eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
67.6هزار عکس
10.4هزار ویدیو
172 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴دنبال خمینی نه توی مرقد، که توی گلزار شهدا بگردین، مخصوصا اونجایی که نوشته، شهید گمنام، فرزند حسین ابراهیمی
امروز داشتم به اسم شهید گمنام فکر میکردم ...🌹🌹 یعنی یک قبر ساده که فقط رویش نوشته فرزند ... یعنی یک قبر کوچک که داخلش یک قهرمان پاک خوابیده اما شهیدگمنام یعنی قبر خاک گرفته و بی رنگ و لعاب... شهیدگمنام یعنی مادر... مادری که سر هر چهارهزار قبر گمنام را طی میکند به امید اینکه یکی از انها پسرش باشد... شهید گمنام یعنی بغض... یعنی یک پسرجوان که کلی ارزو داشت ولی نشد.. نشد که به هیچ کدامشان برسد یکروز رفت و دیگر برنگشت... وقتی هم که برگشت شد گمنام شد شبیه مادرش زهرا... وقتی از کنار قبر شهید گمنامی رد میشوی به این فکرکن که او هم یک جوان بود عینه تو فقط گمشده ست... گمنامی یعنی درد... دردی شیرین یعنی با عشق یکی شدن... یعنی اثبات اینکه از همه چیزت برای معشوقت گذشتی... یعنی فقط خدارا دیدی و رضای او را خواستی نه تعریف و تمجید مردم را.. گمنامی یعنی...❤️
‍ به یاد طلبه مظلوم و همسر شهیدش.... سلام خانم! چطور حاضر شدی همسر یک طلبه باشی؟ اون هم توی یک شهر غریب.... چطور حاضر شدی با نداشته های همسرت بسازی. با فقرش که پشت چهره عزت پنهانش می‌کند. چطور حاضر شدی تهمتها و توهین ها و نیشخندها را تحمل کنی؟ شنیدم هنوز سالگرد ازدواجتان را ندیده بودید. همسرت می‌گوید عاشق امیرالمومنین است. از او یاد گرفته مثل پروانه دورت باشد کمکت کند. همسرت می‌گوید اسم فرزندتان را محسن گذاشته بودید به یاد امیرالمومنین.... راستی از محسنت چه خبر؟! امروز مظلومانه و غریبانه گوشه بیمارستانی که شوهر طلبه ات درش مجاهدت می‌کرد پر کشیدی. شنیده ام مرگ زن باردار حکم را دارد. شوهرت هم روسفیدت کرد. جلوی بیمارها و پرستارها گریه نکرد. رفت گوشه ای آرام اشک ریخت. با عمامه ای بر سر... با دستهایی که برای آستین بالا زده بود. خوش به حالتان.... ولی من نگران مادرت هستم و پدرت. هوایشان را داری از بهشت؟ پدرت به بچه ها گفته بود جنگ ما با آمریکا است. نمی‌دانم چه کرده با جان این مردم شرابی که نوشانده به آنها.... نمیدانم به خدا.... الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها دلم گرفته.... برای همسران طلبه ها که گمنامند خیلی گمنام.... علامه طباطبایی می‌گفت ثواب المیزان را با همسرم شریکم. چرا؟ شاید چون همه وجودشان اخلاص است. وجودشان را خرج دین خدا می‌کنند و کسی هم نمی‌فهمد چطور همه تلاشهای یک طلبه به پشتیبانی آنها است. اما سلام خانم.... خوش به حالت کنار حضرت معصومه سر به دامنش گذاشتی . و خوش به حال همسرت که امروز مزه روضه های امیرالمومنین را طور دیگری می‌چشید. خانم! امروز با پر کشیدنت خیلی ها از خجالت آب شدند. به خاطر همه تهمتهایی که به طلاب مظلوم و همسران گمنام آنها میزنند. خوش به حالتان خانم.... بهشت گوارایتان.... آقای حسینی
امروز داشتم به اسم شهیدگمنام فڪر میڪردم ... یعنے یڪ قبر ساده ڪہ فقط رویش نوشته فرزند ... یعنے یڪ قبر کوچک ڪه داخلش یڪ قهرمان پاڪ خوابیده اما ... شهید گمنام یعنی قبر خاڪ گرفته و بے رنگ و لعاب... شهید گمنام یعنے مادر... مادرے ڪہ سر هر چهار هزار قبر گمنام گلزار را طے میڪند بہ امید اینڪه یڪے از آنها پسرش باشد... شهید گمنام یعنے بغض... یعنے یڪ پسر جوان ڪه ڪلے آرزو داشت... ولے نشد... نشد ڪه به هیچ ڪدامشان برسد... یڪروز رفت و دیگر برنگشت... وقتی هم ڪه برگشت شد گمنام... شد شبیه مادرش زهرا"سلام الله"... وقتےاز ڪنار قبر شهید گمنامے رد میشوے به این فڪر ڪن ڪه اون هم یڪ جوان بود عین تو فقط گمشده ست.. گمنامے یعنی درد... دردے شیرین... یعنے با عشق یڪے شدن... یعنے اثبات اینکه از همه چیزت براے معشوقت گذشتے... یعنی فقط خدا را دیدی و رضای او را خواستی نه تعریف و تمجید مردم را. گمنامی یعنی ....... اے کاش همه ے ما گمنام باشیم ♡ ... @kakamartyr3
‍ برایِ ❤ 🍃قلم خجالت زده تر از آن‌ است که بخواهد از تو بنویسد و نا‌توان تر از وصف تو در جمله ها. بزرگی‌ و مردانگی‌ات را نمی‌توان در واژه ها گنجاند اما چاره چیست؟! قلم می‌نویسد؛ هرچند اَلکَن... 🍃کم سن بودی که پدر آسمانی شد و همه ی همّ و غم مادر، بزرگ کردن فرزندان. بزرگ شدی، قد کشیدی، به واسطه مسجد و جلسات مختلف را شناختی و از آن جا به بعد، راه و قدم هایت رنگ و بوی دیگری گرفت😌 🍃نفرت از نظام سلطنتی، از سربازی فراری‌ات داد و رفتی برای دیدار امام که به زندان ختم شد. شش ماه بعد بیرون آمدی و روز از نو، روزی از نو. 🍃اعلامیه می‌نوشتی تا مردم بیشتر با و آرمان‌هایش آشنا شوند اما به همین هم قانع نبودی. مورد اطمینان بودی، خیلی زیاد، آنقدر که برای سرتیمیِ تیمِ حفاظت از وجود مقدس ، شایسته تر از تو و گروهت مطرح نشد و روانه فرودگاه شدید. محافظان خوبی بودید و به سلامت رسیدن امام، شوقی شد در چشم‌هایتان🌷 🍃روانه شدی آن زمان که دستور آزادی حجت را تمام کرد و در تمامِ عملیات تنها به فکر می‌کردی و منافعشان. ، و خیلی از سرداران دیگر، دست پرورده تو بودند که با اخلاصِ روحِ بلندت آنها را پرورش می‌دادی🕊 🍃مهربانی‌ات با مردم، تو را کرد. روحِ تازه به کالبد مردم بودی و مهرت چون جان در قلبها بود. هرکه از دور هم تو را می‌دید، می‌دانست ماندنی نیستی. اصلا زمین گنجایش بزرگی روحت را نداشت. عاقبت ماشین مهمانِ شد که می‌تواند تانکی را نابود کند. اما عجیب که در آن انفجار تنها تو مجروح شدی و شدت جراحات، روحِ بلندت را به پیوند زد💔 🍃وصیت کردی"مقاومت را فراموش نکنیم که خداوند تبارک و تعالی، بار سنگینِ انقلاب اسلامی را بر دوش ملت بزرگ ایران گذاشته و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است". 🍃ملت ایران انقلاب را به تمام جهان شناساند اما، گویی خودمان آزمایش عظیم را کرده ایم😔 🍃به‌حَمدالله، انقلاب است و به کوری چشمِ دشمنان، پابرجا. اما بعضی‌هایمان راهِمان از انقلاب و آرمان‌هایش جدا شده و بعضی دیگر، دنبالِ از آنیم. دستمان را بگیرید که تحمل شرمندگی در برابرِ این امانت سنگین، از توانمان خارج است. 🍃اینجا برای از تو نوشتن کم است...! ♡سالروز زمینی شدنت و پروازت به ملکوت مبارک♡ ✍نویسنده : 🍁به مناسبت سالروز و 📅تولد : ۱ خرداد ۱۳۳۳ 📅شهادت : ۱ خرداد ۱۳۶۲ 📅زمان انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : قطعه ۲۴ بهشت زهرا
﴾﷽﴿ . عاشقِ امام رضا(ع) بود. کافی بود دلش هوای مشهد کند. دیگر هیچ چیز جلودارش نبود. گاهی هم پیش می‌آمد بدون هیچ برنامه ریزی قبلی، وسط خیابان تصمیم می‌گرفت برود مشهد. می‌رفت میدان آزادی و سوار اتوبوس می‌شد و یک راست می‌رفت مشهد. یکبار با کلی ذوق و شوق تعریف می‌کرد که با ۱۰ هزار تومان رفته مشهد و برگشته. می‌گفت سه روز مهمان امام رضا(ع) بودم. هم بهم جا داد هم غذا. از اینکه امام رضا(ع) سه روز مهمانش کرده بود خیلی خوشحال بود. روح الله سه روز مهمان ویژه‌ی امام رضا(ع) بود، آنقدر خوشحال بود. نمی‌دانم هنگام دیدار امام رئوف در بهشت برین چه حالی دارد... خوشا به سعادتش... ولادت با سعادت امام مهربانی‌ها مبارک🌷 . س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلای یک آزاد سازی شهر مهران معبری برای زائران کجا میرید با کی میرید ما رو هم ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 روزی که خندید .... 🎥| فیلم شور حاج بخشی؛ پیر دلاور جبهه ها 🔹 روزی رزمنده ها خدمت امام رفته بودند، و در جمع آنها حاجی بخشی نیز حضور داشت. ◇ توی حسینیه جماران مملو از جمعیت بود، امام وارد حسینیه شد و همه ایستاده شعار می‌دادند و امام هم دستش را برای رزمنده ها تکان می‌داد. ◇ ایشان روی صندلی نشست و قبل از اینکه صحبت هایشان را شروع کنن، حاجی بخشی از جا بلند شد و شروع کرد شعار دادن: ◇ ماشاالله ...حزب الله بسیجیها ...حزب الله سپاهیا ...حزب الله ارتشی ها ...حزب الله ◇ .... و همه حسینیه به وجد آمده و امام عزیز هم از آن بالا به جمعیت نگاه میکرد. ◇ حاجی گفت: کجا میرید ... همه گفتند: حاجی گفت: باکی میرید ...همه گفتند: حاجی گفت: ما را هم ببرید همه یکصدا گفتند ... جا نداریم..😂 ◇ اینجا بود امام بزرگوار شروع کردند خندیدن، و حاجی بخشی هم رو به امام در حالیکه دست به محاسن سفیدش می کشید. گفت: آقاجان: ببینید، این جوونها من پیرمرد رو اذیت می کنند.😊