eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.1هزار عکس
11.1هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
"راهيان نور سوريه" در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مى‌نويسد: چه مى‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد ... فکرش را بکن! راه مى‌روى و راوی مى‌گويد: اینجا قتلگاه است، یا اینجا را که مى‌بينى همان جایی است که، را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد. یا مثلاً اینجا همان جایی است که، نماز جماعت مى‌خواند. بالای همین صخره نیروها را رصد مى‌كرد و کمین خورد. را که مى‌شناسيد؟ همین جا با لهجه آذری برای بچه ها مداحی مى‌كرد. یا ؛ اینجا عباس‌وار پر کشید. خدا بیامرزد را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت. ، در این دشت با یارانش پر کشید ... عجب حال و هوایی مى‌شود کاروان راهیان نور مدافعین حرم ... عجب حال و هوایی ... راهیان_نور_سوریه... 🌸🍀
در وادے عشق، صحبت توست جـــهاد دنیا همہ محو غیرت توست جـــــهاد خـــــون تو بلاے جان اسرائیل است این تازه شروع نهضت توست جـــــهاد
‌ ⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜ ❁﷽❁ #زیارتنامه_شهدا اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . #شهید_جهاد_مغنیه #یادش_باصلوات ⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜
و شهـید . . . چہ زیباست این نام و چہ گوش نواز یعنی ڪسی ڪــه شهـادت می دهـد با خویش ، بہ درستیِ راهـی ڪہ رفتہ است ...
✒️ ‼️ماه رمضان بود. جهاد نیمه شب تماس گرفت و گفت که آماده شوم و به چند نفر دیگر از دوستانمان که ازافراد مورداعتماد جهاد بودند بگويم حاضر شوند، میخواهیم برویم جایی... ‼️ساعت نزدیک 3 ، 2:30 صبح بود در محلی که قرار گذاشته بودیم جمع شدیم. همه نگاه ها به دهان جهاد بود تا باز شود و بگوید که چرا مارا اینجا جمع کرده، ‼️جهاد بعد از چند دقیقه گفت بچه ها سوار شوید ما هم بدون اینکه چیزی بپرسیم سوار شدیم. در راه کسی حرف نزد. در خانه ای ایستاد که از ظاهر کوچه معلوم بود افراد ساکن در اینجا وضع خوبی ندارند. ‼️از ماشین پیاده شد وماهم همین طور نگاهش میکردیم، بسته ای از صندوق عقب ماشین درآورد و به من داد و گفت برو در آن خانه و این را بده و بيا. ‼️گفتم جهاد این چیه؟ گفت کمی خوراکی هست برو ... چند قدم که رفتم برگشتم و با تعجب نگاهش کردم و او هم مرا نگاه کرد و یک لبخند زد وگفت راه برو دیگر ..... رفتم سمت در و در را زدم کسی آمد جلوی در و بدون اینکه از من سوالی بکند بسته را گرفت، تشکرکرد و رفت داخل خانه .. ‼️آن لحظه بود که فهمیدم جهاد قبلا هم اینکار را میکرده و برای آن ها چیزی میفرستاده و ما بیخبر بودیم، حالا هم برای اینکه ممکن بود کسی بشناسدش نیامد بسته را بدهد. ‼️تنها چند نفر از خانواده اش این را میدانستند، آن هم فقط به این خاطر که ماه رمضان که دیروقت می امد نگرانش نشوند. بعد از شهادتش بود که فهمیدند، جوانی که شبهای رمضان، سفارش مولایش امیر المومنین را ترک نمیکرد، شهید جهاد مغنیه بود. 🌷
🔰يك جوان مومن امروزي و با ولايتي بود. از نوجواني دغدغه اش حضور در حزب الله بود و بخاطر شرايط زندگي وموقعيت پدرش اين موضوع را به خوبي و راه مقاومت اسلامي رو با جون ودل درك كرده بود. 🔰بعد از شهادت پدرش حضورش در حزب الله وفعاليت هاي مقاومتي به شكل جدي ورسمي اغاز شد. جهاد چهره بسيار گرمي داشتوهركس چه اورا ميشناخت و چه نميشناخت به دليل محبت و گرمايي كه در چهره اش داشت به او علاقه شديدي پيدا ميكرد. 🔰جهاد دوستان زيادي داشت وحتي دوستان صميمي پدرش هم مدوستان او به حساب مي امدند و در بسياري از كارها از اون مشوت و كمك ميگرفتند او حتي فعاليت هاي مقاومتي اش را به جبهه و نبرد مختص نكرده بودو در دانشگاه هم سعي ميكرد از راه ديگه اي شيوه زندگي اسلامي و فرهنگ مقاومت را به جوانان نشان دهد. 🔰او گروهي در دانشگاه تشكيل داد كه در ان از همه نوع قشر و مذهبي حضور داشتند و فعاليت ميكردن به امام حسين علاقه خاصي داشت و هميشه در محرم ها در حسينيه ها و مساجد حضور داشت و خالصانه عزاداري و گريه ميكرد. 🔰به نمازش اهميت زيادي ميداد و تمام تلاش خود را ميكرد كه نمازش را اول وقت بخواند. نماز شبش ترك نميشد و هرگاه ميخواست نمازشب بخواند نميزاشت كسي متوجه بشود و در اتاقش را ميبست و انگار همه ميدانستن الان كسي اجازه ورود به اتاقش راندارد. 🔰براي خانواده شهدا احترام خاصي قائل بود و هميشه پيگير وجوياي احوالات ان ها بود و تمام تلاش خود راداشت كه اگر به چيزي احتياج داشتن و يا كاري بود در حد توانش برايشان انجام دهد و با فرزندان شهدا ارتباط صميمي داشت و سعي ميكرد اگرميخواست به سفر برود به تنهايي ان هارا هم همسفر خود ميكرد. 🔰جهاد با اينكه يك جوان امروزي بود اما فوق العاده مومن و نجيب بود و حدو حريم خود را با هركس بخصوص نامحرم حفظ ميكرد به طوري كه در هر فضايي حضور پيدا نميكرد يا اگر مسائلي در اينباره اتفاق ميفتاد حتما متذكر ميشد. 🔰با اينكه فرزند يكي از بزرگترين اسطوره هاي مقاومت اسلامي بود اما از پدرش فقط راه ورسم و مسلمان حقيقي بودن را به ارث برده بود نه شهره و آوازه و مقام پدرش را!!!... ✍به روایت یکی از رزمندگان حزب الله لبنان… 🌷
و هیچ نباشد، چو تو هستی، همه هست ! سعدی
●خانواده شهید مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقه الغبیری بود.همه بچه ها و نوه ها به مناسبت ولادت حضرت رسول ص دور هم جمع بودند.از همه ی نوه ها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه هایی دارند .همه ی نوه ها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید ●به جهاد مغنیه..جهاد فقط گفت:  طرحم برای سال بعد را هفته ی آینده میگویم!...همه شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض میکند. بعضی ها میگفتند کارش را آماده نکرده است! ●وسط خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی میگفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفته ی بعد می گوید.درست یک هفته بعد دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار، در بین خیل گسترده ی کسانی که برای تسلیت آمده بودند!!... طرح جهاد، شهادت بود. ✍به روایت مادربزرگ شهید 🌷 ╔═. ♡♡♡.══════╗ ╚══════. ♡♡♡.═╝
●خانواده شهید مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقه الغبیری بود.همه بچه ها و نوه ها به مناسبت ولادت حضرت رسول ص دور هم جمع بودند.از همه ی نوه ها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه هایی دارند .همه ی نوه ها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید ●به جهاد مغنیه..جهاد فقط گفت:  طرحم برای سال بعد را هفته ی آینده میگویم!...همه شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض میکند. بعضی ها میگفتند کارش را آماده نکرده است! ●وسط خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی میگفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفته ی بعد می گوید.درست یک هفته بعد دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار، در بین خیل گسترده ی کسانی که برای تسلیت آمده بودند!!... طرح جهاد، شهادت بود. ✍به روایت مادربزرگ شهید 🌷
بهشت اینجاست در تلاقی نگاه هایمان و لبخندی که تو ما را مهمان کرده‌ای
: ما فرزندان مدرسه‌ای هستیم که در آنجا یاد گرفتیم آزاد زندگے کنیم، ما امنیت را از دشمن التماس و گدایے نمے‌کنیم؛ ما حق خود را با خونهایمان که برای سربلندے نذر شده و بر آزادگے ایستاده است، باز پس می‌گیریم... 🌷 ╭─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╯
🍃یک هفته قبل از از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر مشغول دعا و گریه است و دارد با صحبت میکند. دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام. . 🍃صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم. گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم . دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این‌ پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرا بوسید و بغل کرد و رفت... . 🍃یکشنبه شب فهمیدم آن شب به و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر برای چه بوده است !. . راوی: . 🌺به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۲ اردیبهشت ۱۳۷۰( ۲ مه ۱۹۹۱) . 📅تاریخ شهادت : ۲۸ دی ۱۳۹۳(۱۸ ژانویه ۲۰۱۵) . 📅تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : روضه الشهیدین ضاحیه جنوبی بیروت .
: ما فرزندان مدرسه‌ای هستیم که در آنجا یاد گرفتیم آزاد زندگے کنیم، ما امنیت را از دشمن التماس و گدایے نمے‌کنیم؛ ما حق خود را با خونهایمان که برای سربلندے نذر شده و بر آزادگے ایستاده است، باز پس می‌گیریم... 🌷 🕊
🍃به تو که میرسم ؛ قلمم قاصر میشود از وصف تو و دریای موج انگیز وجودت، به تو که میرسم تنها نگاهت میکنم. گویا میتوانم را از عمق چشمانت بخوانم؛ میتوانم لبخندهایت را قاب کنم و به دیوار دلم بزنم تا از تو بیاموزم که مبادا کسی جز را میان آن راه دهم. 🍃تو همان آیینه ی احسن الخالقین خدایی که میان بکر پروردگار دست نخورده باقی ماندی و جاودانه شدی. گویا خدا بر سر خلقت تو شبانه روز تلاش کرد تا در نهایت این تو بودی که از خون عمادِ حزب الله جوشیدی و نام و پدرت را بر فراز آسمان ها حکاکی کردی. 🍃برای از تو گفتن باید از بی نهایت روز عمر طلب کنم تا مبادا ذره ی از وجود پر عزتت جا بیندازم. نامت نیز برازنده ات است؛ برازنده ی ابهت همیشگی ات در میدان های ، برازنده ی چشم های پر جاذبه ات در زمان هایی که دشمن را هدف گرفته بودی. 🍃آری تو آمدی که بمانی، آمدی تا مارا به خود بیاوری تا نامت را بر روی ما بگذاری و طریقه ی را به ما بیاموزی و اینکه در نهایت دست مارا در دستان سقای بگذاری؛ حال با تمام وجودم سر به سوی آسمان روانه میکنم و میگویم خوش آمدی جانم ♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٢ اردیبهشت ۱٣٧۰ 📅تاریخ شهادت : ٢٨ دی ۱٣٩٣ 📅تاریخ انتشار : ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : قنطریه_سوریه 🥀مزار شهید : روضه الشهیدین ضاحیه جنوبی بیروت
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش شهید صدرزاده در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مى‌نويسد: چه مى‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد فکرش را بکن! راه مى‌روى و راوی مى‌گويد: اینجا قتلگاه است، یا اینجا را که مى‌بينى همان جایی است که را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد. یا مثلاً اینجا همان جایی است که، نماز جماعت مى‌خواند. بالای همین صخره نیروها را رصد مى‌كرد و کمین خورد. را که مى‌شناسيد؟ همین جا با لهجه آذری برای بچه‌ها مداحی مى‌كرد. یا ؛ آخرین لحظات زندگى‌اش را اینجا در خون خودش غلتیده بود. یا ؛ اینجا عباس‌وار پر کشید. خدا بیامرزدشهيد_اسكندرى را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت. ، در این دشت با یارانش پر کشید عجب حال و هوایی مى‌شود کاروان مدافعین حرم ... عجب حال و هوایی ...  〰️〰️〰️〰️〰️ @kakamartyr3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌷‏در ۱۴ سالگى خطبه متقين نهج البلاغه را حفظ كرد. از او سؤال شد: چگونه توانستى در اين سن كم اين خطبه سرشار از فصاحت وبلاغت را حفظ كنى؟ گفت: پدرم شرط گذاشت اگر خطبه متقين را حفظ كنم، به من اجازه ميدهد به محور مقاومت ملحق شوم و جزو سربازان مقاومت شوم ...
بعضی هـا ؛ لبخندشان چنان است که فریاد می‌زند ، نداشتنِ تعلق‌شان را و می‌لرزاند بند بندِ وجودِ ابلیس را ....