#فصل_شش
#فرشته_ها_هم_عاشق_میشوند
#پارت_شصت_وسه
نویسنده:نعیمه اسلاملو
آن وقت او میگفت پدرش چون اسلام شناس واقعی بوده رفتارش با خانمها خوب بوده به خودم که آمدم دیدم خانم افتخاری با من است گوش میدی خانم سختگیر والا من از تو تو این چیزا سختگیرترم چون خودم دیدم دخترایی را جزروی هیجان به یه پسری علاقمند شدن بعد که به طرف نرسیدن چقدر به خاطر اون وابستگیها ضربه خوردند پسرام هم همینطور اما دخترا بیشتر ضربه میخورن حتی بعداً هم که بالاخره با یکی دیگه ازدواج میکنند ذهنشون درگیر خاطرههای رابطه قبلی میشه یعنی میخوام بگم واقعاً اون هیجان و عشق پرشور نمیارزه به اون اضطراب و افسردگی بعدش مریم گفت یعنی کلاً همش از دماغت در میاد خنده پیروزمندانهای کردم و گفتم نه والا نمیارزه منم همین رو میگم اصلاً مردها کی هستند که آدم به خاطرشون افسرده هم بشه همون بهتر که من به قول رویا مثل سنگ باشم اصلاً از امروز بازیها خوشم نمیاد خانم افتخاری از آینه جلوی ماشین نگاه شیطنت آمیزی به من کرد و گفت درستت میکنم من تو یکی رو درست میکنم حالا ببین یک لحظه دلم خالی شد چطوری میخواهد درستم کند میخواهد یک کاری بکنم من هم عاشق شوم عمراً
سکوتم در برابر تهدید خانم افتخاری خصوصاً بعد از آن رج از خوانی که کرده بودم جلب توجه میکرد میخواستم حرفی بزنم اما زبانم بند آمده بود خانم افتخاری گفت یعنی که خدا نخواد و قسمتت نباشه با کسی ازدواج کنی همه عالم هم جمع بشد کسی نمیتونه جلوی اراده خدا قرار بگیره این جوونایی که میبینی بالای رسیدن به اونی که دوسش دارن اینقدر خودشونو کوچیک میکنن این مسئله رو باور ندارند اگه خدا نخواد هر کاری هم بکنن هر چقدررم خودشونو پیش طرف کوچیک کنن و به خاطرش هر کاری بکند بهش نمیرسد اگه خدا نخواد نمیرسد حالا که اینجوریه و همه چیز دست اون بالاییه چرا از اول با قانون خودش زندگی نکنیم ولی اگه قرار باشه به کسی برسه که خدا بخواد و قسمتت بشه همه عالم هم جمع بشن باز نمیتونن جلوی اراده خدا رو بگیرن میتونن؟
گفتم یعنی به زور؟عشق و ازدواج مگه زوریه؟
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/khandaniharabayadkhand
#فصل_دهم
#خانوم_ماه
#پارت_شصت_وسه
گفت آره دیدم گفتم خب چه خبر گفتی گروه علی اللهی تو داریون هستند به هیچ صراطی مستقیم نیستند چند بار تا حالا روحانیون رفتن باهاشون حرف بزنن نشده از من خواست برم سراغشون گفتم گفتم علی اللهی گفت آره دیگه حضرت امیر را خدای خودشون میدونن کارای عجیب و غریبی میکنن گفتم میگن شاه با این کارا مخالفه خب پس چطور اینو از این کارا میکنن گفت شاهم بدش نمیاد این آزاد باشن و اسم اسلام رو خراب کنن گفتم خب حالا میخوای چیکار کنی گفت هیچی من همشون رو میشناسم میدونم از کجا خط میگیرن اول که میرم باهاشون حرف میزنم اگه قبول کردن که کردن اگه نکردن و خواستن هر روز تبلیغ کنن برای کارشون و اسم اسلام را خراب کنند از شیراز بیرونشون میکنم دلم ریخت انگار قرار نیست زندگی معمولی داشته باشم.
#ادامه_دارد
🌱https://eitaa.com/kafekatab