eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
66.5هزار عکس
10هزار ویدیو
167 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
آینده می آید و قطعا ما نیستم از شما به عنوان بنده ای که خونش را در راه اعتقادات و شریعت و وطنش داد میخواهم که مراقب باشید و نگذارید امرش روی زمین بماند اف بر کسانی که باشند و به ولی فقیه توهین شود و سکوت اختیار کنند... یل نهضت روح الله(ره) باالله معرفت و نورانیت بصیر دلداده شیدا حضرت زهرا سلام الله علیها
پور بارالها! دلم چنان گرفته که گویی غم دنیا همگی بر من وارد گشته... دلم از این دنیای مادی از هواهای نفسانی از وسوسه های شیطانی از گناهان کبیره و صغیره از زیر پا گذاشتن حق مظلوم گرفته... می خواهم بال بزنم کنم در وجودم موج می زند معبود و معشوق مرا فرا می خواند کفنم را بیاورید تا بپوشم خون من از خون امام حسین(ع) و علی اصغر(ع) به خون خفته رنگین تر نیست خدایا احساس می کنم که اعضای تنم میله های زندانی هستند که مرا به اسارت خویش در آورده اند و تلاش مقرون من برای فرار از این زندان بی فایده است مگر به لطف و رحمتت... خدایا مرا در صف قرار ده و توفیقی عطا کن تا هر چه زودتر جانم را نثار درگاهت گردانم... اهل معرفت پیرو خط امام(ره) دریادل وارسته باالله عرفان و دلدادگی شیدا حضرت اباعبدالله(ع)
. « مزن لاف عاشقی.. » 🌼 آخرین دقایق وداع با به روایت همسر: هنوز گریه‌ام نمی‌آمد. شاید هنوز باور نداشتم. شاید صبوری حسن مرا هم صبور بار آورده بود. زن‌ها پچ‌پچ می‌کردند که «یکه خورده.» کمیل را پیراهن مشکی پوشاندم و رفتیم لنگرود. جنازه‌های شهدا را برده بودند وادی آن جا. کمیل را بغلش کردم و داخل آمبولانس نشستیم. توی راه زد زیر گریه. نمی‌دانم با آن سنش فهمیده بود که این جنازه‌ی پدرش است یا نه؟ حسن را به رسم تشییع، بردیم خانه‌ی پدری. جای سوزن انداختن نبود. خواهرهای حسن شیون می‌‌کردند. عزیز ناله می‌‌زد. آقاجون انگار از خیلی قبل‌ترها می‌‌دانست، آرام و بی صدا اشک می‌‌ریخت. مردم داخل حیاط را پر کرده بودند. عزاداری می‌کردند؛ جوری که انگار عزیزترین کس‌شان را داده باشند. بعد حسن را روی دست بردند مسجد. همان مسجدی که چهار سال پیش جشن ازدواج‌مان را تویش گرفته بودیم... حسن را بردند سردخانه. ما هم دنبالش. دوستانش گفتند از پهلو زخمی‌ شده بود، اما همین‌طور به هدایت نیروهایش ادامه داده تا این‌که دوباره چند ترکش به پهلو و قلبش خورده. یک طرف بدنش اصلاً جای سالم نداشت. پر از ترکش بود. پیکر حسن را گذاشتند روی سکوی سردخانه. من هم نشستم. یک دفعه به خودم آمدم و دیدم تنها توی سردخانه‌ام. هیچ کس نبود. مانده بودم چه کار کنم. پیکر کفن‌پوش حسن جلویم بود. ترسیدم، اما ناخودآگاه رفتم طرفش. به صورتش دست کشیدم. باهاش حرف زدم: _ بلند شو کمیلت همین جا بیرون وایساده. زینبت توی بغل برادرته؛ نمی‌خوای ببینیشون؟ تو که زینب رو خیلی دوست داشتی! ... شاید حسن مثل همیشه داشت شوخی می‌کرد. شاید همین الان یک‌دفعه از خواب پا می‌شد و به رسم شوخ طبعی اش می‌زد زیر خنده، اما هرچه تکانش دادم، هر چه صدایش کردم، جوابی نداد. از سردخانه که آمدم بیرون، فقط می‌لرزیدم. هنوز گریه‌ام نمی‌آمد. دستانم را جلوی صورتم گرفته بودم. وقتی به صورت حسن دست کشیده بودم، انگار حس عجیبی توی انگشتانم مانده بود. همین‌جور به انگشت‌های قرمزم نگاه می‌کردم: خدایا آیا این خون حسن است؟ این خون مرد من است؟ ناگهان یکی رشته‌ی افکارم را پاره کرد: بیا دست‌هات رو بشور. فریاد زدم: نه ... نه ... می‌‌خوام این رنگ روی دست‌هام بمونه .... این خون باید بمونه. که ناگهان بغضم ترکید... . . . . پ.ن : این روزا خرس میدن خرس میگیرن به بهانه و قصه های خیالی و موهوم.. اما اگر معیار عاشقی به خرس کادو دادن بود که الان سمبل بود.. بمیریم ان شا الله...
مرغ دل در این دنیا جزبہ سوے وادے پر نمےزند؛ واگر دیوانہ جز درحریم پرواز نکند چہ کند؟ شفاے جز باعطر مشفاء نمےیابد.
دل بستن یا دل تنگ شدن برای یار، گاهی اوقات عطشِ دیدنش را بیشتر می کند، گاهی هم حتی یک عکس آدم را هوایی می کند بودن یعنی همین، آری یعنی همین که دلَت گرفت، فکر کردن به معشوق آرامَت کند...
به بگوييد قصه‌ی شما اینجا تمام نمي شود، شما بود و نبودِتان برکت باران رادر پي دارد.. شوينده ي آلاينده هاي ماست طراوت ايمان ماست... راز سر به مهر دلهاي ماست ما را از برکت خود محروم نکنيد هر چند ما روسياهيم... 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
دو گروه از مردان هیچگاه به زندگی عادی بر نخواهند گشت. آنان که به رفته‌اند و آنان که شده‌اند‌ ابتدا به جنگ رفتند و سپس عاشق شدند.
این تقدیم به طلبان واقعی كجایید ای یی بلاجویان دشت یی كجایید ای سبك روحان پرنده‌تر ز هوایی كجایید ای شهان آسمانی بدانسته فلك را درگشایی كجایید ای ز و جا رهیده كسی مر را گوید كجایی كجایید ای در بداده داران را كجایید ای در گشاده كجایید ای نوای در آن بحرید كاین كف او است زمانی بیش دارید آشنایی دریاست صورت‌های عالم ز كف بگذر اگر اهل دلم كف كرد كاین شد بهل نقش و به رو گر ز مایی برآ ای ز كه اصل اصل اصل هر
آینده می آید و قطعا ما نیستم از شما به عنوان بنده ای که خونش را در راه اعتقادات و شریعت و وطنش داد میخواهم که مراقب باشید و نگذارید امرش روی زمین بماند اف بر کسانی که باشند و به ولی فقیه توهین شود و سکوت اختیار کنند... یل نهضت روح الله(ره) باالله معرفت و نورانیت بصیر دلداده شیدا حضرت زهرا سلام الله علیها
🌹🌹👆🌹🌹👆🌹🌹 و کم نظیر اصفهانی ها در روز درحالی که کاروان ۳۷۰ نفری عملیات محرم از جنوب کشور راهی دیار زنده رود شده بود تا در خانواده‌هایشان آرام گیرند، مردم اصفهان به ویژه آنان که در نزدیکی ساکن بودند در فراهم کردن مکان مناسب برای فرزندان خود با ستاد اصفهان همکاری می کردند. مسئول ستاد اصفهان در سال ۱۳۶۱ در این مورد به خبرنگار تسنیم در اصفهان گفت: برای خاکسپاری ۳۷۰ عملیات محرم فقط یک روز فرصت داشتیم تا خانه های اطراف را از سکنه تخلیه، تخریب و آماده سازی کنیم. اکبر علی یاری افزود: عصر روز ۲۳ آبان ۱۳۶۱ به همراه چند نفر از اعضای ستاد به منازل اطراف سرزدیم و با اهالی در مورد برنامه ۳۷۰ و کمبود مکان در صحبت کردیم، که با موافقت و حتی وصف ناپذیر مردم به منظور تخلیه و تخریب خانه هایشان برای از دفاع مقدس روبه رو شدیم. وی با اشاره به اینکه در این اقدام تاریخی حدود ۱۶ خانه را در کوچه لسان الارض تا پشت تکیه لسان الارض در کنونی و بخشی دیگر از این مکان را فقط درمدت یک شب تخلیه و آماده سازی کردیم، گفت: اهالی محل داوطلبانه به کمک ما آمدند و سخاوتمندانه با دست خود خانه‌هایشان را برای از گلگون کفن ۲۵ آبان تخریب و آماده سازی کردند؛ این کار فقط با دلی و روحی امکان پذیر بود. مرتضی آرسته از پیشگامان انقلابیِ اصفهان هم در توصیف فضای آن روز تاریخی گفت: شب قبل از عملیات محرم، تعداد زیادی از مردم اصفهان اعلام آمادگی کردند و غسل و شست و شوی پاک فرزندان غیور میهن را در مناطق مختلف شهر برعهده گرفتند. ... 🌹🌹👇🌹🌹👇🌹🌹
🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺 بسیجی شهد به خداست مکتب ز مکتب ها جداست گر سر و پا و تن و جان می دهد بس همین حالت که را رواست "مردانِ دلاورانِ غیور تلاش گرانِ بی ادعا... لقمه نانی برداشتند و جانشان را گذاشتند ... بی ادعایِ ... این تمامِ سهم شان بود از سفره ی ... 🌼🌼🌹🌼🌹🌼🌼 🌼🌼🌹🌼🌹🌼🌼
نمازهایش راهمیشه اول وقت میخواند،نماز شبش ترک نمی‌شد،دیگر تحمل نکردم ،یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم،به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهیــد می شی!حتی جلوی نماز اول‌وقت او را می‌گرفتم! اما چیزی نمی‌گفت .... دیگر هم نماز شب نخواند !پرسیدم : چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟خندیــد و گفت:کاری‌و که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم،رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره،اینجوری امام زمان هم راضی تره ... بعداز مدتی برای شهادت هم دعا نمی‌کرد،پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟؟ گفت: چرا ، ولی براش دعا نمی‌کنم!چون خودِ خدا باید عاشقم بشه تا به شهـــــــادت برسم ...گفتم : حالا اگه تو جوونی، عاشقــت بشه چیکار کنیم؟؟ لبخندی زد و گفت:مگه عشق پیر و جوون می‌شناسه؟! راوی ؛همسر محترم شهید . . #عشق #نماز_شب #داعش#عاشق #گمنام
#دلنوشته📃 نه اینکه حرفی نباشد #هست خیلی هم هست😔 💥اما..... #عاشق ها می دانند دلتنگی💔 به استخوان که برسد می شود #سکوت #شهید_صادق_عدالت_اکبری
🌺🌼🌹🌸🌹🌼🌺 ڪاش ... خنثی ڪردنِ را هم ، یادمـــــان مےدادیـد ... مےگوینــــــد : آنجا ڪہ مغلوب باشد مےشویم ... 🌹🌹🕊🌼🕊🌹🌹 🌹🌹🕊🌼🕊🌹🌹
🌷 شهید سامانلو خدا بود و هر کاری که می‌کرد رنگ خدایی داشت. همیشه به او می‌گفتم که به خدا حسودی‌ام می‌شود که اینقدر تو با او مانوسی و خدا خدا می‌کنی...روز اول خواستگاری بقدری از زن دوستی‌اش تعریف کرد و انرژی به من داد که گفتم این چه شوهر زن دوستی می‌شود... در آخر کلامش روز خواستگاری به من گفت: «اگر در مسیری که خدا گفته حرکت کنی، من آن مردی هستم که بهت گفتم و گرنه پا میزارم روت و رد می‌شم...» احترام بسیاری برای سادات قائل بود و خیلی به من احترام می‌گذاشت. می‌گفت: ساراجان تو را با هدف از خدا گرفتم. دوست داشتم با حضرت زهرا (س) محرم شوم...» سعید حضرت زهرا (س) بود. حتی در دست نوشته‌هایش می‌دیدم که وقتی با خدا گفت‌وگو می‌کند اینگونه ابراز کرده بود که: « خدایا دوست دارم نحوه شهادت حضرت زهرا (س) را درک کنم. یاریم بده...» ✍به روایت همسربزرگوارشهید
اگر شدی دوان دوان بسوی فدا شدن در راہ خواهـی دوید و این خاصیت ڪسانی ست ڪہ در فڪر جـــاودانہ شدن هستند ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۴۳/۱۱/۱۶ ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱۱/۱۹ ◻️محل شهادت: فکه(عملیات والفجرمقدماتی)