eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
66.6هزار عکس
10هزار ویدیو
167 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 استاد شهید مرتضی مطهری رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند |سال‌نمای زندگی شهید: ۱۲۹۸؛ (۱۳بهمن) ولادت در فریمان ۱۳۰۵؛ ورود به مکتب خانه ۱۳۱۶؛ عزیمت به حوزه علمیه قم ۱۳۱۹؛ شاگردی امام خمینی (ره) ۱۳۲۳؛ شرکت در دروس آیت الله بروجردی ۱۳۲۶؛ شروع فعالیت های تبلیغی ۱۳۲۷؛ آغاز هم‌فکری و همکاری با گروه فدائیان اسلام ۱۳۲۹؛ ازدواج با خانم عالیه روحانی ۱۳۳۳؛ آغاز تدریس در دانشگاه تهران ۱۳۳۴؛ برنده جایزه سلطنتی‌، بخاطر نگارش كتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم‌. ۱۳۴۲؛ (۱۵ خرداد) دستگیری و انتقال به زندان به علت سخنرانى علیه شخص محمدرضا شاه ۱۳۴۴؛ دریافت جایزه یونسكو بخاطر انتشار دو جلد كتاب داستان راستان ۱۳۴۶؛ اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد با کمک چند تن از دوستان ۱۳۴۸؛ دستگیری بخاطر صدور اعلامیه‌ی جمع آوری کمک برای آوارگان فلسطینی ۱۳۴۹؛ (۲۶ دی) دستور ساواک به رئیس دانشکده الهیات مبنی با پایان دادن به همکاری با شهید مطهری ۱۳۵۵؛ شروع به تدریس فلسفه تاریخ كه برای اولین بار توسط یك روحانی آغاز می‌شد. ۱۳۵۷؛ (۲۳ دی) سفر به پاریس و تقبل مسئولیت تشکیل شورای انقلاب به دستور امام خمینی (ره) ۱۳۵۷؛ (بهمن) قبول مسئولیت استقبال از امام (ره) ۱۳۵۸؛ (۱۱ اردیبهشت) شهادت به دست گروهک فرقان ۱۳۵۸؛ (۱۲ اردیبهشت) تشییع جنازه با شکوه و دفن در حرم حضرت معصومه (س) 🔰دانلود کنید: ➕ دریافت پوستر مشخصات استادشهید مرتضی مطهری با کیفیت اصلی 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ از مدرسه آمد.پس از ناهار گفت:مامان میتونم تو بغلت بخوام. پدر تازه از سر کار به خانه آمد.راضیه چادر گل گلی اش را پوشید و توی سالن ایستاد و بلند گفت:کیا حسینیه ای هستن؟ پدرش گفت:بابا راضیه تو چرا انقدر امروز قشنگ شدی؟ آن شب همه به علتی نمیتوانستند به هیئت بروند به جز راضیه که آماده شد و رفت حسینه. 📞 تلفن خانه به صدا در آمد.همسرم گوشی را برداشت و گفت:نَه دخترم سالم بود،مشکلی نداشت. با استرس پرسیدم:چی شده؟نکنه تصادف کرده به درب حسینه که رسیدم سیل جمعیت درحال خارج شدن بودن.حسینه پر از دود بود و خون. میگفتند از خانم ها فقط ۱ نفر شهید شده که آن هم از بچه های کادر انتظامات است.ذهنم به ۱۹ روز قبل زمانی که راضیه از مشهد آمده بود افتاد که گفت: *مامان میخواستم برا خودم کفنی بخرم دوستم نذاشت و گفت از کربلا بخرم.* ساعت ۱۱ بود که مرضیه دخترم زنگ زد و گفت راضیه در بیمارستان نمازی است. 😥۱۸ روز در کما بود. با سینه‌ای خرد و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک شهید شد .... 🍃🌷🍃🌷 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 | 🔻امام خامنه‌ای: به نظر من، مرحوم مطهری قوی‌ترین ایدئولوگ ما بود. -  من خودم را شاگرد آقای مطهری می‌دانم. -  هم عارف بود و هم اهل تهجد و اهل ذکر و یاد و گریه و دعا. -  من به حال آقای مطهری غبطه می‌خورم. - این لطفی که خداوند در حق ایشان کرد؛ واقعا چیز عجیبی است. - جامعه‌ ما و انقلاب ما بر اساس همان پایه‌هایی بنا شده که در معرفی شهید مطهری از اسلام دیده می‌شود و فهمیده می‌شد. - امروز آنی که پاسخ به سؤالات ماها را می‌دهد کتاب‌های شهید مطهری است. -  آثار آن بزرگوار، مثل یاد او زنده است. کتاب‌هاى شهید مطهرى‌، قابل مردن و قابل تمام شدن نیست. 💠۱۲ اردیبهشت ماه سالروز شهادت استاد شهید مطهری و روز معلم گرامی باد. 🍃🌷🍃🌷
♥️سند غربت تخریبچی‌ها در عملیات خیبر تخریبچی شهید فرداد علیپور🕊 🌷عملیات خیبر شاید به این دلیل در دفاع مقدس هشت ساله ممتاز شده که کار به جنون کشید و مجنون های زیادی در آغوش گرم لیلاشان آرمیدند . سهمیه گردان تخریب لشکر ده سیدالشهداء علیه السلام هم ٢١ لاله عاشق بود که بدنهای اکثر اونها سالهای سال در مجنون به جا ماند بعضی از این پرستوهای شکسته بال برگشتند و بعضی دیگر هنوز برخاک مجنون جا دارند. تصویر بالا متعلق به شهید فرداد علیپور است. شهید فرداد علیپور اهل خلخال و از بچه‌های تخریب بود که برای همراهی بچه‌های اطلاعات عملیات در شناسایی مواضع و موانع دشمن در جزیره مجنون جنوبی مامور شد و در روزهای نبرد مرگ و زندگی در جزیره مجنون جنوبی در ١٨ اسفند ماه سال ٦٢ برخاک افتاد و خونش خاک مجنون را سرخ نمود و پیکر پاکش هنوز برخاک مجنون سندی است بر مظلومیت وغربت یارانش...🕊✨ 🥀🕊 🕊
بابک عاشق  (ع) بود ، ما هر سال آبان‌ ماه خانوادگی به پابوس حضرت علی ‌بن موسی ‌الرضا (ع) می‌ رفتیم ، ولی سال آخر بابک سوریه بود نتوانست به مشهد برود درست در شب شهادت امام رضا (ع) هم آسمانی شد. بابک نمازش هیچگاه قضا نمی‌شد ، همیشه صبحِ زود از خواب بلند می‌شد ، یکروز هم که تا ساعت 10 صبح خواب مانده بود سراسیمه از خواب بلند شد و گفت ، من نباید عمرم را هدر دهم و این همه را صرف خواب کنم. بابک همیشه در حال درس خواندن بود و حتی فوق ‌لیسانس قبول شد و ثبت نام هم کرد اما گفت ، رفتن به سوریه و دفاع از حریم آل الله واجب تر از رفتن به دانشگاه است وقتی از آنجا آمدم ادامه تحصیل خواهم داد..... 📕 مدافعان حرم 🥀🕊 🕊
🔖 دست نوشته‌ تکان‌دهنده شهیدی که هنگام بمباران شیمیایی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد 🔹 ۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد. 🔹 نعمت الله ملیحی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد و خودش بدون ماسک مانده بود كه در عمل، دم نايژک‌های ريه تاول می‌زد و در بازدم تاولها پاره می‌شد ! به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ مینوشت و کمتر صحبت می‌کرد.🥀 🔹 در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند.🥀 🔹 او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت:" جگرم سوخت، آب نیست ؟! " و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت به شهادت رسید.🕊🥀 🌷شهید «نعمت‌الله ملیحی» از شهدای گردان حمزه سیدالشهدا (ع) لشکر ویژه ۲۵ کربلا؛ روز هشتم عملیات والفجر ۸ بر اثر حمله شیمیایی دشمن بعثی مصدوم شد و هشت روز بعد در ششم اسفند ماه ۱۳۶۴ در بیمارستان به شهادت رسید🕊 ✨مزار: قائمشهر، امامزاده صالح 🥀🕊
پهلوان شهید سعید طوقانی شهادت ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر ؛ شرق رود دجله عراق پهلوان سعید گردان میثم لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) محل تولد: تهران محل دفن: کاشان شادی روح شهدای گردان میثم صلوات 🥀🕊
پهلوانى كه شكمش را دوشكا پاره كرد!! 🌷پهلوان شهید سعید طوقانی يك پسر بچه ای که در شش سالگی بازوبند پهلوانی کشور را از آن خود کرد، بازوبندی که خیلی ها آرزو داشتند با آن فقط یکبار هم که شده عکس یادگاری بگیرند، رکورد دار چرخ ورزش باستانی بود، ۳۰۰ دور را در سه دقیقه چرخیده بود.هر روز عکس و خبرش در روی جلد روزنامه ها و مجلات چاپ می شد، خیلی ها آرزو داشتند او را از نزدیک ببینند ولی او پشت پا به تمام اینها زد و گمنامی را انتخاب کرد، 🌷در زمستان ١٣٦٣ با اینکه مریضی سخت کلیه داشت، از بیمارستان فرار کرد و خود را به عملیات بدر رساند، وقتی در شرق دجله پیک گردان میثم بود، گلوله دوشکای دشمن شکمش را پاره کرد، سعید با دستهای کوچیکش جلوی زخم رو گرفته بود تا محتویات شکمش بیرون نزنه، او مظلومانه خود را از دسته نیروها جدا کرد و به گوشه ای رفت تا کسی نفهمد سعید طوقانیِ معروف به شهادت رسیده است، او مراد و محبوب گردان میثم بود. 🌷 ۱۴ سال بعد از شهادتش استخوان‌های پهلوان کوچولوی کشور تفحص شد و در ورزشگاه شهیدان طوقانی در کاشان به خاک سپرده شد 🥀🕊
خاطره از شهید حاج حسین خرازی رفتیم بیمارستان، دو روز پیشش ماندیم. دیدم محسن رضایی آمد و فرمانده های ارتش وسپاه آمدند و کی و کی.امام جمعه ی اصفهان هم هرچند روز یک بار سر می زد به ش. بعد هم با هلی کوپتر از یزد آوردندش اصفهان 🌴 هرکس می فهمید من پدرش هستم، دست می انداخت گردنمو ماچ و بوسه و التماس دعا. من هم می گفتم « چه می دونم والا ! تا دوسال پیش که بسیجی بود.انگار حالا ها فرمانده لشکر شده. » 🥀 تو جبهه هم دیگر را می دیدیم.وقتی برمی گشتیم شهر، کم تر. همان جا هم دو سه روز یک بار باید می رفتم می دیدمش. نمی دیدمش، روزم شب نمی شد. مجروح شده بود.نگرانش بودم. هم نگران هم دلتنگ. نرفتم تا خودش پیغام داد « بگید بیاد ببینمش.دلم تنگ شده. » 🌴 خودم هم مجروح بودم. با عصا رفتم بیمارستان. روی تخت دراز کشیده بود. آستین خالیش را نگاه می کردم. او حرف می زد، من توی این فکر بودم « فرمانده لشکر ؟ بی دست؟ » یک نگه می کرد به من، یک نگاه به دستش، می خندید. 🥀 می پرسم « درد داری ؟ » می گوید « نه زیاد.» - می خوای مسکن بهت بدم؟ - نه. می گیم « هرطور راحتی.» لجم گرفته. با خودم می گویم « این دیگه کیه ؟ دستش قطع شده، صداش در نمی آد.» 🥀🕊 🕊
📚 یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محله های پایین شهر تهران چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود، خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم تا اینکه یه نوار روضه سلام الله علیها زیر و رویش کرد بلند شد اومد جبهه، یه روز به فرمانده مون گفت:من از بچگی حرم علیه السلام نرفتم، می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم یک ۴۸ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم ... ... اجازه گرفت و  رفت مشهد دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه ، توی وصیت نامه اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبر ، گریه می کرد و می گفت:یا امام رضا علیه السلام منتظر وعده ام آقا جان چشم به راهم نذار... توی وصیتنامه ساعت شهادت ، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود. شهید که شد ، دیدیم حرفاش درست بوده، دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود...    🥀🕊 🕊
🌺 یک گلوله دو برادر بابلی را آسمانی کرد ✍️رزمنده بسیجی نادر بذری رفتم و دیدم تویوتایی ایستاده است. غلام اوصیا از بچه‌های گردان به من گفت: نیا! برادر تو داخل تویوتا نیست. با حرفش بیشتر شک کردم و دیدم بالای تویوتا یک پتو روی جنازه‌ای است. جنازه سمت چپی را کنار زدم. دیدم جعفر است که پهلوی راستش مورد اصابت قرار گرفته و به شهادت رسیده است. 🕊۱۰ دقیقه بالای سر شهیدم گریه کردم.هنوز بدنش گرم بود.😢 بوی خاصی می‌داد. جعفر ۲۶ ساله بود و دو تا بچه داشت. بعد از شهادتش یک فرزند دیگرش به دنیا آمد😔. هنوز متوجه شهادت ناصر نشده بودم و به من نگفته بودند که او هم شهید شده است. هنوز بالای تویوتا بودم و عاشقانه‌ترین و برادرانه‌ترین حرف‌ها را به جعفر می‌زدم که دیدم یک شهید دیگر هم زیر پتو و کنار پیکر جعفر است😞. دلم یک طوری شد. گفتم صورت او را هم ببوسم. تا خواستم او را ببوسم دیدم‌ ای دل غافل! چقدر شبیه برادرم ناصر است. همین لحظه بچه‌ها که تمام حرکاتم را زیر نظر داشتند، زدند زیر گریه😭. فهمیدم چشمانم اشتباه ندیده و ناصر هم به شهادت رسیده است.🕊 برگشتم و به همرزمانم گفتم شما که گفته بودید فقط جعفر شهید شده، ناصر هم که شهید شده است. یکی از بچه‌ها گفت: نادر جان! یک گلوله مینی‌کاتیوشا افتاد کنارشان و هر دو با هم به شهادت رسیدند.🌷  انگار گلوله افتاده بود وسط‌شان و با ترکش‌های خمپاره هر دو برادرم شهید شده بودند. ناصر گردنش ترکش خورده بود. برادرم ناصر در روضه‌های حضرت زهرا(س) و علی اصغر(ع) خیلی گریه می‌کرد و عاقبت مثل علی اصغر(ع) شهید شد.🌸 🌹 شهیدان بزرگوار جعفر بذری🌷 ناصر بذری🌷
| 🗓 چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت (۲۲ شوال) 📿 صد مرتبه «یا حَیُّ یا قَیّومْ»
🍃 به خدا قسم من از شهدا و خانواده های شهدا خجالت می کشم تا وصیت نامه بنویسم. حال سخنانم را برای خدا در چند جمله ان شاء الله خلاصه می کنم. خدایا! مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده. خدایا! همسر و فرزندانم را به تو می سپارم . خدایا!من در این دنیا چیزی ندارم و هرچه هست از آن توست. پدر و مادر عزیزم ! ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم. فرازی‌از‌وصیت •شعارسال راهیان نور• #
🍃 خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمده ام تا جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جهان من تو باشی، نه کس دگر. ... دلم می خواهد که در آخرین لحظه های زندگیم، بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد، نه راه دیگر. فرازی‌از‌وصیت
🍃 من غير از تو كسي را ندارم پس به دادم برس اي معبود كه من عبد توأم و اي بزرگواري كه من بنده توأم و اي سيدي كه من نوكر توأم! الهي! به حق شهدایي كه تو آنان را فرا خواندي پس به من ضعيف به من ذليل رحم كن اي بخشنده و مهربان! به لطافت و ضعف بدن من رحم كن و من را به بزرگواري و آقائيت به مولايت ببخش خدايا! فرازی‌از‌وصیت
🍃 ما ترس از شهادت نداریم و این تنها آرزوى ماست در این جبهه‌ها خداوند را مشاهده مى‌کنیم که به کمک رزمندگان اسلام مى‌شتابد و آن‌ها را نصرت مى‌دهد و به مصداق آیه شریفه که مى‌فرماید (کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً) را مى‌بینیم که تعداد محدود لشکریان سپاه اعم از سپاه و ارتش و نیروهاى مردمى بر تعداد کثیرى از نیروهاى دشمن غلبه مى‌نماید. فرازی‌از‌وصیت