.🍁.
#پاییز همان فصل دلانگیزی است
که گاه رویاییاش میخوانند.
همان فصلی که میتوانی در آن
ساعتها از پنجره اتاق به درخت
روبه روی خانه نگاه کنی و خسته نشوی.
@kafeh_denj |☕
هدایت شده از حامد کاشانی
🖌ابوهاشم جعفری به امام حسن عسگری علیه السلام نامه نوشت که آقا خیلی این زندان تنگه، خیلی این زنجیرها سنگینه...
حضرت پیغام فرستاد که ظهر نماز رو توی خونه ت میخونی...
بعد میگه رفتم خونه نماز و خوندم و گفتم کاش روم میشد به حضرت بگم آقا وضعمون هم خرابه، بجای اینکه کار کنیم همش زندانیم... دیدم در خونه رو میزنن، یه مبلغ قابل توجهی برامون پول آوردن توش یه نامه هم بود!
حضرت نوشته بود که: کاری داشتی از ما حیا نکن، معذب تشو، کار ما اینه
«نحنُ کهفٌ لِمن إلتجأ إلینا»
هرکسی به ما پناه ببره ما کهفیم پناهگاهیم...
اقا ردای سَبزِ اِمامَت مُبارک
پوشیدَنِ لِباسِ خِلافَت مُبارَک
اِی آخَرین ذَخیرهِ زَهراییِ حَسَن
آغاز روزِگار اِمامَت مُبارَک...
🔷سالروز آغاز امامت پسر زهرا حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارک باد !
#امام_زمان
https://eitaa.com/Raspina02/185
رسپینا ی عزیزم تولدت مبارک!🎀
امیدوارم روز به روز بدرخشی.
May 11
#تکست
بر ماست که بهشت کوچکی کنج خانه هامان بسازیم، با گیاه و شعر و موسیقی.
بر ماست که آسمان را به زیر سقف اتاق هامان ببریم، بر ماست که لبخند بزنیم، بر ماست که تحت هر شرایطی، سرزنده و امیدوار بمانیم، برماست که بدانیم، بر ماست که بیشتر بدانیم...
که بعد از این، هر خانه، یک سیاره ست... سیاره هامان را سبز و با شکوه نگاه داریم و از گزند بیماری و اندوه، به دور.
بر ماست که خیال های خوب کنیم و نور را از روزنه ی کوچک نگاه هامان به زیر پوست لطیف و بی گناه خانه تزریق کنیم و دل بدهیم به ساقه های سبز و باریک امید.
دل بدهیم به آوای آرام موسیقی و طعم چای و عطر شمعدانی و آغوش سبز و پناه دهنده ی عشق.
بر ماست که کنج سیاره هامان، بهشت شورانگیز و روشنی بسازیم و بی بهانه و با صدایی بلند، زندگی کنیم...
بر ماست که بخوانیم، بر ماست که بدانیم، بر ماست که امیدوار بمانیم...
_ نرگس صرافیان طوفان
@kafeh_denj |☕
💌🍂
نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش
اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش
قناریهای این اطراف را بی بال و پر کرده
صدای نازک برخورد چینی با النگویش
مضاعف میکند زیبایی اش را گوشوار آن سان
که در باغی درختی مهربان را آلبالویش
کسوف ماه رخ داده ست یا بالا بلای من
به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟
اگر پیچ امین الدوله بودم میتوانستم
کمی از ساقههایم را ببندم دور بازویش
تو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی
یکی با خنده تلخش یکی با برق چاقویش
قضاوت میکند تاریخ بین خان ده با من
که از من شعر میماند و از او باغ گردویش
رعیت زاده بودم دخترش را خان نداد و من
هزاران زخم در دل داشتم این زخم هم رویش
_حامد عسکری
#یک_فنجان_شعر
@kafeh_denj |☕
#یک_قاچ_کتاب
در کنار ساحل قدم می زدم و میخواستم به جایی دیگر بروم که درخشش چیزی از فاصله دور توجهم را به خود جلب کرد. جلوتر رفتم تا به شی درخشان رسیدم. نگاه کردم دیدم یه قوطی نوشابه است، با خودم فکر کردم، در زندگی چند بار چیزهای بی ارزش من را فریب داده و من را از مسیر اصلی خودم غافل کرده است و وقتی به آن رسیدم دیدم که چقدر بیهوده بوده است،
ولی آیا اگر به سمت آن شیء بی ارزش نمیرفتم، واقعا می فهمیدم که بی ارزش است یا سالها حسرت آن را میخوردم؟
📚 مکتوب | پائولو کوئیلو
@kafeh_denj |☕
یهجایی شاملو میگه :
« من در بیحوصلگیهایم، با تو زندگیها کردهام…»
و چه شبایی که تو زندگیمون،
حوصله هیچ بنی بشری رو نداشتیم،
ولی وسط همون بیحوصلگی
غرق فکر و خیال یه آدم بودیم...
#شب_تون_بخیر🌜
آرام بگیر!
گاهی باید یک دایره بکشی و
بنشینی درونش.
بگذار به حال خودش زندگی را
و هیاهوی آدم ها را
بنشین کنار سکوتت
و یک فنجان چای
به خودت تعارف کن…
#عصرونه
@kafeh_denj |☕
🌻✨
صبحت بخیر شاعر لبخندهای شهر
آیینههای شعر تو در جای جای شهر
با دستهای آبیتان ، سبز میشود
گلواژههای زردِ غزل در صدای شهر
رنگین کمان هر غزلت وصل میکند
دل را به پشت پنجرهی انتهای شهر
دیوارهای ساکت شهر و صدای سوت
صبحت بخیر شاعر لبخندهای شهر
_ رسول قشلاقی
#یک_فنجان_شعر
@kafeh_denj |☕
#یک_قاچ_کتاب 🍉
یادم بیاور برایت بنویسم عشق را باید بی حساب و کتاب اندوخت اما با حساب خرج کرد. و برایت بنویسم که هی بر این طبل بیصدا اما توخالی "بی حساب دوست داشتن" نکوبی. که دوست داشتن حساب و کتاب دارد.
دوست داشتن حد و مرز میشناسد؛ حساب و کتابش؟ ظرفیت خودت. که اگر میتوانی ظرفت را بزرگتر، ظرفیتت را بیشتر کن. اگر نمی توانی اما اندازه نگه دار؛ حد و مرزش؟ عزت خودت. کرامت خودت. شخصیت خودت. دوست داشتن که نباید تو را بیعزت، بیکرامت، بیشخصیت کند!
📚 | دال دوست داشتن _ حسین وحدانی
@kafeh_denj |☕
نفسهایمــ
در تلاطمــ بی #تُ بودن
با لحظههای فراق آمیخته شدند
بارانها؛
بی #تُ باریدند
گلها؛
بی #تُ شکوفه زدند
و من؛
درگیر، میان باغ سیب
در هیاهوی #پاییز برای همیشه
گیر افتادم....
@kafeh_denj |☕
🌧️🍁
هوای ابری و بارونی،
زرد و نارنجی شدن درختها،
رخ #پاییز تو شهر من نشون میده!
حالا فقط یک جای گرم و نرم میچسبه
که فنجون چای یا قهوهاتُ مز مزه کنی
و به خوندن کتابی مشغول باشی!
#شرح_حال
#بداهه_نوشت
@kafeh_denj |☕
ای بی تو دلِ تنگم، بازیچه توفانها
چشمان تب آلودم، باریکه بارانها
مجنون بیابانها، افسانه مهجوری است
لیلای من؛ اینک من… مجنون خیابانها
آویخته دردم ، آمیخته مردم
تا گم شوم از خود گم ، در جمع پریشانها
آرام نمی یارد ، گویی غم من دارد
آن باد که می زارد در تنگه دالانها
با این تپش جاری،تمثیل من است آری
این بارش رگباری ، برشیشه دکانها
با زمزمه ای غم بار ، تکرار من است انگار
تنهایی فواره ، در خالی میدانها
در بستر مسدودم، با شعر غم آلودم
آشفته ترین رودم در جاری انسانها
دریاب مرا ای دوست ای دست رهاننده
تا تخته برم بیرون از ورطه توفانها
_حسین منزوی
#یک_فنجان_شعر
@kafeh_denj |☕
هدایت شده از نجواۍبےنهایت☕️
●••⏳
زندگیبدوناتفاقهاۍتلخنمیشود
بدونروزهاۍاشکودردوخشموغم
اماروزهاۍبد،همچونبرگهاۍ #پاییز
،باورکنکهشتابانفرومےریزندودرزیر
پاهاۍ تو،اگر بخواهے ،استخوان
مے شکنندودرخت استوار و
مقاوم برجاۍمےماند... (:
#آیندهنگری
@ʙɪ_ɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ |☕️