✨شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ از مدرسه آمد.پس از ناهار گفت:مامان میتونم تو بغلت بخوام.
پدر تازه از سر کار به خانه آمد.راضیه چادر گل گلی اش را پوشید و توی سالن ایستاد و بلند گفت:کیا حسینیه ای هستن؟
پدرش گفت:بابا راضیه تو چرا انقدر امروز قشنگ شدی؟
آن شب همه به علتی نمیتوانستند به هیئت بروند به جز راضیه که آماده شد و رفت حسینه.
📞 تلفن خانه به صدا در آمد.همسرم گوشی را برداشت و گفت:نَه دخترم سالم بود،مشکلی نداشت.
با استرس پرسیدم:چی شده؟نکنه تصادف کرده
به درب حسینه که رسیدم سیل جمعیت درحال خارج شدن بودن.حسینه پر از دود بود و خون.
میگفتند از خانم ها فقط ۱ نفر شهید شده که آن هم از بچه های کادر انتظامات است.ذهنم به ۱۹ روز قبل زمانی که راضیه از مشهد آمده بود افتاد که گفت:
*مامان میخواستم برا خودم کفنی بخرم دوستم نذاشت و گفت از کربلا بخرم.*
ساعت ۱۱ بود که مرضیه دخترم زنگ زد و گفت راضیه در بیمارستان نمازی است.
😥۱۸ روز در کما بود. با سینهای خرد و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک شهید شد ....
#شهیده_راضیه_کشاورز
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
کــــشتہ شــــدن عــــــادت مـــــا
و شــــهادت کــــرامت ماست
امام سجاد ع
#شهدای_فارس
#شریک_جهاد
🌸 سردار شهید حاجعبدالله رودکی [طراح سازمان رزم و عملیات نوین نیروی دریایی سپاه] رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک میکنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند
#معرفی_اجمالی|سالنمای زندگی شهید:
🔸سال ۱۳۴۳؛ تولد در محلهی حرم سید علاءالدین حسین(ع) شیراز
🔹اوایل دهه ۵۰؛ شروع مبارزه با شاه در نوجوانی
🔸سال ۱۳۵۴؛ مشغول به کار در شرکت گاز
🔹حوالی سال ۱۳۵۵؛ کسب مقام قهرمانی کشور در رشته بوکس؛ سه سال متوالی" او در جوانی حتی موفق شد پرویز بادپا قهرمان بوکس آسیا رو در رینگ رسمی شکست دهد.
🔸حوالی سال ۱۳۵۶؛ کسب چند مقام قهرمانی در رشته کشتی
🔹سال ۱۳۵۷؛ ازدواج
🔸سال ۱۳۵۹؛ عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
🔹سال ۱۳۶۰؛ مجروحیت در عملیات ثامنالائمه
🔸اوائل دهه ۶۰؛ شرکت در عملیاتهای مختلف با سمت فرمانده گردان
🔹اوائل دهه ۶۰: نقش موثر در شکلگیری گردانهای غواص «لشکر ۱۹ فجر» و قرارگاه نوح نبی
🔸سال ۱۳۶۲؛ رفتن به سفر حج
🔹سال ۱۳۶۴؛ مسئول شناسایی منطقه عملیات والفجر۸
🔸بعد از جنگ؛ عضویت در حزبالله لبنان
🔹سال ۱۳۷۹؛ (۹خرداد) هنگام وضو گرفتن در منزل یکی از آشنایان در منطقه آببخش برازجان استان بوشهر؛ مورد اصابت گلولهی منافقان قرار گرفته و شهید شد
🔸آدرس مزار: گلزار شهدای دارالرحمه شیراز
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
● واژهیاب:
#شهیدرودکی #شهدای_فارس #مشخصات_شهید
#خاطرات_شهید
✍حج سال 66 بود. مراسم برأت از مشرکین. وهابی ها به حجاج حمله کرده و با هر چه می شد زوار رامی زدند، به خصوص شرطه ها که با گلوله زوار را به خاک و خون می کشیدند. حاج محمد مثل شب و روزهای عملیات سر از پا نمی شناخت. جلوتر از همه، با چوب و سنگ جلو مهاجمان ایستاده بود.
در آن آشفته بازار دیدم حاج محمد در حالی که یک پرچم آمریکا در دستش بود به سمتم می دود. با هیجان گفت: کاکو جلیل بیا بریم رو پشت بام آن پارکینگ!
گفتم: می خواهی چی کاری کنی؟
گفت: می خواهم این پرچم را آنجا آتش بزنم.
گفتم: من تو کمرم تیره، جون ندارم بیام بالا، برو مرتضی روزی طلب را پیدا کن. به هر ترتیب در میان آن گلوله ها دوید و رفت. روز بعد روزنامه معروف عربستان در صفحه اولش عکس حاج محمد را چاپ کرده بود که بالای یک بام در حال آتش زدن پرچم آمریکا بود.
📚از مجموعه داستان های سرزمین مادری
برشی از کتاب لبخند کبود
#شهیدحاج_محمدابراهیمی🌷
#شهدای_فارس
🕊🕊
..🪴
کم سن ترین شهید استان فارس
شهید ۱۱ ساله 🤍 #شهید_حیدر_شهیدی
🔹فرازی ازوصیت :
بسم الله الرحمن الرحیم
(اگر دین محمد با کشته شدن من پایدار می ماند پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید)
می روم به جبهه تا به ندای امام عزیز لبیک بگویم تا ریشه فساد و ظلم را از کشور اسلامی پاک نمایم ، می روم تا اینکه صدام و نوکرانش آمریکا را از ریشه بکنم و می روم تا به یاری حق کشور اسلامی را بر کشورهای دیگر پیروز کنم .پدر و مادر عزیزم آفرین برشما که چنین فرزندانی را داشتید که به اسلام هدیه کنید و با شهید شدن من شما پیش امام حسین (ع) و فاطمه زهرا (س) روسفید هستید.
یک خواهشی که من دارم اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید و از امام پشتیبانی کنید .
#شهدای_فارس
بخش دهرم شهرستان فراشبند
شهادت۱۳۶۵/۰۴/۲۲
پیکر مطهرش بعد از ۲۰۰۷روز درشهریورماه۱۳۶۹ مصادف با۲۸ صفر به میهن بازگشت
اولین شهید روستا
راوی پدرشهید :
روز اعزام بود و محمد رسول وقتی چهره برافروخته مرا دید گفت: پدر من باید بروم و راه اسلام را ادامه بدهم اگر جوانانی مثل ما به جبهه نشتابند و از پیشروی دشمن جلوگیری نکند پس چه کسی باید به جبهه برود و پیام امام و راه شهدای عزیز که جانشان را فدای اسلام کردند ادامه دهد.
یک روز از مرخصی آمد و برادرش ترکش خورده و زخمی بود. محمد رسول به هیچ یک از دوستانش نگفته بود که برادرش زخمی شده وقتی دوستانش پرسیدند که چرا نگفتی در جواب می گوید: برادرم جانش را وقف اسلام کرده است و این ترکش کوچک ارزش گفتن ندارد.
محمد رسول در آخرین دیدار گفت: پدر دعا کن اولین شهید روستا باشم و او به آرزویش رسید و اولین شهید روستا شد.
هنوز سربازی او تمام نشده بود که در ۱۳ مرداد ماه ۱۳۶۲ بر اثر اصابت ترکش و پارگي شکم مجروح گردید و عمر شريف و بزرگوارش در بیمارستان شهید فقیهی شیراز به پايان رسید و شربت شيرين شهادت را چشید.
#شهید_محمد_رسول_کاظمی
#شهدای_فارس
..🪴
از طريق بسيج داوطلبانه به جبهه اعزام شد و پس از آن در کميته انقلاب اسلامي خدمت کرد که به زاهدان براي مبارزه با اشرار و قاچاقچيان اعزام شد و سرانجام در چهاردهم مرداد سال ۱۳۶۷ در محل پايگاه تاسوکي زاهدان در درگيري مسلحانه به فيض رفيع شهادت نايل گرديد .
فرازی از وصیـت نامه شهید🍃
در روزگارانی دوســت داشـــتم دکتــر شـــوم ، مهندس شوم پولدار شـــوم و آرزوها داشـــتم .....
اما عاشقی چون حسيـــن (ع) را ديــدم و عــشق را فهميـــدم. او سوزاند، مـــرا ســوزاندنی عجــيب و اکـنون فقـــط آرزو دارم شهيـــد شــوم .
#شهید_حسنعلی_ثریاپور
#شهدای_فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حدس_بزن
میتونی از متن زیر حدس بزنی کدوم شهید عزیز هستن ؟! 🙂
از بچگی فرزندان ما با یک جمله به خوبی آشنا بودند و آن هم این جمله بود:
«اگر بخوری شاخ در میاری!».
زمانی که بچهها با مالی از بیتالمال و یا مالی که شبهه ناک بود روبرو میشدند پدرشان فقط این جمله را به آنها میگفتند و دیگر تمام
و آنها هم نهایت احتیاط را میکنند.
#شهدای_فارس
...🪴
راوی همرزم شهید:پیراهن خونی حمیدرضا
۲۶ مرداد سال ۱۳۶۰ بود. با چند نفر از برادران رزمنده در ایستگاه ۷ آبادان در سنگر نشسته بودیم. تعدادی از برادران جهت سرکشی از رزمندگان با هدایایی از قبیل لباس و زیر پیراهنی و مواد خوراکی آمدند و هدایا را تقدیم رزمندگان کردند.
برای حمام کردن با دو نفر از برادران می خواستیم به شهر آبادان برویم.
حمیدرضا اصرار می کرد که من هم می آیم ولی چون نیرو در خط زیاد نبود فرمانده اجازه نمی داد. با اصرار خیلی زیاد فرمانده موافقت کرد و با هم رفتیم.
پس از حمام لباس های اهدائی را پوشیدیم و بعد از ظهر پیاده از آبادان به سوی خط برگشتیم.
در بین راه با هم صحبت می کردیم که یک دفعه حمیدرضا گفت: «من غسل شهادت گرفته ام و بدنم هم تمیز است. دلم می خواهد زیر پیراهن سفیدی که پوشیده ام با شهادتم به رنگ سرخ تبدیل شود.»
درست فردای همان روز نزدیک به ظهر که از پست نگهبانی بر می گشت او را دیدم سلام و احوال پرسی کردم. همین طورکه با هم صحبت می کردیم، ناگهان یک خمپاره ۶۰ که معروف به خمپاره نامرد بود آمد و هر دو سریع روی زمین دراز کشیدیم. بعد از چند دقیقه بلند شدم و یک دفعه دیدم حمید رضا غلطی زد و ترکش خمپاره به سینه اش اصابت کرده و به قلبش خورده است. پس از چند ساعت به شهادت رسید...
متولد:۱۳۴۳ ....شهادت:۱۳۶۰
#شهید_حمیدرضا_سلمانیان
#شهدای_فارس
📝فرازیازوصیتنامه
ای عزیزان امام را تنها نگذارید که امام خورشیدی است که دنیا را روشن کردند که ما را از زیر بار ظلم ابر جنایتکاران شرق و غرب بیرون کشیدند . . .
پس ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد
و ای جوانان نکند در رختخواب غفلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد با هدف شهید شد
و ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه و اطاعت کردن از امر خدا یعنی جهاد جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب حضرت زینب زینب (س) را بدهید که تحمل هفتاد و دو شهید را نمود و خود نیز اسیر شد .
نکند گول این منافقین از خدا بی خبر را بخورید و اسلام عزیز را ترک کنید . . .
از شما خواهش می کنم که بعد از شهادتم که بزرگترین آرزویم بود، لباس سیاه نپوشید و برایم گریه نکنید .
متولد:۱۳۴۲.....شهادت:۱۳۶۳
#شهید_علیاکبر_اکرمیزاده
#شهدای_فارس
خانواده شهید : ماه رمضان بود هنگام افطار درحالی که نان و انگور افطار می کردند از او خواستیم که به خاطر فرزندان خود به جبهه نرود
ایشان در جواب گفتند که اینها هم خدایی دارند و من باید بروم و تکلیفم را انجام دهم.
وصیت نامه شهید🌱
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خدای در هم کوبنده ستمگران و مالک کل زمین و آسمانها، حال که من به حکم قرآن روانه جبهه های حق علیه باطل می شوم تا با سایر برادران رزمنده به فرماندهی امام زمان (عج) و نایب برحقش خمینی بت شکن می روم تا ریشه کفر پیشه گان و ستمگران را از سرزمین ایران اسلامی براندازیم و جهان را از وجود ناپاکان پاک نمائیم. باری فرزندانم از شما خواهشی که دارم این است همواره یاد خدا باشید، برای تقویت روحیه خود در مسجد حاضر باشید در خاتمه سلامتی شما و کلیه فرزندان و ملت اسلام را مسئلت می نمایم. همه شما را به خدای بزرگ می سپارم.
متولد:۱۳۱۲ ...شهادت:۱۳۶۰
#شهید_سیدجواد_محمدی
#شهدای_فارس #سالروز_شهادت
دستنوشته شهید 🍃🌸
اولین باری که به جبهه قدم گذاشتم، گمشده ام را در آنجا یافتم و دیگر نتوانستم از آن جدا شوم.
هنگامی که واژه شهادت را شنیدم عاشق گشتم و آرزو داشتم که به وصال معشوق برسم و دنیا برایم تنگ شده بود و دیگر علاقه ای به زنده بودن نداشتم.
وقتی دوستانم را که مدتها با هم بودیم، غرق در خون یافتم حسرت می خوردم و احساس می کردم که خاری هستم در میان گلها.
هر گاه گلی از گلها به دیدار معشوق می شتافت، از خود خجالت می کشیدم که چرا زنده ام؟! ولی با خود عهد کرده بوده که در جبهه بمانم. چون آسایش واقعی را در سنگرهای تنگ و تاریک، سر و صدای توپ و خمپاره ها، حیات و زندگی حقیقی را در میان رزمندگان اسلام و عاشقان خمینی [می دیدم] و احساس می کردم که در شهر مرده ای بیش نیستم و اکنون احیاء گشته ام.
این چنین بود که معنای ایثار، معنای اسلام و معنای جهاد و معنای شهادت را درک کردم🌱
شهادت:۱۳۶۴
#شهید_محمدجواد_فرخزادیان
#شهدای_فارس
♨️عبرتی زیبا از یک گل ...
💠خانه قدیمی ما، حیاط بزرگی داشت با یک باغچه بزرگ پر از درخت و گل های رنگارنگ. در میان این گل های رنگارنگ یکی از گل ها خیلی چشم آقا رضا را گرفته بود، گل های ریز و سفیدی که به ظاهر هیچ جلوه زیبایی نسبت به سایر گل ها نداشت، گل شب بو یا همان گل محبوبه.
یک روز آقا رضا ما خواهر ها را کنار این گل جمع کرد و گفت: «این گل اخلاقی دارد که همه شما دختر ها باید آن را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید!»
متعجبانه نگاهی به ظاهر معمولی گل محبوبه انداختیم، هیچ جذابیتی نسبت به سایر گل ها نداشت، جز بوی عطری که تا هوا تاریک می شد تمام خانه را پر می کرد. می گفت این گل تا وقتی روز است و در خانه باز و نامحرمان در حال رفت و آمد هستند، چادر عفاف بر روی خود می کشد و هیچ اثری از او نیست و کسی متوجه او نمی شود. اما شب که شد، وقتی دیگر نفس نامحرمی در خانه نماند، پوشش خود را برای صاحب خانه کنار می زند و چنان عطر دل انگیزی در فضای خانه پخش می کند که هیچ گلی در روز چنین هنری ندارد!
همچون این گل باشید، زیبایی و هنرتان را از نامحرم بپوشانید و برای مَحرم شکوفا کنید!
#سردار_شهیدرضا_پورخسروانی 🌷
#شهدای_فارس
🕊🕊
#خاطرات_شهید
●همیشه وضو داشت. یه روز گفتم رضا چرا وقتی که پای سفره می شینی. وقتی می خوابی وقتی از خونه بیرون می ری اول وضو می گیری؟
●گفت:وقتی کنار سفره میشینم مهمان امیرالمومنینم شرم می کنم بدون وضو باشم...وقتی می خوابم یا بیرون میرم ممکنه از خواب بیدار نشم یا بر نگردم. هرکسی هم با وضو از این دنیا بره اجر شهید را داره می خوام از اجر شهید محروم نشم...
#شهید_رضا_پورخسروانی 🌷
#شهدای_فارس
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯