💠🍃💠🍃💠
برخیز
و برفروز چراغِ سپیده را
تا بنگرم به روی تو
صبح ندیده را ...
🌹شهید اسماعیل خانزاده🍃🍃
#روزتان_شهدایی
🌹🕊🌹🕊🌹
#خاطرات_شهید
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_حاج_حسین_خرازی
ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ بـےﻫﻮﺵ بودﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ هم ﺗﺮڪﺶ ﺗﻮے ﭘﺎم ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ و خونریزے داشتم؛ #ﺣـﺎﺝ_ﺣﺴﯿﻦ مےﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ داخل
ماشین . هے ﺩﺳﺖ مےﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺯﯾﺮ ﺑﺪﻥ بچہ ﻫﺎ ، ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، مےﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ...
ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ مےﮔﺮﻓﺖ مےڪﺸﯿﺪ ،ﺑﺎﺯ ﻫﻢ نمےﺷﺪ ...
با غصّہ ﺯﻝ ﺯﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ ڪہ ﺯخمے ﺍﻓﺘﺎﻩ
ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺭﻭے ﺯﻣﯿﻦ ... ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺳﻮﺍﺭ ﺭﺩ مےﺷﺪﻧﺪ ﺩﻭﯾﺪ ﻃﺮﻓﺸﺎﻥ ...
ﮔﻔﺖ : «ﺑﺎﺑﺎ .....! #ﻣﻦ_ﯾﻪ_ﺩﺳﺖ_ﺑﯿﺶ_ﺗﺮ_ﻧﺪﺍﺭﻡ ؛ نمےﺗﻮﻧﻢ ﺍینها ﺭﻭ ﺟﺎبہﺟﺎ ڪﻨﻢ . ﺍﻻﻥ میمیرند ؛ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﯾﻦ . »
ﭘﺸﺖ ﺗﻮﯾﻮﺗﺎ یڪے یڪے #ﺳﺮﻫﺎﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ مےڪﺮﺩ ، ﺩﺳﺖ مےڪﺸﯿﺪ ﺭﻭے ﺳﺮﻣﺎﻥ و مےگفت : ﻧﮕﺎﻩ ڪﻦ .... ﺻﺪﺍﻣﻮ مےﺷﻨﻮے .....؟ ﻣﻨﻢ ، #ﺣﺴﯿﻦ_ﺧﺮﺍﺯے .... مےگفت و #ﮔﺮیہ مےڪﺮﺩ .....
••※[🌹∷∷※∷∷🌹]※••
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
🌹 #پیامکی_از_بهشت 🌹
ملت مسلمان و شهید پرور ، دست از یاری امام بر ندارید و در خط امام که همان اسلام محمدی است گام بر دارید که اگر از خط امام جدا شوید دیگر هیچ عذر و بهانه ای نخواهید داشت و به عذاب الهی گرفتار خواهید شد .
🕊 #شهید_والامقام 🕊
🌹 #علی_حبیب_الهی🌹
✋ #سلام_به_دوستان_شهداء ✋
🌺 #روزتان_شهدایی 🌺
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
♧°|•🌾🌿🌾•|°♧
#شهیدانه
#شهید_حسین_خـــــرازی
#بوسه_بر_پای_رزمندگان
حاج حسين رزمندهها را ع❤️اشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جوری نشان میداد كه انسان حيران میشد.
يك شـب تانكها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم. من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچهها داشتند. يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانكها راه میرود و با سرنشيــنها گفت و گوهای كوتاه میكند. كنجكـــــاو شدم ببينم كيست.
مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش. همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد. گفت: به خدا سپردمتون!
تا صداش را شنيدم، نفسم بريد. گفتم: حاج حسين؟
گفت: هيـــــس؛ صدات در نياد! و رفـــت سراغ تانک بعدی
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
╭─═ঊঈ🌾ঊঈ═─╮
╰─═ঊঈ🌾ঊঈ═─╯
♡°|•🌼🌿°|•♡
#رفیق_شهیدم
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
رفتم هیئت رهروان امام(رحمة الله علیه) تا بلکه...
مجلس خیلی باحال و باصفایی بود. اما آنچه میخواستم نشد! بعد از مراسم، رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. میگفتند نامش #سید_مجتبی_علمدار است. گفتم: "آقا سید، من یه سؤال دارم."
جلوتر آمد. گفتم: "من هر هیئتی که میروم، وقتی #روضه میخوانند و مداحی میکنند، اصلاً گریه ام نمیگیرد. چه کار کنم!؟"
سید نگاهی به من کرد و گفت: "در این مراسم هم که من خواندم، باز گریه ات نگرفت؟"
گفتم: "نه! اصلاً گریه ام نگرفت."
رفت توی فکر. بعد با لحن خاصی گفت: "میدونی چیه؟! من #گناهانم_زیاده. من آلوده ام. برای همین وقتی میخوانم، اشک شما جاری نمیشود."
سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.
من تعجب کردم. تا آن لحظه، با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آنها پرسیدم، به من میگفتند: "شما گناهانت زیاد است. شما آلوده ای؛ برو از گناهان توبه کن. آن وقت گریه ات میگیرد؟!"
البته من میدانستم که مشکل از خودم است؛ اما شک نداشتم که این کلام سید، اخلاص و درون پاک او را میرساند.
از آن وقت، مرتب به هیئت رهروان میرفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع #مداحیِ_سید، #اشک_من_جاری بود.
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک_به_حق_دماء_شهدائنا.
┈••✾•🌿🌼🌿•✾••┈
#راوی: شهيد رحمت الله اوهانى زنوز
..... بعد از عمليات خيبر با #آقامهدى_باكرى به حمام رفتيم و در حين دوش گرفتن متوجه شدم شانه هاى آقامهدى #جراحات_زيادى برداشته است. علت اين امر را جويا شدم ولى از پاسخ امتناع كرد ولى وقتى اصرار را ديد با قسم دادن من به روح برادر بزرگوارش حميد تا اين موضوع را در جايى بازگو نكنم، گفتند: «بعد از عمليات خيبر جنازه هايى در آن سوى خط پدافندى جا مانده بود كه مجبور شدم به وسيله #طناب آنها را به اين سوى خط منتقل سازم كه در اثر استمرار كار #شانههايم_زخمى شد...
.
#شهیدمهدیباکری #شهدا #خیبر #جاویدالاثر #متواضع #بیادعا #مردعمل
#شادیروحشهداصلوات
..... #شهیدرحمتالهاوهانی میگفت بعد از آقا مهدی و حمید و دیگر دوستان نمیخواهم زنده بمانم ... ...
#شهیدرحمتاللهاوهانی خیلی به #آقا_مهدی علاقه داشت و همیشه درخدمت آقا مهدی بود و دستورات آقا مهدی را چنان عمل می کرد که گویا جبرئیل به وی وحی نازل کرده است.
.... در #شهادت_آقا_مهدی هم من در کنار سیل بند جزیره مجنون مشغول کار بودم و از #شهادت_آقا_مهدی اطلاعی نداشتم. رحمت ا... آمد دستم را گرفت برد یک جایی که دور از نیروها بود .نشست زمین آنقدر #گریه کرد😔 که اشک چشمهایش خاکهای جلواش را تبدیل به گل نمود و بعد گفت : #یک_آقا_مهدی داشتیم خدا از دستمان گرفت.😔😔 (#راوی : حمیدگودرزی)
سلام دوستان خود را ب کانال حافظان امنیت ک ب مطالب شهدا میپردازد دعوت کنید.
ایتا
https://eitaa.com/kakamartyr3
پیج اینستاگرام
👇👇👇
martyr.darabpour
50.mp3
2.17M
دعای سلامتی امام زمان عج 😭
🏴اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرج🏴
˙·•°❁ #معرفی_شهدا ❁°•·˙
#شهید_محمدعلی_گنجیزاده
سال ۱۳۴۱ در شهر زواره متولد شد.
او در سن پنج سالگی به دبستان رفت و پس از گذراندن دوران تحصیل برای ادامه همزمان با اوج گیری تظاهرات مردم علیه شاه به اصفهان مهاجرت کرد.
پس از شهادت شهید ناصر کاظمی مسولیت فرماندهی تیپ شهدا را به عهده داشت و به موفقیتهای فراوانی دست یافت و عاقبت در تاریخ ۲۹ شهریور ماه سال ۶۱ در عملیات پاکسازی جاده پیرانشهر – سردشت به فیض #شهادت رسید.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
˙·•°❁ #وصیتنامه_شهید ❁°•·˙
من به عنوان فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر میدهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید منحرف ننماید دیگر اینکه سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و از هر شرکت و ریا و حسادت و بعض و ... پاک نمائید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آنچنان که خداوند و اسلام و امام میخواهند انجام داده باشید این را هرگز فراموش نکنید که تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم جامعهای ساخته نمیشود. ان الله لاتغیر مابقوم حتی یغییر ما به انفسهم و این را در نظر بگیرید که همه ما انسانهای ناقص و مذنب میباشیم و احتیاج به هدایت و ولایت مستقیم قرآن، که اکنون زبان آن امام خمینی کبیر میباشد داریم. و هرگز خود را محوز نکنیم زیرا در این صورت احتیاجی به ولایت نمیبینیم و اگر احتیاجی به ولایت نبینیم به کفر و عصیان میرسیم و حسر دنیا و الاخره میشویم از تمامی ملت خصوصاً جوانان میخواهم که وحدت همیشگی خود را بیش از پیش حفظ نمایند و هرگز خدا را و قرآن را و امام را فراموش نکنند و این را در عمل باید ثابت کنید در جبهههای رزم در اطاعت از احکام شرعی و تلاش برای پیاده شدن آنها در تقویت و اطاعت از روحانیت که امام به عنوان سمبل آن میباشد در محراب عبادتها در زایل کردن پلیدیها و گناهان بکوشید
#سالروز_شهادت
🕊🌼🌼🌼🕊🌼🌼🌼🕊🌼🌼
*اگردوباره جنگی شروع شد*........
از قول ما *رزمندگان دیروز* به *رزمندگان فردا* بگوئید:
*عزیزانم* در حین مبارزه با دشمن متجاوز، *به بعد از جنگ هم بیاندیشید*
مبادا *ارزشها* را در خاکریزها جا بگذارید، اگر چنین کنید، ارزش ها، مثل امروز، *عوض* می شود و *عوضیها* ارزشمند می شوند.
می بینید که چگونه ما را *غریبه* میپندارند!
آن روزها:
*قطار قطار* می رفتیم.. *واگن واگن*
بر می گشتیم.
*راست قامت*
می رفتیم.. *کمر خمیده*
بر می گشتیم.
*دسته دسته* می رفتیم. *تنهای تنها*
بر می گشتیم.
بیهیچ استقبال و جشن و سروری.
فقط *آغوش گرم مادری* چشم انتظارمان بود و دگر هیچ..!
اما مردانه، ایستادیم...
باور کنیدکه:
ماهم دل داشتیم
فرزند و عیال و خانمان داشتیم.
*اما* با *دل* رفتیم... *بیدل* برگشتیم.
با *یار* رفتیم... با *بار* بر گشتیم.
با *پا* رفتیم... با *عصا* بر گشتیم.
با *عزم* رفتیم... با *زخم* برگشتیم.
با *شور* رفتیم... با *شعور* برگشتیم.
مااکنون *پریشان* هستیم.
اما *پشیمان* نیستیم.
*ما* همان کهنه *رزمندگان* پیادهایم که *سواری* نیاموختهایم.
*ما* همان هایی هستیم که به *وسوسهی قدرت* نرفته بودیم.
میدانی *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟؟؟؟
*۳/۵* درصد از جمعیت ایران!!!
اما *مردانگی* را *تنها* نگذاشتیم.
ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم.
رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم.
اکنون نیز *فریاد* میزنیم که:
این *حرامیان قافلهی اختلاس* از ما نیستند...
*این گرگانی که صد پیراهن یوسف را دریدهاند* از ما نیستند .
این *خرافات خوارج پسند* وصله ی مرام ما نیست.
*ما* نه اسب امام زمان دیدیم، نه بی ذکر سالار شهیدان، جنگیدیم.
اما *استخوان در گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروز مردم خوبمان* شرمندهایم,,
شرمنده ایم، با صورتی سرخ.
شرمنده ایم، با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است
ای همه ی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید!
*ما*، اگر به جبهه نمیرفتیم، با دشمنی که به تلافی قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردیم؟
تو را به شرافت عزیزان شهیدمان، ما را بهتر قضاوت کنید.
حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، را به پای ما ننویسید.
*بگذارم و بگذرم*
36.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | نماهنگ «زينب يا غريبة...»
▪️مرثیه خاطرهانگیز عراقی که در دیدار موکبداران اربعین با رهبر انقلاب اسلامی جمعخوانی شد. ۱۳۹۸/۰۶/۲۷