eitaa logo
جرعه‌نوش
327 دنبال‌کننده
109 عکس
29 ویدیو
6 فایل
من جرعه‌نوشِ بزم تو بودم هزار سال کی ترک آب‌خورد کند طبع خوگرم سیاهه‌های علی احسان‌زاده @dastmalbaf
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روزنه
بیانیه جمعی از طلاب یزدی در حمایت از حرکت انقلابی روحانی جوان و محکومیت خط فتنه در یزد اجازه نمی‌ دهیم مسجد حظیره توسط عده‌ای محدود مصادره شود مسجد حظیره باید پایگاه انقلاب باقی بماند @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 اشاره جمعی از روحانيان و طلاب انقلابی یزد از جمله جناب حجت‌الاسلام والمسلمین (ریاست سازمان تبلیغات اسلامی استان یزد) و معاون جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان یزد جناب حجت‌الاسلام سیدیحیی در واکنش به وقایع مسجد حظیره و در محکومیت خط فتنه بیانیه‌ای صادر کردند. این بیانیه، دومین بیانیه دسته‌جمعی خودجوش مردمی است که در حمایت از اقدام روحانیت مجاهد یزد منتشر شده است. متن کامل بیانیه و اسامی امضاءکنندگان در تصویر پیوست قابل مشاهده است. : مسجد مقدس حظیره پایگاه اصلی انقلاب اسلامی به رهبری و راهبری سومین شهید محراب، آیت الله صدوقی در یزد بوده است. ما طلاب و روحانیون یزدی ضمن محکوم کردن مواضع غلط سخنران مسجد حظیره آقای مهاجری، بار دیگر با شهید عزیز آیت‌الله صدوقی عهد می‌بندیم که اجازه نخواهیم داد مسجد حظیره که سالیان متمادی پایگاه انقلاب اسلامی و مرکز مبارزه با جریان‌های انحرافی و مخالفان نظام و ولایت بوده، توسط عده‌ای معدود مصادره شود و به مرکز اپوزسيون نظام اسلامی تبدیل شود. در این جهت البته هوشمندی و وفاداری بیت مرحوم آیت‌الله صدوقی نیز مفروض است و انشالله مجموعه اقدامات دلسوزان یزد به هم‌افزایی و همدلی حول محور ولایت منجر شود.... 🔘روزنه؛ https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
جرعه‌نوش
تا سیه‌روی شود هرکه در او غش باشد (۲) #غلام‌علی_سفید گفت که بگذاریم یک سخنران هرچه خواست بگوید، و ب
🔇 حدود در منطق اسلام خطبه‌ی نماز جمعه تهران در 18/ 02/ 1366 که توسط آیت‌الله خامنه‌ای ایراد شده است: «یکی از حدود اصلی در بیان، مسئله‌ی اضلال است. یعنی هر بیان عقیده‌ای آزاد است، مگر . بیان اغواگر و گمراه‌کننده و به تعبیر رایج ضال یا مُضل، کتب مُضله یا ، این غیر از بیان باطل و خلاف حق است. گاهی یک مطلبی خلاف حق است، باطل است، اما گمراه‌کننده نیست، کسی را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد. مثل مطالب باطل در حوزه‌های علمی، در میان دانشمندان، برای و خبرگان، کتاب گمراه‌کننده‌ای که اگر دست یک آدم کم‌سواد بیفتد، او را اغوا خواهد کرد، برای یک دانشمند وسیله‌ی کار است؛ نه فقط اغواکننده نیست، بلکه از او نظر دشمن را به دست می‌آورد و علیه او فکر می‌کند و اندیشه و بیان ابراز می‌کند. پس مضر که نیست، مفید هم هست. گاهی در یک جامعه‌ای یک سخن به خاطر سطح بالای گمراه‌کننده نیست؛ حرفی است که اگر گفته بشود، کسی را گمراه نخواهد کرد، ولو باطل است. گاهی شرایطِ گفتن یک حرف باطل با شرایط آن کسی و آن دستگاهی که می‌خواهد جواب به آن حرف باطل بدهد، ی است. مثل این‌که مثلاً در امیرالمؤمنین کسی بلند می‌شود، مطالبی را بیان می‌کند که اگر آن مطالب را در غیاب امیرالمؤمنین، در غیر مسجد جامع کوفه که خود علی (علیه السّلام) آن‌جا حاضر است، بیان کند، شاید دل‌های بسیاری از مردم را گمراه کند. اما بیان آن حرف در مسجد امیرالمؤمنین اغواکننده و گمراه‌گر نیست؛ لذا امیرالمؤمنین با این بیان ولو است، از روی غرض این بیان صادر شده، سالم نیست، انتقاد توأم با سلامت نیست، اما با او برخورد امیرالمؤمنین یک برخورد کاملاً خون‌سرد و دور از موضع‌گیری است. چرا؟ چون شرایط، شرایط یکسانی است. یک نفری بلند شده، یک حرفی را زده، یک شبهه‌ای را القا کرده، امیرالمؤمنین هم آن‌جا حاضر است، این را برطرف خواهد کرد و همه به حقانیت علی ایمان خواهند آورد و گمراهی منطق او را می‌فهمند. این اشکالی ندارد، ولو بیان، بیان باطلی است و در یک جائی هم ممکن است گمراه کننده باشد. پس یک حرف باطل، بیان یک حرف باطل متفاوت است؛ همه جا حرف باطل حرف گمراه‌کننده و اغواگر نیست. آن‌جایی که اغواگر است، و ممنوع است از نظر اسلام، و مقررات اسلامی جلوی بیان او را می‌گیرد. مثل این‌که ما همین امروز در بسیاری از مجالس و مجامع می‌بینیم که مسئولین نظام یا گویندگان عالی‌قدری که در نظام جمهوری اسلامی ولو مسئولیتی هم ندارند اما مبیّن و مدافع نظرات نظام و جمهوری اسلامی هستند، این‌ها در مجامعی، در مجالسی مطالبی را بیان می‌کنند، در همان مجلس سئوالاتی از آن‌ها می‌شود، این سئوالات بعضی هم گاهی مغرضانه است، بعضی شبهه است، اشکال است، فقط سئوال نیست، اما پاسخ به آن‌ها به عنوان هست. یعنی هرگز هیچ مسئولی را شما ندیدید در هیچ مجلسی که از سؤالی که از او می‌شود، ولو آن سئوال مغرضانه باشد، برآشفته بشود، ، یا احیاناً . نه، است، ولو سؤال مغرضانه‌ای هست، . آن‌چه که در پای منبر امیرالمؤمنین و خلفای اول بیان می‌شد، از این قبیل بود. این بیان اگرچه باطل است، اما گمراه‌کننده نیست. اما بعضی از بیان‌ها گمراه‌کننده است، او را اسلام اجازه نمی‌دهد. اگر یک سخنی از گوینده‌ای در فضا و محیطی و در شرایطی و با مخاطبینی صادر بشود که ، این . دلیل و فلسفه‌ی این ممنوعیت هم واضح است؛ چون اساساً ، برای رشد افکار است، برای پیشرفت جامعه است. آن آزادی‌ای که موجب گمراهی افکار باشد، موجب رکود افکار باشد، موجب عقب‌گرد جامعه باشد، این . پس یکی از مرزهای آزادی بیان عبارت است از ، گمراه‌سازی. هر سخنی که گمراه‌کننده و به‌خطاافکننده‌ی دل‌ها و ذهن‌ها در جامعه باشد، .» پ.ن: آن‌چه در مسجد گذشت را با این الگو تطبیق دهید؛ کدام سخن ممنوع بود و کدام آزاد و لازم؟ و بنگرید که در رسانه‌های هوادار فتنه، کدام‌یک نکوهش شده و کدام‌یک مُحق دانسته می‌شود. قضاوت با شما... https://eitaa.com/jorenush/156
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرسش حجت‌الاسلام علیانژاد- فعال فرهنگی استان یزد- درباره‌ی واکنش‌ها به وقایع مسجد https://eitaa.com/jorenush/158
چرا دست از سر یزید بر نمی‌داریم؟ (1) چرا شهادت حسین بن علی علیهماالسلام اهمیتی مضاعف دارد؟ کربلا و عاشورا چه خصوصیتی داشتند که از میان همه‌ی خاطرات امت از حوادث تلخ و شیرین تاریخ اسلام، بر کشیده شدند و تلاقی آن دو، همچون پرچمی، بر بام سرای اسلام به اهتزاز درآمد؟ بخشی از پاسخ، بی‌گمان چنین است: صحنه‌ای که در عاشورای 61 هجری در کربلا پدیدار شد، خالص‌ترین نمایش تقابل حق و باطل، و نموداری روشن از ماهیت این دو جریان بود. زمان و مکانی که در یک سوی آن، حقیقت به شیواترین وجه خود جلوه کرد تا آن‌جا که زینب کبری- بزرگ روایت‌گر آن صحنه- غیر زیبایی هیچ ندید. و در سوی دیگر، پلیدی و شرارت به کریه‌ترین گونه رخ نمایاند و باطن متعفنش را بر همه- هر آن کس که هنوز ذره‌ای انسان بود- آشکار کرد. این تابلو، با چنین ویژگی، نباید غبار فراموشی بگیرد و از خاطره‌ها محو شود. باید همواره آن را به یاد آورد و زنده نگه داشت تا نور حق و ظلمت باطل و مرز میان آن دو دیده شود و حجت بر اهل عالم تمام گردد. عاشورا روشن‌ترین جلوه از تبیّن است، تبیّن رشد از غیّ. پس بهترین انتخاب برای جبهه‌بندی و خط‌کشی نیز همین نقطه است؛ چرا که با آن می‌توان راه را شناخت. بله، کربلا حجت را بر همه تمام کرده و از این روست که با شاخص عاشورا، «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» بیش از همیشه معنی می‌یابد، چرا که در عاشورا «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ». و از پسِ شهادت سید شهیدان، همه آسان‌تر می‌توانند طاغوت را بشناسند و مسیر خدا را بیابند و به ریسمان محکم او که حسین علیه‌السلام است، بیاویزند؛ «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللهُ سَميعٌ عَليمٌ». https://eitaa.com/jorenush/160
چرا دست از سر یزید بر نمی‌داریم؟ (2) در طول تاریخ، این‌چنین تصاویر روشنی چندان زیاد نبوده‌اند. در دوران معاصر، یکی از این تصویرها، صحنه‌ی بر دار رفتن در وسط دارالخلافه تهران است. یکی دیگر، انفجار دفتر حزب جمهوری در 7 تیر 1360، و شهادت است. یکی دیگر، ترور بی‌پرده‌ی سردار شهید حاج در فرودگاه بغداد است. این‌ها همه خطوط قرمزی هستند که باطن مُزوّرانه و فتنه‌گر دشمنان را آشکار کردند و حقیقت مظلوم حق را از شبهات شستند و حق و باطل را آشکارا جلوه دادند. پس نباید فراموش شوند و این «سیدالشهداء»ها باید همواره چون پرچم‌هایی روشن‌گر در طول صراط مستقیم افراشته شوند تا راه گم نشود. اما تابلوهایی هم هستند که گرچه خباثت و شرارت در آن‌ها به اوج رسید، ولی استواری اصحاب حق، مانع از آن شد که فاجعه‌ای دیگر رخ دهد و حقیقت با پرداخت هزینه‌ای سنگین روشن شود. هستند میدان‌هایی که در آن‌ها تبیّن اتفاق افتاد و صف‌بندی‌ها به خلوص رسید، ولی بدون رسیدن به قتلگاه. روشن‌ترین نمونه‌ی این صف‌بندی را در دوران اخیر، می‌توان در فتنه‌ی 88 دید. فتنه با شبهه‌ای در انتخابات رخ نمود، ولی در طول 8 ماه پس از آن، باطن پلید خود را آشکار کرد؛ آن‌جا که همه‌ی کینه‌وزران از انقلاب کبیر اسلامی گرد آمدند، عکس امام را به آتش کشیدند، از مهم‌ترین شعار انقلاب، اسلام را کنار زدند، مرگ بر «اصل ولایت فقیه» گفتند و انتخابات را بهانه‌ای برای براندازی «اصل نظام» دانستند، و حتی فراتر از آن، با هجوم به کانونی‌ترین نقطه‌ی هویت ملی، به عزاداری عاشورا حمله آوردند، مردم را کشتند و پایکوبی کردند. این‌ها همه نقاطی بودند که راه رشد را از غیّ تمییز می‌دادند و امتحاناتی روشن بودند برای کسانی که در این فتنه گرفتار آمدند. امتحاناتی این‌چنین، حجت را تمام می‌کنند و آن‌گاه که تکرار شوند، راهی بی‌بازگشت را رقم می‌زنند که ملاکی روشن برای قضاوت زندگان و نیز آیندگان خواهد بود. پس فتنه‌ی 88، خط قرمزی پررنگ در تاریخ انقلاب اسلامی شد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. فتنه‌ی ۸۸، سنگین‌ترین توطئه‌ی امنیتی برای براندازی نظام بود و گناه آنان که با آن همراهی کردند و آگاهانه نظام اسلامی را به خیانت در آراء مردم متهم کردند، است. ولی با این‌همه و به‌رغمِ شکست فتنه، آن حادثه آن‌گاه اهمیتی مضاعف می‌یابد که بدانیم آن‌چه پس از آن اتفاق افتاد، تأثیری آشکار از فتنه پذیرفته بود. نباید فراموش کرد که قطع‌نامه‌ی 1929 شورای امنیت سازمان ملل که در تیر 1389 به اتفاق آراء به تصویب رسید و در صدد اِعمال سخت‌ترین تحریم‌ها علیه نظام و مردم ایران بود، بهانه‌ای جز اتهام سرکوب مردم توسط جمهوری اسلامی در سال 88 نداشت. آمریکایی که در آستانه‌ی انتخابات، در برابر اقتدار جمهوری اسلامی ایران سر فرود آورده بود و رئیس جمهورش، دو نامه به رهبر انقلاب نوشته بود تا به زعم خود در آشتی بگشاید، وقتی آتش فتنه را دید، دانست که هنوز در ایران هستند کسانی که می‌توان به آنان امید داشت و با ایجاد فشار اجتماعی و میدان‌داری اینان، مردم را در مقابل نظام قرار داد و آن را سرنگون کرد. و بهترین راه برای این مقصود، تحریم‌های فلج‌کننده‌ی اقتصادی است. سخت‌ترین تحریم‌های اقتصادی تاریخ ایران، ثمره‌ی بود. و این تحریم‌ها را ناشی از برنامه‌ی هسته‌ای و موشکی و منطقه‌ای ایران جلوه می‌دهند و صد افسوس که بیش‌تر مردم دروغ اینان را باور دارند. و نباید فراموش کرد که همین تحریم‌ها، در نهایت سبب انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری شد. و هشت سال فاجعه را همین گفتمان رهایی از رقم زد. پس فتنه، داستان امروز ماست. و نمی‌توان آن را رها کرد، چراکه او ما را رها نکرده است. فتنه را باید بازخوانی کرد تا مرز میان حق و باطل و منفعت ملی و خیانت کم‌رنگ نشود. خط قرمز است و هرکس که در صدد تطهیر فتنه‌گران برآید تا مجال یابند و فاجعه‌ای دیگر بیافرینند، با پاسخ سخت این مردم مواجه خواهد شد. https://eitaa.com/jorenush/161
گزارشی از سابقه‌ی مبارزه با حجاب در ایران معاصر (۲) https://eitaa.com/jorenush/172
جرعه‌نوش
تتمه: را عین‌الملک - رئیس محفل بهائیان و پدر امیرعباس نخست‌وزیر معروف پهلوی دوم- کشف کرد و به - سرحلقه‌ی شبکه‌ی جاسوسی انگلیس در ایران و مرشد لژ بیداری- معرفی نمود تا تحت تربیت قرار گرفته و برای ماموریت آماده شود. دیگر آن‌که محمدعلی ، معلم تاریخِ و نخستین و آخرین نخست‌وزیر او که خطابه‌ی تاج‌گذاری پهلوی را ایراد کرد، یک بابی‌زاده‌ی یهودی‌نسب و از مهم‌ترین افراد حلقه‌ی روشنفکران پیرامون بود. او در دومین دوره‌ی صدارت خود در سال‌های میانی حکومت پهلوی اول، بخشی از مهم‌ترین سیاست‌های [ضد]فرهنگی را پیش برد و در مسجد هم در همان دوران رقم خورد. https://eitaa.com/jorenush/178
شهادت نامۀ شیخ فضل الله نوری.pdf
468.6K
این متن را چند سال قبل برای انتشار در کانال در سال‌روز شهادت آیت‌الله نوشتم. شاید برای آشنایی اجمالی با مفید باشد. https://eitaa.com/jorenush/179
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر (۱) فقط چند سؤال و درخواست: 1- لطف کنید یک مصدر تاریخی قابل استناد که در آن، سخن از فتوا به قتل سیدالشهداء علیه‌السلام آمده باشد معرفی کنید. 2- سید شهیدان در برابر یزید قیام کرد؛ نماد فسق و فجور و بی‌مبالاتی نسبت به شریعت، و مهم‌تر از آن، نماد تغییر خلافت رسول خدا به سلطنت اموی. آیا حکومت چنین کسی، مذهبی است؟ 3- آیا تمام احزاب بر قتل حسین بن علی علیهماالسلام اتفاق کردند؟ خوارج در کجای این معرکه جای داشتند؟ علویان کوفه چطور؟ موالیان چطور؟ مردم مدینه چطور؟ مردم مکه چطور؟ بادیه‌نشینان عراق همچون بنی‌اسد چطور؟ 4- آیا حسین علیه‌السلام اولین قیام‌کننده در برابر حکومت‌هایی است که صاحبان آن‌ها، مدعی دین‌داری بودند؟ آیا عیسی بن مریم و ارمیا و اشعیاء و دیگر پیامبران اصلاح‌گر بنی‌اسرائیل در برابر تدین یهود نایستادند و در این راه جان فدا نکردند؟ آیا سخت‌ترین رویارویی خاتم پیامبران با یهودیان مدینه نبود؟ آیا معاویه به قرآن استناد نمی‌کرد؟ آیا خوارج مقدس‌مآب‌ترین‌ها نبودند که امیرمؤمنان در برابرشان ایستاد؟ آیا عایشه ام‌المؤمنین نبود که در کنار زبیر سیف‌الاسلام به نبرد با علی پرداخت؟ آیا حضرت مجتبی علیه‌السلام با تزویر دینی معاویه نجنگید؟ 5- آیا دال مرکزی قیام سیدالشهداء علیه‌السلام، ایستادگی در برابر استبداد بود؟ https://eitaa.com/jorenush/182
سلام بر (۲) نه برادر! حسین به دعوت هزاران نفر از مردم عراق برای خروج بر یزید به قیام فراخوانده شد. همان حسینی که در برابر حکومت معاویه، این نماد تزویر، قیام نکرده بود. عدد کسانی که با یزید مخالف بودند، بسیار فراتر از شهدای کربلا بود، و کسانی که قصد یاری حسین داشتند نیز فراتر از آن رقم. ولی فتنه و حکومت نظامی و ضعف‌های درونی برخی پیروان، صحنه را عوض کرد و کربلا رقم خورد. نبرد کربلا، مصاف علویان و عثمانیان بود، و آنان که در کربلا بودند، از سرسپردگان دستگاه بنی‌امیه بودند. کفر آنان چنان آشکار بود که ابایی از گفتنش نداشت و سیرتش چنان بود که وقتی عبدالله بن حنظله مشاهده کرد، مردم مدینه را به قیام علیه او واداشت. و اما سؤال آخر: اگر انتقادی به مسئولی دارید، صریح و شفاف بیان کنید. چرا به گونه‌ای کنایه می‌زنید که در اذهان بسیاری افراد، جمهوری اسلامی متهم شود؟ آیا نمی‌فهمید که این کنایات، جمهوری اسلامی را تیرباران می‌کند؟ چرا عناوین صحیح را به سخره می‌گیرید؟ آیا «تشویش اذهان عمومی» وجود دارد یا خیر؟ گیریم که یک قاضی خطاکار، آن را بر غیر موضعش حمل کند، آیا اساس آن را می‌توان منکر شد و تمسخر کرد؟ و یک توصیه: تاریخ را همان‌گونه که روی داده بخوانید، نه آن‌گونه که مطبوع اغراض شماست. تاریخ را تحریف نکنید و به بهای اهداف کوتاه‌مدت خود، این آینه‌ی عبرت را لکه میندازید. https://eitaa.com/jorenush/183