🌹💐🌹💐🌹💐🌹
خب #دوستان_عزیز
تقریباً #داستان زندگی من رو به اتمامه
همانطور که گفتم ، من و #دوستانم در همان منطقه که #شهید شدیم ، ماندیم و #مادر_سادات حضرت #زهرا سلام الله علیها شبانه روز در کنار ما بود و برای ما #مادری می کرد .
بالاخره #سالها گذشت
1 ، 2 ... 30 ،31 ... 37 #سال
بله 37 #سال گذشت
همرزمهای قدیمی و برادران مخلص #تفحص از چندی پیش وارد خاک #عراق شدند و به منطقه ای که ما در آنجا بودیم آمدند و کم کم #باقیمانده_پیکر ما را #تفحص کردند و #من و #تعدادی از دوستام که آنجا بودیم را به خاک #میهنمان باز گرداند .
بله دوستان بعد از 37 #سال که خانواده ام #خبری از من نداشتند و همچنان #انتظار می کشیدند بالاخره به #آغوششان باز گشتم ، و آنها را از #نگرانی و #چشم_انتظاری در آوردم .
#دوستان_عزیز ، فکر کنم خیلی سر شما را درد آوردم
باید ببخشید
ان شاءالله که خدا #عاقبت شما را ختم به خیر کند و ان شاءالله #قول بدید که راه من و همه دوستان #شهیدم را ادامه دهید .
🌹👇🌹👇🌹
🍃پلک شهریور نیمه باز بود که چشم به جهان گشودی. سومِ شهریور ۱۳۲۱، در شهری به همسایگی امامِ مهربانی ها، #تربت_حیدریه.
🍃نامت را #عبد_الحسین گذاشتند و این سرآغازی شد برای درک عشق بازی هایت. به گمانم تمام احوالاتِ خوبت در سایه سارِ نامِ بلندت، بهتر لمس میشود.
🍃همیشه مراقب نگاهت بودی و این مراقبت کاری کرد که در روزهای نبودنت، کسی نگاه به #ناموست ندوزد، حتی زمانی که دیوار خانه ریخته بود!! و چه #امن است شهری که نگاه مردانش، آرام و سربه زیر باشد🌹
🍃کمی با ما راه بیا، برایمان بگو چه کردی؟ چه گفتی؟ چه خواستی؟ که اجابتش هم صحبتی با #حضرت_مادر شد؟!🤔
🍃بعید میدانم کسی از #داستان راه گشایی مادر بی خبر باشد؟! در آن #ظلمت وهم انگیز، میان تلّ های خاکی، با دلی مضطر سر بر خاک گذاشتی و ندا از #آسمان به گوشَت رسید که از این سو بروید.
🍃تو خاصی...!
یعنی باید #خاص بود که خواهری چون زینب(س)، خود برای کمک بیاید.
مگر غیر از این است که فرمود: ما کسانی که برادرمان را #یاری میکنند تنها نمیگذاریم؟ به گمانم باید برای پی بردن به رازت، پی به ارتباطت با #حسین(ع) برد.
🍃تو عجین شده با این خانواده ای. مورد عنایت خواهر، #گمنام همچو مادر...بی سبب نیست چندین سال هیچ نشانی از تو نداشتیم. عاشق رفته رفته شبیه معشوق میشود و تو چه خوب شکل مادر شدی😔
🍃سالها گمنامی و بینشانی و در آخر سهم ما از تو، یک #پلاک، صفحاتی قرآن و بادگیری که جسمت را به آغوش داشته😞
🍃سالهاست #هورالعظیم، به پاس ۲۵ سال میزبانی از جسمِ نازنینت سرشار از عطر و بوی توست.
🍃کمی با ما راه بیا. دعایمان کن عبدِ حسین شویم، جان برکف برای حسین(ع) و در آخر سر بر دامان حسین چشم از این عالم ببندیم، رسم عاشقی را خوب بلدی، دعا کن گرد قدمهایت بر سر و روی ما هم بنشیند😓
♡السلام علی الحسین♡
✍️نویسنده : #زهرا_قائمی
🌺به مناسبت سالروز شهادت #شهید_عبدالحسین_برونسی
📅تاریخ تولد : ۳ شهریور ۱۳۲۱. تربت حیدریه
📅تاریخ شهادت : ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر
📅تاریخ انتشار : ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
🥀مزار شهید : بهشت رضا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
در مدرسه #زنگی داشتیم به نام #زنگ انشاء ، نمی دانم چرا ولی هر بار از #خدا می خواستم که کاش #موضوع انشایی که معلم مان به ما می دهد درباره دفاع مقدس و #شهدای آن باشد.
از همان بچگی #عشق به #شهدا درونم موج می زد چونکه از همان بچگی من #داستان #نوجوانانی را خواندم که هم #سن من بودند اما برای #کشورشان از خود گذشتند، داستان جوان #مردان و #زنانی را خواندم که برای #کشورشان پا به میدان #جنگ می گذاشتند. داستان این ها را که می خواندم، #عشقی بی نظیر درونم شکل می گرفت که این #عشق تماماً برای #آنها بود و برای همین #دوست داشتم همیشه داستان #شجاعتشان را برای همه بگویم، #دوست داشتم در مورد #دلاوریها و از #خودگذشتگی_هایشان حرف بزنم و #شجاعت آنها را به مردم بگویم. حتی همین حالا هم که #بزرگ شده ام، باز هم این #عشق درونم #موج می زند و #ذره_ای از آن کم نشده .
ای
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_والامقام
🌹 #محمد_قوقه_ای
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
در مدرسه #زنگی داشتیم به نام #زنگ انشاء ، نمی دانم چرا ولی هر بار از #خدا می خواستم که کاش #موضوع انشایی که معلم مان به ما می دهد درباره دفاع مقدس و #شهدای آن باشد.
از همان بچگی #عشق به #شهدا درونم موج می زد چونکه از همان بچگی من #داستان #نوجوانانی را خواندم که هم #سن من بودند اما برای #کشورشان از خود گذشتند، داستان جوان #مردان و #زنانی را خواندم که برای #کشورشان پا به میدان #جنگ می گذاشتند. داستان این ها را که می خواندم، #عشقی بی نظیر درونم شکل می گرفت که این #عشق تماماً برای #آنها بود و برای همین #دوست داشتم همیشه داستان #شجاعتشان را برای همه بگویم، #دوست داشتم در مورد #دلاوریها و از #خودگذشتگی_هایشان حرف بزنم و #شجاعت آنها را به مردم بگویم. حتی همین حالا هم که #بزرگ شده ام، باز هم این #عشق درونم #موج می زند و #ذره_ای از آن کم نشده .
ای
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_والامقام
🌹 #محمدرضا_قوقه_ای
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
در مدرسه #زنگی داشتیم به نام #زنگ انشاء ، نمی دانم چرا ولی هر بار از #خدا می خواستم که کاش #موضوع انشایی که معلم مان به ما می دهد درباره دفاع مقدس و #شهدای آن باشد.
از همان بچگی #عشق به #شهدا درونم موج می زد چونکه از همان بچگی من #داستان #نوجوانانی را خواندم که هم #سن من بودند اما برای #کشورشان از خود گذشتند، داستان جوان #مردان و #زنانی را خواندم که برای #کشورشان پا به میدان #جنگ می گذاشتند. داستان این ها را که می خواندم، #عشقی بی نظیر درونم شکل می گرفت که این #عشق تماماً برای #آنها بود و برای همین #دوست داشتم همیشه داستان #شجاعتشان را برای همه بگویم، #دوست داشتم در مورد #دلاوریها و از #خودگذشتگی_هایشان حرف بزنم و #شجاعت آنها را به مردم بگویم. حتی همین حالا هم که #بزرگ شده ام، باز هم این #عشق درونم #موج می زند و #ذره_ای از آن کم نشده .
ای
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_والامقام
🌹 #مهدی_قوقه_ای
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
🌹