🔴 روابط ماه با تعداد جرائم
♻ دکتر Sharma D و Thakur Cp در سال 1984 تحقیقی در سه مرکز پلیس در شهرهای مختلف (یک مرکز روستائی، یک مرکز شهری و یک مرکز صنعتی) انجام داده و #میزان_جرائم را محاسبه نمودهاند.
تعداد جرائم در روز #چهاردهم ماه بیشتر از همه روزهای دیگر بوده است.
سپس در روز #اول ماه
و بعد روز #بیست_یکم
و در درجه بعد روز #هفتم بیشترین جرائم را به ترتیب به خود اختصاص دادهاند.
با بررسیهای مختلف، این دو نفر به این نتیجه میرسند که خورشید و دوری و نزدیکی آن نمیتواند در میزان جرائم تأثیری داشته باشد، و اثر ماه را به نقش #جاذبه آن بر بدن انسان ارتباط میدهند و از اصطلاح جالب امواج جذر و مدیهای انسان استفاده مینمایند.
🔸 #نکته: با کامل شدن قرص ماه، خون در بدن بیشتر به سیلان و هیجان میآید، بهمین دلیل بیشترین حوادث، وضع حملها و قتلها در شب ۱۴ ماه قمری اتفاق میافتد.
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #اول
#فصل_اول
پدرم مریض بود. می گفتند به بیماری خیلی سختی مبتلا شده است. من که به دنیا آمدم، حالش خوبِ خوب شد.
همه ی فامیل و دوست و آشنا تولد من را باعث سلامتی و بهبودی پدر می دانستند.
عمویم به وجد آمده بود و
می گفت: «چه بچه ی خوش قدمی! اصلاً اسمش را بگذارید، قدم خیر.»
آخرین بچه پدر و مادرم بودم. قبل از من، دو دختر و چهار پسر به دنیا آمده بودند،
که همه یا خیلی بزرگ تر از من بودند و یا ازدواج کرده، سر خانه و زندگی خودشان رفته بودند.
به همین خاطر، من شدم عزیزکرده پدر و مادرم؛ مخصوصاً پدرم.
ما در یکی از روستاهای رزن زندگی می کردیم. زندگی کردن در روستای خوش آب و هوا و زیبای "قایش" برایم لذت بخش بود.
دور تا دور خانه های روستایی را زمین های کشاورزی بزرگی احاطه کرده بود؛ زمین های گندم و جو، و تاکستان های انگور.
از صبح تا عصر با دخترهای قدّ و نیم قدِ همسایه توی کوچه های باریک و خاکی روستا می دویدیم.
بی هیچ غصه ای می خندیدیم و بازی می کردیم. عصرها، دمِ غروب با عروسک هایی که خودمان با پارچه و کاموا درست کرده بودیم، می رفتیم روی پشت بام خانه ما.
تمام عروسک ها و اسباب بازی هایم را توی دامنم می ریختم، از پله های بلند نردبان بالا می رفتیم و تا شب می نشستیم روی پشت بام و خاله بازی می کردیم.
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
📚 @jqkhhamedan