فرازی از #وصیت_نامه #شهید_جلیل_سرادار (قرائتی):
"سفارشى به خواهرانم میكنم.
خداوند به شما اجر بدهد،صبور باشيد، ناراحت نباشيد.
ما براى حسين(ع) فداكارى كرديم، شما مثل زينب كار زينبى كنيد و خون شهدا را با صبر و استقامت حفظ نمائيد، بی صبری نكنيد، اگر بكنيد اجرتان را ضايع میكنيد.
كار براى خدا كه ناراحتى ندارد.
ما بايد همه چيز را در راه خدا بدهيم.
مرا حلال كنيد.
خواهران عزيزم! خداوند به شما اجر بدهد.
' ساعت ۱۹:۴۰ يكشنبه ۱۳۶۳/۰۷/۱۲ '
.
نام پدر : موسى
تاريخ تولد : ۱۳۳۱/۰۱/۱۵
تاريخ #شهادت : ۱۳۶۳/۰۸/۰۵
محل شهادت : #مريوان
.
#معبر_عشق
#شهدای_آمل
#شهدا
#آمل
#جلیل_سرادار
#جلیل_قرائتی
#شهید_جلیل_قرائتی
#کربلا
.
"حاج مهدی عزیز
با صاحب روز تاسوعا بیعت خوب و ماندگار داشتی،
سالروز تاسوعایی و زمینی شدنت مبارک.!"
.
▫️۲۸ شهریورماه سالروز ولادت سردار #شهید مهدی قرهمحمدی
.
#شهید_مهدی_قره_محمدی
#دیرالزور
#محمد_کمیل
#سوریه
#آمل
#مازندران
#شهدای_آمل
#معبر_عشق
#تکاور
فرازی از وصيتنامه #شهيد #محمدرضا_کمربسته : ٬پدر و مادر عزيزم! نمىدانم چگونه با زبانم با شما سخن بگويم و هنگامى كه شروع به سخن گفتن مىكنم زبانم لال مىشود و طرز صحبت كردن خود را فراموش مىكنم. پدر و مادر عزيزم! هرچند كه شما را دوست دارم اما معشوقم را، خدايم را، بيشتر دوست دارم و انسان هركه را بيشتر دوست داشته باشد بيشتر به سوى او می رود.٬
.
نام پدر: على
تاريخ تولد: ۱۳۴۶/۱۲/۰۱
تاريخ شهادت:۱۳۶۲/۱۲/۰۶
محل شهادت: #دهلران
عمليات: #والفجر 6
.
.
#وصیت_نامه
#شهدای_آمل
#شهادت
#آمل
#معبر_عشق
#شهید
#دلتنگی
#معشوق
#کمربسته
#محمد_رضا_کمربسته
دلتنگی مادران شهدا هیچ شعبهی دیگری ندارد
یکی به عکس فرزندش خیره میشود
یکی فیلم فرزندش را می بینید
یکی در ذهنش خاطرات باهم بودن را مرور می کند
یکی هم دلش را سر مزار دلبندش بند میکند تا آرام گیرد.!
.
مزار #شهید_قاسم_مرادی - مهرماه ۱۳۹۷ گلزار شهدای #امام_زاده_ابراهیم (ع) آمل
.
عکس: #شهریار_علیزاده
.
.
#شهید #شهادت #قاسم_مرادی #معبر_عشق #شهدای_آمل
#مادر_شهید #پدر_شهید #دلتنگی #مادرانه #آرامشگاه
#گلزار #مزار_شهید #پنج_شنبه_های_دلتنگی #پنجشنبه_های_شهدایی
فرازی از وصيتنامه #شهيد #محمدرضا_کمربسته : ٬پدر و مادر عزيزم! نمىدانم چگونه با زبانم با شما سخن بگويم و هنگامى كه شروع به سخن گفتن مىكنم زبانم لال مىشود و طرز صحبت كردن خود را فراموش مىكنم. پدر و مادر عزيزم! هرچند كه شما را دوست دارم اما معشوقم را، خدايم را، بيشتر دوست دارم و انسان هركه را بيشتر دوست داشته باشد بيشتر به سوى او می رود.٬
.
نام پدر: على
تاريخ تولد: ۱۳۴۶/۱۲/۰۱
تاريخ شهادت:۱۳۶۲/۱۲/۰۶
محل شهادت: #دهلران
عمليات: #والفجر 6
.
.
#وصیت_نامه
#شهدای_آمل
#شهادت
#آمل
#معبر_عشق
#شهید
#دلتنگی
#معشوق
#کمربسته
#محمد_رضا_کمربسته
🌺ماجرای روزهای آخر حضور شهید صحرایی در منزل ، آخرین دیدار و آخرین تماس تلفنی از زبان همسر شهید :
.
🌷چند روزی بود که از ماموریت #پیرانشهر آمده بود و با اینکه در مرخصی بود و جزء گروه اول اعزامی برای رفتن به سوریه نبود، اما با علاقه و سماجت زیاد اسمشان را جزو گروه اول اعزامی قرار داد، تا زودتر به سوریه بروند.
.
🌷چند هفته قبل از رفتن به سوریه یک روز با خوشحالی به خانه آمد و گفت: خانم خبر خوش دارم، حدس بزن چی شده؟ گفتم: اسممان در قرعه کشی تعاونی که داشتیم افتاده؟ گفت نه مهمتره؛ گفتم: میخواهی ماشین بخری؟ گفت: نه بابا؛ پاسپورتم آمده. و با #ذوق و #شوق زیاد، بسته را باز کرد و پاسپورت را آورد بیرون. پاسپورت را چند روزی روی اوپن آشپزخانه گذاشته بود و میگفت: اینجا جلوی چشمات باشه تا دلت محکم شود که باید بروم.
.
🌷 #شب_قبل از رفتن شروع کردن به وصیت کردن، که خمس مالم داده شده، اگر نبودم بچهها را خوب تربیت میکنی تا ان شاءالله باید #سرباز #امام_زمان (عج) شوند. و اگر تا حالا در حقم کوتاهی کردند من ببخشمش. از گوشه چشمهایم بی اختیار اشک جاری شد.
.
🌷با هم از خانه خارج شدیم، من و محمد رسول وسط راه از تاکسی پیاده شدیم، تا برویم خانه پدرم و چشمانی که با دلهره تاکسی را تا از تیررس نگاهم خارج شود، تعقیب میکرد و انگار دلم را با خودش میبرد و بغضی که در گلو نشست.
.
🌷آخرین صحبت تلفنی مان #شب_قبل از #شهادت بود که این اواخر هر وقت زنگ میزد، آخر صحبتهایمان میگفت: #خانم! محکم و قوی هستی؟ و من هم که نمیخواستم با حرفهایم خللی در اراده محکمش در جهاد ایجاد بکنم می گفتم: آره #عزیزم، مطمئن باش. 🌷آدمها بدترین خبری که هر کسی ممکنه بشنود، خبر از دست دادن عزیزی هست که همه چیز آدم است، انگار #دنیا روی سرم خراب شد و از آن زمان، بی ارزش بودن این دنیا را با تمام وجودم درک کردم."
.
.
#همسر_شهید #همسرانه #شهید_مدافع_حرم #سوریه #شهید_روح_الله_صحرایی #شهید_صحرایی #شهدای_آمل #آمل #amol #معبر_عشق #عاشقانه #عشق
« برای شهادت نمیریم
من زندگی خودم رو دوست دارم،
ولی اینم تکلیف ماست از اسلام مون دفاع کنیم
راضیم به رضای خدا
هر چی شد دیگه
راضیم به رضای خدا.!» .
🔺آخرین صحبتهای شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_جاوید_الاثر
#رضا_حاجی_زاده
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#ما_را_مدافعان_حرم_آفریده_اند
#خان_طومان
#شهدای_آمل
#جاوید_الاثر
#آمل
#سوریه
#معبر_عشق
#شهید_مظلوم
#دوست_شهید
#امام_زاده_ابراهیم
#امام_زاده_ابراهیم_آمل
💬 « جثه ی کوچکت را ببینم
یا دل بزرگت را »
.
🔺 #شهید_مصطفی_اصغر_نژاد
🔺از شهدای عزیز شهرستان آمل
🔺متولد: ۱۳۴۸/۰۳/۰۱
🔺شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۰۵
🔺محل شهادت: شلمچه
🔺مزار: گلزار شهدای امام زاده ابراهیم(ع) آمل .
.
#آمل
#گلزار_شهدای_امام_زاده_ابراهیم
#امام_زاده_ابراهیم_آمل
#گلزار_شهدا
#شهدای_آمل
#شلمچه
#پاسدار
#شهید
#شهادت
#شهدا
#معبر_عشق
💬 « جثه ی کوچکت را ببینم
یا دل بزرگت را »
.
🔺 #شهید_مصطفی_اصغر_نژاد
🔺از شهدای عزیز شهرستان آمل
🔺متولد: ۱۳۴۸/۰۳/۰۱
🔺شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۰۵
🔺محل شهادت: شلمچه
🔺مزار: گلزار شهدای امام زاده ابراهیم(ع) آمل .
.
#آمل
#گلزار_شهدای_امام_زاده_ابراهیم
#امام_زاده_ابراهیم_آمل
#گلزار_شهدا
#شهدای_آمل
#شلمچه
#پاسدار
#شهید
#شهادت
#شهدا
#معبر_عشق
#شهید_امروز
🔸#برش_اول|خواب عجیب عروس خانوم؛ وقتی میخواست به حشمتالله جواب منفی بده...
#خاطره|به علت دوری راه و غربت؛ تصميم گرفتم به حشمتاله جواب منفی بدهم. اما همان شب خوابی ديدم که مرا منصرف کرد؛ در خواب جمعيت عظيمی را ديدم که با پرچمهای سبز و قرمز؛ در حالی که فرياد يا محمد و يا حسين سر میدادند، در حرکت بودند. سوال کردم اينان کيستند ؟ جواب دادند: اين ها کاروان محمد (ص) هستند. خيلی خوشحال شدم، چرا که با شروع جنگ هميشه غبطه میخوردم که چرا نمیتونم به جبهه بروم. اما ناگهان يکی از بين جمعيت فرياد زد: تو که سرباز ما را قبول نداری از ما نيستی...
روز بعد؛ قبل از جواب دادن به خانواده حشمتاله؛ برای يکی ازدوستانم خوابم را تعريف کردم و او پيشنهاد استخاره داد. متوسل به قرآن شدم و اين آيه آمد : ازدواج و تقوا را پيشه کنيد تا رستگارشوید. جواب مثبت دادم و با مهريه ای شامل يک جلد کلام اللّه مجيد و يک جلد نهج البلاغه به عقد ايشان در آمدم. روز عقد بعد از صرف ناهار، حشمت ميهمانان را که از آمل آمده بودند، به ملاقات امام خمينی (ره) برد. آيت اللّه جوادی آملی در سخنرانی روز نيمه شعبانِ همان سال، درباره ازدواج ما چنين گفت : بعضی می گويند نمی شود زندگی علی (ع) را پياده کرد؛ ولی من امروز به عينه ديدم که بخشی از زندگی علی (ع) پياده شده است.
✍ راوی: خانم طیبه خزایی؛ همسر شهید
_______________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهیدطاهری #شهدای_آمل #رویای_صادقه
#شهید_امروز
🔸#برش_دوم|امام حسین علیهالسلام در عالم رؤیا به حشمتاله کفن داد...
#خاطره|يک ماه بعد از مجروحيت حشمتاله [چند ساعت مانده به تحویل سال] ایشان در حال استراحت بود، که ناگهان از خواب برخاست و مدتی با حيرت به نقطهای خيره شد... حشمتالله بعد از اینکه سال تحویل شد، خوابی که دیده بود رو اینجوری برامون تعریف کرد: «خواب ديدم توی میدان کربلا هستم و امام حسين (ع) در حالیکه کفنهای تميزی در دست داشتند، با رويی گشاده و لبی خندان تک تک آنها را به يارانشان دادند. من داشتم این صحنه رو نگاه میکردم که دیدم امام حسین علیهالسلام در حالیکه يک کفن در دستشان باقی مانده بود، به سمتم آمده، آن را به من دادند و فرمودند: اين هم برای تو...
✍ راوی: خانم طیبه خزایی؛ همسر شهید
_______
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهیدطاهری #شهدای_آمل #رویای_صادقه #امام_حسین
#شهید_امروز
🔸#برش_سوم|حشمتاله لحظه شهادت گفت: این کاخها مال کیه؟
#خاطره|شب ۲۳ ماه مبارک رمضان حال حشمتاله بسيار بد بود و روی تخت بيمارستان شاهد آخرين نفسهايش بودم. با همون حال سفارشهايی درباره بچهها کرد و وصيت نمود. لحظاتی بعد از اذان صبح در حالیکه حالش بسيار وخيم بود، یهو ديدم بصورت نيمه نشسته روی تخت، با احترامی خاص تعظيم کرد. انگار شخص يا اشخاص بزرگواری به ديدارش اومده بودند... حشمتاله شروع به تلاوت قرآن کرد و سپس پرسيد : «اين کاخها برا کيه؟» آخر سر در حالیکه دستاش رو با احترام روی سينه گذاشته بود، گفت: «چشم میآيم، میآيم.» بعد آروم سرش رو روی تخت گذاشت و در حالیکه به من نگاه میکرد، شهادتين گفت و شهید شد.
✍ راوی: خانم طیبه خزایی؛ همسر شهید
_______
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهیدطاهری #شهدای_آمل #لحظه_شهادت