# جنازه_بیسر
حاجی کاری را به من سپرده بود تا انجام دهم با رضا پناهنده رفتیم و پس از اجرای دستور حاجی، به سمت مقر خودمان حرکت کردیم در راه برگشت، جنازۀ دو شهید را در جاده دیدیم که یکی از آنها سر نداشت آنها وسط جاده بودند، به پناهنده گفتم: «بیا اینارو بذاریم کنار، یه وقت ماشینی چیزی از روشون رد میشه» شهیدی که سر نداشت، بادگیر آبی تنش بود آنها را کنار جاده گذاشتیم و برگشتیم قرارگاه دنبال #همت گشتم تا گزارش کارم را به او بدهم توی سنگر نبود یکی از بچه ها آمد و گفت: «حاجی رو ندیدی؟» گفتم: «منم دنبالشم، ولی پیداش نیست» گفت: «بین خودمون باشه ها، ولی میگن مثل اینکه حاجی شهید شده»...
برق از سرم پرید ناخودآگاه یاد شهیدی که وسط جاده بود، افتادم هم بادگیرش شبیه حاجی بود، هم شلوار پلنگی اش...
به رضا پناهنده گفتم: «رضا بیا بریم ببینیم، نکنه اون شهیدی که وسط جاده بود، حاجی باشه؟!»
سوار موتور شدیم و رفتیم به همان محل، اما اثری از آن دو شهید نبود آنها را برده بودند...
برگشتیم قرارگاه، مانده بودیم چه کنیم؟ کسی هم نبود تا از او خبر بگیریم یا کسب تکلیف کنیم یک روز تمام بلاتکلیف بودیم روز دوم بود که خبر دادند: «حاجی شهید شده، ولی جنازه اش را پیدا نمی کنیم» من و حاجی عبادیان، مأمور پیدا کردن جنازۀ حاجی شدیم به ستاد معراج شهدا در اهواز رفتیم و شروع کردیم به گشتن من دو تا نشانی در ذهنم بود، یکی زیر پیراهنی قهوه ای حاجی و دیگری چراغ قوۀ قلمی که به پیراهنش آویزان بود در حال جست و جو رسیدیم به همان شهیدی که سر نداشت و در جاده دیده بودم سریع دکمۀ پیراهنش را باز کردم، هم زیر پیراهنی اش قهوه ای بود و هم چراغ قوه به گردنش آویزان...
منبع: کتاب "برای خدا مخلص بود"
به روایت «محسن پرویز» از همرزمان شهید همت
پ.ن: تصویر مربوط به تشییع پیکر مطهر شهید حاج ابراهیم همت می باشد...
#شهید_بیسر
#سردار_عاشورایی_خیبر
#شهید_حاجابراهیم_همت
#ڪلام_شهید:
«...برای حفظ حیثیت جمهوری اسلامی و بنا بر فرامین حضرتِ امام، ما حق نداریم سستی به خرج دهیم. اگر ما ذرّهای از خودمان سستی نشان بدهیم، این در حکم ضربهای است بر ولایت امر، و کفران نعمت تلقّی می شود.
ذرّهای سهل انگاری از جانب ما، در حکم خیانت به امام و #انقلاب_اسلامی است و باعث میشود تا تن به ذلّت بدهیم و تا ابد نتوانیم سرمان را بلند کنیم!...»
#سردار_عاشورایی_خیبر
#شهید_حاج_ابراهیم_همت 🌷
37.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #سخنرانی 📢
● سخنرانی #شهید_حاج_همت ؛ فرمانده #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله_ص در حال سخنرانی برای #گردان_سلمان و توجیه این گردان جهت فرستادن به دشت قزلچه برای شکار تانکهای دشمن بعثی در عملیات #والفجر۴
- خیلی جالبه، بعد سخنرانی میریزن سر #حاجی ، بغلش میکنن و غرق بوسه...!!!❤😊☘😘😘😘
#شب_جمعه_یاد_شهدا
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شهید_همت
#سردار_عاشورایی_خیبر
37.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی #شهید_حاج_همت ؛ فرمانده #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله_ص در حال سخنرانی برای #گردان_سلمان و توجیه این گردان جهت فرستادن به دشت قزلچه برای شکار تانکهای دشمن بعثی در عملیات #والفجر۴
- خیلی جالبه، بعد سخنرانی میریزن سر #حاجی ، بغلش میکنن و غرق بوسه...!!!
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شهید_همت
#سردار_عاشورایی_خیبر
#کی_اینکارو_میکنه ؟!!😔
☆
♡
[وقتی آمدیم #دوکوهه ، مشکل اصلی] نداشتن توالت و سرویس بهداشتی برای این همه نیرو بود. مسئولین تیپ۲۷ به ناچار در منطقهای مقدار بالاتر از آن ساختمانها، تعدادی توالت صحرایی کندند، ولی زمین آنجا هربار با بارش باران پر از گل و شل می شد. گل و شل که هیچی، چاه مستراحها پر از آب میشد. برای همین، زمان بارندگی رفتن به مستراح، عملاً به مصیبت عظما تبدیل میشد.
به محض این که بارندگی تمام میشد و آب فروکش میکرد تمام آن فضولات انسانی شناور شده، روی زمین میماند. برای همین بچهها میآمدند با بیل آنها را جمعآوری و محوطه را تمیز میکردند.
بارها و بارها دیده بودم که خود #حاجهمت بیل دست گرفته و مشغول تمیز کردن محدوده اطراف دستشوییهای صحرایی شده است.
♡
☆
● برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #نقطه_تسلیم ؛ خاطرات شفاهی فرماندهٔ بسیجی #حاج_محمود_امینی از انقلاب اسلامی تا پایان دفاعمقدس، صفحهی ٦۳.
#شهید_همت
#همت
#سردار_عاشورایی_خیبر