eitaa logo
کنگره ۲۵۰۰شهیدنجف آباد
494 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
62 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لحظه شهادت این شهید بزرگوار زیباست⬇️ حدود ساعت پنج عصر، درگیری قدری فروکش کرد. میرزا دست بر خاک زد و تیمم کرد و در میان ایستاد. در حالی که دست ها را به برده بود، ناگهان گلوله خمپاره ۶۰ در نزدیکی او فرود آمد و بر اثر اصابت ترکش به درجه نائل آمد ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
(استاد میرزا) فرمانده جبهۀ شوش (در آغاز جنگ تحمیلی) پدرش کارگری ساده بود، حیدرعلی در طول تحصیل و در خلال مدرسه‌ رفتن‌ها هرگاه حتی چند ساعتی فراغت می‌یافت، به کار مشغول می‌شد تا از این راه هم هزینۀ تحصیل خود را تأمین کند و هم کمک خرج زندگی خانواده باشد. پُر شور و پُر تلاش بود و هیچ‌گاه از فعالیت و جنب و جوش باز نایستاد. به خاطر فقر مالی مجبور شد دو بار تحصیل را رها کند. یک بار پس از پایان دورۀ ششم ابتدایی و بار دیگر هم در سال دوم دبیرستان؛ اما این باعث نشد مطالعۀ کتاب‌های مذهبی و علمی را کنار بگذارد. ◀️علاقۀ زیادی به مسافرت داشت و به اکثر شهرهای ایران سفر کرده بود. ◀️صداقت در بیان و رفتارش و پاکی در کردارش باعث شده بود که دوستان زیادی گِرد او جمع شوند. سربازی‌اش که تمام شد به کار آهنگری و در و پنجره‌سازی مشغول شد. ◀️ با شروع زمزمۀ انقلاب، شب‌ها به دوستانش آموزش جنگ‌های نا منظم می‌داد. ◀️ آن‌ها با سلاح‌های ساده‌ای همــچون: نارنـجـک دسـت‌سـاز، سه‌راهی، کوکتل مولوتف و با استفاده از ابتکارات مردمی ضربات محکمی را بر مأموران و سرسپردگان رژیم در روز حملۀ وحشیانۀ آن‌ها به نجف‌آباد در 11 و 12 محرّم 1357 زدند. در حین تظاهرات دستگیر شد. پس از آزادی، به همراه چند تن از مبارزان، سه ماه در باغ‌ها مخفیانه بسر برد. یک هفته قبل از ورود امام خمینی به ایران، به تهران رفت و تا پیروزی انقلاب در تهران ماند. در 21 و 22 بهمن 1357 به همراه دوستانش در تصرف پادگان‌ها نقش فعالی داشت. همان روزها حین مبارزه از ناحیۀ شانه هدف اصابت گلوله قرار گرفت و مدتی بستری شد. در فاصلۀ ماه‌های پیروزی انقلاب تا جنگ، در ادارۀ مواد مخدر اصفهان، خوش درخشید. . سخنان امام راهنمای عمل او بود و با هر پیام ایشان خط‌مشی میرزا نیز مشخص می‌شد، زمانی که امام پیام رهایی کردستان را از دست اشرار دادند بدون درنگ راهی آن منطقه شد و مدتی را در مقابله با اشرار در کردستان بسر برد. ◀️ شجاعت، صبر، تصمیم مدبرانه، مردم‌داری، نظم، دوراندیشی و قدرت مدیریت از ویژگی‌های او بود. ◀️زمانی که شهید محمد منتظری تعدادی از برادران را به سوریه فرستاد تا ضمن آموزش نبردهای چریکی، مقدمات برای حضور در جنوب لبنان فراهم شود، استاد میرزا جزء پیشگامان جهاد مقدس علیه بود. ◀️ او برای گذراندن دوره‌های آموزش نظامی و پیوند رزمنده‌های هم‌تراز خود و کمک به نهضت‌های رهایی‌بخش به کشورهای عربی، هند، پاکستان افغانستان و سوریه عزیمت کرد. ◀️وقتی طبل جنگ عراق با ایران به صدا در آمد، استاد میرزا طاقت نیاورد و در حالی که در سفر افغانستان و کمک به مجاهدان افغان در مبارزه با ارتش سرخ بود، چند شبانه‌روز با سختی کوه‌های افغانستان را طی کرد تا در صف رزمندگان جبهۀ ایران قرار گیرد. استاد میرزا کسی بود که موقعیت استراتژیک منطقۀ شوش و نفوذ عراقی‌ها را از آن بخش به داخل ایران درک کرده و به سرعت گروهی از نیروهای داوطلب نجف‌آباد را به جبهۀ شوش برد و خود فرماندهی جبهۀ شوش را بر عهده گرفت. 17 آذر 1359 در جبهۀ شوش، عملیاتی ایذایی علیه دشمن طراحی و اجرا کرد. میرزا با هدایت نیروهایش ضربات محکمی به دشمن وارد ساخت. آن روز درگیری یکسره تا عصر به طول انجامید. تعدادی از عراقی‌ها کشته و مجروح و متواری شدند و چند نفر نیز خود را تسلیم کردند. حدود ساعت پنج عصر، درگیری قدری فروکش کرد. میرزا دست بر خاک زد و تیمم کرد و در میان شیار تپه به نماز ایستاد.در حالی که دست‌ها را به قنوت برده بود، ناگهان گلولۀ خمپارۀ 60 در نزدیکی او فرود آمد و بر اثر اصابت ترکش به درجۀ شهادت نائل آمد. ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
🕊 شهید حیدرعلی طالبی (سمت چپ) در دوران سربازی. ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
🕊 شهید حیدرعلی طالبی (سمت چپ) که سوابق درخشانی در مبارزات مسلحانه دوران قبل از انقلاب و چندین ماه همراهی با مبارزان افغانستانی را داشت و در مقطعی نیز دوره های فشرده جنگ چریکی را در سوریه گذرانده بود، در زمان شهادت فرماندهی جمعی از نیروهای داوطلب اعزامی را بر عهده داشت. ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
دور اندیشی کاظمی روزی به میرزا گفتم: «به جای اینکه اینجا بنشینیم؛ چرا به حمله نمی کنیم؟» ایشان مرا به دامنه کوه بردند و رو به من گفتند : « شما که می گویید حمله کنیم، فکر این را کرده اید که اگر یک نفر شد، آیا برای انتقالش به عقب به نیرویی نیاز نداریم؟ به ماشین احتیاج نداریم؟ به نیرویی دیگر که جای او گذاشته شود، احتیاج نداریم؟ به و کسی که آن را به خط برساند، نیاز نداریم؟ قبل از هر حمله همه این چیزها باید مهیا باشد.» و این گونه بود که با صحبت های ایشان قانع شدم. گاهی نیمه شب ها مرا از خواب بیدار می کرد و می گفت: «امشب می خواهیم عراقی ها را بیدار کنیم.» بعد یک گلوله آر.پی.جی بر می داشتیم و در دل عراقی ها می رفتیم و پس از شلیک گلوله دوباره به عقب برمیگشتیم. ⭕️میرزا می گفت: « آن ها باید بدانند که ما همیشه بیداریم.»⭕️ ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
خاطره راوی؛حاج هاشم روح الله معتقد بود که هر مبارزی برای کاری ساخته شده است. مثلاً فلان مبارز حتی نباید شعار بدهد و برود بین مردم! چون نباید شناخته شود. یا می‌گفت که آن مبارز باید نارنجک‌ها را پر کند و از خانه نرود بیرون! ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
خاطره راوی:مادرشهید سرکشی از خانواده‌ی فقرا سراغ می‌گرفت از خانواده‌های فقیر. اگر کمکی از دستش بر می‌آمد، دریغ نمی‌کرد. خانواده‌ای بود که پدرشان از دو پا فلج و دو فرزند کوچک داشتند. میرزا در یکی از سرکشی‌هایش، متوجه حوض وسط خانه‌ی آن‌ها شد. به سرعت رفت به مغازه‌اش. دری برای آن حوض ساخت تا خدایی ناکرده خطری پیش نیاید. ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
خاطره راوی:پدرشهید عنوان خاطره :در راه خدا رفت سرجوخه بودم. درجنگ آذربایجان سه مدال گرفتم. خودم را در راه خدا روانه کردم برای جنگ، فرزندم هم در راه خدا رفت. برادرم نیز در جنگ سمیرم شهید شد. ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
خاطره راوی:سردار آفابابائیان عنوان خاطره : مظلومیت میرزا بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، ایشان را به گروه‌های چپ، فرقان و کمونیست منتسب کردند. زمانی که خواستند میرزا را به خاک بسپارند، حدود سی نفر از افراد گروه‌های چپ از تهران آمدند برا شرکت در تشییع جنازه‌ی ایشان. آن زمان گروه‌های چپ وکمونیست‌ها لباس‌هایی می‌پوشیدند که سر شانه‌اش پاکن بود و دکمه داشت. البته نظامی‌ها هم چنین لباس‌هایی می‌پوشیدند. میرزا نیز چنین لباسی بر تن می‌کرد. شاید عکس ایشان را با این لباس‌ها دیده بودند و تصور می‌کردند که میرزا هم تفکر آ‌ها را داشته است. آن روزها زدن این انگ‌ها مرسوم بود. وقتی می‌خواستند کسی را طرد کنند، اورا جزء توده‌ای‌ها، کمونیست‌ها و منافقان می‌خواندند. این مسئله را بزرگ جلوه دادند وسبب شد تا کسی در مورد میرزا تحقیق نکند و سوابق، ، اسناد ومدارک ایشان را مطرح نسازند. این‌ها همه به خاطر مظلومیت میرزا طالب است. آن‌طور که شاید و باید به ایشان نپرداختند و حق‌شان را اداء نکردند. ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
خاطره راوی:غلامرضا مهدیه (هم رزم) عنوان خاطره : ماشین‌اش آتش گرفت! یک وانت داشت که وقف انقلاب بود. البته خودش نیز وقف انقلاب بود. آن شب وقتی با سرعت درحال رانندگی بود، کوکتل مولوتوف‌هایی که همراهش بود روی هم ریخت و ماشین‌اش آتش گرفت. به در مسجد حاج شیخ احمد که رسید، نارنجک‌ها را از ماشین بیرون آورد و گذاشت زیر پل. شروع کرد به داد و فریاد زدن. می‌گفت: «مگر من چه کار کرده‌ام که ماشینم را آتش زدید؟» نیروهای ساواک جویای ماجرا شدند. میرزا بدون هیچ و واهمه‌ای جواب داد: «به من گفته‌اند بگو مرگ بر شاه، نگفته‌ام و ماشین‌ام را آتش زدند.» مأموران شروع کردند به کمک دادن و ماشین را خاموش کردند. پس از خاموشی، میرزا ماشین را برداشت و رفت. او در چنین مواقعی هول و اضطراب پیدا نمی‌کرد، بلکه با زیرکی خاص ماجرا را به خوبی تمام می‌کرد. ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
enc_16719991205442427692849.mp3
4.9M
هرچی از قشنگیِ این مداحی بگم کم گفتم :) 🖤 🍁🍂
انا لله و انا الیه راجعون و هراز گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی، جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد ؛ درگذشت فرزند گرامتان را خدمت جنابعالی و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده برای آن عزیز سفر کرده طلب غفران الهی و برای بازماندگان صبر جزیل از درگاه خداوند متعال خواستاریم. روحش شاد و یادش گرامی باد. ┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┄┄┄