eitaa logo
جامعة القرآن خواهران همدان ۳۲۵۲۶۳۰۱ -
1.4هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
9.8هزار ویدیو
243 فایل
📣پُل های ارتباطی شما با جامعه القرآن خواهران در پیام رسان ایتا جهت ارتباط با مسئول آموزش👇 @vahede_khaharan جهت ارتباط با ادمین👇 @sadatemami110 فروشگاه محصولات سنتی جامعة القرآن👇👇 @tebesonati111 کانال فروشگاه جامعة القرآن👇👇👇 @gooolarzani
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 روابط ماه با تعداد جرائم ♻ دکتر Sharma D و Thakur Cp در سال 1984 تحقیقی در سه مرکز پلیس در شهرهای مختلف (یک مرکز روستائی، یک مرکز شهری و یک مرکز صنعتی) انجام داده و را محاسبه نموده‌اند. تعداد جرائم در روز ماه بیشتر از همه روزهای دیگر بوده است. سپس در روز ماه و بعد روز و در درجه بعد روز بیشترین جرائم را به ترتیب به خود اختصاص داده‌اند. با بررسی‌های مختلف، این دو نفر به این نتیجه می‌رسند که خورشید و دوری و نزدیکی آن نمی‌تواند در میزان جرائم تأثیری داشته باشد، و اثر ماه را به نقش آن بر بدن انسان ارتباط می‌دهند و از اصطلاح جالب امواج جذر و مدی‌های انسان استفاده می‌نمایند. 🔸 : با کامل شدن قرص ماه، خون در بدن بیشتر به سیلان و هیجان می‌آید، بهمین دلیل بیشترین حوادث، وضع حمل‌ها و قتل‌ها در شب ۱۴ ماه قمری اتفاق می‌افتد.
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: پدرم مریض بود. می گفتند به بیماری خیلی سختی مبتلا شده است. من که به دنیا آمدم، حالش خوبِ خوب شد. همه ی فامیل و دوست و آشنا تولد من را باعث سلامتی و بهبودی پدر می دانستند. عمویم به وجد آمده بود و می گفت: «چه بچه ی خوش قدمی! اصلاً اسمش را بگذارید، قدم خیر.» آخرین بچه پدر و مادرم بودم. قبل از من، دو دختر و چهار پسر به دنیا آمده بودند، که همه یا خیلی بزرگ تر از من بودند و یا ازدواج کرده، سر خانه و زندگی خودشان رفته بودند. به همین خاطر، من شدم عزیزکرده پدر و مادرم؛ مخصوصاً پدرم. ما در یکی از روستاهای رزن زندگی می کردیم. زندگی کردن در روستای خوش آب و هوا و زیبای "قایش" برایم لذت بخش بود. دور تا دور خانه های روستایی را زمین های کشاورزی بزرگی احاطه کرده بود؛ زمین های گندم و جو، و تاکستان های انگور. از صبح تا عصر با دخترهای قدّ و نیم قدِ همسایه توی کوچه های باریک و خاکی روستا می دویدیم. بی هیچ غصه ای می خندیدیم و بازی می کردیم. عصرها، دمِ غروب با عروسک هایی که خودمان با پارچه و کاموا درست کرده بودیم، می رفتیم روی پشت بام خانه ما. تمام عروسک ها و اسباب بازی هایم را توی دامنم می ریختم، از پله های بلند نردبان بالا می رفتیم و تا شب می نشستیم روی پشت بام و خاله بازی می کردیم. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋 📚 @jqkhhamedan