eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.1هزار عکس
11.1هزار ویدیو
176 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
چند برش از زندگی اولین طلبه‌ی شهیده؛ فهیمه‌ سیاری 🌼 |بعنوان دوستی که سالها باهاش زندگی کردم؛ اصلی‌ترین ویژگی‌های اخلاقیش رو سه چیز می‌دونم: ۱. انس و علاقه‌ی شدید به قرآن ۲. احترام ویژه به مادر و پدر ۳. دلبستگی عجیب به نمازشب 🌼 |بسيار باسليقه و منظم بود. طرز لباس پوشيدن و رعايت متناسب رنگ او واقعاً چشم‌نواز بود. حتی يکبار هم نديدم لباسی بپوشه که لکه‌ای يا چروکی داشته باشه، یا رنگاشون با هم تناسب نداره. ميز غذا رو که می‌چيديم، اگه فصلی بود که توی باغچه گل بود، حتماً يه شاخه گل سر ميز میذاشت و اگه فصل گل نبود، از گل‌هایی که لایِ کتابش خشک کرده بود، استفاده می‌کرد. 🌼 |قرار بود فرح پهلوی برا بازدید از دانش‌آموزان به مدرسه بیاد، گفته بودند هر دختری که حجابش رو برنداره یا توی این مراسم شرکت نکنه، از نمره‌ی انضباطش کم؛ یا اخراج میشه. فهیمه اون روز مدرسه نرفت و گفت: من به هیچ قیمتی در این مراسم شرکت نمی‌کنم، حتی اگه اخراجم کنند 🌼 |هر نمازی ازش می‌دیدیم با گریه همراه بود. همین حالاتش بود که سبکبالش کرد و خون‌بهایش شد خدا 🌼 |شب دیدم رفته روی پشت‌بام خوابیده. گفتم: اتاق گرم و نرم رو رها کردی و اومدی اینجا خوابیدی؟ کدوم آدم عاقلی میاد توی این سرما با این پتوی نخ‌نما بخوابه؟ دستم رو گرفت و گفت: من نمی‌تونم جای گرم و نرم بخوابم، وقتی برادرانم دارند توی سنگرها، در سرما و برف و بوران نگهبانی میدن 📚برگرفته از کتاب پرنده‌ای در عرش 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ● واژه‌یاب:
۹۶ 🔸استدلال بانوی شهیده برای رفتن به میدان جنگ در برابر آیت‌الله قدوسی |تصمیم گرفت بره کردستان. به دوستش گفت: حالا دیگه خیالم راحته که از دور شاهد محرومیت کردستان نیستم و خودم هم در جریان جنگ قرار می گیرم... آیت‌الله قدوسی که از اساتیدش بود؛ با رفتنش مخالفت کرد و گفت: دخترم! راضی نیستم به این سفر بری؛ حیفه که درس رو رها کنی و ازش دور بیفتی. فهیمه هم در جواب ایشون گفت: شما به جای شهادت چه چیزی به من می‌دهید؟ آیت‌الله قدوسی سکوت کرد و فهیمه دوباره سوالش رو تکرار کرد. اینبار ایشون از جا بلند شد و گفت: برو دخترم خیر پیش. إن‌شاءالله سفرت بی‌خطر باشه... فهیمه رفت و به آرزویش که شهادت بود؛ رسید 👤خاطره‌ای از طلبه‌ی زندگی شهیده فهیمه سیّاری 📚منبع: کتاب “پرنده‌ای در عرش” به نقل از مادر شهیده 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی _______________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب: