادر، و جرأتى در امور داشت كه احدى را با او ياراى مقاومت و منازعت نبود.» (از کتاب «شيخي‌گرى و بابي‌گرى»، صفحه‌ی 58.) @jorenush
جرعه‌نوش
یکی از بزرگ‌ترین #مفاخر_یزد در قرن سیزدهم هجری، آخوند #ملا_اسماعیل_عقدایی است؛ همان‌که مسجدش مصلای ن
بر سنگ مزار آخوند ، این شعر نوشته شده است: به بابش اهل علم و اهل دانش را بوَد مسكن / بوَد شيخ حرم‌پرورده را اندر حريمش جا امين الملة و الدين، نظامُ‌الشرع اسماعيل/ كه خود باني اين مسجد بُدي از همت والا چو آن علامه مدفون شد در اين بيت‌الشرف گفتم/ همانا حجر اسماعيل اندر كعبه شد پيدا بوَد سال وفاتش يكهزار و دوصد و سی/ نخواهد تا ابد از ياد رفت اين نام‌گيری (کتاب «مشاهیر اردکان»، نوشته‌ی علی سپهری) @jorenush